eitaa logo
مکتب شهدا_ناصرکاوه
1.1هزار دنبال‌کننده
24.8هزار عکس
20.9هزار ویدیو
756 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
از_ خانه_ نشینی (4)👇 📣عزیزانی که از خانه نشینی و ماسک زدن و رعایت پروتکل های بهداشتی خسته شده اند با خواندن خاطرات, شهدای مدافع سلامت 👈 این عزیزان و تمامی آنهایی که در سراسر ایران اسلامی مشغول خدمت و امداد رسانی هستند را یاری کنند👌 🚩 پرستاری که در ایام بارداری کرونا گرفت و شهید شد: دخترم می‌گفت👈 اگر از این لباس سفید به رو سپیدی رسیدیم هنر کردیم. برای داغ بیماران کرونایی‌اش در خانه اشک می‌ریخت و می‌گفت شرمنده خانواده آنها شدیم. بالای سر بیماران قرآن می‌خواند. هر وقت صحبت مرخصی می‌شد می‌گفت این روزها مردم به ما نیاز دارند.وقتی حاج قاسم شهید شد، مریم گفت باید برای تشییع جنازه کرمان برویم. در مسیر مدام زیارت عاشورا می خواند و طلب شهادت می‌کرد...😢😭 راوی پدر شهیده, مریم رحیمی 🚩نخستین شهیده خدمت در راه مقابله با کرونا, "نرجس خان‌علیزاده" می باشد. پدرشان می گفت: دخترم آرزوی شهادت داشت و به آن رسید. تمام حرکات و سکناتش شهادت گونه بود و این مورد، هم در رفتار و هم در صفحه مجازی منتسب به دخترم کاملاً مشهود بود... نرجس خانعلی‌زاده، چهارم اسفند ۱۳۹۸ در پی شیوع گسترده ویروس کرونا در ایران، با عوارض مشابه ابتلا به ویروس کرونا، در حین رسیدگی به بیماران در محل کار خود از حال رفت و به زمین افتاد. وی به دلیل عوارض ریوی و تنگی نفس در بخش مراقبت‌های ویژه بیمارستان میلاد لاهیجان بستری شد. نرجس خانعلی‌زاده در عصر روز ۶ اسفند ۱۳۹۸ در بیمارستان میلاد لاهیجان درگذشت. برشی از زندگی شهیده, نرجس خان‌ علیزاده 🚩دکتر جراحی که رگهای پسر شهیدش را بوسید ... چند دقیقه بین شهدا گشتند تا اینکه یک جنازه را روی خاک، روبه‌روی دکتر قرار دادند و گفتند: 👈 این پیکر آقامجید شماست. جنازه سر نداشت اما رگ‌های گلویش پیدا بود😭 دکتر دوزانو روی زمین نشست و به جیب لباس مجید که خونی بود، خیره شد. روی یک تکه پارچه سیاه کوچک، نوشته شده بود مجید ابوترابی.خم شد و رگهای گلوی مجید را بوسید و کنار پیکر پسرش سجده شکر بجا آورد... 🌺...این فقط فصل شهادت تنها پسر دکتر را از زندگی پرفرازونشیبی برایتان روایت کردیم؛ بخشی که گویای عمق شخصیت قوی وی بود که هشت سال در اورژانس‌های خط مقدم جبهه‌ها با انجام سخت‌ترین و حساس‌ترین عمل‌های جراحی، جان رزمنده‌های بسیاری  را که زنده ماندن شان به دقیقه‌ها وابسته بود، نجات داد...😰 🌺... در گلستان شهدای نجف‌آباد، چهار قبر کنار هم بودند. دوتا از قبرها خالی بودند. وقتی پیکر مجید را به گلستان شهدا آوردند، دوستش از وسط جمعیت خودش را به دکتر ابوترابی رساند و او را سر دو قبری که کنده شده بود برد و گفت: آقای دکتر! مجید را این‌جا توی این قبر به خاک بسپارید. دکتر گفت: چرا پسرم؟! 🌺... جوان جواب داد: ما چهار نفر بودیم که شب‌های جمعه می‌آمدیم گلزار و سر مزار شهدا دعای کمیل می‌خواندیم. بعد از دعاچند دقیقه‌ای در این چهار قبر کنده‌ شده😇 می‌خوابیدیم. رسول، توی همان قبری که همیشه می‌خوابید، دفن شده... علی ابراهیمی، دوست دیگرمان هم همین‌طور حالا مجید آمده... بعد به قبر وسطی اشاره کرد و ادامه داد: قد مجید بلند بود و داخل این قبر که می‌خوابید، سرش را به یک طرف خم می‌کرد. همیشه هم میگفت: 👈 بچه‌ها باید سر من از تنم جدا شود تا این قبر اندازه‌ی من بشود. و همین طور هم شد و موقع دفن مجید در قبر جاشد👈 چون سر به بدن نداشن😭هنوز چهل مجید نشده بود که دکتر برگشت به اورژانس خط مقدم برای انجام وظیفه ...😔
