.
شور _ زمینه
#تصنیف نگار
#امام_حسین
من با گریه یک بوسه بر سربند تو می کارم
با لبهای خندان هم بر غمهای تو میبارم
از داغت بیمارم
مرنجان نگاراتو این بینوارا
مزن آتشم تو اینسان مرا به چشم خمارا
بده تاری از سر زلف خود به من یادگارا
نصیبی بود من را هم از رویت تو
مبادا مرا رها سازی ای شور شیرینم
یار من در شادی و غم بودی ای آقا
سلام علی شه کربلا اباعبدلله
حسین وای...
السلام علیک یاساکن کرب وبلا
أَلسَّلامُ عَلى مَنْ ذُرِّیَّتُهُ الاَْزْکِیآء
قَتیلِ الاَْدْعِیآء
قَویمَ الطَّرآئِقِ کَریمَ الْخَلائِقِ
شَریفَ النَّسَبِ مُنیفَ الْحَسَبِ حلیمٌ شدیدٌ
وَفِىَّ الذِّمَمِ رَضِىَّ الشِّیَمِ امامٌ شهیدٌ
سلامٌ علی ابنُ الزهرا والمرتضی
شه باکرم فراق حرم می کشد من را
یار من درشادی و غم بودی ای آقا
سلامٌ علی شه کربلا اباعبداللهُ
حسین وای...
شاعر بند اول
ابوالفضل جدیان✍
بند دوم
ابوذر رئیس میرزایی✍
.👇
@navaye_asheghaan
4_5960783899490518900.mp3
زمان:
حجم:
7.79M
شور ( من با گریه یک بوسه...)
مداح : حاج اسماعیل پدوار
نغمه پرداز : کربلایی ابوالفضل جدیان
شاعر بند دوم : کربلایی ابوذر رییس میرزایی
هیات علی بن موسی الرضاع اراک
@navaye_asheghaan
.
#امام_حسین
السلام علیک یا اباعبدالله
ببین که دوباره ، هوای تو دارم
به چشمم ستاره ، برای تو دارم
تو و یک اشاره ، مرا راه چاره
به دهلیز قلبم ، نوای تو دارم
نظر کن دل من ، همه حاصل من
مه کامل من ، ثنای تو دارم
همه رمز و رازم ، قنوت نمازم
به راز و نیازم ، دعای تو دارم
تو هستی قرارم ، چو باشی کنارم
هر آن چه که دارم ، برای تو دارم
ز نام تو خوانم ، به راهت بمانم
که در گوش جانم ، ندای تو دارم
چو این دل شکسته ، دلی بر تو بسته
که چشمی به دستِ ، عطای تو دارم
شده عقل و هوشم ، که حلقه به گوشم
غمت کی فروشم ، صلای تو دارم
اگر چه خموشم ، ولی در خروشم
ببین روی دوشم ، لوای تو دارم
الا یابن زهرا ، سلاله ی طه
همه هستی ام را ، به پای تو دارم
الا جسم بی سر ، گل سرخ پرپر
ببین مثل مادر ، عزای تو دارم
من و جان سپردن ، من و غصه خوردن
غم رأسِ از تن ، جدای تو دارم
یکشنبه ۱۷ تیر ماه ۱۴۰۳
#محمدعلی_شهاب ✍
شب دوم محرم ۱۴۴۶
.
@navaye_asheghaan
|⇦•می خوام بجنگم ..
#زمزمه و توسل به حضرت ابا عبدالله الحسین علیه السلام اجرا شده #شبِ_چهارم_محرم۱۴۰۲ به نفسِ حاج میثم مطیعی•✾•
●━━━━━━───────
⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻
هنوز میترسم که یه روز
از شهیدات جا بمونم
تو دستمو بگیر، نذار
اسیر دنیا بمونم
حسینِ، عزیزم
*عصر یه روز"و بَقیَ الحسین وحیداً فریداً غریبا...." تنهای تنها میشه ..بهش بگواگه تو من و رها کنی من رو از تو جدا میکنن من بی پناه میمونم....آقا من روجهنمی میکنن اگه از تو جدا بشم سقوط میکنم...وقتی حربن یزید ریاحی وقتی می خواست بره سمت سپاه امام حسین فقط با پسرش در میون گذاشت. گفت: پسرجان !من طاقت آتش جهنم رو ندارم ..تو میخوای چیکار کنی؟ گفت: بابا! من همون مسیری رو که تو انتخاب کردی، انتخاب میکنم. پدر جلو افتاد ..پسر از پشت سر می رفت به باباش افتخار می کرد ..شاید با خودش میگفت اولین باره سر بابام پایینه..باباش چی کار؟یه نهیبی به اسبش زد. آرام آرام حرکت کرد.دست رو سر گذاشت، سپر رو واژگون کرد یعنی برا جنگ نمیام.هی زیر لب صدا میزد.. خدا! من به سمت تو رو آوردم توبه ام رو قبول کن...دستهارو بلند کنید.. الهی العفو....*
می خوام بجنگم واسه تو
تا کی فقط دعا کنم
نذار توو این شلوغیا
دست تو رو رها کنم
حسینِ، عزیزم
خبر داری که عاشقت، دق کرد
خبر داری دلم پُره، از درد
*بگو آقا! دلم پره درده، پر غصه است.
