همچین هوا نچسبُ لمیتچسبكه که آقا ما با هفت جدُ آبادمون اشتباه کنیم قدم رو سنگِ فرشِ خیابون بزاریم
* تسلیمِ تسلیم، طومارنویسی میکنه سرِ آخر این نرگس از گرما
نرگِث
دخترایِ نرگس، سلام. و اما جریانِ همیشهَمون، بناتالحوراء کارِ سنگینی نسبت به دفعاتِ قبلُ تقبل کرده
و اما دربارهٔ این.
سرُ دستی بجنبونید
* باشیم در خدمتِ قلبِ رحمانِ شما یه استکان چای، همین گرمایِ گرما رو؟
نرگِث
[ ترعه ] گذر از زمین و زیر زمین است برای لطافتِ آب. بانیِ این زلالی را چه کسی بر آدمی بوَد که آنقدر
[ ترعه 2 ]
زبانِ شکرگذاری میچربد بر زبان گلِگی و ناشکری که الحمدالله گوی جای فلان شد و بهمان شد.
قاصد بودیم که به تصویر کشانیم این زیبایینشانها را که شاید سری به سنگ خورد
- نرگسخاتون | تمومِ تموم.
نرگِث
[ ترعه 2 ] زبانِ شکرگذاری میچربد بر زبان گلِگی و ناشکری که الحمدالله گوی جای فلان شد و بهمان شد. قا
و اما پینوشتُ از دست ندید که آقا، اوستا کریم گردنِ همهمون از بابتُ خجالت خمِ خمه.
خستگیُ باید شست با حنجرهٔ استاد که از گرامافونِ کافه چ پخش میشه
* به صرف یه استکان چای بهلیمو
هدایت شده از انسآن .
اردیبهشتِ ننه، نرگس بیتابانه انداخته شمارُ رو تسبیح که شاید فرجی شد برایِ رخت
* گلی به جمالت اردیبعشقِ خوشمشرب.