💢عاشقانه های شهدا:👇
💥یـہ روز داشتیم با ماشیـݧ🚗 تـو خیابوݧ میرفتیـم... سر یـہ چراغ قرمز...🚦پیرمـرد گل فروشـے با یـہ کالسکه ایستاده بود...💗منوچـہر داشت از برنامـہ هاو کارایـے کـہ داشتیم میگفت...
ولـے مـݧ حواسـم بـہ پیرمرده بود...
منوچـہر وقتی دید👈 حواسم به حرفاش نیست...🙃نگاهـمو دنبال کرد و فکر کرده بود دارم به گلا نگاه میکنم...💐🌷توے افکار🤔 خـودم بودم کـہ
احسـاس کـردم پاهام داره خیس می شه...!!!😶نـگاه کردم دیـدم منوچـہر داره گلا رو دسته دسته میریزه رو پاهام...💐
همـہ گلاے پیرمردو یه جا خریده بود...!!😍بغل ماشین ما، یـہ خانوم و آقا تو ماشیݧ بودن… خانومـہ خیلـے بد حجاب بود…😒بـہ شوهرش گفت:
"خاااااک بر سرت…!!!😅
ایـݧ حزب اللهیا رو ببیݧ همه چیزشوݧ درستـہ"😎😉یـہ شاخـہ🌹 برداشت وپرسیـد: ✌"اجازه هسـت؟"
گفتـم:آره😊 داد به اون آقاهـہ و گفت:
"اینو بدید به اون خواهرموݧ..!"
اولیـݧ کاری کہ اون خانومہ👩 کرد
ایـݧ بود که رژ لبشو پـاک کرد و روسریشو کشـید جلو!!!😇 بـہ اندازه دو،سـہ چراغ همـہ داشتـݧ ما رو نگاه میکردن!!!🙄💚
#کتاب_زندگی_به_سبک_شهدا #ناصر_کاوه...برشی از زندگی شهید سید منوچهر مدق🌺 دعوتید به کانال کشکول👇
@nasserkave
🌹طنز جبهه!
💥داستانهای آقا فریبرز (29):👇
🌿... وقتی ترکش به پام خورد مرا بردند عقب و تو یک سنگر کمی پانسمانم کردند و رفتند بیرون تا آمبولانس خبر کنند.😇 تو همین هیس و بیس یک سرباز موجی را آوردند انداختند تو سنگر.😎 سرباز چند دقیقهای با چشمان خونگرفته بر و بر نگاهم کرد. راستش من هم حسابی ترسیده بودم و ماستهایم را کیسه کرده بودم. سرباز یک هو بلند شد و نعره زد: 👈«بعثی مزدور و پس فطرت میکشمت!»😞
🌿... چشمتان روز بد نبیند، حمله کرد بهم و تا جان داشتم کتکم زد. به خدا جوری کتکم زد که تا عمر دارم فراموش نمیکنم.😊 حالا من هر چه نعره😭 میزدم و کمک میخواستم کسی نمیآمد. سربازه آن قدر زد تا خودش خسته شد و افتاد گوشهای و از حال رفت.😰 من فقط گریه میکردم و از خدا میخواستم که به من رحم کند و او را هر چه زود تر شفا بدهد...🙏
🌿...بس که خندیده😄 بودیم داشتیم از حال میرفتیم. دو مجروح دیگر هم روی تخت های شان دست و پا میزدند و کِرکِر میکردند.😁
فریبرز نالهکنان گفت: «کوفت و زهر مار هرهر کنان؟ خنده دار ِ؟ تازه بعدش را بگویم😖👇
یک ساعت بعد به جای آمبولانس یک وانت آوردند ومن و سرباز موجی را انداختند عقبش. تارسیدن به بیمارستان اهواز؛ یک گله گوسفند نذر کردم که او دوباره قاطی نکند.😇
#کتاب_گلخندهای_آسمانی #ناصر_کاوه
دعوتید به کانال شهدا👇
https://t.me/nasserkaveh44
Www.naserkaveh.com
🌹طنز جبهه!
