eitaa logo
کانال نوای عاشقان
14.4هزار دنبال‌کننده
3.7هزار عکس
1.3هزار ویدیو
349 فایل
﷽ 📚کاملترین مرجع اشعار برای مداحان 📑کپی مطالب با ذکر منبع موجب رضایت اهل‌بیت می‌باشد. 📩شاعران گرامی اگرتمایل به همکاری داشته باشید میتوانید،با بنده؛️مرتبط بشوید 🌻༎شرائط |تـبادلات @h_salehi6
مشاهده در ایتا
دانلود
|⇦•مراسم احیا.. و مراسم قرآن بر سر گرفتن ویژهٔ شبهای قدر اجرا شده ماه مبارک رمضان به نفسِ حاج محمد رضا بذری "ده مرتبه: بِموُسی بنِ جَعفَرٍ..." *بریم دَرِ خونه ی آقاجانمون، برکت ایرانمون، آقا علی بن موسی الرضا، خیلی دلم تنگِ حرمش شده، خدایا! امشب که شبِ قدرِ برام زیاد مشهدِ امام رضا بنویس... "ده مرتبه: بِعلیِّ بنِ مُوسی..." "ده مرتبه: بِمُحَمَّدِ بنِ عَلِیٍّ..." "ده مرتبه: بِعَلِیِّ بنِ مُحَمَّدٍ..." خدایا! تو رو قسم به امامِ جواد و امامِ هادی، جَوُونای مارو در مسیر اهلبیت قرار بده، خدایا! جَوُونای مارو از اهلبیت، از ولایت، از قرآن، از قبله جدا مکن، جَوُونای مارو از فتنه های آخر الزمان حفظ بفرما...* "ده مرتبه: بِالحَسَنِ بنِ عَلِیٍّ..." ای آرامشِ زهرا برگرد،تنها خواهشِ زهرا برگرد آقا ببین هزار و چند ساله ناله میکشه زهرا برگرد به لحظه‌ای که مادرت رو یه بی حیا زد برگرد به لحظه ای که نَفَس نَفَس تو کوچه ها زد برگرد به لحظه‌ای که پشت در اِسمتو صدا زد برگرد انتظار و گریه، دوری و صبوری، بسه دیگه برگرد قاب عکسِ دستِ مادر شهیدان داره میگه برگرد یا بقیه الله! یا بقیه الله!... روضه خونِ ثارُاللّه برگرد،ای گریونِ ثارُاللّه برگرد فریاد رس فریادِ مظلوما حقّ خون ثارالله برگرد به لحظه ای که نیزه دار نیز بی هوا زد برگرد به لحظه ای که قاتلش ضربه از قفا زد برگرد به لحظه ای که زیر خنجر تو رو صدا زد برگرد پُر شده زمین از ظلم و قتل و غارت بسه دیگه برگرد کربلای غزه، کربلای بحرین داره میگه برگرد یا بقیه الله! یا بقیه الله!... اشکات مرهمِ زینب برگرد، برگرد مَحرمِ زینب برگرد خون گریه کردنات برای شامِ، مجروحِ غمِ زینب برگرد به خواهری که دردش و هیچ کسی نفهمید برگرد به مادری که بچه اش و روی نیزه ها دید برگرد به دختری که زخم رویِ لباش رو بوسید برگرد یا اَبَا الْیَتاما! یا اَبَا الْمَساکین! بسه دیگه برگرد اشکی که تو چشمِ دخترِ یتیمِ داره میگه برگرد یا بقیه الله! یا بقیه الله!... "ده مرتبه‏‏: بِالْحُجَّةِ...." إِلٰهِی عَظُمَ الْبَلاءُ، وَبَرِحَ الْخَفاءُ، وَانْکَشَفَ الْغِطاءُ، وَانْقَطَعَ الرَّجاءُ، وَضاقَتِ الْأَرْضُ، وَمُنِعَتِ السَّماءُ، وَأَنْتَ الْمُسْتَعانُ، وَ إِلَیْکَ الْمُشْتَکیٰ، وَعَلَیْکَ الْمُعَوَّلُ فِی الشِّدَّةِ وَالرَّخاءِ.اللّٰهُمَّ صَلِّ عَلیٰ مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ أُولِی الْأَمْرِ الَّذِینَ فَرَضْتَ عَلَیْنا طاعَتَهُمْ، وَعَرَّفْتَنا بِذَلِکَ مَنْزِلَتَهُمْ، فَفَرِّجْ عَنّا بِحَقِّهِمْ فَرَجاً عاجِلاً قَرِیباً کَلَمْحِ الْبَصَرِ أَوْ هُوَأَقْرَبُ. یَا مُحَمَّدُ یَا عَلِیُّ، یَا عَلِیُّ یَا مُحَمَّدُ اکْفِیانِی فَإِنَّکُما کافِیانِ، وَانْصُرانِی فَإِنَّکُما ناصِرانِ. یَا مَوْلانا یَا صاحِبَ الزَّمانِ، الْغَوْثَ الْغَوْثَ الْغَوْثَ، أَدْرِکْنِی أَدْرِکْنِی أَدْرِکْنِی، السَّاعَةَ السَّاعَةَ السّاعَةَ، الْعَجَلَ الْعَجَلَ الْعَجَلَ، یَا أَرْحَمَ الرَّاحِمِینَ بِحَقِّ مُحَمَّدٍ وَآلِهِ الطَّاهِرِینَ @navaye_asheghaan
