eitaa logo
انتشارات تبصیر
1.6هزار دنبال‌کننده
3.6هزار عکس
732 ویدیو
70 فایل
نشر تبصیر| شماره پروانه: 18402 خانه قرآن و عترت همیار حافظ کانون فرهنگی شهید حاج قاسم سلیمانی مدیرمسئول انتشارات: @Tabsir_contact
مشاهده در ایتا
دانلود
سراغ پرچمت را از شمیمِ باد می‌گیرم نشانِ رود را از ماهی آزاد می‌گیرم حرم یعنی شفا؛ یعنی همان هوی مسیحایی که دارم دَم‌به‌دَم از دوری‌اش غمباد می‌گیرم شفا یعنی نخِ پیراهنی که غرق یوسف بود به این امّید، من هم بوسه از فولاد می‌گیرم مرا گم کرد، چشمانی که محو صحن و گنبد شد نشانی ِ تو را از کورِ مادرزاد می‌گیرم به غیر از دیدنت هر حاجتی آورده‌ام رد کن پس از دیدار، هر چیزی که لطفت داد می‌گیرم من از گرد ‌و غبارِ زیرِ جاروهای خُدّامت پس از افتادگی؛ پرواز را هم یاد می‌گیرم نشستن با کبوترهای دست‌آموزِ تو درس است برای جَلد بودن رخصت از استاد می‌گیرم غم تو گوهری نایاب، در دنیای شادیهاست من این دَم را میان صحن گوهرشاد می‌گیرم تمام صحن تو شعر است، از هر شعر گویاتر نگاهش می‌کنم از شعرِ خود ایراد می‌گیرم : اذن زیارتی بدهید ای امام عشق حالم به جان مادرتان روبه‌راه نیست https://eitaa.com/joinchat/3643146337C45b1cd8796
بايد كه من برای تو از جان گذر كنم از هرچه دارم از همه خوبان گذر كنم دنيا بر اين بناست كه آخر به حق رسيم پس واجب است از در ِسلطان گذر كنم بايد امام ِ كشورمان ضامنم شود تا از پُل ِصراط، من آسان گذر كنم قبل از همان سفر كه نبی وعده كرده است بايد كه یک سفر ز خراسان گذر كنم شمسُ الشموس ِكشور ايران، امام ِعشق بايد ز روضه های تو گريان گذر كنم روز و شبِ تو يادِ شهی تشنه لب گذشت بايد كه من ز خاطره هاتان گذر كنم يابن شبيب عمه ی ما را كتک زدند پس من چگونه از غم ايشان گذر كنم؟ : از هرچه هست دور و برم خسته‌ام فقط صحن و سرای شاه خراسانم آرزوست https://eitaa.com/joinchat/3643146337C45b1cd8796
تا یوسف اشکم سَرِ بازار نیاید کالای مرا هیچ خریدار نیاید در سوز جگر مصلحت ماست که ما را غیر از جگر سوخته در کار نیاید خارم من و در سینه ی من عشق شکفته‌ست تا خلق نگویند گل از خار نیاید بیمار فراقم من و وصل است دوایم تدبیر، به کار مَنِ بیمار نیاید یک عمر به درگاه رضا رفتم و حاشاک بر دیدن این دلشده یک‌بار نیاید... نومیدی و درگاه تو؟ بی‌سابقه باشد از سوی تو جز رحمت و ایثار نیاید آخر به کجا روی کند؟ ای همه رحمت! گر در بَرِ تو شخص گرفتار نیاید دیدم همه جا بر در و دیوار حریمت جایی ننوشته‌ست گنه‌کار نیاید : نوشته بر در صحنت حدیث زیبایی که زائرین تو در حشر با تو محشورند https://eitaa.com/joinchat/3643146337C45b1cd8796
گله ای نیست اگر غصه ی بی‌ حد داریم خلوتی هست که در گوشه ی مشهد داریم ما نرفتیم هنوز از حرمش دلتنگیم چشم امّید به دیدارِ مجدد داریم گفته سر میزند آنگونه که از سلمانی این قراریست که با صاحب مرقد داریم ما گنهکارترین ها وسط صحن رضا آنچه در خلد برین خلق ندارد داریم روضه میخوانم از آن شاه که در اندوهش دیده ای در طلب اشک مقید داریم ای اباصلت! عبا را نکشد کاش به سر از عبا ما چه قدر خاطره ی بد داریم شاه بر شانه ی خم، پیکر خود را می‌برد با عبا داشت علی اکبر خود را می‌برد : گاهی به و زمانی به یکدم به و دمی با خوشیم https://eitaa.com/joinchat/3643146337C45b1cd8796