💥داستانهای آقا فریبرز (29):👇
🌿... وقتی ترکش به پام خورد مرا بردند عقب و تو یک سنگر کمی پانسمانم کردند و رفتند بیرون تا آمبولانس خبر کنند.😇 تو همین هیس و بیس یک سرباز موجی را آوردند انداختند تو سنگر.😎 سرباز چند دقیقهای با چشمان خونگرفته بر و بر نگاهم کرد. راستش من هم حسابی ترسیده بودم و ماستهایم را کیسه کرده بودم. سرباز یک هو بلند شد و نعره زد: 👈«بعثی مزدور و پس فطرت میکشمت!»😞
🌿... چشمتان روز بد نبیند، حمله کرد بهم و تا جان داشتم کتکم زد. به خدا جوری کتکم زد که تا عمر دارم فراموش نمیکنم.😊 حالا من هر چه نعره😭 میزدم و کمک میخواستم کسی نمیآمد. سربازه آن قدر زد تا خودش خسته شد و افتاد گوشهای و از حال رفت.😰 من فقط گریه میکردم و از خدا میخواستم که به من رحم کند و او را هر چه زود تر شفا بدهد...🙏
🌿...بس که خندیده😄 بودیم داشتیم از حال میرفتیم. دو مجروح دیگر هم روی تخت های شان دست و پا میزدند و کِرکِر میکردند.😁
فریبرز نالهکنان گفت: «کوفت و زهر مار هرهر کنان؟ خنده دار ِ؟ تازه بعدش را بگویم😖👇
یک ساعت بعد به جای آمبولانس یک وانت آوردند ومن و سرباز موجی را انداختند عقبش. تارسیدن به بیمارستان اهواز؛ یک گله گوسفند نذر کردم که او دوباره قاطی نکند.😇
#کتاب_گلخندهای_آسمانی #ناصر_کاوه
دعوتید به کانال شهدا👇
https://t.me/nasserkaveh44
Www.naserkaveh.com
🌹طنز جبهه!
💥داستانهای آقا فریبرز (30):👇
🌿... رسیدیم به بیمارستان اهواز ومن👥 و سرباز از هم جدا شدیم. 😇به مناسبت پیروزی انقلاب اسلامی,مردم برای عیادت از مجروحان آمده بودند بیمارستان.😍 مردم گوش تا گوش بیمارستان را پر کرده بودند😞و شعار میدادند وصلوات 🙏میفرستادند.💪
🌿...ناگهان سرباز موجی نعره زد و داخل اتاقم شد و با صدائی بلند گفت:👇
«مردم این مزدور بعثی😖 است ودوستان مرا کشته!»😈 و باز افتاد به جانم.😁 این دفعه چند تا قلچماق دیگر هم آمدند کمکش و دیگر جای سالم در بدنم نماند.😍 یک لحظه گریه کنان فریاد زدم: 👈«بابا من ایرانی ام، رحم کنید.»😇 یک پیرمرد با لهجۀ عربی گفت:😂 «آی بیپدر، ایرانی هم بلدی، جوانها این منافق را بیشتر بزنید!»😊 دیگر لَشَم را نجات دادند و اینجا آوردند.😣 حالا هم که حال و روز مرا میبینید.» 😖😞
🌿... 👰پرستار آمد تو و با اخم تَخم گفت: «چه خبره؟ آمدهاید عیادت یا هِرهِر کردن. ملاقات تمامه. برید بیرون!»😄 خواستیم با فریبرز خداحافظی کنیم که ناگهان یک نفر با لباس بیمارستان پرید تو و نعره زد: 🙇«بعثی مزدور، میکشمت!»😂 فریبرز ضجه زد:👇 «یا امام حسین🚩 بچهها خودشه. جان مادرتان مرا از اینجا نجات بدهید!» 😍😄
#کتاب_گلخندهای_آسمانی #ناصر_کاوه
دعوتید به کانال شهدا👇
https://t.me/nasserkaveh44
Www.naserkaveh.com
🌹طنز جبهه!