34851-attachment-bazri-roze2.mp3
5.13M
|⇦•مراسم احیا.. و مراسم قرآن بر سر گرفتن ویژهٔ شبهای قدر اجرا شده ماه مبارک رمضان به نفسِ حاج محمد رضا بذری از اعمال : ✓اول : صد مرتبه اَستَغفُرِاللهَ رَبی وَاَتوبُ اِلَیه ✓دوم : صد مرتبه اَللّهُمَّ العَن قَتَلَةَ اَمیرَالمومنینَ @navaye_asheghaan
|⇦•مراسم احیا... و قرآن بر سر گرفتن ویژهٔ شبهای قدر اجرا شده ماه مبارک رمضان به نفسِ حاج‌ محمدرضا بذری •✾• ●━━━━━━─────── ⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻ یاعلی! وقتی ضربه به فرق شما خورد ابی عبدالله وقتی فرق شکافته رو‌ دید چقدر گریه کرد... میگم: حسین‌جان! فرق شکافتهٔ بابا رو‌ دیدی سرش رو به دامن گرفتی.. برا شما این صحنه بیشتر سخت بود. یا وقتی تو علقمه سر اباالفضل العباس رو به دامن گرفتی؟... یه لحظه دیدن عباس سرش رو از رو زانوی حسین پایین میاره. ابی عبدالله دوباره سر عباس رو به دامن میگیره..دوباره عباس سرش رو‌ به زمین میکشه. تو‌مقتل نوشتن یه بار این کار تکرار شد..ابی عبدالله صدا زد..عباس! داداش چه میکنی؟صدازد..داداش من الان سرم رو زانوی شماست اما ساعتی بعد تو‌ گودال قتلگاه کی میخواد سر تو رو به دامن بگیره؟...* "ده مرتبه: بِعلیّ بنِ الحُسین.." *تو مدینه یکی میگفت: "أنا الغریب" دیدن امام سجاد اومد جلو فرمود: چرا میگی "أنا الغریب"؟ میگفت به من رحم کنید، گفت آقا من غریبم، گرفتارم، بدبختم ..حضرت فرمود: یه سؤال ازت کنم ..اگه تو این شهر جان بدی دفنت میکنن یا نه؟ گفت مگه میشه دفنم نکنن من مسلمانم، حضرت نشست رو زمین شروع کرد گریه کردن، فرمود: بابام ابی عبدالله رو مسلمون حساب نکردن..* "ده مرتبه: بِمُحَمَّدِ بنِ عَلِیٍّ.." "ده مرتبه‏: بِجَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ.." این روزها حال جهان در وضع هشدار است برخیز فریادی بزن! کمترین کار است در پیچ تاریخی دوران فتنه بسیار است شمشیر بردار ای برادر کار دشوار است تقدیر ما خورده گره با قلعۀ خیبر باید ببندی بر سرت سربند یا حیدر   مردان میدان را بگو هر روز عاشوراست َوالتّین وَالزّیتون که پیروزی از آن ماست نور طلوع فجر صادق از افق پیداست بیت‌ المقدس تا همیشه پرچمش بالاست هر روز روز قدس و هر شب وقت بیداریست تا انتفاضه در رگ این سرزمین جاریست   کل فلسطین بوده عمری در پناه قدس روزی سحر خواهد شد این شام سیاه قدس از کربلا خواهد گذشت ای دوست! راه قدس دارد می‌آید «حاج قاسم» با «سپاه قدس» راهی که او رفته‌ست از اول جهت دارد از جانب فرماندهش مأموریت دارد "ده مرتبه: ‏بِمُوسَى بْنِ جَعْفَرٍ.." "ده مرتبه: ‏بِعَلِیِّ بْنِ مُوسَى‏.." *ابن سیار میگه همراه امام رضا به توس رسیدیم دیدیم صدای شیون و ناله ای میاد دنباله ی صدا رو گرفتیم دیدیم یکی رو میخوان تشییع کنند. دیدم امام رضا از مرکب پیاده شد تو تشییع شرکت کرد. میگه تعجب کردم! گفتم آقا شما در این تشییع چرا شرکت میکنید؟ فرمود: هرکس در تشییع یکی از دوستداران ما شرکت کنه گناهی در پرونده ی اعمالش نمیمونه. مثل روزی که از مادر متولد شده میشه... پرونده اش پاک‌میشه.. میکه تعجب کردم رفتیم تا به مزار رسیدیم پیکرش رو پایین گذاشتن دیدم امام رضا جمعیت و شکافت. اومد کنار جنازه دستش و رو سینه ی این میت گذاشت محکم به سینه چسبوند. بعد دستشو رو سینه گذاشت. فرمود: از این به بعد دیگه خیالت جمع باشه.. میگه تعجب کردیم.. به حضرت گفتم آقا مگه شما ایشون رو‌ میشناختی؟ فرمود:مگه نمیدونی پروندهٔ دوستداران ما هر روز به ما عرضه میشه... میشناسیم مگه میشه نشناسیم... آقاجان امشب یه نگاهی به ما کن..* "ده مرتبه‏: بِمُحَمَّدِ بْنِ عَلِیٍ‏.." "ده مرتبه‏: بِعَلِیِّ بْنِ مُحَمَّدٍ.." "ده مرتبه‏: بِالْحَسَنِ بْنِ عَلِیٍ‏.." *به سیدالشهدا عرض شد اون امری که همه ی عالم منتظرشن صاحب اون امر شمایین؟ حضرت فرمود: صاحب اون امر من نیستم..فرمود :صاحب اون امر یه آقایی که رانده شده، آواره شده، تنهاست..* "ده مرتبه‏‏: بِالْحُجَّةِ.." @navaye_asheghaan
#روضه و توسل به حضرت علی اصغر علیه السلام اجرا شده ماه مبارک رمضان به نفسِ سیدرضا نریمانی •✾• ●━━━━━━─────── ⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻ به همون پیراهنی که فاطمه با دستای نیمه‌جون دوخته قسم! گناهام رو بپوشون منو از اینجا نرون! دل بیتاب منو به محرم برسون! «یا اله العالمین،دست خالیمو ببین!» یه وقتایی اینقدر خرابم حسین! که‌ حتی نمیشه بخوابم حسین! همون وقتایی که حرم لازمم همون وقتایی که نمیشه برم باید ساخت با دوری تو لاجرم این صبوری دقم داد دقم بی قرارم آخه عاشقم میروم ببینیم درکجا زینب شِکوه ِ ازشمر بی حیا دارد از حرم تا قتلگه زینب صدا می زد حسین دست وپا می زد حسین زینب صدا می زد حسین کربلا سنگ ندارد همه‌ جایش رمل است این همه سنگ چرا دور و برت افتاده می خورد بعد تو بر روی من و روی رباب سنگ هایی که روی پیکر تو ... *اول تیرش به چشمای عباس خورده دوم تیرش اون لحظه‌ای بود که ابی عبدالله این شیرخواره رو بلند کرد یهو دید صدای این بچه نمیاد تا نگاه کرد "فَذبح من الاُذُن الی‌ الاذن". اما یه تیر دیگه زده دل زینب و بیچاره کرده.  اون لحظه‌ای که اباعبدالله تشنگی همه وجودشو فرا گرفته خستگی همه وجودشو فرا گرفته یه چند لحظه‌ای روایت میگه ایستاد ابی عبدالله استراحت بکنه؛ اینقدر زخم به این بدن خورده همچین که ایستاد از لابه لای این زره داره خون فوران میکنه زخم همه بدن ابی عبدالله رو فرا گرفته یه مقداری ایستاد با یه نیزه خودشو نگه داشت. اما دید اون نامرد یه سنگی زد به پیشونی حضرت.  همچین که این سنگ خورد تو پیشونی مبارکش؛ این لباس عربی رو بالا زد خون پیشانی رو پاک کنه؛ تا این لباس بالا رفت سفیدی سینه حسین نمایان شد اون نامرد تیرو برداشت...* @navaye_asheghaan
