🍂
🔻 #عکس_و_خاطره
ماکارونی
جهانی مقدم
🔅 سال 63، قبل از عملیات بدر،
🔅 کنار رودخانه کرخه
اون روزها برای غلبه بر روزمرگی و تکرار، موقعیکه قصد رفتن به مرخصی داشتم، به «حمید پایدار» مسئول تغذیه گفتم: «دارم به مرخصی میرم و در برگشت ماکارونی میگیرم و تو هم مقداری گوشت چرخ کرده از آشپزخانه لشکر تهیه کن تا یک ماکارونی درست و حسابی راه بندازیم و از این آبگوشت هر روزی حتی برای یه وعده هم شده رها بشیم.»
حمید قبول کرد و همه چی روبهراه شد. طرفای ساعت 10 صبح بود که بعد از کارهای معمول آب رو جوش کردیم و ماکارونیها رو در آب جوش قرار دادیم و دیگ رو بار گذاشتیم و حمید برای آوردن غذا به طرف آشپزخونه حرکت کرد.
البته قبل از اون بهش گفتم فکر میکنم باید آب هم بهش اضافه کنیم که او گفت نه بابا آب نمی خواد ولی بعد از رفتنش من به نظر خودم عمل کردم و کتری آب رو توی دیگ خالی کردم و حوله صورتی رنگ حمامم 🙈 رو هم بعنوان دمکن استفاده کردم و گوشه چادر روی حرارت پایین گذاشتم.
قبل از آمدن حمید، کادر گردان رو گفتیم که امروز هیچکس غذا نگیره و بیان چادر تسلیحات و ناهار رو اونجا میهمان ما باشن.
مهمانا یکی یکی اومدن و سنگین و رنگین نشستن.
حمید بعد از کارش اومد و سفرهها که همون روزنامههای معروف باشند رو پهن کردیم و عکسی گرفتیم و درب دیگ رو برداشتم و خواستم با چنگال محتویات رو هم بزنم که دیدم چنگال در ماکارونی (شما بخونید بتن) فرو نمیره.😔
نگاهی به دیگ انداختم و نگاهی به چشمای منتظر 🙄 و بعد از اون صدای حمید بلند شد که گفت: رضا آخرش کار خودتو کردی؟!!!🏃
با هر سختی بود دل به دریا زدم و رو به جمع کرده و گفتم: ببخشید در یکی از فرمولهای طبخ اشتباهی رخ داده که امروز رو باید بدون ناهار به شب برسونید! بعد هم یواشکی سرم رو پایین انداختم و از جلوی انظار دور شدم.
این عکس همون عکسیه که اون روز گرفتیم 👇
🍂
🔻نقش قرارگاه کربلا
در عملیات کربلای۵
به روایت اسناد 0⃣3⃣
از میرحسینی که جدا شدیم، به سمت مقر لشکر25 کربلا رفتیم، مرتضی قربانی آنجا بود. او بهمحض دیدن آقای غلامپور به سمت ماشین آمد و با گرفتن در نگذاشت غلامپور از ماشین پیاده شود. درحالیکه سرش را از شیشه ماشین به داخل آورده بود، گفت: من هیچی آماده ندارم، من کارم عقب است و نمیتوانم برای روز بیستم آماده شوم. الان کار جهاد را ما خودمان داریم انجام میدهیم. غلامپور که از بیان تاریخ بیستم ازسوی قربانی متعجب بود، گفت: عملیات امشب نیست، فردا شب است. مرتضی قربانی باز حرف خود را تکرار کرد و گفت ما آماده نیستیم، ما بیستم آماده میشویم. قاسم هم آمد پیش شما که بگوید آماده نیست. او هم برای بیستم آماده است. غلامپور نیز با گفتن فردا شب عملیات است از او خداحافظی کرد. پس از جدا شدن از فرمانده لشکر 25 کربلا، به سمت مقر لشکر 33 المهدی رفتیم. اسدی آنجا بود. در داخل سنگر فرمانده لشکر تعدادی از برادران پاسدار مشغول راهاندازی بیسیمها و خطوط تلفن بودند، هر از چند گاهی گلوله توپی در صد متری سنگر فرود میآمد، اما همه بیتوجه به این گلولهها، مشغول کار خود بودند. اسدی فرمانده لشکر 33 المهدی بلافاصله بحث درباره مانور عملیات را با طرح یک سؤال آغاز کرد و گفت:
از این سه جاده دشمن در جناح راست کدام مهمتر و قویتر است؟
غلامپور: این جاده وسط که رویش مقر دارد.