جگرم یاد حسین ریخت بهم یابن شبیب زخم شد از غم او پلکِ ترم یابن شبیب تهِ گودال که جای پسرِ زهـرا نیست جای قرآن که به زیر سمِ مرکبها نیست پیرُهن از تنِ بی سر شده در آوردند بی کفن در وسط دشت رهایش کردند حرمت مهریه ی مادرِ سادات شکست آب می خواست ولی نیزه دهانش را بست جد مظلوم مرا با لب عطشان کشتند مادرش دید و به گیسوی پریشان کشتند ناله زد مادر ما دست به مویش نزنید با تَهِ خنجر خود ضربه به رویش نزنید خبر از حرمت بوسیدن مادر دارید؟ پای خود را ز لبان پسرم بر دارید : دادم تورا قسم به نَخ چادری که سوخت شاید دلت بسوزد و یک کـربلا دهی https://eitaa.com/joinchat/3643146337C45b1cd8796
سلام آقا گدای بی سروپا را نمی خواهی؟ گدایی که تمام عمر بوده غرق گمراهی در این دریای بی پایان، میان خیل زائرها گرفت انگار قلاب نگاه تو به این ماهی خطایی هم اگرکردم،نباشد خرده چون عبدم نبخشی خرده میگیرم،شما سلطان شما شاهی من اینجا زیر ایوانم تو آن بالای بالایی سلیمانا نگاهی کن به این مور از کرم گاهی ببین کوه گناهی را به اشک دیده آوردم بنازم که تو بخشیدی چه کوهی را به چه کاهی سلیمان نه، که بالاتر، علی سوم زهرا ندارد فرق اینجا هدهدی با کفتر چاهی به محشر میگذارم پا، به امید نگاه تو ندارم در بساطم غیر آه روضه ها آهی دلم تنگ است آقا جان هوای کربلا دارم بگو ابن شبیبت را بخواند شعر جانکاهی : در نـامه ام نوشته گنه کار و بد، ولـی خیلی برای خون خدا گریه کرده است https://eitaa.com/joinchat/3643146337C45b1cd8796
سلام آقا گدای بی سروپا را نمی خواهی؟ گدایی که تمام عمر بوده غرق گمراهی در این دریای بی پایان، میان خیل زائرها گرفت انگار قلاب نگاه تو به این ماهی خطایی هم اگرکردم،نباشد خرده چون عبدم نبخشی خرده میگیرم،شما سلطان شما شاهی من اینجا زیر ایوانم تو آن بالای بالایی سلیمانا نگاهی کن به این مور از کرم گاهی ببین کوه گناهی را به اشک دیده آوردم بنازم که تو بخشیدی چه کوهی را به چه کاهی سلیمان نه، که بالاتر، علی سوم زهرا ندارد فرق اینجا هدهدی با کفتر چاهی به محشر میگذارم پا، به امید نگاه تو ندارم در بساطم غیر آه روضه ها آهی دلم تنگ است آقا جان هوای کربلا دارم بگو ابن شبیبت را بخواند شعر جانکاهی : در نـامه ام نوشته گنه کار و بد، ولـی خیلی برای خون خدا گریه کرده است https://eitaa.com/joinchat/3643146337C45b1cd8796
قطعه های غزلم سوی حرم افتاده ست مثنوی در پی ارباب کـرم افتاده ست بیت در بیت غزل پای علم افتاده ست مطلع شعر به دستان قلم افتاده ست بنویسم "دو بیتی" که دل آباد شود  بعد از آن محرم این پنجره فولاد شود در دو بیتی بنویسید دلم تنگ شده ست  باز بین غزل و قافیه ها جنگ شده ست  در حـریمت همه ی قافیه ها پر بارند «ابر و باد و مه و خورشید و فلک در کارند» در حریمت همه قافیه ها هوهو شد عالمی مست تماشای خم ابرو شد کار من درهم آن تاب و تب گیسو شد  حرمت با مژه های غزلم جارو شد  گرد و خاک حرمت سرمه چشمانم باد به فدای سرو جانت همه ی جانم باد : هرگز دلم ز کوی تو جایی دگر نرفت یک دم خیال روی توام از نظر نرفت جان رفت و اشتیاق تو از جان به در نشد سر رفت و آرزوی تو از سر بدر نرفت https://eitaa.com/joinchat/3643146337C45b1cd8796
