eitaa logo
•🇮🇷 نَـسْلِ‌جَدیــٖـدِ‌اِنْقِلـٰابْ 🇵🇸•
1.3هزار دنبال‌کننده
2.4هزار عکس
1.3هزار ویدیو
22 فایل
•• بِسمِ ࢪبِّ الصُّمود •• همھ با یڪدیـــگࢪ، گوش بھ فࢪمان ࢪهبࢪ، بابصیـــࢪٺ دࢪوݪایٺ، تاشهـــادٺ، ظهوࢪمهدئ بن زهرا✨ ࢪاخواهیم دید. #ان‌شاءَاللّٰه🤲 شࢪوط: @shorote_samedoon مدیࢪیٺ: @Montazereh_delaram
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
زندگی ما حکایت یخ‌ فروشیست که از او پرسیدند : فروختی ؟ گفت : نه ! ولی تمام شد ! ! ! ✺ (_علی ؏ ؛ فرصت‌ها همچون ابـ☁️ـر مى‌گذرند... (@nasle_jadideh_Englab|) (🌸⚡️☄✨✨)
سبک زندگی طلبه ها دوست داشتنیه... زندگی که توش من معنایی نداره چه برای خود فرد چه برای شریک زندگیش... زندگی که همه چیز در اون به سمت هدفی والاست... زندگی که هر کسی از پسش بر نمیاد... زندگی که با مشارکت و همراهی برای مبارزه با مشکلات و سختی هاست... زندگی طلاب علوم دینی معمولا با سختی های زیادی همراهه اما همراهه طعم شیرینیه که هر کسی نمیتونه درکش کنه... (@nasle_jadideh_Englab|) (🌸⚡️☄✨✨)
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🧩 چرا میگیم به فرجِ قریب‌الوقوع امام زمان علیه‌السلام، امیدوار باشید⁉️ (@nasle_jadideh_Englab|) (🌸⚡️☄✨✨ )
هدایت شده از منــ🇮🇷ــھاج | ᴍᴇɴʜᴀᴊ
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
‼️مبـــادا هدف ما .. یھ زندگےِ گوسفندۍ‌ِ مدࢪن باشه ..‼️ بࢪیـــد مبانےٺون ࢪو قوۍ‌ ڪنید!!☝️ ╭─┈┈ │☫ @M_enhaj ☫ ╰───────────
•🇮🇷 نَـسْلِ‌جَدیــٖـدِ‌اِنْقِلـٰابْ 🇵🇸•
#بے_تو_هࢪگز این بار هم موقع تولد بچه ها علی نبود. زنگ زد، احوالم رو پرسید و گفت که فشار توی جبهه س
احدی حریف من نبود. گفتم یا مرگ یا علی .. به هر قیمتی باید برم جلو .. دیگه عقلم کار نمیکرد. با مجوز بیمارستان صحرایی خودم رو رسوندم اونجا؛ اما اجازه ندادن جلوتر برم.! دو هفته از رسیدنم می گذشت ؛ هنوز موفق نشده بودم علی رو ببینم که آماده باش دادن. آتیش روی خط سنگین شده بود .. جاده هم زیر آتیش .. به حدی فشار سنگین بود که هیچ نیرویی برای پشتیبانی نمی‌تونست به خط برسه .. توپخونه خودی هم حریف نمی شد .. حدس زده بودن کار یه دیدبانه و داره گرا میده .. چند نفر رو فرستادن شکارش اما هیچ کدوم برنگشتن .. علی و بقیه زیر آتیش سنگین دشمن .. بدون پشتیبانی گیر کرده بودن .. ارتباط بی سیم هم قطع شده بود .. دو روز تحمل کردم. دیگه نمی تونستم. اگر زنده پرتم می‌کردن وسط آتیش، تحملش برام راحت تر بود!! ذکرم شده بود علی علی .. خواب و خوراک نداشتم، طاقتم طاق شد. رفتم کلید آمبولانس رو برداشتم. یکی از بچه های سپاه فهمید ؛ دوید دنبالم. - خواهر .. خواهر .. جواب ندادم.! - پرستار .. با توئم پرستار .. دوید جلوی آمبولانس و کوبید روی شیشه. با عصبانیت داد زد: - کجا همین طوری سرت رو انداختی پایین؟؟! فکر کردی اون جلو دارن حلوا پخش می کنن؟؟؟!! رسما قاطی کردم.. - آره؛ دارن حلوا پخش می کنن.. حلوای شهدا رو .. به اون که نرسیدم .. می‌خوام برم حلوا خورون مجروح ها .. - فکر کردی کسی اونجا زنده مونده؟؟! توی جاده جز لاشه سوخته ماشین ها و جنازه سوخته بچه ها هیچی نیست .. بغض گلوش رو گرفت .. به جاده نرسیده می زننت .. این ماشین هم بیت الماله .. زیر این آتیش نمیشه رفت .. ملائک هم برن اون طرف، توی این آتیش سالم نمیرسن ... - بیت المال اون بچه های تکه تکه شده ان ؛ من هم ملک نیستم، من کسیم که ملائک جلوش زانو زدن..!! و پام رو گذاشتم روی گاز. دیگه هیچی برام مهم نبود. حتی جون خودم ..