اسدی: آن وقت شما قویترین لشکرتان را گذاشتهاید اینجا؟!
غلامپور: ما توان گذاشتهایم.
اسدی: بحث من این است که مانور قرارگاه اشکال دارد. قرارگاه توانش را گذاشته طرف کانال ماهی و پنجضلعی، اینجا (جناح راحت) شده کشک و پشم. شما اینجا اصلاً توان مهمی نگذاشتهاید.
غلامپور: اینطور نیست. ما همه فکرمان را گذاشتهایم اینجا. آقا محسن روی مانور نظر داده و شما میگویید کشک؟! به نظر من شما تا دیشب باور نداشتید که عملیات میشود.
اسدی: بله باور نداشتیم که عملیات میشود.
غلامپور: من از اول هم فکر میکردم که شما نمیپذیرید، ولی شما رفتید پیش آقا محسن و گفتید، چشم، تکلیف است و میپذیریم.
اسدی: بله، فرماندهی را روی چشممان میگذاریم. الان شما به من و خلیل (جانشین لشکر33) بگویید، تا هر کجا گفتید، میرویم. اینجا جنگ سختی داریم. مانور را تغییر دهیم و...
درحالیکه روز و ساعت عملیات هر لحظه نزدیکتر میشود، هنوز فرمانده یگان عملکننده درباره طرح مانور انتقاد دارد و مایل است طرح تغییر کند. غلامپور نیز که هرگونه تغییر را آفت تدابیر عملیات میداند با تغییرات کلی مخالفت کرده و استدلال میکند که مانور ازنظر کلی مناسب و دقیق است، اما درباره جزئیات میتوان بحث بیشتری کرد. وی با پذیرش کار روی جزئیات مانور، این مسئولیت را به آقای دانایی سپرد و گفت، شما با آقای دانایی بروید روی جزئیات کار کنید. آقای میرحسینی را هم در بحث شرکت دهید.
پس از خارجشدن از سنگر فرماندهی لشکر المهدی، به سمت مقر لشکر عاشورا حرکت کردیم. در مقر تاکتیکی لشکر31 عاشورا علاوهبر امین شریعتی فرمانده لشکر، آقای محتاج از مسئولین قرارگاه عبور نیز حضور داشت. امین شریعتی درباره مانور، شناساییها و کارهای باقیماندهاش توضیح داد. بیشترین مشکل لشکر عاشورا فاصله زمانی حرکت نیروها از خط خودی به خطوط دفاعی دشمن بود که سه ساعت به طول انجامید و این سه ساعت باید در زیر نور ماه طی میشد. غلامپور درباره این مشکل به فرمانده لشکر عاشورا گفت:
آقای هاشمی امشب میآید و به ایشان میگوییم که اگر بخواهیم در تاریکی حرکت کنیم ساعت سه صبح با دشمن درگیر میشویم. ایشان باید تصمیم بگیرد.
با گفتن این جمله با امین شریعتی خداحافظی کردیم و به قصد دیدن فرمانده لشکر19 فجر به سمت مقر تاکتیکی این لشکر حرکت کردیم. در بین راه برادر رحیم صفوی جانشین فرمانده نیروی زمینی سپاه را دیدیم که توصیههایی در ارتباط با توپخانه کرد. پس از جدا شدن از ایشان به سمت دژ مرزی حرکت کردیم و پس از چند لحظه در بین راه نبیرودکی فرمانده لشکر19 فجر را دیدیم و سوارش کردیم. در داخل ماشین رودکی درباره مانور لشکر و مشکلاتش صحبت کرد. میگفت، با این وضع آماده نمیشویم، خیلی از کارهایمان مانده است، باید فرصت بیشتری به ما بدهید. غلامپور با آقای رودکی نیز درباره ساعت عملیات صحبت کرد تا به یک جمعبندی دقیق درارتباطبا ساعت عملیات برسد. غلامپور بر این نکته تأکید کرد که اگر یک شب عملیات را عقب بیندازیم، یک ساعت و نیم تاریکی را از دست میدهیم. با این استدلال به نظر میرسید تأخیر در روز عملیات، ضریب موفقیت عملیات را کاهش میدهد.