💥داستانهای آقا فریبرز (31):👇
🌿... هر جوری بود رفتیم خدمت رئیس👲 بیمارستان وبا وساطت من👳 فریبرز را از بیمارستان ترخیص کردیم و با خودمان آوردیم اردوگاه لشگر...😄 روزهای اول تمام کارهای فریبرز را با افتخار ما انجام می دادیم و🙇 آقا فریبرز نه شهردار میشد و نه لباسهایش را می شست و نه صبحگاه میرفت ونه....😊 حسابی برایش کویت شده بود... 😄هر موقع هم که به فریبرز می گفتیم خوب شدی یا نه!؟😇 لنگان لنگان راه میرفت و می گفت, می بینید خودتان
دیگه و یه حالت غمبادی به خودش می گرفت و خیلی مظلومانه می گفت شرمنده هستم که کارهایم را شما انجام می دهید... شرمنده😜
🌿... کم کم به کارهای فریبرز شک کردیم😇 یه شب که خواب بود... گفتم بیائید فریبرز را امتحان کنیم...🎩باندی که به پای چپش بسته بود باز کردیم و بستیم به پای راستش😎صبح طبق معمول صبحانه اش را خورد و پا شد با پای راستش لنگان لنگان شروع کرد به راه رفتن..... بچه ها که فهمیدند سرکار هستند😍 همه باهم پتو سربازیها را ریختند روش و به تلافی این چند هفته سرکار گذاشتن فریبرز😊 حسابی از خجالتش بیرون آمدند و خوب مشت و مالش دادند و به مدت یک هفته شد شهردار ثابت چادر💪 و مجبورش کردیم🌚 لباس تمام بچه ها را بشورد👌 و پوتین های مان را نیز واکس بزند✌
#کتاب_گلخندهای_آسمانی #ناصر_کاوه
دعوتید به کانال شهدا👇
https://t.me/nasserkaveh44
Www.naserkaveh.com
💥 شهید حسین غلام کبیری
اولین شهید فتنه ۸۸ 👇
🚩 اولین شهید فتنه, متولد سال 1370 در شهر ری تهران و از بسیجیان فعال با کد بسیجی 35501159 میباشد ، حسین غلام کبیری مانند دیگر شهدا و کشته شدگان فتنه88 گمنام نیست و در محیط های سایبری و فضای وبلاگ نویسی جمهوری اسلامی نام او بیشتر از دیگر شهدا و کشته شدگان فتنه88 به چشم میخورد اما همین بازتاب ها نیز در شان و منزلت این شهید بزرگوار نیست.
شوق برای شهادت در حسین غلام کبیری موج می زد و پدر شهید غلام کبیری این گونه از شوق حسین برای شهادت میگفت که : او علاقه زیادی به فیلم های دفاع مقدس داشت و هرگاه این فیلم ها پخش می شد او می نشت و آنها را تماشا می کرد حسین می گفت که من در اولین جنگ شهید می شوم.... حسین همیشه یک روز قبل از شهادت هر یک از امامان پیراهن مشکی می پوشید و گاهی از اوقات در خیابان راه می رفت و "حسین حسین" می گفت و بر سینه می زد و وقتی ما به او هشدار می دادیم که زشت است و مردم فکر می کنند دیوانه ای او در پاسخ می گفت:من حسینم و عشقم نیز حسین است.
شهید حسین غلام کبیری در بیست و پنج خرداد ماه سال هشتاد و هشت و در حین ماموریت بسیج در اغتشاشات تهران در منطقه سعادت آباد به شهادت رسید .
نحوه شهادت غلام کبیری توسط یک خودرو بی پلاک پراید صورت گرفت که او را مورد سو قصد قرار داد و شهید غلام کبیری به شدت مجروح شد و بعد از انتقال به بیمارستان به درجه رفیع شهادت نایل گشت. حسن غلام کبیری پدر بزرگوار حسین غلام کبیری لحظه شهادت او را اینگونه نقل می کند که: بیمارستان رفتیم وقتی به او رسیدیم، یک ساعت بعدش تمام کرد ... پهلویش شکسته بود ... دست من را گرفت فشار داد، بلند شد آنقدر گریه کرد، اکسیژن دهانش بود، سرم دستش بود، بلند شد نشست دست من را فشار داد، گریه کرد اشک میریخت مثل ابر بهار، نمیدانستم دیدم فقط پاهایش بسته است، نمیدانستم که پهلویش هم شکسته است. گفتند پاهایش شکسته، گفتم عیبی ندارد، یکی دو دقیقه کنارش ایستادم گریه کردم، آمدم بیرون بعد از یک ساعت گفتند که تمام کرد. حرفی به آن صورت برای من نزد، چون اکسیژن در دهانش بود حرفی نزد که بگوید چه اتفاقی افتاده است، کجا رفته، برای چه رفته؟ بسیجی بود دیگر، به او ماموریت داده بودند برود سعادتآباد، از اینجا رفت سعادتآباد، آنجا شهید شد.
