نرگِث
تیتر زدنُ فوروارد کردن، سرسری نوشتنُ آخر سر یه تصویر تهش انداختن. آره یه پروسهٔ خیلی خیلی خستهکنند
جملهٔ آخر هم گُنگ بود
* برایِ یادآوریِ بهبودِ تدریجی بوده
" برفی که به ابروی و به موی ما مینشنید، تا در آستانهٔ آئینه چنان در خویشتن نظر کنیم"
- و حسرتی | مرداد
نرگِث
" برفی که به ابروی و به موی ما مینشنید، تا در آستانهٔ آئینه چنان در خویشتن نظر کنیم" - و حسرتی | م
داستانِ این لبخند چیه که آخر هر پاراگرافی خودشُ جا کرده؟
عزیزمم تا لبُ لوچهَتُ کش میاری تو بازار، خیابون، مغازه و و و
جوش میخوره صمیمیت بین منِ نوعیُ اونِ نوعی
* آره عزیزم.
نرگِث
عزیزممم اینی که میبینی طرهٔ آدمیزاد نیست، پنجهٔ آفتابه. * لبخند
قند تو چایی زدنِ این بچه وُ لپایِ باد شدهَشُ آره
* هشتگ، شرحِ روزانه
نرگِث
عزیزمم، سلام.
اغلبِ ما به قصدِ فهمِ عشق دل ردُ بدل نکردهایم
میدانی قصد فهمیدن چهطور میسر میشود؟ کنجکاوی را گر بلد باشی مسیر سر راست است.
دل که لاابالی باشد عقل هم بیقید میشود.
Del az Man Delbari az To - @CafeReIax.mp3
زمان:
حجم:
463.6K
رایحهٔ مطبوعِ این قطعه
حنجرهٔ مطلوبِ این پستُ آآآره.
* چشمك