پیگیر باشید
#تاریخ_شفاهی
http://eitaa.com/joinchat/2045509634Cf4f57c2edf
🍂
🍂
🔻نقش قرارگاه کربلا
در عملیات کربلای۵
به روایت اسناد 1⃣3⃣
پس از رساندن امین به مقر تاکتیکی لشکرش، به قرارگاه برگشتیم. بهمحض رسیدن به قرارگاه نماز خوانده و نهار خوردیم. سپس محرابی مسئول اطلاعات و آقای میرصفیان فرمانده توپخانه پانزده خرداد آمدند و درباره جزئیات کارهایشان توضیح دادند. مهندس عطار هم آمد و درباره آزمایش سطحه و خشایار در عمقهای مختلف آب توضیح داد. غلامپور در تماس با برادر محسن از وی خواست که غمخوار از مسئولان لجستیک را برای حل مشکلات یگانها به قرارگاه بفرستد.
قرارگاه کربلا، خصوصاً اتاق فرماندهی بسیار شلوغ شده است. آقای محتاج و افشار نیز قرارگاه عبور را به نام قرارگاه عاشورا در همین قرارگاه کربلا مستقر کردهاند. حسن دانایی کلیه فعالیتهای جناح راست را پیگیری میکند و آقای صیافزاده نیز فعالیتهای مهندسی در خط را دنبال میکند. آقای بشردوست با عدهای از برادران پاسدار نیز در یکی از اتاقهای قرارگاه کربلا مستقر شدهاند. همهمه عجیبی در قرارگاه به پاست.
در ساعت 15:20 بهسمت دژ مرزی و مقر لشکر19 فجر حرکت کردیم. شمخانی بهاتفاق آقای غمخوار نیز آمدند. شمخانی بهمحض دیدن آقای غلامپور با شوخی به غمخوار گفت، بیا بشین پیش غلامپور که نلرزه. هنوز دقایقی از آمدن شمخانی نگذشته بود که سیفالله حیدرپور فرمانده تیپ 48 فتح هم آمد. شمخانی رو به او کرد و گفت:
شما بروید جزیره مینو را خالی کنید و بیایید اینطرف (شلمچه) اول از همه هم ادواتت را بیاور.
غلامپور به حیدرپور: امشب از تاریکی استفاده کنید و تا صبح مستقر شوید. فرمانده گردانهایت را بیاور و توجیه کن. من به مرتضی (قربانی) گفتهام که تو لشکر احتمالاتی. اما به شما که میگویم، میخندی. مرتضی دلگرمیش از شما بیشتر است و آمده و مستقر شده. از تو انتظار نداریم اینطوری حرف بزنی (اشاره به حرفهای چند روز پیش حیدرپور که گفته بود من پایم را اینجا نمیگذارم.). گاهی میگویی زندگیم (عقبه تیپ) اهواز است، گاهی میگویی در جزیره مینو هستیم و... این بهانهها را نیار و بیا پای کار.
حیدرپور با بیان چشم و این جمله که ما در خدمت اسلام هستیم، دژ مرزی را ترک کرد. با رفتن او افراد مختلفی آمدند و هریک گزارشی از مأموریتهای خود ارائه کردند. آقای محرابی از وضعیت دشمن و سکوت چند شب گذشتهاش گفت. حاج قاسم از مشکلات نداشتن شن و باقیماندن کارهای جاده لشکر فجر که عقبه اصلی عملیات در بیستوچهار ساعت اول است سخن گفت. علی عساکره مشکلات ادوات و نداشتن مهمات را یادآوری کرد. غلامپور از ورود زودهنگام قرارگاه قدس و نجف گله داشت و میگفت، برادر عزیز (قرارگاه قدس) لشکر8 و لشکر14 و آقای ایزدی (قرارگاه نجف) لشکر5 را فرستادهاند شناسایی و بچههای شناسایی این یگانها با نیروهای شناسایی لشکر10 سیدالشهدا درگیر شدهاند. میرصفیان مسئول توپخانه پانزده خرداد گفت، توپها را آوردهایم ولی جا نداریم مستقرشان کنیم.
ساعت 16:25 روز ۶۵/۱۰/۱۷ جلسه فرماندهان یگانها با حضور آقایان شمخانی و غلامپور کنار دژ مرزی تشکیل شد. شمخانی گفت، برادرها کارهایشان را توضیح بدهند. بلافاصله مرتضی قربانی که در حضور فرماندهان رده بالا در بیان نظرات مثبت از دیگران پیشی میگیرد، گفت:
من چهار تانک مستقر کردهام در خط برای زدن خط دشمن و دو تا هم برای عبور گذاشتهام.