و توسل ویژهٔ شوال سالگرد تخریب قبور ائمه بقیع علیه السلام اجرا شده ۱۴۰۲ به نفس حاج مهدی رسولی•✾• ●━━━━━━─────── ⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻ و رَكَلَ الْبَابَ بِرِجْلِهِ  نامرد با پا به در زد  و رَكَلَ الْبَابَ بِرِجْلِهِ  به نیت قتل پسر زد *صدای مادر داره میاد.. عزیزم! نترسیا، جان‌ِ مادر! من مراقبتم..مادر! غم به دلت راه ندیا..مادر من محکم ایستادم توأم محکم بایست مادر..بابا غیر ما کسی نداره..* *یه مادریم تا صدا زد رباب داره میاد بگو‌ یه ذره صبر کنه الان بر می گردم. بدو بدو‌ اومد تو‌خیمه بچه رو بغل گرفت. علی پسرم! عجله کن، بابا داره میره ..علی جان! نفس مادر! از صب هرکی رفته میدون‌ عموت عباس بهش گفته چه‌جوری بجنگه.قاسم داره میدان عَنان اسب تو‌دستای عباسه .. میگه عمو حواست رو بده به من ..جانم عمو! قاسمم! اون نیزه دارا رو‌میبینی؟بله عموجان! قاسمم نزدیک اونا نشو.. عزیز دلم قلب لشگر و‌ میبنی؟بله عمو.. عزی م زدی تو‌ دل لشگر زودی برگردیا دوره ات می کنن..چشم عمو..حالا پاها رو محکم‌ و زین بگیر ببینم.. شمشیرتو‌ محکم‌ بگیر. برو‌ "لا حول ولا قوة الا بالله"صدا زد.. مادر! عموتم رفت علقمه دیگه نیومد.. حالا رباب بهت میگه داری میری میدون‌ چه جوری برو. بچه رو‌ آورد بالا نگاه بچه و مادر به هم‌ گره خورده صدا زد پسر علی داری میدون..اما عزیزم..!* از های و هلهله گلم‌ نترسیا از تیرِ حرمله گلم‌ نترسیا *ذلیل بشه حرمله که من و خجالت داد.. زد بدم زد نانجیب..* الهی خدا تحقیرت کنه تو داغ بچه هات پیرت کنه یه جوری زدی زمین‌ گیرم‌ کنی الهی خدا زمین‌ گیرت کنه چه لقمه ای خوردی که بچه میزنی نامرد چوللرده آهولر مَلر ای صود امر آهو سنه دریا قوتارمازدی اگر وئرسیدی دشمن سو‌ سنه «لالای علی لالای علی..» سلام من به علی و به صبر وحلمش سلام من به بقیع و چهار قبر غریبش @navaye_asheghaan
و توسل ویژهٔ شهادت امام صادق علیه السلام اجرا شده۱۴۰۲ به نفسِ حاج مهدی رسولی •✾• ●━━━━━━─────── ⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻ ابی عبدالله دور خیمه ها یه خندقی کنده بود. اینا رو پره هیزم کرده بود دشمن نتونه از پشت حمله کنه. فقط خیمه گاه یه راه رفت و برگشت داشت...میگه تا خانم وسایلو جمع کرد دید سواره ها دارن میان. بی بی آمد جلو صدا زد دست به این بچه ها نمی زنید. اگه برا غارت اومدید هرچی داشتیم همینه بردارید برید. برداشتن و رفتن... غائله تمام؟ یهو دیدن سواره نظام رفت این پیاده ها، این اراذل و اوباشا اومدن. اینا همونایی که بخاطر درهم چه درهمت کردن. اینا آمدن همچین نیگا کردن دیدن تو خیمه چیزی برا غارت نمونده.. چیکار میکنه به نظرت؟ ای بمیرم برا این دختر بچه ها.. هی دل دل میکنم بگم نگم. میگم هرکی فهمید معناشو داد بزنه برا این روضه. شاید دیگه نیاز نباشه ترجمه ش کنم.* یه نیگا کرد دید بی بی داره تو دل آتیش به زور بچه ها رو میکشه.صدا زد برا چی وایسادی؟ یه حرف زد. عین تیر به قلب زینب نشست. چی گفت؟ صدا زد گفت: هرچی نگاه میکنم این خیمه صاحب نداره بریم....* @navaye_asheghaan
و توسل به حضرت جواد الائمه علیه السلام اجرا شده به نفسِ حاج سعید حدادیان •✾• ●━━━━━━─────── ⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻ *بین ائمه دو‌نفرن که همسرانشون تو قتلشون سهیمند..اما همه میگن امام‌ حسن از همه غریب تره..همسر امام‌ حسن ظاهری هم شده وقتی دید رنگ صورت امام‌ حسن برگشت وخونابه بالا میاره گریه اش گرفت.آقا فرمود: مگه من بد همسری برات بودم چه کردی با من؟ دید داره گریه می کنه فرمود:از اون راه برو‌دست حسین و زینبم بهت نرسه.. اما بمیرم پسر امام رضا خیلی غریب بود.