خطاب به رهبری در مورد کرونا4_5870661806149601745.mp3
زمان: حجم: 4.42M
صحبت های کامل👇👇👇 🔺صحبت های بسیار مهم استاد صمدی آملی درباره داروی گیاهی قوی و مجرب ضد کرونا استاپ سیویر ❌ تبیین پشت صحنه های وزارت بهداشت و درد دل فعالان طب ایرانی و اسلامی... 🔺صحبت های ما را به رهبر معظم انقلاب برسانید... 🔺گفتنی است این دارو جز چهار دارو اعلامی از وزارت بهداشت است که رسانه ای شد و مجوز تولید دارد ولی متاسفانه مجوز پخش آن از وزرات بهداشت هنوز صادر نشده است. نشر حداکثری @howzehenghelabi 👇 @garargahevelayat
7.36M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔴از شنبه ♦️مروری بر«شنبه»‌های رئیس‌جمهور که هنوز موعد آن نیامده است 🌍 @ebratha_ir
💠آیا تنها خارجی که امام پیشانی او را بوسید میشناسید؟ 🚩شهید (مهدی) ادواردو_آنیلی;👇 💫فرزند جیانی آنیلی سناتور و میلیاردر ایتالیایی، صاحب کارخانه ماشین سازی فیات، فراری، اوبکو، لامبورگینی، لانچیا، آلفارمو، چندین کارخانه صنعتی، بانک‌های خصوصی، شرکت‌های طراحی مد و لباس، روزنامه‌های لاستامپا، کوریره، دلاسرا و باشگاه فوتبال یوونتوس، در ۶ ژوئن ۱۹۵۴ در نیویورک به دنیا آمد. 💫او تحصیلات مقدماتی را در ایتالیا و سپس در کالج آتلانتیک انگلستان گذراند. پس از آن در رشته ادیان و فلسفه شرق از دانشگاه پرینستون آمریکا با درجه دکترا فارغ التحصیل شد. 💫اجداد ادواردو با راه‎اندازی کارخانه فیات در ایتالیا این صنعت عظیم را در آن‎جا بنا گذاشتند که امروزه بستگانش سهامدار عمده شرکت فیات، صاحب بانک‌‎ها و بیمه‎ها، باشگاه یوونتوس و… هستند. پدر ادواردو کاتولیک و مادرش یک پرنسس یهودی است. 💫گفته می‌شود هدف اصلی در وصلت با خانواده آنیلی تلاش برای تصاحب اموال میلیاردی این خانواده بود به همین دلیل بعدها خواهر ادواردو نیز به عقد یک خبرنگار یهودی به نام «الکان» در می‌آید، که این ازدواج با وجود چهار فرزند به طلاق می‌انجامد و ازدواج مجدد خواهر ادواردو با یک مسیحی صورت می‌گیرد و از این‎جا به بعد، یک نوع رقابت بین یهودیت و مسیحیت در مورد فرزندان خواهر ادواردو به‎وجود می‎آید. 💫بی‌اهمیتی ثروت آنیلی برای ادواردو و تمایلش به اسلام، موجب می‌شود که پدرش حاضر نشود میراث خانواده را به او بسپارد؛ لذا جیانی‌آنیلی پسر برادرش که یک مسیحی بود را به‎عنوان جانشین ادواردو تعیین می‌کند. اما چیزی نمی‌گذرد که خبر مرگ پسرعموی ادواردو بر اثر سرطان ناشناخته‎ای می‌پیچد. این مرگ نیز از مرگ‌های مشکوک خانواده آنیلی بود؛ چرا که اگر وی به عنوان وارث اموال آنیلی زنده می‌ماند، مدیریت این ثروت عظیم به یک مسیحی تعلق می‌گرفت و این خلاف خواسته‌ یهودیان بود... 🚩شرح مسلمان شدن ادواردو و معجزه قرآن 💫ادواردو شرح مسلمان_شدنش را چنین می‌گوید: «زمانی که در دانشگاه نیویورک درس می‌خواندم، یک روز در کتابخانه قدم می‌زدم و کتاب‌ها را نگاه می‌کردم چشمم افتاد به قرآن و کنجکاو شدم که ببینم در قرآن چه چیزی آمده است. آنرا برداشتم و شروع کردم به ورق زدن و آیاتش ر ا به انگلیسی خواندم، احساس کردم این کلمات، کلمات نورانی است و نمی‌تواند گفته بشر باشد، این بود که بسیار تحت تاثیر قرار گرفتم این شد که آن را امانت گرفتم و بیشتر مطالعه کردم و احساس کردم که آن را می‌فهمم و قبول دارم.» 🌹دیروز سالروز شهادت👈 "ادواردو آنیلی" بود؛ کسی که که درآمد 60 میلیارد دلاری سالانه و مالکیت کارخانجات بزرگ لامبورگینی، فراری، فیات ومالکیت باشگاه یوونتوس و...را با محبت اهل بیت(ع) عوض کرد.