شمخانی: شما و قاسم (لشکرهای 25 و 41) باید ده تا تانک عبور دهید. امین و نبی (لشکرهای 31 و 19) هم ده تا و ده تا هم قرارگاه قدس عبور میدهد.
سلیمانی: پس تانکهای ما را مشخص کنید.
مرتضی قربانی: من یک دسته تانک میگذارم تحت امر قاسم و برایش عبور میدهم. سر شب بزنیم به عراق. ساعت 11 بهترین وقت است.
شمخانی: اگر هوا ابری بود ساعت 11 میزنیم به خط دشمن، اما اگر هوا صاف بود فردا به شما میگویم.
مرتضی قربانی: بدهید دست خدا! این حرفها را نزنید، هواشناسی یعنی چه؟ راستی به ما خشایار بدهید.
شمخانی: خشایار نداریم، معطل ما نباشید. خدا لعنت کند شاه را که بیشتر برای ما نخرید!!
غلامپور: امشب هم ارتباطتان را با ما برقرار کنید.
با پایان این جلسه که در فضای باز برگزار شد به قرارگاه تاکتیکی فرماندهی لشکر31 عاشورا رفتیم.
پیگیر باشید
#تاریخ_شفاهی
http://eitaa.com/joinchat/2045509634Cf4f57c2edf
🍂
🍂
🔻 #مرصاد
بعد از قبول قطعنامه از سوی ایران بود که مسعود (رجوی) سریعا جلسهای گذاشت
و عنوان کرد که در یک طرح هماهنگ با ارتش عراق، قرار شده آنها (نیروهای عراقی) از جنوب به ایران حمله کنند تا ما بتوانیم به راحتی از سمت غرب پیشروی کنیم.
مسعود در آن جلسه سخنرانی مفصلی کرد و گفت :
همین فردا باید حرکت کنیم و حتی به مهدی ابریشیمچی هم که فرمانده محور تهران بود گفت ؛
«وقتی به تهران رسیدید اتاق کار سابق من در خیابان علوی را آماده کنید تا من بیایم و در آن مستقر شوم»
و بعد خطاب به نیروها گفت ؛
«بعد از ورود به تهران تا ۴۸ ساعت هر کاری خواستید بکنید و هر کسی را که خواستید بکشید تا اینکه من فرمان عفو عمومی بدهم!
بخشی از خاطرات هادی شعبانی، راننده ی رئیس وقت شورای مرکزی منافقین
تا #صیادها در کمین نشستهاند،
#فروغِ_جاویدانِ دشمن، کورسوییست که سرنوشتی جز، تلِٓ خاکستر، شدن ندارد!
http://eitaa.com/joinchat/2045509634Cf4f57c2edf
🍂
از راست، شهید تاراس، حاج آقا هویزه، فرخ اسدی، حاج کریمیان، عمیره، جهانی مقدم، نصیری، مقیم زاده و دیگ شرمندگی 😂
@defae_moghadas
🍂
#روایتگری
⭕️ در جریان انتفاضه ۱۹۹۰، هزاران تن از مردم کُرد و شیعه عراقی توسط سازمان تروریستی منافقین قتل و عام و شهید شدند.
رجوی خائن به نیروهایش دستور داده بود که: «کُردها را زیر چرخ تانک ها بِکُشید و گلوله ها را برای پاسداران [امام] خمینی حفظ کنید!»
شهوت قدرت، منافقین را در تاریخ معاصر به خائنین و قاتلین مردم ایران و عراق تبدیل کرد.
#رسم_خیانت
#منافق_بدتر_از_کافر
➕راهیان نور👇
🆔 @Rahianenoor_News
عملیات مرصاد به روایت سردار فضلی
🌷از مصادیق درخشش سردار فضلی ،حضور نقش آفرین او درعملیات «مرصاد» است که منافقین در۵ مرداد۶۷، دست در دست صدام، به خیال خام خود،به ایران اسلامی ، حمله کردند و امروز، پس از ۳۲سال، جریان نفاق همچنان به شرارت علیه ملت ایران مشغولند.
