eitaa logo
ایةالله بهجت (ره) ایةالله مجتهدی (ره)
2.2هزار دنبال‌کننده
10.9هزار عکس
3.6هزار ویدیو
43 فایل
ھوﷻ 🆔 @Ad_noor1 👈ارتباط ✅کپی ازاد 💌دعوتید👇 مجموعه ای ازسخنرانی ها ونصایح و مطالب اخلاقی وکلام اساتید اخلاق ایت الله بهجت وایت الله مجتهدی تهرانی ره🌱🦋
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از 💦نــسیـــــــم بهشـــــــت💦
💖💖رسول خدا(ص): 🌸🔸شعبان ماه من است و رمضان ماه خداست. هرکس یک روز از ماه مرا روزه بدارد، من در قیامت شفیع او خواهم بود 🌸🔸و هر کس دو روز از آن را روزه بگیرد، خداوند گناهان گذشته اش را مى آمرزد 🌸🔸 و هر کس که سه روز روزه بدارد، به او گفته مى شود از گناهان پاک شده اى و اعمالت را از ابتدا شروع کن. 📚مفاتیح نوین، ص651 ┄┅┅✿💠❀💖❀💠✿┅┅┄ @NASEMEBEHESHT 🌸
هدایت شده از 💦نــسیـــــــم بهشـــــــت💦
♥️ (صلی الله علیه و آله)فرمودند: ✨ سه نفر هستند که هنگام دیدار با خدا از هر دری که بخواهند وارد بهشت می‌شوند: 1⃣ کسی که خوش اخلاق باشد. 2⃣ کسی که هم در خلوت هم در حضور مردم از خدا بترسد. 3⃣ کسی که جر و بحث را رها کند، حتی اگر حق با او باشد. 📚 تحف العقول ص۴۵ 🍃🌺🔹🌺🍃 @NASEMEBEHESHT 🌸
هدایت شده از 💦نــسیـــــــم بهشـــــــت💦
🌹🍃✨🌹🍃✨🌹🍃✨🌹🍃 ♨️ ‼️ 🌹 🔰نقل می کنند که یک نفر از کسبه بازار بود و او هم به مبتلا بود و هر وقت که به دستشویی محل کارش که نزدیک مسجد بود می رفت آفتابه را از حوض مسجد پر می کرد و با خود به دستشویی می برد، وقتی که آب آفتابه تموم میشد، مردم را صدا میزد که بی زحمت این آفتابه رو پر کنید و این عمل را چندید بار تکرار می کرد!! 🔹شخصی گفت ⭕️من این آقا رو معالجه می کنم!! وقتی آن وسواسی صدا زد که آفتابه ام رو پر کنید، آن شخص به همراه آب یک شیشه روغن زیتون هم در آفتابه ریخت و کاملا به هم زد و داد به دست آن شخص وسواسی..! 🚫 و او هر چه خود را تطهیر می کرد‌ و آب می طلبید فایده نداشت و باز می‌دید که چرب است، آخرالامر خسته شد و رها کرد و بیرون آمد! 🔻و گویند بعد از آن جریان دیگر کسی نشنید که این آقا در دستشویی تقاضای آب کند! ❇️ امّا این است که، را زیاد بخواند، ، زیاد بگوید و شود، زیرا؛ 🌺حضرت علی علیه السلام فرمودند 👈 شفا و علاج از وسواس شک است..! @NASEMEBEHESHT 🌸 🌹🍃✨🌹🍃✨🌹🍃✨🌹🍃
هدایت شده از 💦نــسیـــــــم بهشـــــــت💦
1_57603477.mp3
زمان: حجم: 2.59M
بعد پیامبر اکرم ص 🎙 جذاب و شنیدنی👌👌 پیشنهاد دانلود📲 ┄┅┅✿💠❀💖❀💠✿┅┅┄ @NASEMEBEHESHT 🌸