نه خواهری!نه برادری! اونیم‌که زهر دا ه پشت در نشست کنیزا رو جمع کرد.گفت: کنیزا کف بزنید..نمیخوام صدای ناله اش رو‌کسی بشنوه.یه کنیز رفت یه ظرف آب آورد برسونه به جواد الائمه. ام‌فضل دسد نزدیک در سده ظرف آب رو ازش گرفت. چه میخوای بکنی؟کنیز گفت: خانم این آقا داره از دنیا میره لااقل بذار یه ذره آب بهش بدم ظرف آب رو زمین زد گفت: میخوام‌ عزیز زهرا از عطش بال بال بزنه.. یا جواد الائمه! خدا رو شکر خواهر نداشتی، خدا رو شکر خواهری نداشتی ببینه داری داد میزنی سوختم.یه خانمی بالای تل زینبیه جلودار همه ی عزادارها و سینه زنها می گفت یا حسینا....ارثی که جواد الائمه برده این صحنه ای که ظرف آب رو زمین زدن گفتن‌نمیذاریم آب برسه از اینجای گوداله..یه ملعون خبیثی اومد دو سه متری حسین، امام‌حسین رو‌ صدا زد چشمها بسته است...قربونش برم دیگه رمقی براش نمونده بود..آدم دستش رو‌ میبره یه ذره خونریزی داره میبینی بی حاله خون ازش رفته. از صبح عاشورا امام‌ حسین رو‌ هی زدن ..خیلی بدن زخم شده، خیلی خونریزی شده، دیگه چشما هم اومده.خب نانجیب رها می کردی میرفتی حسین‌ که داشت از دنیا میرفت. گفت:حسین! ابی عبدالله چشمش رو باز کرد دید یه مشک آب دست این خبیثه. گفت این مشک آب رو‌ میبینی؟اونوقت جلو‌ چشم‌حسین آروم آروم می ریخت روی زمین..حسین هرگز به دشمن نگفت تشنه امه. یه جا وقتی نگاهش به آب افتاد فهمیدن عطش کار خودش رو‌کرده...حالا تو‌گودال داره آب رو‌میریزه صدا زد حسین‌! پرنده های آسمان و درندگان زمین آزادن از آب بنوشن. اما نمیذارم یه قطره آب به لبت برسه...* از آب هم‌مضایقه کردن کوفیان خوش داشت حرمت مهمان کربلا *یه خانمی بین آسمان و زمین ناله می زد یه طرفش مریم بود یه طرفش هاجر، دورش رو‌ حوا و آسیه گرفته بودن..یه وقت صداش تو ملکوت پیچید. صدا زد...."بُنَیَّ قَتَلُوکَ وَ مَا عَرَفُوکَ وَ مِنْ شُرْبِ الْمَاءِ مَنَعُوک‏" حسین....*
و توسل به حضرت جواد الائمه علیه السلام اجرا شده به نفسِ حاج محمد رضا طاهری •✾• ●━━━━━━─────── ⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻ * این روضه ها رو ما خوندیم، بذار چند بیت از زبون خود آقا بگم، وقتی سرش رو دامن مادر بود، یه نیگاه کرد گفت مادر: جگرم پاره پاره شد مادر خون چکیده ز گوشه ی دهنت زهر اثر کرده و کبود شده ست درد افتاده در تمام تنت هرچه شد نیزه بر تنم نزدند و سه شعبه به قلب من نزدند کسی اینجا به فکر غارت نیست چنگ بر کهنه پیرهن نزدند بغض های عزای کرب و بلا در میان دل شکسته ام ماند ساربانی نبود اطرافم آخر انگشترم بدستم ماند هیچ کس با وضو و با چکمه وایِ من، روی سینه ام ننشست هیچ کس پشت و رو نکرد مرا هیچ کس سینه ی مرا نشکست بدنم زیر آفتاب اما.. بدنم زیر دست و پا ها نیست سرِ پاداشِ بردن سرِ من بین شمر و سنان که دعوا نیست *جلو در حجره ایستاده نانجیب، هم خودش داره پایکوبی میکنه هم کنیزا رو جمع کرده بود، هلهله میکنن صداشو نشنون. یه نفر از کنیزا شنید آقا میگه آه! جگرم داره می سوزه. رفت یه ظرف آبی پر کرد تا جلو در حجره رسید نانجیب گرفت ظرف آب رو محکم رو زمین زد، گفت: آب برا کی داری می بری ؟ گفت: برا پسر امام رضا ببین چطور داره ناله میزنه. گفت: اینجا ایستادم لحظات آخر این صدا رو ازش بشنوم. همه ی روضه هاش رنگ و بوی روضه جد غریبشو میده. هِلالم میگه شنیدم لب های حسین وقتی بهم میخوره گفتم شاید داره نفرین میکنه. جلو رفتم دیدم حسین میگه آه! جیگرم... سپرمو از آب پر کردم نزدیک گودال شدم همچین که اومدم آبو ببرم دیدم نانجیب از گودال بیرون اومد، تمام لباس غرق خونه. گفت: کجا داری میری؟ گفتم دارم آب برای حسین می برم. دیدم دامن نحسشو کنار زد، سر و روی دست گرفت. گفت بیهوده زحمت کشیدی.. گفت دیدم بدن نحسش داره میلرزه. گفتم نانجیب تو که کار خودتو کردی دیگه چرا داری می لرزی؟ قصی القلب، سر از بدن پسر فاطمه جدا کردی. گفت: هلال، لحظه آخر گوشهٔ گودال هیچ زنی نبود، اما می شنیدم یه صدایی رو.... یه نفر هی صدا می زد ولدی.... بنیّ قتلوک عطشان....* «این دستا بیاد بالا، به نیت فرج بگو حسین....»
و توسل به باب الحوائج حضرت مسلم ابن عقیل علیه السلام اجرا شده به نفسِ حاج میثم مطیعی•✾• ●━━━━━━─────── ⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻ روضه امشب،روضه تنهاییه.از در مسجد کوفه، بیرون آمد.دیگه کسی همراهش نبود...والتَفَتَ..."یه نگاه به عقب انداخت...هیچ کس نبود راهنمایی کنه بگه مسلم از این طرف برو...ظاهرا کوفه رو بلد کسی نبود ازش دفاع کنه.همین جور سرگردون تو این کوچه ها میچرخید،نمیدونست کجا بره.صبح شد. این خانواده ای که میگم،مرداشون این جور غیرت دارند... در روایت دیدم سه هزار سوار برای مسلم بن عقیل فرستادندسه هزار سوار برای یک نفر فرستادند...وقتی صدای پای اسب ها رو شنید،از زن تشکر کرد..."جزاک الله خیرالجزا..."ازش تشکر کرد...سریع رفت بیرون .مرد بود...گفت:تو این خونه زنِ تنهاست...اینا با من کار دارند...این زن که گناهی نکرده...جنگ رو برد داخل کوچه ها...از بالای بام ها بهش سنگ می زدند... "یرمونه بالنبل والحجاره"بهش تیر می زدند‌...آوردنش در قصر...نزدیک قصر که رسید گریه کرد...یکی بهش گفت:مسلم! خجالت بکش...تو برای کار بزرگی قیام کردی...صدا زد:من برای خودم گریه نمی کنم.من برای خودم مرثیه نمیخونم" ولکن ابکی للحسین و آلِ الحسین"من دارم برای امام حسین گریه می کنم..."ابکی لاهلی مقبلین الیَّ"برای اون خاندانی که دارند به سمت من میان... مسلم بن عقیل رو آوردند جلوی عبیدالله ابن زیاد...اولین کاری که کرد اینه روایت: اول شروع کرد جلوی مسلم بن عقیل به امیرالمومنین فحش دادن...به امام حسین ناسزا گفتن...مسلم گریه کرد...* تو کوفه نیستی ببینی که مسلمت چه به کسه داد می زنم نیا ولی صدام بهت نمی رسه فقط یک دلیل داره گریهٔ من یکی کاشکی مسلم رو یاری کنه حسین داره با خونواده میاد مسلمونی نیست که یه کاری کنه میخواستم رو پاهات بیفته سرم ولی هر کسی قسمتی داره میدونی دارم تشنه جون میدم اینم حتماً حکمتی داره «نیا کوفه زادهٔ حیدر...» برا تو گریه می کنم، نامه نوشتم که بیا تنها میشی عین علی، وفا ندارند کوفیا پر از سنگه دامنِ کوفیا تا با دستِ پُرتَر بیان گودال به اسباشونم نعل تازه زدن تا جسم تو بهتر بشه پامال برای یه مشت پول خرده سیاه برا کشتنت کیسه میدوزن تو غوغایِ غارت همه دخترات توی شعله ی کینه می سوزند «نیا کوفه زاده حیدر....»