🌷از بازجویی اسراء منافقین مشخص شد که آنان در خیال خود قصد داشتند با تصرف پایگاه هلیکوپتری ارتش، سوار بر هلکوپترها به تهران پرواز و با هجوم به زندان اوین، منافقین زندانی را آزاد نمایند و پس از آن با حمله به جماران، امام را شهید و کار جمهوری اسلامی را یکسره کنند که عنایت الهی شامل حال رزمندگان اسلام شد و با سرکوب منافقین، برگ زرین دیگری بر تاریخ افتخارات ملت ایران افزوده شد.
📲 fna.ir/eyu5i2
➕ به راهیان نور بپیوندید👇
🆔 @Rahianenoor_News
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 #صوت| #مرصاد
بخش کوچکی از جنایت ها، خباثت ها و خیانت های منافقین کوردل در مقابل ملت بزرگ ایران اسلامی
#منتشر_نمایید
#إِنَّ_رَبَّک_لَبِالْمِرْصَادِ
➕ به راهیان نور بپیوندید👇
🆔 @Rahianenoor_News
#شهید_غلامعلی_رجبی:👇
💥ولایتی بودن فقط به سینه زنی و گریه کردن نیست، مراحلی پیش میآید که برای اثبات آن باید از دار و ندارت بگذری، حتی از جانت...
💥 روز اعزام بود. شهید غلامعلی رجبی توی حیاط نشسته بود و دختر سه سالهاش را بغل گرفته بود. یکی از بچهها پرسید 👈آقا غلام، جبهه بری تکلیف دخترت چی میشه؟ 😰 محکم جواب داد 👈دختر من که از رقیه (س)👈 امام حسین(ع) عزیزتر که نیست!💕
🌷قسمتی از وصیتنامه شهید غلامعلی رجبی: یک قطره اشک برای ارباب را به من هدیه کنید آن را به تمام بهشت نمیفروشم... بهترین هدیه برای من اشک چشم برای حسین(ع) است، اگر گاهی در هیأت ها یک قطره از اشک برای ارباب را به من هدیه کنید از همه چیز برایم بالاتر است، آنقدر که این یک قطره را به تمام بهشت نمیفروشم... همه را سفارش میکنم به عزاداریها که بلا را دفع میکند و اشک بر حسین (ع) که کلید پیروزی است... در هیئت یاد من باشید؛ قول شفاعت میدهم....
#کتاب_شهدا_و_اهل_بیت
#ناصر_کاوه
#شهید_عملیات_مرصاد
#عملیات_مرصاد (2) :👇
⚘﷽⚘
🖇إِنَّ رَبَّكَ لَبِالمِرصادِ
به یقین پروردگارتودر کمینگاه (ستمگران) است... [آیه ۱۴ سوره مبارکه فجر]
#مداح_شهید_غلامعلی_رجبی:👇
💥ولایتی بودن فقط به سینه زنی و گریه کردن نیست، مراحلی پیش میآید که برای اثبات آن باید از دار و ندارت بگذری، حتی از جانت...
💥 روز اعزام بود. شهید غلامعلی رجبی توی حیاط نشسته بود و دختر سه سالهاش را بغل گرفته بود. یکی از بچهها پرسید 👈آقا غلام، جبهه بری تکلیف دخترت چی میشه؟ 😰 محکم جواب داد 👈دختر من که از رقیه (س)👈 امام حسین(ع) عزیزتر که نیست!💕
🌷قسمتی از وصیتنامه شهید غلامعلی رجبی:
«به خون خویش نویسم به روی سنگ مزارم که من به جرم محبت قتیل خنجر یارم»
🌷اینجانب غلامعلی جندقی وصیت میکنم که همه آشنایان، دوستان، پدر،مادر، برادرانم و خواهرانم همگی را شفاعت خواهم کرد. مرا در هیأت ها فراموش نکنید! 🌷در مجلس ختم و غیره فقط و فقط روضه حضرت ابا عبدالله(ع) خوانده شود و شما را هم سفارش میکنم به عزاداریها که بلا را دفع میکند و اشک بر حسین(ع) کلید پیروزی است.🌷 بهترین هدیه برای من اشک چشم برای حسین(ع) است، اگر گاهی در هیأت ها یک قطره از اشک برای ارباب را به من هدیه کنید از همه چیز برایم بالاتر است، آنقدر که این یک قطره را به تمام بهشت نمیفروشم.