با عنوان ⏬ ⚜قسمت اول 🌹سلام و رحمت بیکران رحمان بر شما بندگان راستین خداوند رحمان.... ✍در گذشته من پستی و بلندی های زیادی وجود داشت...چراکه خانواده ی ما ، خانواده ای بود با عقایدی که هر کدام از تا تفاوت داشت... شخصی محافظه کار که هر وقت به نفعش بود درستی هر که میخواست را ثابت میکرد، حتی گاهاً را چنان اثبات میکرد و چنان شبهاتی مطرح میکرد که اکثر اوقات همه از پاسخ درمانده و از شبه متعجب بودند... ولی درنهایت برای او نفعش مهم بود نه ... اما برخلاف پدر شخصیتی با ریشه های داشت... و اما نکته جالب قضیه اینجاست که خانواده های پدر و مادرم دقیقا برعکس خودشانند... خانواده ی پدرم تقریبا همگی با اعتقادات قوی و خانواده مادرم تقریبا همه بنابراین من از کودکی به دنبال پاسخ سوالی بودم که اکثر اوقات موضوع بحث ها و های اهل خانه بود... ایا وجود دارد؟ایا عالم هستی خالقی دارد؟ و:هر بار که بزرگتر میشدم و'سرم بیشترمیان کتاب ها میرفت پاسخی درخور فهم ان زمانم میافتم...'درسنین تحت تاثیر سخنان پدر به این نتیجه رسیده بودم که پرستش خدا دیگر کافیست (خدامراببخشد)... بودم برای حل مشکلات دنیا و از بین بردن جهانی باید دیانت را کنار گذاشت ، آن روزها حامی دموکراسی و حقوق بشری بودم که شعارهای رنگین و پر زرق و برقشان مرا خود کرده بود... اما دیری نپایید که بوی این بزرگ را استشمام کردم... کم کم احساس میکردم پذیرش عدم وجود برایم دشوار شده است...و دیگر آبکی و منفعت طلبانه پدرم مرا قانع نمیکرد... تا اینکه سرانجام به وجود خداوند معترف شدم پس از آن برای شناخت این خالق غیرقابل انکار در میان ادیان مختلف به جستوجویش پرداختم... از زرتشتیت تا مسیحیت و... هیچکدام نتوانست مرا قانع کند.... بنابراین من سعی کردم خدا را قبول داشته باشم اما دین را نه همواره ذهنم به مشغول بود.. در این میان تصمیم به تعویض خانه و رفتن ازان محله ی همیشگی گرفتیم محله ای که در کوچه پس کوچه هایش من و ام بز‌رگ شده بودیم و این موضوع در زندگیم چنان تغیر ایجاد کرد که هرگز قابل چشم پوشی نیست... اتاق جدیدم را دیدم و چیزی که در نگاه اول توجه ام را جلب کرد... نارنجی بود که قاب زیبایی شده بود.. بی اختبار به سمتش کشیده شدم... غرق ان منظره دلنشین بودم که چشمم به پنجره روبرویی افتاد... یک و در حالی که در گوشه پنجره ایستاده بود و با فنجان نوشیدنی اش دستش را گرم میکرد ، به من چشم دوخته بود... تابحال چنین تجربه ای نداشتم... نگاه سنگینش دست و پایم را گم کرده بود... انگار هایم داشت مرا درسته قورت میداد... بی اختیار گوشه لبهایم نشست و را بستم... و من بعد از آن هرگز نتوانستم ان لبخند را کنم... 🔮 ادامه دارد⬅️ @NASEMEBEHESHT 🌸
