ام‌روزُ می‌شه بوسید قاب کرد آویزِ درُ دیوار کرد *

آخرِ شبی بزارید بدم اینُ دست‌تون * محبت به علی لاتُ لوتُ زاهد نمی‌شناسه آقا.

عزیزم، آدمی‌زاد بندهٔ حب است. * پینِ ذهن

[ این قسمت، علی ] این قسمت؟ قسمت لب‌خند. قسمتِ لب‌خند مادرشهید قسمتِ لب‌خند بچه‌ها قسمتِ لب‌خند همسر قسمتِ لب‌خند ماها، وقتی با اقشارِ مختلف رویاروی بودیم حس اتحاد می‌جو‌شید تو این رگا؛ رگایِ عاشق، از عشق وقتی صحبت می‌شه عمودی‌ترین استخونا سر به سجده می‌ارن پائین. اگه بخوام از ‌شرح بنویسم؛ می‌شه طومار، طومارِ بلند. * اینا رو بی‌خیال، مثل همیشه حب علی زاهدُ الوات نمی‌شناسه.

الوعده‌وفا آقا، الوعده‌وفا *

اینم از ریحان ثبت بشه این‌جا * همین‌طوری عشقی

[ نا بلد ] گرامی‌ام سلام، ما نابلدیم. نابلد راه‌ها، مسیرها، آدرس‌ها؛ لذا که ناتوانیم. بلد نیستیم خانهٔ دیدگانت را پر فروغ سازیم و شادی را رام چلچراغِ زندگی‌ات کنیم، بلد نیستیم چکاوک اجیر کنیم که بر شاخهٔ حیاطتان آوازِ زندگانی سر دهد، بلد نیستیم نگاه‌های لاکردارمان را مراقبت کنیم که طول نکشد و شما را نرنجاند، بلد نیستیم زلفانت را پیچ ندهیم و شکیل رفتار کنیم. عنان از کف می‌دادیم با هر لبخندت، ناشی‌گری کردیم و نابلد بازی. نمی‌خواهم از ضعف‌ها شرح دهم که اگر دهم تو را جدا از من بوَد، دو دیده‌هایت را با لبانمان لمس می‌کنیم و انگارکی که می‌گویند بوسیدن، هرچیزی‌ست دوست داشتنی‌ست. سخن به درازا نکشد، همین بس از لبِ کلام که وجودت عشق را در وجودم به ترشح می‌اندازد. - نرگس‌خاتون | جودی‌آبوتِ دوران

نرگس می‌بوسه رخ‌تُ دختر الحمدالله الحمدالله الحمدالله بابتِ لطف‌ت * https://eitaa.com/baham_2/5279

سر بکش پیالهٔ صبرُ * دیگه چه‌طور عرضِ اندام کنه این صبر؟

فعلاً ماه‌خانم‌جان همهٔ هوشُ حواسُ گرفته دست‌ش * تا بعد

اینُ یکی از مرقومات با اختلاف از نظر خودم جالب‌ترین‌ها بودن خلق کردم داستانی هرچند کوتاه ولی آسان‌هضم *