حسین مال ائمه بود، بیمهی ائمه بود. حسین در کودکی یک مریضیای گرفت، چهل روزش بود که دکترها جوابش کردند، یعنی تمام بیمارستان گفتند «این نمیمونه»، ما برداشتیم در ملحفه پیچیدیماش، آوردیم بیمهی امام زمانش کردیم، مریضیاش خوب شد، اصلا روز به روز بهتر و خوشگلتر شد. دکترها گفته بودند ناراحتی دارد، اصلا نمیماند.
دکتر گفت: «دیگر دیر شده است. وقتی که بچه زردی میگیرد؛ آن هم به این شدت، زود باید جراحی شود ... » دلم شکست. ملحفه پیچیدم و بردمش خانه. گفتم: «یا صاحب الزمان(عج)! این پسر همنام جد بزرگوار شماست، او را بیمة موسی بن جعفر(ع) کردهام ... » خیلی گریه میکرد. آرام زدم به پهلویش. برای معاینه که بردیم، گفتند: «همان ضربة کوچک، کار خودش را کرد، دیگر به عمل نیازی نیست » رئیس بیمارستان میگفت: « عکسش را بدهید، میخواهم این معجزه را به همه نشان بدهم »...
#کتاب_زندگی_به_سبک_شهدا
#ناصر_کاوه
راوی پدر و مادرشهید - ماهنامه امتداد
🌿بسم الله الرحمن الرحیم 🌿
✅ #از_بشاراسد_تا_آبه_شینزو !✅
🔸ماجرای دیدار بشار اسد را بیاد دارید !؟
👈حضور محرمانه بشار در تهران و #ملاقات او با رهبری می توانست یک مانور بسیار مهم جبهه مقاومت در دنیا باشد !
☝اما استعفای ظریف تا حدی کار را #خراب کرد !
🔹در آن مقطع زمانی #رسانه های استکباری استعفای ظریف را #تیتر_یک کردندتا آن ملاقات بسیار مهم را به حاشیه برانند !
😊اینبار اما وضعیت #متفاوت بود !
👈رسانه های #مهم جهان #آماده بودند که دیدار نخست وزیر ژاپن را با رهبر انقلاب تیتر یک کنند!
👈از مدتی قبل این #آمادگی حاصل شده بود !
👈همه چیزمحیای #مانور_بزرگی بود تا در جهان از این ملاقات بعنوان #پیروزی دیپلماسی #چماق و هویج ترامپ نام برده شود !
😏حتی در داخل هم تیم مذاکره کننده اوضاع را #آرام کرده بود !
💵دلار به کانال دوازده هزار تومان عقب نشست تا #سیگنال های منفی این ملاقات مهم را تحت الشعاع خود قرار ندهد !
🔹در این سو اما معلوم شد که #هشیاری رهبر ایران #فوق تصور رسانه های #خنگ استکباریست !
✋🏻لطفا بیشتر دقت کنید !
▪️فرستاده ترامپ نخست وزیر ژاپن بود !
آبه شینزو به همین سادگی با هرکسی #فالوده نمی خورد !
😊چه رسد به اینکه #واسطه پیغام باشد !
☝اما اهمیت کار را ببینید !
▪️دوقدرت بزرگ جهانی دست به دست هم می دهند تا خودشان را به #رهبر ایران نزدیک کنند !
👈اینها قبلا شانس خود را با واسطه های درجه دو و سه مثل فرستاده عمان... امتحان کرده بودند !
☝اما این بار نخست وزیر یکی از قدرت های بزرگ #اقتصادی جهان و کشوری با شخصیت برجسته #اجازه دیدار با رهبری را کسب می کند !
😊بطور قطع و یقین حضرت رهبری از ماموریت او #مطلع بوده اند !
👈وبدون تردید #پاسخ رهبر به تقاضای شینزو آبه هم از قبل معلوم بود !
☝️اما چرا این #ملاقات اتفاق افتاد !؟
1️⃣اول : یک #مانور قدرتمندانه برای بسط تفکر #انقلابی در جهان شکل گرفت !