من یاد گرفتم از امام رضا همه جوره بهت اقتدا کنم..آخه شنیدم عصر عاشورا خواهرت وقتی اومد تو قتلگاه یه جمله ای گفت:"بِأَبِي الْمَهْمُومُ حَتَّى قَضَى"پدر و مادرم فدای اون شهیدی که وقتی سر از بدنش جدا میکردند دلش پره غصه بود.*
یه بار خودت بهم بگو، برگرد
حسین قرار بیقراریهام
#شاعر: میلاد عرفان پور
@navaye_asheghaan
@babolharam_netShab04Moharram1402[01].mp3
زمان:
حجم:
30.08M
|⇦•می خوام بجنگم..
#زمزمه و توسل به حضرت ابا عبدالله الحسین علیه السلام اجرا شده #شبِ_چهارم_محرم۱۴۰۲ به نفسِ حاج میثم مطیعی•✾•
●━━━━━━───────
⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻
یه بار خودت بهم بگو، برگرد
حسین قرار بیقراریهام
#اَللّهُمَّ_عَجِّل_لِوَلیِّکَ_الفَرَج
@navaye_asheghaan
|⇦•یاران لب تشنه..
#زمزمه و توسل به حضرت سیدالشهدا علیه السلام اجرا شده #شبِ_چهارم_محرم۱۴۰۲ به نفسِ حاج میثم مطیعی•✾•
●━━━━━━───────
⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻
بعد شما توو خیمهها، پای غریبه وا شده
گوشواره ها از گوشای، دخترامون جدا شده
کجایید، بیایید
مگه قرار نبود منو، غریب و تنها نذارید
حسین و دارن میکشن، غیرتیا خبر دارید
کجایید، بیایید
تنها شدم تنها، خداحافظ
تنها در این صحرا، خداحافظ
مردای عاشورا، خداحافظ
«یارانِ لب تشنه، خداحافظ»
بعد شما، توو خیمهها، غوغا سر معجر شده
بعد شما، بالا سرم، دعوای انگشتر شده
میخندن، به اشکام
بعد شما، هرکس منو، میبنه با طعنه میگه
دیدی تو هم تنها شدی، یاری نموند با تو دیگه
میخندن، به اشکام
دیگه نمونده واسه من، لشگر
با صورت افتادم زمین، مادر
دشمن به فکر غارتِ، معجر
«سیدَنا الغَریب حسینجانم»
#شاعر: رضا یزدانی
@navaye_asheghaan
@babolharam_netShab04Moharram1402[03].mp3
زمان:
حجم:
13.84M
|⇦•یاران تشنه لب..
#زمزمه و توسل به حضرت ابا عبدالله الحسین علیه السلام اجرا شده #شبِ_چهارم_محرم۱۴۰۲ به نفسِ حاج میثم مطیعی•✾•
●━━━━━━───────
⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻
"آيت الله وحيدخراسانى:
تا روز عاشورا كه نزديك است، روزى صد مرتبه سوره توحيد بخوانيد و به حضرت سيدالشهدا(ع) هديه كنيد،انشاءالله فيوضاتى نصيبتان ميشود.
#اَللّهُمَّ_عَجِّل_لِوَلیِّکَ_الفَرَج
@navaye_asheghaan
|⇦• هَلْ مِنْ ناصِرٍ یَنْصُرُنی....