هدایت شده از 💦نــسیـــــــم بهشـــــــت💦
✨﷽✨ ✅توبه یعنی در آغوش رحمت خدا... ✍امیرالمومنین علی علیه السلام: استغفار شش شرط دارد: ۱- پشیمانی و حسرت از اعمال گذشته ۲- عزم بر ترک گناه برای همیشه ۳- اداء کردن حقوق مردم که بر عهده اش است. ۴- اداء کردن حقوقی که از جانب خدا بر او واجب بوده و قضاء شده. ۵- آنچه از گوشت بدنش از حرام روئیده با گرسنگی و پشیمانی و گریه بر گناهان آبش کند تا پوست به استخوان رسیده و از نو گوشت بروید(در صورت خوردن مال حرام ) ۶- زحمت عبادت را به خود بچشاند چنانچه خوشی و شیرینی گناه را به خود چشانده است. 📚وسائل الشیعه ج ۱۱ صفحه ۳۶۱ ♡••࿐ •┈┈••✾❀🕊💓🕊❀✾••┈┈• @NASEMEBEHESHT 🌸
هدایت شده از 💦نــسیـــــــم بهشـــــــت💦
💚حضرت علی ع فرمود: با شش نفر نمی شود جدال و بگو مگو نمود 📛🔹 فقیه و دانشمند دینی 📛🔹 رئیس ( سرپرست و کارفرمایان ) 📛🔹انسان های پست و فرومایه؛ 📛🔹انسان شرور و بی شرم ( فحّاش ) 📛🔹زنان 📛🔹بچه ها و خردسالان 📚غرر الحکم، ص 480 ┄┅┅✿💠❀💖❀💠✿┅┅ @NASEMEBEHESHT 🌸
هدایت شده از 💦نــسیـــــــم بهشـــــــت💦
💖پیامبر گرامی اسلام (ص) :نشانه هاي انسان صبور سه چيز است: 1️⃣🔹 كسل و خسته نمي شود. 2️⃣🔹 بي قراري نمي کند. 3️⃣🔹 از پروردگارش شكايت نمي كند. 🔶🔸چون وقتي كسل شود، حقوق را ضايع و تباه خواهد كرد ، 🔶🔸و هنگامي كه بي قراري کند سپاسگزاري نمي كند ، 🔶🔸و وقتي از پروردگارش شكايت كند، گناه خواهد كرد. 📚 بحارالانوار ج۱۷ص۸۶ @NASEMEBEHESHT 🌸
هدایت شده از 💦نــسیـــــــم بهشـــــــت💦
🌸🔸-مناجات شعبانیه 🌸🔸-روزه گرفتن 🌸🔸-خواندن صلوات شعبانیه 🌸🔸-روزانه 70مرتبه ذکر استغفرالله و اسئله التوبه 🌸🔸-بسیار صلوات فرستادن 🌸🔸-روزانه 70بار أَستَغفِرالله الذى لااله الا هو الحَىُّ القَیُّوم، الرحمنُ الرحیم، الحى القَیّوم و اتوب الیه 🌸🔸-روزانه صدقه دادن هرچند به مقدار کم 🌸🔸-در کل این ماه هزار بار ذکر لاإِلهَ إِلااللهُ لانَعبُدُ إِلا إِیّاهُ مُخلِصین لهُ الدین و لَو کَرِهَ المُشرِکُون 📚مفاتیح الجنان @NASEMEBEHESHT 🌸
هدایت شده از 💦نــسیـــــــم بهشـــــــت💦