👈حتی #انفجار دو کشتی حامل نفت برای ژاپن هم نتوانست این #رویداد مهم را به #حاشیه براند و برای مثال رسانه روباه پیر بلافاصله #پاسخ منفی رهبری را تیتر یک کرد !
😊با عرض پوزش باید اذعان کرد تیم روحانی و ظریف هم در این ماجرا به سختی #رکب خوردند و به نوعی ماجرای حضور بشار اسد و #استعفای ظریف به بهترین شکل ممکن #جبران شد !!!
2️⃣دوم : مدتهاست که به #واسطه تلاش های #ذلیلانه تیم سیاست خارجی کشور #وجهه انقلابی و نفوذ ناپذیر ایران در دنیای اسلام دچار #نقصان شده بود !
👈دنیای اسلام شاهد عقب نشینی دولت روحانی در مقابل قدرتهای زورگوی جهان بود و همین امر ممکن بود #زمینه عقب نشینی جبهه مقاومت در مقابل استکبار جهانی را فراهم کند !
😊پس لازم بود تا این #خللی که بوجود آمده جبران شود !
👈برخورد سخت و قاطع رهبر انقلاب در این ملاقات این مهم را ممکن ساخت !
3️⃣سوم : سیره و منش رهبری در این سالهای دولت روحانی بر #روشنگری و ایجاد #بصیرت در بین #مردم کشورمان بود !
👈همین امر موجب شده بود که حضرت رهبری در #مواردی با درخواستهای دولت روحانی در مورد #مذاکره با قدرت های بزرگ اندکی کوتاه بیاید تا مردم به این #فهم برسند که با #نزدیک شدن به امریکا هیچ دردی از کشور درمان نمی شود !
👈خناسان داخلی و عقبه های دشمن در کشور #شبهه افکنی می کردند که چرا رهبری #کاری نمی کند !
👈این دیدار و برخورد قاطع با پیغام مذاکره ترامپ #پایان مرحله صبر رهبری در رساندن مردم به #بلوغ سیاسی بود!
4️⃣چهارم : قطع امید دولتمردان به #مذاکره و ... فرصت سازی رهبری برای رویکرد جدید دولت در #اتکا به توان داخلی !
✖️حالا دیگر #امریکا هم می داند که #راهبرد تهدید و مذاکره و باج خواهی به بن بست رسیده !
👌امریکا باید فهمیده باشد که دیگر #بدون_اذن_رهبر ایران #مذاکره ای در کار نخواهد بود و رهبر انقلاب هم در #سخت ترین شرایط به مذاکره با امریکا #نه گفتند !
👈اگر ذره ای #عقل داشته باشند از این به بعد باید #شیوه های دیگری بجز راهی که رفته اند را امتحان کنند !
5️⃣پنجم : نقش #ژاپن بعنوان #نماد کشورهایی که از #تحریم های کور امریکا پیروی می کنند در این ملاقات بسیار مهم بود !
👈پذیرش آبه شینزو و حوادث بعد از آن یک #پیغام مهم به اینگونه کشورها داشت که با #طناب پوسیده امریکا به #چاه نروند !
👈این کشورها حالا باید با خودشان #فکر کنند که #ترس از امریکا #بیهوده بوده و هیچ #غلطی نمی تواند بکند !
👈این پیغام به طورقطع در آینده کشورهای ترسو و زیر یوغی همچون ژاپن را #رودرروی امریکا قرار خواهد داد !👌💪👏
ان شاالله 💐✋🏻
💠از روی خون #شهدا نگذرید
همه ما در محضر خدا هستیم و همه ما خواهیم مُرد و همه ما خواهیم حساب پس داد. بیدار بشوید دولت، همه بیدار باشید، همه تان در محضر خدا هستید، فردا همه باید حساب پس بدهید، از روی خون شهدای ما نگذرید بدون نطر، و برای مقام دعوا نکنید با هم
#امام_خمینی
📚صحیفه نور، جلد ١٣،صفحه ٢٣٧
✨درباره علی اکبر رائفی پور
🔸چند سال پیش که معاون پژوهش و آموزش خبرگزاری فارس بودم، ناگهان دیدم در صفحه نخست فارس یک گفت و گوی تفصیلی با آقای رائفی پور منتشر شده است. با مدیرعامل یا سردبیر(شاید هم هردو) تماس گرفتم و اعتراض کردم که چرا این آقا به فارس دعوت شده است؟ آن زمان، تصویری که از اکبر در ذهن داشتم، بیشباهت به آنچه بسیاری از امثال این حقیر و حتی بسیاری از بزرگان جبهه انقلاب امروز از او دارند، نبود: فردی که صرفا حول فراماسونری سخن میگوید و در حاشیههایی چون ارتباط علائم و اعداد در معابر شهر با نمادهای فراماسونری زندگی میکند. یا میکروفونهای کنفرانس و پژوی ۲۰۶ را به گونهای دیگر میبیند و تعبیر میکند!
