[ ضیافتِ سبز ]
مخمصهٔ مرگ را که چاره نیست، به راستی که مرگ دردیست برایِ درمان و درمانیست برایِ درد.
میهمانی را که سر میز نشینی تهش را چشم عاجز از تماشاست و تا به مشغول نشینی و قاشق بر دست رقصانی از پشت تورا غافلگیر میکنند.
سبز بر مرگ میچربد و واقعهای دوست داشتنی به کمین صبر کرده.
تا پایی میرقصانیم و دستی بر هوا پیچ میدهیم از برایِ افتخارِ آغوشِ او، به مقصد رسیدهایم
- نرگسخاتون | سوم شخص خداست [ او ]
نرگِث
این شبا رو چاره چیه؟ * لبخند
این مقاطع هم به زودی میگذرن.
فردا کنکوره وُ مثل همیشه توصیهٔ دوستانه نه، مادرانهم اینه استرس یه کلیك برایِ پریدنِ هرچی که بوده وُ هسته.
پشت کنکور موندن عار نیست، پس دلنگرون نباشید بچهها.
[ مبارك سالروزِ ولادتِ آقایِ هدایت با تأخیر ]
هدایت شده از بیرون پراکنی درونییاتم!
صبح اومدم محل آزمون کنکور. پدر و مادرهایی رو دیدم که حصیر پهن کرده بودند زیر سایهای و یک فلاکس چایی کنارشون، منتظر بچههاشون بودند ...
مادری رو هم دیدم که حصیر نداشت. یک کارتن رو زیر اندازش کرده بود و رو به قبله و قرآن به دست دعا میکرد؛
حقیقتا رقیق شدم :)))
هی میخوام بحثُ کلامی کنم هی سوق داده میشه سمتِ سهچهارتا عکس
* لبخندُ تشدید کن دختر
نرگِث
هی میخوام بحثُ کلامی کنم هی سوق داده میشه سمتِ سهچهارتا عکس * لبخندُ تشدید کن دختر
این شمالِ کوفتی چی داره؟ چی داره که از ده فرسخی بوش آدمُ میکشونه سمتِ خودش؟