نرگِث
هشتم ربیعالاول 1445 | " تصاویر؛ سخنها دارند "
شوق و اشتیاق کفایتکنندهست عزیزم؟ *
دخترم سلام.
من شاید انقدرا که باید پایه نباشم و یکسری محدودیتها برات ایجاد کنم اما نمیزارم محدودیتها زیاد به چشم بیاد.
شاید نتونی شب و خونه دوستت بخوابی و با دوستات بیرون بری امّا من و تو قول میدم باهم بترکونیم، شاید نتونی تا یه سنی از اینترنت استفاده کنی اما مطمئن باش این به نفعته.
شاید نتونی شبا رو بیدار بمونی اما مطمئن باش این محدودیت به خاطر پوست قشنگته، من نمیخوام با شب بیداری پوست لطیفت آسیب ببینه.
عزیزم، قول میدم تو هفته دوبار غذای مورد علاقهت رو از بیرون تهیه کنم و باهم خلوت کنیم.
خیلی دوستت دارم *
" برای آیندهٔ تو، برای تو عزیزم "
حرهٔ نرگس، روحنوا خانوم جان
خیلی خیلی عمر کردی و مسبب این عمر کردن چی بود؟ دلانگیز من، شاید رابطهٔ دوسویه از نوع مادردختری مجاب کرده تا بزرگ بمونی و گیسو افشون کنی.
شاید امید
شاید هم لبخند
روال جدید امّا آشنا.
قدیمی امّا غریب، یکسری وقفهها ما رو ناآشنا میکنه، ما رو دور میکنه.
این مسئله مصداق مدرسه و دانشگاه نیست عزیز نرگس؛ برای وقفهٔ بین آشنائیت و صمیمیته.
وقفهها عجیب ترسناک و تاریکن.
مگه نه؟ * لبخند
این مهر مهری نیست که چشمانتظارش بودید دخترای نرگس، خیلی نامهربون داره میتازونه *
#مهرِ_نامهربان
نرگِث
" پائیز زمستونه امّا تبدارش. شهریور اردیبهشته امّا عاشقترتر " - #شرحیات
شرح دادن و میپرستم؛ از کاه کوه ساختن و میپرستم، غزل نوشتن و برای عطر گیسو میپرستم، میپرستم نگاهها رو و میپرستم
احساسات رو بند بند کردیم و جدا جدا تا واضحتر منظور و برسونیم عزیز نرگس، آب تو هاون کوبیدن بود.
احساسات نادیده گرفتنی نیستن، احساسات و باید بوسید و گذاشت رو طاقچه
* چشمك
نرگِث
شرح دادن و میپرستم؛ از کاه کوه ساختن و میپرستم، غزل نوشتن و برای عطر گیسو میپرستم، میپرستم نگاه
چرا آدم دنبالهٔ مبالغهَ رو میگیره؟ هرچیزی با آب و تابترش جذابتر و مجلسیتره، هرچیزی رو بال و پر بدی جونِ میگیره و دست نوازش پیدا میکنه *
غم عظمت داره، غم بزرگه، غم آقاست.
غم مادر تجربهست، این غم پدَ سوخته ظاهر غلطاندازی داره.
غم عظیمه و محترم