از گنبدش نورِ کرامتها سرازیر است خورشیدِ مشهد بر دِلِ عشّاق اکسیر است در قلب صحن انقلابش، انقلاب انداخت صحنی که خود یک شعبه ی تغییر تقدیر است هر کس که صحنش را کند جارو یقین دارد هر جای عالم غیر از این دربار دلگیر است خود را عوام الناس آنجا با نخی بستند دیوانگان را هم دخیل از جنس زنجیر است فرمود زائر را سه جا یاری کُنم از لطف پابوسیش هرقدر هم زود آمدی دیر است عاشق به شهر خویش از مشهد رسید اما ذهنش کنار درگیر است در خواب دیدم: آب سقاخانه می نوشم گفتند: مشهد، یک سفر، شاهانه تعبیر است : دلِ همیشه غریبم هوایتان کرده است هوای گریه ی پایینِ پایتان کرده است https://eitaa.com/joinchat/3643146337C45b1cd8796
از گنبدش نورِ کرامتها سرازیر است خورشیدِ مشهد بر دِلِ عشّاق اکسیر است در قلب صحن انقلابش، انقلاب انداخت صحنی که خود یک شعبه ی تغییر تقدیر است هر کس که صحنش را کند جارو یقین دارد هر جای عالم غیر از این دربار دلگیر است خود را عوام الناس آنجا با نخی بستند دیوانگان را هم دخیل از جنس زنجیر است فرمود زائر را سه جا یاری کُنم از لطف پابوسیش هرقدر هم زود آمدی دیر است عاشق به شهر خویش از مشهد رسید اما ذهنش کنار درگیر است در خواب دیدم: آب سقاخانه می نوشم گفتند: مشهد، یک سفر، شاهانه تعبیر است : دلِ همیشه غریبم هوایتان کرده است هوای گریه ی پایینِ پایتان کرده است https://eitaa.com/joinchat/3643146337C45b1cd8796
پرچمت دست تكان دادبه هم ريخت مرا عشق تو خانه ات آباد به هم ريخت مرا با وجودي كه عنايات تو بسيار ولي صحبت از آهووصياد به هم ريخت مرا تو رئوفي و رئوفي و رئوفي و رئوف صفتت داد زدم داد به هم ريخت مرا ديدن گنبد نوراني تو در يک آن وسط صحن گوهرشاد به هم ريخت مرا حَرَمَت بيشتر از قبل گرفتارم كرد اين جنوني كه شده حاد به هم ريخت مرا چقدر بوي شفا ميدهد اين صحن و سرا بوسه بر پنجره فولاد به هم ريخت مرا روضه ي يابن شبيب تو مرا آتش زد يک تن و آن همه جلاد به هم ريخت مرا روضه خوان گفت كه با ديدن گودال از تل خواهرش از نفس افتاد،به هم ريخت مرا : دلـم هـوای تو کـــرده شــَه خراسانی چه می شود که بیایم حرم به مهمانی؟ https://eitaa.com/joinchat/3643146337C45b1cd8796
پرچمت دست تكان دادبه هم ريخت مرا عشق تو خانه ات آباد به هم ريخت مرا با وجودي كه عنايات تو بسيار ولي صحبت از آهووصياد به هم ريخت مرا تو رئوفي و رئوفي و رئوفي و رئوف صفتت داد زدم داد به هم ريخت مرا ديدن گنبد نوراني تو در يک آن وسط صحن گوهرشاد به هم ريخت مرا حَرَمَت بيشتر از قبل گرفتارم كرد اين جنوني كه شده حاد به هم ريخت مرا چقدر بوي شفا ميدهد اين صحن و سرا بوسه بر پنجره فولاد به هم ريخت مرا روضه ي يابن شبيب تو مرا آتش زد يک تن و آن همه جلاد به هم ريخت مرا روضه خوان گفت كه با ديدن گودال از تل خواهرش از نفس افتاد،به هم ريخت مرا : دلـم هـوای تو کـــرده شــَه خراسانی چه می شود که بیایم حرم به مهمانی؟ https://eitaa.com/joinchat/3643146337C45b1cd8796