🌷اگر اجازه رجوع به دنیا به من داده شود؛ دوست دارم فقط در روضهها شرکت کنم.🌷وصیت میکنم که همه آشنایان، دوستان، پدر و مادر، برادرانم و خواهرانم همگی را شفاعت خواهم کرد. مرا در هیئت فراموش نکنید.🌷در مجلس ختم و غیره، فقط و فقط روضه حضرت اباعبدالله (ع) خوانده شود. روضه برای امام حسین (ع) عمری است مورد علاقه و عشق من بوده و من با روضه و محبت اهل بیت و مجالس و هیئتها مأنوس بودهام و اگر به من اجازه داده شود به دنیا رجوع کنم و با روحم به شما سر بزنم فقط دوست دارم در هیأتها و روضهها شرکت کنم.🌷مرا فراموش نکنید مخصوصاً محرم، شبها و صبحها از اربابم میخواهم اجازه دهد من به هیأت بیایم و شما را هم سفارش میکنم به عزاداریها که بلا را دفع میکند و اشک بر حسین (ع) کلید پیروزی است.🌷در هیئت یاد من باشید؛ قول شفاعت میدهم. 🌷و در خاتمه از دوستان و آشنایان همگی خداحافظی نموده و حلالیت میطلبم و بهترین هدیه برای من اشک چشم برای حسین(ع) است، اگر گاهی در هیئتها یک قطره از اشک برای اربابم را به من هدیه کنید از همه چیز برایم بالاتر است، آنقدر که این یک قطره را به تمام بهشت نمیفروشم.به امید دیدار در قیامت
غلامعلی جندقی (رجبی) – اندیمشک
67/5/4
#کتاب_شهدا_و_اهل_بیت
#ناصر_کاوه
#شهید_عملیات_مرصاد
🔴 تصویری از وحشیگری منافقین خلق مسعود و #مریم_رجوی 👆👆😢
🔴مظلومیت جمهوری اسلامی یعنی؛
هر جای دنیا بود، به خاطر اعدام این حیوانات نه فقط مردم ایران بلکه مردم همه دنیا از مسئولین قوه قضائیه تقدیر میکردن ولی ما بعد ۳۰ سال باید به مردم خودمون بگیم اعدام حقشون بوده.
👈فقط یک لحظه
👈به وضعیت ایران
👈با وجود منافقین،
👈 #اگر_اعدام_نمیشدند
👈فکر کنید...
#ما_قوی_هستیم
⭕️ ۵ مرداد ۱۳۶۷؛
گرامی باد روز شکست ذلت بار منافقین در عملیات غرورآفرین مرصاد
بعد از پذیرش قطعنامه 598 از سوی جمهوری اسلامی ایران مبنی بر پایان جنگ ایران و رژیم بعث عراق؛ در روز سوم مرداد ۱۳۶۷ منافقین کوردل که پایان جنگ تحمیلی را در تضاد با منافع خود در عراق میپنداشتند به قصد تهران حرکت کردند، اما در ۳۴ کیلومتری کرمانشاه با شکستی مفتضحانه میدان را خالی نمودند.
▫️آن روز هیچ کس از جنگ خسته نبود...
#منافق_بدتر_از_کافر
➕ راهیان نور👇
🆔 @Rahianenoor_News
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 #تیزر| مرصاد
⭕️ یادمان شهدای عملیات مرصاد در طول سال میزبان همگان است تا بیشتر از خباثت های منافقین خبیث دانسته و کار بجایی نرسد که جای شهید و جلاد عوض گردد.
#پیشنهاد_دانلود
#انتشار_حداکثری
➕راهیان نور👇
🆔 @Rahianenoor_News
📊 #اینفوگرافی | #مرصاد
🔻 اینفوگرافی یادمان شهدای مرصاد
#امتداد 🌷
➕ به راهیان نور بپیوندید👇
🆔 @Rahianenoor_News
مرصاد رادیو پلاک.mp3
3.85M
📻🎙#رادیو_پلاک
✅بیسیم چی
فروغ جاویدان یا افولی ابدی!
تولید به مناسبت عملیاد مرصاد
🌷 تقدیم به شهید انشایی
نویسنده:خانم حمیدیان
🔹جهت دریافت صدها صوت شهدایی و راهیان نور به رادیو پلاک بپیوندید👇
🆔 @radiopelak
+ارسال به رفقای شهدایی
📲 #لوح | سالروز عملیات غدیر
🔺پنجم مرداد ماه ۱۳۶۷
۵ مرداد، سالروز شکست ذلت بار منافقین کوردل در عملیات مرصاد
➕ به راهیان نور بپیوندید👇
🆔 @Rahianenoor_News