و توسل به باب الحوائج حضرت مسلم‌ابن عقیل علیه السلام اجرا شده به نفسِ حاج محمد رضا بذری•✾• ●━━━━━━─────── ⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻ محله‌ای بود در کوفه به نام محله کُنّاسه در لغت یعنی زباله دان. در قدیم اونجا زباله دان بود.کم کم بازاری شد محله‌ای شد.اما در خصوص این محله، نکته ای تو تاریخ نوشتن. محل مغبضین امیرالمومنین علیه السلام بود. دشمنانشون اونجا جمع شده بودند. دو ویژگی خاص داشت بازاری در نزدیکی این محله بود محله شراب فروش‌ها بود. بسیار شلوغ بود. در تاریخ گفتند.. عبیدالله ملعون وقتی مسلم وهانی به شهادت رسیدند.دستور داد ببرن محله ی کُنّاسه که محل مغبضین امیرالمومنینه. خدا می‌دونه اونجا چه کردند. احتمالاً این بازار قصاب‌ها هم همونجا بود که بدن مسلم و نوشتن از پا آویزان کردند. تو مسیر که ابی عبدالله سمت کربلا می‌اومد یه عده از کوفیان دید امام فرمودند: چه خبر از کوفه؟ یه جمله گفتن امام حسین خیلی گریه کرد. گفتند: یا حسین! ما دیدیم تو این بازارها بچه‌ها پاهای مسلم را می‌کشیدند و پای هانی رو..دیگه جنازه دست بچه‌ها افتاده بود. وقتی اسرا را وارد کوفه کردند عبیدالله گفت ببریدشون محله کنّاسه... آخ زینبو بردن.. اسرا رو بردند تو محله ی عرق فروش‌ها، مغبضین امیرالمومنین.. وای وای..مگه امام زمان عج در ناحیه نمی فرمود: اهل بیتتو بردن، نمیگه این‌ها رو رد کردن.میگه «یُطاف» یعنی اینها رو طواف دادن.. آه زینب و کوچه و بازار کجا... زینب و مجلس اغیار کجا.. من از بیگانگان هرگز ننالم که با من هرچه کرد آن آشنا کرد بزرگ کوفه بودم روزگاری اسیری با وقار ما چه‌ها کرد کنار نیزه تو شمر آمد اراذل را میان ما رها کرد فلک بردی همه سامون زینب چه می‌خواهی دگر از جون زینب گفت:داداش! کنیزم آمد و نشناخت ما را برای ما سفره خیرات باز کرد الهی خیر از عمرش ببیند برایم چند معجر دست و پا کرد.
و توسل به حضرت رقیه سلام الله علیها اجرا شده به نفسِ حاج محمد رضا بذری•✾• ●━━━━━━─────── ⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻ نامرتب نیستم من فقط النگوهام دستم نیست ندیدی بابا زیر سر گُل سر بستم نیست بابا دندونم که افتاده در میاد مگه نه؟ بابا تو عروسیم داداش اکبر میاد مگه نه؟ *مقتل صاحب ریاض القدس میگه: اون قدر ابی عبدالله این بچه رو دوست داشت مشعوف می‌شد وقتی این بچه رو می‌دید شعف تو صورتش میومد تا این بچه رو می‌دید بچه رو مفصل می‌بویید... گفت:بابا! شب شد من بغل کی بخوابم؟ "يا أبتاه! مَن ذا الذي خضّبك بدمائك؟ يا أبتاه! مَن ذا الذي قطع وريدك؟ يا أبتاه ! مَن ذا الذي أيتمني على صغر سنّي ؟ يا أبتاه ! يا أبتاه ! مَن للنساء الحاسرات ؟ يا أبتاه ! مَن للأرامل المسبيّات ؟ يا أبتاه ! مَن للعيون الباكيات ؟ يا أبتاه ! ليتني كنت قبل هذا اليوم عميا" کاش کور می‌شدم اینجوری نمیدیدم تورو... "يا أبتاه ! ليتني وسدت الثّرى ولا أرى شيبك مخضّباً بالدّماء" کاش من محاسنت رو خونی و به خون خضاب شده نمیدیدم... می‌دونی کجا ابی عبدالله محاسنش به خون خضاب شد؟ یه جا تو گودال بود که تیری به سینه آقا زدن اونجا آقا محاسنش به خون خضاب شد، یه جا دیگه هم اون لحظه‌ای که خون گلوی علی اصغر.... ناله بزن یاحسین!...
