10.06M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
هر چھ گشتیم
در این شھر نبود اهلِ دلـے
کھ بداند غمِ دلتنگی و تنھاییِ ما
از رفیــق#شهید یعنی چه . .💔!
#شهیدبابڪنورۍهریس
#رفیقشهیدمـ♡
https://eitaa.com/joinchat/3798926290C07e8887da7
"رابطهیسیدهبدرالدینواحمدمشلب"
ایشان می گفتند: با این که#شهید احمد پسرشان بودند، امّا او را دوست دوران جوانی خود می دانستند و با عشق مادرانه اشان در تربیت احمد تلاش می کردند و عاشقانه فرزندشان را راهی #سوریه کردند..♥️🌿
#شهیداحمدمحمدمشلب
#بࢪادرشهیدمـ♡
https://eitaa.com/joinchat/3798926290C07e8887da7
من کمتر عطر خریده ام،
هر بار میخواستم معطر
شوم از ته دل میگفتم :
“حسین جان” آنگاه فضا
معطر میشد .. 🌿"
- #شهید علی حیدری ..!
https://eitaa.com/joinchat/3798926290C07e8887da7
▫️#وداع_آخر
.
رفقا دقت کردین بعضی عکس ها انگار حرف میزنند!نگاه کنید...صادق فرمانده بود دیگه.دلش میخواست خودش دم آخر با نیروهاش وداع کنه ...!!!
.
💢#سردار #شهید صادق #مزدستان ، #فرمانده تیپ ۲ #لشکر ویژه ۲۵ #کربلا ، با لباس #آغشته به #خون نيروهايش بر بالین #شهیدی حاضر و #وداع میکند...فدای اون قطرات خون شهدایی که با لباست متبرک شده آقا صادق...
.
.
#صادق_مزدستان
#گردان_صاحب_الزمان
#لشکر_ویژه_۲۵_کربلا
5.72M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📹 ببینید | شهیدحاجقاسمسلیمانی:
🔻اگر امروز ڪسی را دیدید که بوي شهید از ڪلام او، از رفتار او، از اخلاق او استشمام شد؛ بدانید او #شهید خواهد شد.
#رفیق_خوشبخت_ما
#اللهمعجللولیكالفرجبهحقخونپاكشهدا
«الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ وَ عَجِّلْ فَرَجَهُمْ»
🇮🇷#لحظه ای با شهدا
@lahzaei_ba_sh
مامان لباس عروسی مو بذار وقتی که
#شهيد شدم، وقتي با خونم خودم رو
آرايش کردم اونوقت لباس عروسيمو
تو خودت تنم کن..!
و وقتی توی قبر خوابونديم
رو به قبله کن و بدون اينکه دلتنگی کنی
بگو دخترم خونه نو مبارک..!
مادر دلم مي خواد همينطور که وايستادم
تو سنگر با ضد#انقلاب مي جنگم يک تير
بياد بخوره به سينه ام..؛
اما من خون سينه مو که فوران میزنه
تو مشتم بگيرم و بپاشم هوا..؛
و فرياد بزنم خدايا قبول کن..!✋🏻
#شهیدهصدیقهرودباری
https://eitaa.com/joinchat/3798926290C07e8887da7
21.1M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
خدایا!!
عشق به انقلاب اسلامی و رهبرکبیر انقلاب
چنان در وجودم شعلهور است که
اگر تکه تکهام کنند و یا زیر سختترین شکنجهها قرار گیرم، او را تنها نخواهم گذاشت
این قسمتی از وصیتنامه #شهید_ابراهیم_هادی هست👆
حالا ببینید چطور #شهید آرمان علی وردی
در #عمل به وصیتنامه #شهید هادی عمل کرد
#شهید_ابراهیم_هادی
#تولیدمحتوا
https://eitaa.com/joinchat/3798926290C07e8887da7
میگفت در دوره آموزشی#بسیج، یک شب رسول، من را کنار کشید. حالا آن موقع سیزده ساله بود. گفت آقا مرتضی شما آدم خوبی هستید و من به شما اعتماد دارم. یک چیزی میخواهم بگویم، فقط از شما میخواهم که به هیچ کس نگویید. تاکید کرد که به پدرم نگویید، به مادرم نگویید، به برادرم روح الله نگویید. من اول فکر میکردم یک کار خطایی کرده یا تقصیری از او سر زده. گفتم خوب بگو. گفت آقا مرتضی شما آدم پاک و مومنی هستید، دعایتان هم مستجاب میشود.
دعا کنید ما #شهید بشویم!🥲❤️🩹
آقا مرتضی گفت؛ من همانجا چشمم پر اشک شد، رفتم پشت چادرها و شروع کردم به گریه که این بچه در این سن و سال چقدر از امثال ما سبقت گرفته!
#شهیدرسولخلیلی
#شهیدانهـ
https://eitaa.com/joinchat/3798926290C07e8887da7
یادمه به مأموریت که رفتی، بعد از چهار روز زنگ زدی.
وقتی صداتو شنیدم، از دلتنگی شروع کردم بهگریه کردن، تو
فقط میخندیدی و با مهربونی میگفتی:
- خانمم! آخهگریه چرا!؟ و با صحبتات آرومم کردی ..(:
بعد از اون تلفن، کار هر شبم شده بود که به دخترمان فاطمه بگم:مامانی واسه بابایی! دعا کن که صحیح و سالم
برگرده. اونم با زبونی کودکانه، همش دعا میکرد.
راستی یادته؟ تماس آخرت روز اربعین ابی عبدالله بود..♥️!
سعی میکردی با من و فاطمه طوری صحبت کنی که انگار هیچ اتفاقی نمیخواد بیفته و عملیاتی هم ندارین. یادته به فاطمه گفتی:بابایی! واست چی بخرم؟
فاطمه با خندههای ملوس دخترانهاش گفته بود:
بلوز میخوام و تو! شروع کردی به قهقهه زدن..😅!
بعد اون تماس، دیگه صداتو نشنیدیم و در انتظار موندم تا اینکه یکی زنگ زد و گفت،#شهید شدی..(:
به جاش، خبر پر کشیدنت رو بههم گفتن تلفن زنگ زد و گفت:
عبدالرحیم شهید شده..!
صدای قهقه ات توی گوشم بود و صدای هق هقم
توی گوشی و فضای خانه . اما فاطمه
میپرسید:بابا بلوز خریده؟...💔
#شهیدعبدالرحیمفیروزآبادی
#شهیدانهـ
https://eitaa.com/joinchat/3798926290C07e8887da7
ایوب در ماه#مبارکرمضان متولد شد،
در ماه مبارک رمضان برای فراگیری دروس
حوزوی عزیمت کرد. در ماه مبارک رمضان
عازم#جبهه شد. در عملیات رمضان#شهید
و مفقودالجسد شد. در ماه مبارک رمضان
پیکر مطهرش به زادگاهش بازگشت..(:
ایوب در عملیات#رمضان مفقود شد و پیکرش
بعد از 14 سال شناسایی و به زادگاهش منتقل
شد. مادر بزرگوارش یک ماه قبل از پیدا شدن
پیکر مطهر شهید، خواب میبیند که ایوب آمده
و یک لباس گونی مانند تنش کرده است. ظاهراً
اسیری بوده که آزاده شده. و میگوید: همینطور
که آمد سر روی زانوهای من گذاشت. او را بغل
کردم و شروع کردم به گریه کرد. گفت: مادر گریه
نکن من بحمدالله از بند صدام مرخص شدم..🥲❤️🩹
#شهیدایوبتوانایی
#ناصرین
🆔 @naserin_ir