// و جعلنا خوندم. پام تا ته روی پدال گاز بود. ویراژ میدادم و می رفتم .. حق با اون بود؛ جاده پر بود از لاشه ماشین های سوخته.. بدن های سوخته و تکه تکه شده .. آتیش دشمن وحشتناک بود .. چنان اونجا رو شخم زده بودن که دیگه اثری از جاده نمونده بود .. تازه منظورش رو می فهمیدم. وقتی گفت .. دیگه ملائک هم جرات نزدیک شدن به خط رو ندارن .. واضح گرا می دادن. آتیش خیلی دقیق بود؛ باورم نمی شد! توی اون شرایط وحشتناک رسیدم جلو .. تا چشم کار می کرد، شهید بود و شهید .. بعضی ها روی همدیگه افتاده بودن .. با چشم های پر اشک فقط نگاه می کردم .. دیگه هیچی نمی فهمیدم .. صدای سوت خمپاره ها رو نمی شنیدم .. دیگه کسی زنده نمونده که هنوز می‌زدن .. چند دقیقه طول کشید تا به خودم اومدم، بین جنازه شهدا دنبال علی خودم می گشتم .. غرق در خون .. تکه تکه و پاره پاره .. بعضی ها بی دست .. بی‌پا .. بی‌سر .. بعضی ها با بدن های سوراخ و پهلوهای دریده .. هر تیکه از بدن یکی شون یه طرف افتاده بود .. تعبیر خوابم رو به چشم می دیدم .. بالاخره پیداش کردم .. به سینه افتاده بود روی خاک .. چرخوندمش .. هنوز زنده بود .. به زحمت و بی رمق، پلک هاش حرکت می کرد .. سین‌ اش سوراخ سوراخ و غرق خون .. از بینی و دهنش، خون می جوشید .. با هر نفسش حباب خون می ترکید و سینه اش می‌پرید .. چشمش که بهم افتاد، لبخند ملیحی صورتش رو پر کرد. با اون شرایط، هنوز می خندید! زمان برای من متوقف شده بود .. سرش رو چرخوند. چشم هاش پر از اشک شد .. محو تصویری که من نمی‌دیدم .. لبخند عمیق و آرامی، پهنای صورتش رو پر کرد .. آرامشی که هرگز، توی اون چهره آرام ندیده بودم .. پرش های سینه اش آرام تر می شد .. آرام آرام .. آرام تر از کودکی که در آغوش پر مهر مادرش .. خوابیده بود .. . . . . پ.ن: برای شادی ارواح مطهر شهدا، علی الخصوص شهدای گمنام و شادی ارواح مادرها و پدرهای دریا دلی که در انتظار بازگشت پاره های وجودشان، سوختند و چشم از دنیا بستند؛ صلوات✨ ان شاء الله به حرمت صلوات .. ادامه دهنده راه شهدا باشیم .. نه سربار اسلام ... ادامه دارد ... (@nasle_jadideh_Englab|) (🌸⚡️☄✨✨)
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
وضـــو قبݪ خواب فࢪاموش نشه‍ هروقت‌میری‌رختخوابٺ یه‌سلامۍ‌هم‌به‌امام‌زمانٺ‌بده ۵دقیقه‌باهاش‌‌حرف‌بزن چه‌میشودیه‌شبی‌به‌یاد‌کسی‌باشیم‌که هرشب‌به‌یادمان‌هست... (@nasle_jadideh_Englab|) (💔🏴✨🏴💔)
شبـــٺون امام زمانــ(؏ج)ــے✨...یاعݪے(؏)🕊🌷
بِه‌تَ‍‌وَڪُ‍‌ل‌اسـم‌ِاَعظَمت... ‌ « بِ‍‌س‍‌‌م‌الله‌ال‍‌ࢪح‍‌م‍‌ن‌ࢪح‍ــــــی‍‍‌م‍‍‌‌‍‍‌♥️! »
‍ حـٰاجی‌گفت:↓ از‌خدا‌خواستم .. اینقدر‌به‌من‌مشغله‌بده .. که‌حتی‌فرصت‌فکر‌گناه‌هم‌نکنم!🖐🏻 (@nasle_jadideh_Englab|) (🌸⚡️☄✨✨)
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔰سـه چیز،در سـه چیز، پنهـان است❗️ 🚫هرگز ڪسی را «تحقیر» نڪنید .. 🚫هیچ «گناه» و هیچ «ڪارخوبی» را ڪوچڪ نشمارید .. .. (@nasle_jadideh_Englab|) (🌸⚡️☄✨✨)