🔹آن روز که جلیلیِ بسیجیِ فارغ التحصیل رشته‌ی قرآنی مذاکره می‌کرد و امتیاز نمی‌داد و در جلسات به گفته رسانه‌های دروغگوی اصلاحات کاترین اشتون را به حجاب دعوت می‌کرد! یک ایرانی برای خرید پراید باید ۱۷ میلیون پول می‌داد! 🔸اما امروز در دوران جواد ظریف فارغ التحصیل دکترای دانشگاه دنور آمریکا با ریش پرفسوری و صورت تراشیده و کت شلوار گران و چهره‌ای همیشه خندان که نشان دهنده‌ی آداب دیپلماسی است،یک ایرانی برای خرید پراید باید ۱۰۰ میلیون تومان بپردازد! 🔸قیمت یک تندر اتومات قبل از آمدن سردار دیپلماسی و رقص مردم در خیابان ولیعصر حدود ۳۵ میلیون بود! و حالا یک ایرانی باید نزدیک ۴۵۰ میلیون بدهد! ۳۱۵ میلیون گران‌تر! که صد البته کار خودشونه! از قدیم گفتن:کسی که شل بگیره،سفت می‌خوره! این ۳۱۵ میلیون اضافه‌ی همون سفت خوردنه است که دیگه برای چیزی که نمی‌دونی نرقصی! 🔹یک سکه بهار آزادی در دولت تندروهای رادیکال بی‌ترمز که سیاست خارجی بلد نبودند یک میلیون تومان بود! اما حالا در دولت اعتدالیون زبانِ دنیا بلدِ تعامل‌گرا با دنیا هر ماه داماد برای یک سکه باید 12 میلیون پول بدهد! پول12 سکه برای یک سکه! 🔸در زمانی که حضور برون مرزی ما تا ونزوئلا و اکوادور می‌رفت و بسیار روشنفکران این را اَخ می‌دانستند بنزین لیتری ۴۰۰ تومان بود اما از وقتی که اوباما را فردی مودب یافتیم و پسرای خوبی شدیم و از حیات خلوت آمریکا خارج شدیم بنزین لیتری ۳۰۰۰ تومان شد و تازه اونم جمعه صبح فهمیدیم! شل بگیری! سفت می‌خوری! 🔹دلار آن زمان که به قول شیخ مذاکره و قهرمان باز کننده‌ی تحریم‌ها از پای ملت ایران: پنجه به روی دنیا می‌کشیدیم ۳۰۰۰ تومان بود و حالا قیمت دلار را بپرسی می‌گویند الان؟یا الان؟ آن روز که دانشمندان اتمی ما غنی‌سازی۲۰ درصد می‌کردند و نوزده هزار سانتریفوژ کار می‌کرد گوشت کیلویی ۳۰ هزار تومان بود و حالا که برجام آمد و اورانیوم‌ها را اکسید کرد و سانتریفوژها را درو کرد و اجنبی از مراکز حساس ما بازدید می‌کند یک ایرانی برای خرید یک کیلو گوشت باید ۱۲۰ هزار تومان بپردازد و خدا رو شکر کند که رئیسی نیومد که اگه رئیسی میومد بدتر می‌شد! 🔸این قطره‌ای از دریای بلائی بود که انتخاب اشتباه و شل گرفتن جامعه ایران در این جنگل بی‌رحم جهانی بر سر ما آورد.. 🔸قبل از برجام و آمدن دولت بنفش اگر می‌گفتی روزی می‌رسد که پراید ۱۰۰ میلیون می‌شود مدعی‌ترین‌های فهم سیاسی شما را مسخره می‌کردند ،اما شد! حالا می‌گوییم این واداده‌ها اگر بمانند امنیت‌مان هم مثل اقتصاد می‌شود! 🔴تازه ماجرا وقتی تلخ‌تر می‌شود که بفهمیم همین آقای محمدجواد ظریف، فکر نامزدی ریاست جمهوری ۱۴۰۰ ایران را در سر می‌پروراند‼️ ✅العاقل یکفیه بالاشاره! ✅درست رای بدهیم !