#قسمت_اول #روضه و توسل به حضرت ابا عبدالله الحسین علیه السلام اجرا شده #شبِ_چهارم_محرم۱۴۰۲ به نفسِ حاج میثم مطیعی•✾•
●━━━━━━───────
⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻
کسی که برای اولین بار میخوام روضه شو بخونم یکی از شهدای کربلاست.به من بگن اسمش چیه؟میگم:نمیدونم...شهید گمنام حسینه...طبقات الکبرای ابن سعد نوشته: راوی میگه:"کانَ ابی یَتَبدّی..."پدرم عادت داشت میرفت بادیه منزل می کرد.قبلِ کربلا، مدت ها قبل از معرکه"فَیَنزِلُ قریباً مِنَ الموضِعَ الّذی کانَ فیهِ معرَکَةُالحُسَین "نزدیک اونجایی که سر امام حسینُ بریدند خیمه و خَرگاه برپا می کرد"فكنا لانبدوا إلاّ وجدنا من بني أسد هناك "میگه هروقت با بابام میرفتم بادیه می دیدم یه مردی از بنی اسد اون اطراف هی میره هی میاد،منزل می کنه. هربار که ما صحرا رفتیم این فرد اونجا بود...یه بار بابام ازش سوال کرد:" اراک ملازما هذا المکان؟ "چرا هروقت ما میایم اینجا تو هستی؟! تو این صحرا دنبال چی می گردی؟!فرمود: به من گفتن اینجا حسینُ میکشن،من همه اش میام دنبالش
من همه اش میام اینجا منتظرش، شاید منم ببینمش، باهاش کشته بشم...راوی میگه: وقتی خبر کشته شدن امام حسین به ما رسید، بابام گفت بلند شید"اِنطَلِقوا ننظر هل الاسدی فی مَن قُتِل؟"بلند شید بریم دنبالش بگردیم ببینیم به آرزوش رسید یا نه؟ اومدیم وارد این دشتِ پر از خون شدیم. پیکرها رویِ زمین افتاده بود،همه جا رو گشتیم چرخیدیم. یه وقت بابام صدا زد بیاید به آرزوش رسید...بیاید شهید رو ببینید...*
@navaye_asheghaan
#قسمت_پایانی #روضه و توسل به حضرت ابا عبدالله الحسین علیه السلام اجرا شده #شبِ_چهارم_محرم۱۴۰۲ به نفسِ حاج میثم مطیعی•✾•
●━━━━━━───────
⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻
راوی میگه از خیمه هاش بیرون آمد. یه صحنه ای مقابل چشماش بود.همه روی زمین افتاده بودند..."یُنادی هَلْ مِنْ ناصِرٍ یَنْصُرُنی؟!هَلْ مِنْ مُغِیثٍ یُغِیثُنَا لِوَجْهِ اللهِ؟ أَمَا مِنْ ذَابٍّ یَذُبُّ عَنْ حَرَمِ رَسُولِ الله؟ "آیا مدافع حرمی هست یا نه؟! "تَوَجَّهَ نَحوَالقوم..."اومد مقابل لشگر ایستاد"جَعَلَ یَنظُرُ یَمینًا وَ شِمالاً"یه نگاهی به راست و چپ انداخت.کسی رو ندید..."فَنادی..."با صدای غریبی صدا زد:
یا مسلم بن عقیل!یا هانی بن عروه!
یا حبیب بن مُظاهر!یا زُهَیرَ بنَ القَین!
و یا حرَّالریاحی!ویا علی بنَ الحسین! "
ای علی اکبرم...بین این همه شهید از بنی هاشم اول، علی اکبر رو صدا زد...اول اون کسی رو صدا زد که شهادتش جیگرشو سوزونده بود..."یا اَبطالَ الصَّفا و یا فُرسانَ الْهَیْجاءِ..."آی پهلوونا !" مالی أُنادیکُمْ فَلا تُجیبُونی...؟! " چرا من شما رو صدا میزنم،جواب من رو نمیدید؟!آخه وقتی اینطور میگفت،از لشگر مقابل صدایی شنیده نمیشد،ولی از پشت سر صدا می آمد..."فَارتَفَعَت اصواتَ النِّساء بالعَویلِ والبُکاء..."زن ها،دخترها فریاد می زدند...گریه می کردند..."وَ أَدْعُوکُمْ فَلا تَسْمَعُونی؟! "مگه صدای من رونمیشنوید؟!"أَنْتُمْ نِیامٌ..."آیا به خواب رفتید؟ " أَرْجُوکُمْ تَنْتَبِهُونَ؟ "از این خواب ابدی بلند شید..." أَمْ حالَتْ مَوَدَّتُکُمْ عَنْ إِمامِکُمْ فَلا تَنْصُرُونَهُ؟ "چرا آقاتون رو یاری نمی کنید؟! صدا زد:"فَهذِهِ نِساءُ الرَّسُولِ صلى الله علیه و آله لِفَقْدِکُمْ قَدْ عَلاهُنَّ النُّحُولُ..."بیایید زن های اهل حرم رو ببینید..."فَقُومُوا مِنْ نَوْمَتِکُمْ..."بلند بشید از این خواب.. " أَیُّهَا الْکِرامُ، وَ ادْفَعُوا عَنْ حَرَمِ الرَّسُولِ الطُّغاةَ اللِّئامَ "بیاید از این حرم دفاع کنید...اینا چشماشون ناپاکه...اینا به دختراشون وعده گوشواره دادند...اینا به زن هاشون وعده خلخال و زینت دادند...بلند شید...بلند شید...
"وَ لکِنْ صَرَعَکُمْ وَاللَّهِ رَیْبُ الْمَنُونِ وَ غَدَرَ بِکُمُ الدَّهْرُ الخَؤُونُ، وَ إِلّا لَما کُنْتُمْ عَنْ دَعْوَتی تَقْصُرُونَ، وَلا عَنْ نُصْرَتی تَحْتَجِبُونَ، فَها نَحْنُ عَلَیْکُمْ مُفْتَجِعُونَ، وَ بِکُمْ لاحِقُونَ، فَإِنَّا لِلَّهِ وَإِنَّا إِلَیْهِ راجِعُونَ"منم دارم میام.. هیچ کسی بلند نشد...همه شهید شده بودند...نشونه داری بگی؟ بله! یکیش رو میگم....
روزها گذشت...کاروان رسید به شام..یه نفر یزید رو نگاه کرد...گفت:یزید! این کنیز رو به من ببخش...
@navaye_asheghaan