توی اسارت، عراقی ها برا تضعیف روحیه ی ما فیلمای زننده پخش می کردند ﯾﻪ ﺭﻭﺯ ﯾﮑﯽ ﺍﺯ ﺑﭽﻪ ﻫﺎ ﺑﻪ ﻧﺸﺎﻧﻪ ﺍﻋﺘﺮﺍﺽ ﺗﻠﻮﯾﺰﯾﻮﻥ ﺭﻭ ﺧﺎﻣﻮﺵ ﮐﺮﺩ ﻋﺮﺍﻗﯽ ﻫﺎ ﮔﺮﻓﺘﻦ ﻭ ﺑﺮﺩﻧﺶ ﺑﯿﺮﻭﻥ ﻫﯿﭻ ﮐﺲ ﺍﺯﺵ ﺧﺒﺮ ﻧﺪﺍﺷﺖ ... ﺑﺮﺍ ﺍﺳﺘﺮﺍﺣﺖ ﻣﺎ ﺭﻭ ﻓﺮﺳﺘﺎﺩﻥ ﺑﻪ ﺣﯿﺎﻁ ﺍﺭﺩﻭﮔﺎﻩ، ﻭﺍﺭﺩ ﺣﯿﺎﻁ ﮐﻪ ﺷﺪﯾﻢ ﺍﻭﻥ ﺑﺴﯿﺠﯽ ﺭﻭ ﺩﯾﺪﯾﻢ ﯾﻪ ﭼﺎﻟﻪ ﮐﻨﺪﻩ ﺑﻮﺩﻧﺪ ﻭ ﺗﺎ ﮔﺮﺩﻥ ﮔﺬﺍﺷﺘﻪ ﺑﻮﺩﻧﺶ داخل چاله فقط سرش پیدابود، ﺷﺐ ﮐﻪ ﺷﺪ ﺻﺪﺍﯼ ﺍﻟﻠﻪ ﺍﮐﺒﺮ ﻭ ﻧﺎﻟﻪ ﻫﺎﯼ ﺍﻭﻥ ﺑﺴﯿﺠﯽ ﺑﻠﻨﺪ ﺷﺪ ﻫﻤﻪ ﻧﮕﺮﺍﻧﺶ ﺑﻮﺩﯾﻢ ﺻﺒﺢ ﮐﻪ ﺷﺪ ﮔﻔﺘﻨﺪ ﺷﻬﯿﺪ ﺷﺪﻩ، ﺧﯿﻠﯽ دنبال بودیم ﻋﻠﺖ ﻧﺎﻟﻪ ﻭ ﻓﺮﯾﺎﺩ ﺩﯾﺸﺒﺶ ﺭﻭ ﺑﺪﻭﻧﯿﻢ. ﻭﻗﺘﯽ ﯾﮑﯽ ﺍﺯ ﻧﮕﻬﺒﺎﻧﺎن ﻋﻠﺘﺶ ﺭﻭ ﮔﻔﺖ ﻣﻮ ﺑﻪ ﺗﻨﻤﻮﻥ ﺭﺍﺳﺖ ﺷﺪ ﻣﯽ ﮔﻔﺖ: ﺯﯾﺮ ﺧﺎﮎ ﺍﯾﻦ ﻣﻨﻄﻘﻪ ﻣﻮﺷﻬﺎﯼ ﺻﺤﺮﺍﯾﯽ ﮔﻮﺷﺖ ﺧﻮﺍﺭ ﻭﺟﻮﺩ ﺩﺍﺭﻩ ﻣﻮﺷﻬﺎ ﺣﺲ ﺑﻮﯾﺎﺋﯽ ﻗﻮﯼ ﺩﺍﺭﻥ ﻭﻗﺘﯽ ﻣﺘﻮﺟﻪ ﺩﻭﺳﺘﺘﻮﻥ ﺷﺪﻥ ﺑﻬﺶ ﺣﻤﻠﻪ ﮐﺮﺩﻥ ﻭ ﮔﻮشت ﺑﺪﻧﺶ ﺭﻭ ﺧﻮﺭﺩﻥ. ﻋﻠﺖ ﺷﻬﺎﺩﺕ ﻭ ﻧﺎﻟﻪ ﻫﺎﺵ ﻫﻢ ﻫﻤﯿﻦ ﺑﻮﺩﻩ ﺻﺒﺢ ﮐﻪ ﺑﺪﻧﺶ ﺭﻭ ﺁﻭﺭﺩﯾﻢ ﺑﯿﺮﻭﻥ ﺗﮑﻪ ﺗﮑﻪ ﺷﺪﻩ ﺑﻮﺩ. اینطوری شهید دادیم و حالا بعضیامون راحت دَر به دَر دنبال کانال های مستهجن داخل تلگرام هستیم وصحنه های زننده رو تماشا میکنیم و راحت این فیلم ها یا عکس ها و یا حتی استیکر های مستهجن رو پخش میکنیم ونمی دانیم یه روز همان شهید رو می آرن تا توضیح بده به چه قیمتی چشم خود رو از گناه حفظ کرده وغصه ی دوستان هم اسارتی خود رو داشته وشهادت رو بجون خریده تا خود ودوستانش مبتلا به دیدن صحنه های زننده نشن~ ~ 📚وصیتنامه شهیدمجیدمحمودی شهدا شرمنده ایم ♡••࿐ •┈┈••✾❀🕊💓🕊❀✾••┈┈• @NASEMEBEHESHT 🌸
ایةالله بهجت (ره) ایةالله مجتهدی (ره)
#داستان_واقعی با عنوان ⏬ #دختری_که_از_پنجره_ها_میترسد ⚜قسمت اول 🌹سلام و رحمت بیکران رحمان بر
با عنوان ⏬ ⚜قسمت دوم آنروزها علاقه شدیدی به خواندن داشتم و البته شیفته اشعار سعدی رحمه الله بودم..‌. درخلال اشعار به تحقیق در مورد مشتاق شدم... اسلامی که آنرا بیشتر از انکه بعنوان یک بشناسنم در قالب شناخته بودم... سیاستی که ‌مرا هم از خودش و هم از اسلام متنفر کرده بود... اسلام را از شروع کردم... اما قرانی که در دست داشتم و با ان اشتیاق فراوان میخواندم و ها و را در گوشه هایش یادداشت میکردم... بگمانم ان قرانی نبود که درمدرسه به اجبار دبیر و از نمره آیه هایی قیچی شده ای از آنرا میخواندیم و میرفت پی کارش تاسال بعد... این کتابی تر ، تر و از تمام کتبی بود که مطالعه کرده بودم... براستی قران در عین سادگی چه حکیمانه به سوالات ذهن مشکوکم پاسخ میداد.. میتوانم بگویم من قران شده بودم... هرگز هیچ سخنی به اندازه ی ان برمن اثر نگذاشته بود...با این وجود هنوز به بسیاری از قوانین نمیکردم... میخواندم ( البته جز کسی خبر نداشت)... هم میگرفتم... ولی انچنان که باید کاملی نداشتم... به هیچ وجه لباس های نامناسب نمی پوشیدم... اما هم نبودم.... حدود یک از امدنمان به خانه جدید میگذشت... 🔮 ادامه دارد⬅️ @NASEMEBEHESHT 🌸