eitaa logo
ناصرین
105 دنبال‌کننده
1.1هزار عکس
676 ویدیو
0 فایل
پندار ما این است که ما مانده ایم و شهدا رفته اند، اما حقیقت آن است که زمان ما را با خود برده است و شهدا مانده اند. در ترویج فرهنگ شهدا و شهادت‌ ‌ ما را ياري کنید
مشاهده در ایتا
دانلود
10.06M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
هر چھ گشتیم در این شھر نبود اهلِ دلـے کھ بداند غمِ دلتنگی و تنھاییِ ما از رفیــق یعنی چه . .💔! ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ https://eitaa.com/joinchat/3798926290C07e8887da7
"رابطه‌ی‌سیده‌بدرالدین‌واحمدمشلب" ایشان می گفتند: با این که احمد پسرشان بودند، امّا او را دوست دوران جوانی خود می دانستند و با عشق مادرانه اشان در تربیت احمد تلاش می کردند و عاشقانه فرزندشان را راهی کردند..♥️🌿 https://eitaa.com/joinchat/3798926290C07e8887da7
ام که یک جان بیشتر ندارم تا در راه زمان(عج) و نایبش، کنم... حمید_سیاهکالی_مرادی 🍃🌹🔹ـــــــــــــــــــــــــ https://eitaa.com/joinchat/3798926290C07e8887da7
من کمتر عطر خریده ام، هر بار میخواستم معطر شوم از ته دل میگفتم : “حسین جان” آنگاه فضا معطر می‌شد .. 🌿" - علی حیدری ..! https://eitaa.com/joinchat/3798926290C07e8887da7
▫️ . رفقا دقت کردین بعضی عکس ها انگار حرف میزنند!نگاه کنید...صادق فرمانده بود دیگه.دلش می‌خواست خودش دم آخر با نیروهاش وداع کنه ...!!! . 💢 صادق ، تیپ ۲ ویژه ۲۵ ، با لباس به نيروهايش بر بالین حاضر و می‌کند...فدای اون قطرات خون شهدایی که با لباست متبرک شده آقا صادق... . .
📖 ″برشی از خاطرات″ | قاسم صادقی | 🌷🌷🌷🕊🌷🌷🌷
5.72M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📹 ببینید | شهیدحاج‌قاسم‌سلیمانی: 🔻اگر امروز ڪسی را دیدید که بوي شهید از ڪلام او، از رفتار او، از اخلاق او استشمام شد؛ بدانید او خواهد شد. «الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ وَ عَجِّلْ فَرَجَهُمْ» 🇮🇷 ای با شهدا @lahzaei_ba_sh
مامان لباس عروسی مو بذار وقتی که شدم، وقتي با خونم خودم رو آرايش کردم اونوقت لباس عروسيمو تو خودت تنم کن..! و وقتی توی قبر خوابونديم رو به قبله کن و بدون اينکه دلتنگی کنی بگو دخترم خونه نو مبارک..! مادر دلم مي خواد همينطور که وايستادم تو سنگر با ضد مي جنگم يک تير بياد بخوره به سينه ام..؛ اما من خون سينه مو که فوران میزنه تو مشتم بگيرم و بپاشم هوا..؛ و فرياد بزنم خدايا قبول کن..!✋🏻 https://eitaa.com/joinchat/3798926290C07e8887da7
21.1M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
خدایا!! عشق به انقلاب اسلامی و رهبرکبیر انقلاب  چنان در وجودم شعله‌ور است که اگر تکه تکه‌ام کنند و یا زیر سخت‌ترین شکنجه‌ها قرار گیرم، او را تنها نخواهم گذاشت این قسمتی از وصیتنامه هست👆 حالا ببینید چطور آرمان علی وردی در به وصیتنامه هادی عمل کرد https://eitaa.com/joinchat/3798926290C07e8887da7
می‌گفت در دوره آموزشی، یک شب رسول، من را کنار کشید. حالا آن موقع سیزده ساله بود. گفت آقا مرتضی شما آدم خوبی هستید و من به شما اعتماد دارم. یک چیزی می‌خواهم بگویم، فقط از شما می‌خواهم که به هیچ کس نگویید. تاکید کرد که به پدرم نگویید، به مادرم نگویید، به برادرم روح الله نگویید. من اول فکر می‌کردم یک کار خطایی کرده یا تقصیری از او سر زده. گفتم خوب بگو. گفت آقا مرتضی شما آدم پاک و مومنی هستید، دعایتان هم مستجاب می‌شود. دعا کنید ما بشویم!🥲❤️‍🩹 آقا مرتضی ‌گفت؛ من همانجا چشمم پر اشک شد، رفتم پشت چادرها و شروع کردم به گریه که این بچه در این سن و سال چقدر از امثال ما سبقت گرفته! https://eitaa.com/joinchat/3798926290C07e8887da7
یادمه به مأموریت که رفتی‌، بعد از چهار روز زنگ زدی. وقتی صداتو شنیدم، از دلتنگی شروع کردم به‌گریه کردن‌، تو فقط می‌خندیدی و با مهربونی می‌گفتی: - خانمم! آخه‌گریه چرا!؟ و با صحبتات آرومم کردی ..(: بعد از اون تلفن‌، کار هر شبم شده بود که به دخترمان فاطمه بگم:مامانی واسه بابایی! دعا کن که صحیح و سالم برگرده. اونم با زبونی کودکانه‌، همش دعا می‌کرد. راستی یادته؟ تماس آخرت روز اربعین ابی عبدالله بود..♥️! سعی می‌کردی با من و فاطمه طوری صحبت کنی که انگار هیچ اتفاقی نمی‌خواد بیفته و عملیاتی هم ندارین. یادته به فاطمه گفتی:بابایی! واست چی بخرم؟ فاطمه با خنده‌های ملوس دخترانه‌اش گفته بود: بلوز می‌خوام و تو! شروع کردی به قهقهه زدن..😅! بعد اون تماس، دیگه صداتو نشنیدیم و در انتظار موندم تا اینکه یکی زنگ زد و گفت، شدی..(: به جاش‌، خبر پر کشیدنت رو به‌هم گفتن تلفن زنگ زد و گفت: عبدالرحیم شهید شده..! صدای قهقه ات توی گوشم بود و صدای هق هقم توی گوشی و فضای خانه . اما فاطمه می‌پرسید:بابا بلوز خریده؟...💔 https://eitaa.com/joinchat/3798926290C07e8887da7
ایوب در ماه متولد شد، در ماه مبارک رمضان برای فراگیری دروس حوزوی عزیمت کرد. در ماه مبارک رمضان عازم شد. در عملیات رمضان و مفقودالجسد شد. در ماه مبارک رمضان پیکر مطهرش به زادگاهش بازگشت..(: ایوب در عملیات مفقود شد و پیکرش بعد از 14 سال شناسایی و به زادگاهش منتقل شد. مادر بزرگوارش یک ماه قبل از پیدا شدن پیکر مطهر شهید، خواب میبیند که ایوب آمده و یک لباس گونی مانند تنش کرده است. ظاهراً اسیری بوده که آزاده شده. و میگوید: همینطور که آمد سر روی زانوهای من گذاشت. او را بغل کردم و شروع کردم به گریه کرد. گفت: مادر گریه نکن من بحمدالله از بند صدام مرخص شدم..🥲❤️‍🩹 🆔 @naserin_ir