نرگِث
رسمِ همیشگیِ حره سلاماحوال پرسیُ لبخنده * امروز روزِ گپُ گفته؛ نه؟
فعلاً برایِ این هفته پنجاه نفر کفایت میکنه
* چشمك
روزگار به ساختُ سوز میپردازه
پاراگرافا پشتِ سر هم خالیِ کاغذ شدن
* لبخندِ پتُ پهن
تو این بحبوحه داره زائیده میشه سودایِ شعفبار
* ما حس بویایی خوبی نداریم، اتاقكِ قلبمون ملموسه این ایام آیندهَ رو
[ هشتگ محرم ]
[ ایام ]
با رقص میچسبانند برچسبِ شادی و پایکوبی را از سر تا پا که مبادا دریاچهٔ شور که از اشکِ دیده سطح را به آغوش کشید زاویهٔ دیدِ فلانیها شود.
این ایام در گذر است و هرچه میگذرد به تنگنایِ نفس میرسیم.
در پستویِ تجربهها باز آدمها را یکردیف نچیدیم که " همه مانندِ هم میمانند "
نیکمنشان بسیارند و بیشمار، اگر نام یکی از آن هزار نفر را به قصد معرفی زبان باز کنم، بیشک تو را آوازهٔ این شهر از بینقصی خواهم کرد.
به زودی ...
- نرگسخاتون | آشفتگیِ احوالُ همین حرفا
نرگِث
[ ایام ] با رقص میچسبانند برچسبِ شادی و پایکوبی را از سر تا پا که مبادا دریاچهٔ شور که از اشکِ دید
بلاخره شد.
* قرار بود ترتمیزتر باشه