🌹طنز جبهه!😜(20 _ الف)👇 🌿...زد و فریبرز در عملیات بعدی یه ترکش نقلی به پایش خورد و مجروح شد و فرستادنش عقب😞 قصد کردیم به عیادتش برویم. با هزار مصیبت😣 آدرسش را در بیمارستانی پیدا کردیم و چند کمپوت گرفتیم و رفتیم سراغش. پرستار گفت که در اتاق ١١٠ است.😇 اما در اتاق ١١٠ سه مجروح بستری بودند. دو تای شان غریبه بودند و سومی سر تا پایش پانسمان شده بود و فقط چشمانش پیدا بود.😍 دوستم گفت: «اینجا که نیست،برویم شاید اتاق بغلی باشد!»😜 یک هو مجروح باند پیچی شده شروع کرد به وول وول خوردن و سر و صدا کردن...😁 🌿...گفتم: «بچه‌ها این چرا این طوری می‌کند. نکنه موجیه؟»🎩 یکی از بچه‌ها با دلسوزی گفت: «بندۀ خدا حتماً زیر تانک مانده که این قدر درب و داغان شده!» پرستار از راه رسید و گفت: «فریبرز را دیدید؟»😎 همگی گفتیم: «نه کجاست؟»😁 پرستار به مجروح باند پیچی شده اشاره کرد و گفت: «مگر دنبال ایشان نمی‌گردید؟»...😣 همگی با هم گفتیم: «چی؟ این فریبرزه!؟»😇 🌿...رفتیم سر تخت... فریبرز به پایش وزنه آویزان بود و دو دست و سر و کله و بدنش زیر پارچه های سفیدی که روی زخم هایش کشیده بودند, گم شده بود. با صدای گرفته و غصه‌دار گفت: «خاک تو سرتان. حالا مرا نمی‌شناسید؟» 😇 یک هو همه زدیم زیر خنده. گفتم: «تو چرا این طوری شدی؟ یک ترکش به پا خوردن که اینقدر دستک و دمبک نمی‌خواد!» فریبرز سر تکان داد و گفت:👈 «ترکش خوردن پیشکش. بعدش چنان بلایی سرم آمد که ترکش خوردن پیش آن ناز کشیدن است!»😜 بچه‌ها خندیدند. آن‌قدر به فریبرز اصرار کردیم تا ماجرای بعد از مجروحیتش را تعریف کرد.😍 🌿... وقتی ترکش به پام خورد مرا بردند عقب و تو یک سنگر کمی پانسمانم کردند و رفتند بیرون تا آمبولانس خبر کنند.😇 تو همین هیس و بیس یک سرباز موجی را آوردند انداختند تو سنگر.😎 سرباز چند دقیقه‌ای با چشمان خون‌گرفته بر و بر نگاهم کرد. راستش من هم حسابی ترسیده بودم و ماست هایم را کیسه کرده بودم. سرباز یک هو بلند شد و نعره زد: «بعثی مزدور و پس فطرت می‌کشمت!»😞 🌿... چشمتان روز بد نبیند، حمله کرد بهم و تا جان داشتم کتکم زد. به خدا جوری کتکم زد که تا عمر دارم فراموش نمی‌کنم.😊 حالا من هر چه نعره😭 می‌زدم و کمک می‌خواستم کسی نمی‌آمد. سربازه آن قدر زد تا خودش خسته شد و افتاد گوشه‌ای و از حال رفت.😰 من فقط گریه می‌کردم و از خدا می‌خواستم که به من رحم کند و او را هر چه زود تر شفا بدهد...🙏 🌿...بس که خندیده😄 بودیم داشتیم از حال می‌رفتیم. دو مجروح دیگر هم روی تخت های شان دست و پا می‌زدند و کِرکِر می‌کردند.😁 فریبرز ناله‌کنان گفت: «کوفت و زهر مار هرهر کنان؟ خنده دار ِ؟ تازه بعدش را بگویم😖👇 یک ساعت بعد به جای آمبولانس یک وانت آوردند ومن و سرباز موجی را انداختند عقبش. تارسیدن به بیمارستان اهواز؛ یک گله گوسفند نذر کردم که او دوباره قاطی نکند.😇