[ شنا ممنوع ]

* اینُ هنوز کامل نکردم آقا، تیترش بمونه برایِ یادآوری

از مشرق تا مغرب، عشقی به طلوع می‌پردازد که غروبش را کسی نمی‌بیند. حاء بندِ اول عشق است که مکتب علم را در خود به چینش راه انداخته است. سین، عشقی‌ست لایتناهی؛ یاء بانگی‌ست طنین‌دار و نون اشتیاقی‌ست برای آن حبِ متولد شده. هرچه از تولدش می‌گذرد تازه‌تر می‌ماند. اکنون ارکان هجی شده را وصلِ هم کن. نتیجه را بر دیده بگذار و ببوس و مقدس بدار. - نرگس‌خاتون | مواظبِ این حب باش عزیزِ نرگس

عزیزم، آدمی‌زاد بندهٔ حب است. * پینِ ذهن

به شرحِ تصاویر بگیرید این حبِ اعظمِ عظیمُ *

* تاریکیِ شب ادایِ ادب

نباید، نباید فوروارد می‌شد، ببخشید منُ بابتِ غمِ سنگین؛ ببخشید *

کلیشه‌ای که این‌جا گارد ساخته و حاکمه. جملات این‌جا رو تصنعی و ظاهری نبینید. اگرچه کلیشهَ رو پیش گرفتن، اما از دل دراومدن حالا مقصدش دل باشهَ رو مطلع نیستیم عزیزم *

هیس، این قطعه، قطعهٔ زندگیه خانوم جان، این قطعهَ رو با چایِ رو ایوونُ نسیمِ زیر پوستی می‌شه وصلِ تکامل کرد *‌