🔸یکی دو سالی گذشت و برای اولین بار او را در جلسهای که آقای محسن رضایی با جوانان ترتیب داده بود، دیدم. سخنان اکبر در جلسه برایم بسیار عجیب بود. همه حرفهایش، منطقش، دیدگاهش، در همان چهارچوبی بود که ما خود را متعهد به آن میدانیم. از همان جلسه روابطمان شکل گرفت و امروز، یکی از دوستان صمیمی من است که تقریبا هفتهای نیست با او جلسه نداشته باشم.
🔸بیپرده بگویم. آن تصور اولیه من از اکبر رائفی پور، که تصور امروز بسیاری دیگر از عزیزان و بزرگان نیز هست، بیش از آنکه محصول حملات دشمنانِ گفتمان انقلاب اسلامی به او باشد، محصول حسادتهای خودیها بوده و هست. چه، اگر کسی فقط در سیبل ضربات دشمن باشد، لااقل در جبهه خودی معارض ندارد، اما فضای کنونی علیه اکبر در جبهه انقلاب، محصول فضاسازی دشمن نیست، نتیجه حسادتهاست. خود من از فضاسازی دشمن علیه رائفیپور متاثر نبودم، بلکه سخنان و قضاوتهای موثرین خودی بعلاوه کلیپهای تقطیع شده، چنان تصویری از او برایم ساخته بود.
🔸اکبر رائفی پور را اگر بخواهم در یک جمله خلاصه کنم این است که او، با مهارت کمنظیری که در حل مسئله دارد، فضای جامعه را میکاود و پرسشهایی را که برای خودش و مردم مطرح میبیند، با مبانی اسلامی و انقلابی محل تحقیق و بررسی قرار میدهد و از پرسیدن و شاگردی کردن نزد متخصصان آن مسئله هم هیچ ابایی ندارد. وقتی پاسخ را مییابد، به بیان شیوایی که از عهده امثال حقیر خارج است، مخاطبانش را اقناع میکند.
🔸اهمیت اکبر رائفیپور و کارهایش را زمانی با تمام وجود درک میکنم که با اقشار عادی و غیردانشگاهی مردم مواجه میشوم و قادر نیستم با زبان آکادمیک، از عهده سوالات و شبهاتشان برآیم. او هنر این را دارد که با متخصصان مرتبط است و پیامشان را به زبان مردم ترجمه میکند. شنیدم بسیاری از سوژههای برنامه از لاک جیغ تا خدا، با سخنرانیهای او راهیافتهاند، اما متولیان برنامه ملاحظه دارند، از او اسم ببرند!
🔸امروز از برخی دلسوزان گاه و بیگاه میشنوم که شما نباید با امثال رائفی پور دیده بشوی و جنس تو فرق دارد و...
من مدعی نیستم اکبر رائفی پور هیچ اشکالی ندارد، چنانکه خود را پر از اشکال میبینم. خود او هم چنین ادعایی ندارد و اگر خطایی به او گوشزد شود، حتما شجاعانه اصلاح میکند. اما از همه بزرگانی که اکبر رائفیپور را ندیده و درباره او قضاوت میکنند، تقاضا دارم جلسهای با او داشته باشند و حرفهایش را بشنوند.
@syjebraily
▪️💥 در دادگاه از شهيدبخارايی می پرسند: 👈چرا گلوله دوم را به حنجره منصور (طراح کاپیتولاسیون آمریکایی) زديد؟ ميگويد:👇
💪"ميخواستم گلوله دوم را به مغز او بزنم؛ اما اين حنجره او بود كه به مرجع تقليد و رهبر اسلامي من اهانت كرد، بايد اول حنجره او دريده بشود"👏👌✌