eitaa logo
نوای قران(ربانی)
159 دنبال‌کننده
18.8هزار عکس
21هزار ویدیو
490 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
کربلای معلی_۲۰۲۳_۰۷_۱۳_۰۸_۳۷_۱۳_۰۲۱.mp3
24.81M
حرمت نوکریموووووو به زیر پا گذاشتم انگار نه انگار با تووو قولو قراری داشتم... 🎙مهدی_رسولی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
به زمین افتادی پر خون.کریمی.mp3
8.14M
🔲 به زمین افتادی پُرِ خون 🤲🍏بحق علی اکبر عجل لولیک الفرج
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
4_5908945405164392057.mp3
11M
▪️با حسین تا مهدی علیهماالسلام (۸) 🔸 روضه‌های انتظار 😭😭😭😭😭
✨ انس_باامام_زمان ✨ ▫️ «علَیَ الدُّنیا بَعْدَکَ الْعَفا؛ بعد از تو خاک بر سر این دنیا.» دنیایی که اینچنین بین عاشق ومعشوق فاصله انداخت، تا وقت ظهور... ◾️ 🤲لَاحَول وَلَا قُوَّةَوَإلّا بِاللَّه 🍏الّلهُـمَّ‌عَجِّــلْ‌لِوَلِیِّکَـــ‌الْفَـــرَج وَالعَافِیَّهِ وَالنَّصر وَاجعَلنَا مِن اَنصَارِهِ ، وَفَرَجنَابِهِ ┄┅┅┅┅❁◾️🩸◾️❁┅┅┅┅┄
4_5908945405164392056.mp3
3.38M
▪️با حسین تا مهدی علیهماالسلام (۸) 🔸درس هشتم: چراغ راه منتظران 🤲 یا_صاحب_عزا
▪️با حسین تا مهدی علیهماالسلام (۸) درس‌هایی از حماسه‌ی کربلا برای منتظران 🔸درس هشتم: چراغ راه منتظران👇 🔸روضه‌های انتظار (۸): 👇👇
⚫️ شهادت جناب شهزاده علی اکبر(علیه السلام) : ▪️پس از وداع و خداحافظى نخستين كسى كه قدم به ميدان كارزار گذاشت شهزاده على اكبر(علیه السلام) فرزند رشيد امام حسین (عليه السلام) بود. وارد میدان نبرد شد، حمله شديدى كرد و در ضمن حمله با اين شعر، خود و هدفش را معرفش مى‏ فرمود: ➖أنا عليُّ بنُ الحســينِ بـــنِ علــي ➖نحنُ وبيـتِ اللهِ أوْلـى بالنبي ➖تاللهِ لا يَحْكُمُ فينا بـــنُ الدَّعِــي ➖أطـعنُكم بالرُمـحِ حتَّى يَنْثَـني ➖أضرِبُكُمْ بالسيفِ أَحْمي عن أبي ➖ضـرْبَ غُـلامٍ هاشــميٍّ عَلَـوي ▫️منم على پسر حسين بن على (علیه السلام)؛ سوگند به خانه خدا كه ما اولى به پيغمبريم ▪️به خدا قسم هرگز فرزند فرومايه بر ما حكومت كند؛ نیزه را بر شما فرو میبرم تا اینکه[از کثرت ضربه ها] نیزه خم شود ▫️شما را با شمشیر میزنم و از پدرم حمایت میکنم؛ مانند شمشير زدن جوان هاشمى علوی 🔲 اباعبدالله (عليه السلام) با رفتن على اكبر (عليه السلام) چشمانش پر از اشك شد و نتوانست خوددارى كند، چشمانش را بهم فشرد و خطاب به عمرو بن سعد (لعنة الله عليه) كرد و چنين فرمود: ما لك؟ قطع الله رحمك كما قطعت رحمى و لم تحفظ قرابتى من رسول الله (صلى الله عليه و آله و سلم).... تو را چه شده است؟ خدا نسل تو را قطع كند، همانگونه كه نسل مرا قطع كردى و حرمت خويشاوندى و قرابت مرا با پيغمبر (صلى الله عليه و آله و سلم) ناديده گرفتى... 👈امام حسین (علیه السلام) پس از آن محاسن شريفش را به طرف آسمان بلند كرد و (باحالت استغاثه) عرض كرد: «خداوندا! تو خود بر اين مردم شاهد باشد جوانى به سوى آنان مى‏ رود كه: أشبهُ النّاس خَلقاً وخُلقاً ومَنطِقاً برسول الله (صلى الله عليه وآله) از نظر خلقت، خلق و خوى، و از نظر منطق و سخن، شبيه‏ ترين مردم به پيامبر تو است، و ما هروقت مشتاق ديدار سيماى پيامبر تو مى‏ شديم به چهره او نگاه مى‏ كرديم.» ◼️حضرت على اكبر (عليه السلام) در ميدان رزم همچون شير خشمگين گاهى به جناح راست دشمن، و گاهى به جناح چپ، حمله مى‏ كرد و گاهى تا قلب لشكر پيش مي رفت و هر قهرمانى را كه با او روبرو مى‏ شد همين كه قدرت او را مى‏ ديد پا به فرار مى‏ گذاشت و هيچ دلاورى با او مبارزه نمى‏ ايستاد جز اينكه كشته مى‏ شد. ◾️يكصد وبيست نفر از سواره‏ هاى دشمن را به خاك هلاكت افكند و در اثر شدت تشنگى به سوى پدر بازگشت و چون تشنگى بيش از حد ناتوانش كرده بود عطش خود را براى پدر يادآور شد. قَالَ: «يَا أَبَتِا اَلْعَطَشُ قَدْ قَتَلَنِي وَ ثِقْلُ الْحَدِيدِ قَدْ أَجْهَدَنِي ....» اشك از چشمان (عليه السلام) سرازير گرديد و با اندوه و دريغ بسيار فرمود: «عن قريب با جدت رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم) ملاقات خواهى كرد و تو را با دست خود شربتى خواهد داد كه پس از آن هرگز تشنه نخواهى شد» پس از آن زبان على (علیه السلام) را در دهان گرفت و آنرا مكيد، و در پايان انگشترى خود را به على (عليه السلام) داد تا در دهان بگذارد. على (عليه السلام) انگشترى را در دهان خشكيده خود گذاشت و به مژده ملاقات با جدش رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم) كه امام (عليه السلام) باو داده بود خوشحال به سوى ميدان برگشت و مانند حيدر كرار بر دشمن حمله كرد. 🏴🏴
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
▪️گرد و غبار فضاى ميدان رزم را فراگرفت، همه جا را تيره و تار كرد و تنها برقابرق شمشير او بود كه مى‏ درخشيد. امر به آنها مشتبه شده بود كه آيا على اكبر (عليه السلام) است اين چنين طوفنده و كوبنده مى‏ جنگد و دشمن راپراكنده مى‏ سازد و يا على مرتضى حيدر كرار وصى رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم) است كه به ميدان آمده و با خشم و قهر بر آنها مى‏ تازد؟ و يا صاعقه آسمانى كه به كمك شمشير او آمده است كه اين چنين از دشمن كشته و از آن كشته‏ ها پشته‏ ها مى‏ سازد؟ على اكبر (عليه السلام) همچنان مى‏ خروشيد و مى‏ جنگيد تا اينكه دويست نفر از آنان را كشت‏ و كسى جرأت مقابله با او را نداشت. تا اينكه مره بن منقذ عبدى‏ (لعنة الله علیه) گفت: «گناه تمام عرب بر من باد اگر داغ او را بر دل پدرش نگذارم‏ و او را به عزايش ننشانم»، اين بگفت و نيزه خود را به پشت على اكبر (عليه السلام) فرو برد و شمشير را بر فوق سرش فرود آورد تا به ابرو فرقش را شكافت. على اكبر (عليه السلام) ديگر نتوانست بر پشت اسب بماند، همان دم بر گردن اسب قرار گرفت و اسب مى‏ رفت كه بدن نيمه جان و خونين او را به خيمه‏ ها برساند كه سپاه كوفه، اطرافش را محاصره كردند و بدنش را با شمشيرها قطعه قطعه نمودند 👈« وَقَطَّعوهُ بِسُيوفِهم ارباً ارباً.» 🔳 وقتى كه روى زمين افتاد و در ميان خاك و خون خود دست و پا مى‏ زد آنگاه صدايش را بلند كرد و با اين عبارت با پدر خداحافظى نمود: «عليك منى السلام يا ابا عبدالله هذا جدى قد سقانى بكاسه شربة لا اظمأ بعدها، و هو يقول «ان لك كاساً مذخوره» «سلام بر تو اى ابا عبدالله! اينك جدم رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم) از جامى كه در دست داشت آنچنان مرا سيراب كرد و ديگر پس از آن هرگز تشنه نخواهم شدو هم او مى‏ فرمود: «جام ديگرى براى تو آماده كرده است.» 🔳 و در کتاب أنیس الذاکرین، از ابن أبی جمهور روایت شده: از علیا مخدره جناب زینب خاتون (سلام الله علیها)، که آن مخدّره می گوید که: در روز عاشورا در برابر برادرم سید الشهداء (علیه السلام) ایستاده بودم، دیدم برادرم مضطرب شده، رنگ مبارکش متغیّر شد؛ عرض کردم: برادر جان تو را چه می شود و رنگ مبارکت چرا متغیّر می گردد؟ ▪️فرمود: ای خواهر، علی اکبر (علیه السلام) مرا می کشند، ذوالجناح را حاضر کنید؛ پس اسب برادرم را آوردم و او را در غیر حال مشاهده نمودم، عرض کردم: برادر جان، چرا چنینی؟ فرمود: خواهر، صدای علی اکبر(علیه السلام) طاقتم را بدر و نور را از بصر برده. چون ذوالجناح را به رکاب برادر بی یار کشیدم، دیدم به صعوبت سوار شدند. عرض کردم: ای برادر بی یار خواهرت بمیرد، چرا به صعوبت سوار شدی؟ فرمود: ای خواهر! صدای علی اکبر (علیه السلام) گویا کمر مرا شکسته و قوتی در من نگذاشته است. 🏴🏴