و توسل به حضرت ابا عبدالله الحسین علیه السلام اجرا شده به نفسِ حاج میثم مطیعی•✾• ●━━━━━━─────── ⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻ راوی میگه از خیمه هاش بیرون آمد. یه صحنه ای مقابل چشماش بود.همه روی زمین افتاده بودند..."یُنادی هَلْ مِنْ ناصِرٍ یَنْصُرُنی؟!هَلْ مِنْ مُغِیثٍ یُغِیثُنَا لِوَجْهِ اللهِ؟ أَمَا مِنْ ذَابٍّ یَذُبُّ عَنْ حَرَمِ رَسُولِ الله؟ "آیا مدافع حرمی هست یا نه؟! "تَوَجَّهَ نَحوَالقوم..."اومد مقابل لشگر ایستاد"جَعَلَ یَنظُرُ یَمینًا وَ شِمالاً"یه نگاهی به راست و چپ انداخت.کسی رو ندید..."فَنادی..."با صدای غریبی صدا زد: یا مسلم بن عقیل!یا هانی بن عروه! یا حبیب بن مُظاهر!یا زُهَیرَ بنَ القَین! و یا حرَّالریاحی!ویا علی بنَ الحسین! " ای علی اکبرم...بین این همه شهید از بنی هاشم اول، علی اکبر رو صدا زد...اول اون کسی رو صدا زد که شهادتش جیگرشو سوزونده بود..."یا اَبطالَ الصَّفا و یا فُرسانَ الْهَیْجاءِ..."آی پهلوونا !" مالی أُنادیکُمْ فَلا تُجیبُونی...؟! " چرا من شما رو صدا میزنم،جواب من رو نمیدید؟!آخه وقتی اینطور میگفت،از لشگر مقابل صدایی شنیده نمیشد،ولی از پشت سر صدا می آمد..."فَارتَفَعَت اصواتَ النِّساء بالعَویلِ والبُکاء..."زن ها،دخترها فریاد می زدند...گریه می کردند..."وَ أَدْعُوکُمْ فَلا تَسْمَعُونی؟! "مگه صدای من رونمیشنوید؟!"أَنْتُمْ نِیامٌ..."آیا به خواب رفتید؟ " أَرْجُوکُمْ تَنْتَبِهُونَ؟ "از این خواب ابدی بلند شید..." أَمْ حالَتْ مَوَدَّتُکُمْ عَنْ إِمامِکُمْ فَلا تَنْصُرُونَهُ؟ "چرا آقاتون رو یاری نمی کنید؟! صدا زد:"فَهذِهِ نِساءُ الرَّسُولِ صلى الله علیه و آله لِفَقْدِکُمْ قَدْ عَلاهُنَّ النُّحُولُ..."بیایید زن های اهل حرم رو ببینید..."فَقُومُوا مِنْ نَوْمَتِکُمْ..."بلند بشید از این خواب.. " أَیُّهَا الْکِرامُ، وَ ادْفَعُوا عَنْ حَرَمِ الرَّسُولِ الطُّغاةَ اللِّئامَ "بیاید از این حرم دفاع کنید...اینا چشماشون ناپاکه...اینا به دختراشون وعده گوشواره دادند...اینا به زن هاشون وعده خلخال و زینت دادند...بلند شید...بلند شید... "وَ لکِنْ صَرَعَکُمْ وَاللَّهِ رَیْبُ الْمَنُونِ وَ غَدَرَ بِکُمُ الدَّهْرُ الخَؤُونُ، وَ إِلّا لَما کُنْتُمْ عَنْ دَعْوَتی تَقْصُرُونَ، وَلا عَنْ نُصْرَتی تَحْتَجِبُونَ، فَها نَحْنُ عَلَیْکُمْ مُفْتَجِعُونَ، وَ بِکُمْ لاحِقُونَ، فَإِنَّا لِلَّهِ وَإِنَّا إِلَیْهِ راجِعُونَ"منم دارم میام.. هیچ کسی بلند نشد...همه شهید شده بودند...نشونه داری بگی؟ بله! یکیش رو میگم.... روزها گذشت...‌کاروان رسید به شام..یه نفر یزید رو نگاه کرد...گفت:یزید! این کنیز رو به من ببخش... @navaye_asheghaan
|⇦•دوباره ضربه ی سیلی... وتوسل به حضرت زینب سلام الله علیها اجرا شده به نفسِ حاج عباس واعظی •✾• ●━━━━━━─────── ⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻ دوباره ضربه ی سیلی نشست بر رویی به تازیانه کشیدند باز ، بازویی *اجازه بدید زیاد بازش نکنم رد شم و شما گریه کنید...* اگر چه هیچ دری وا نشد، ولی آن روز به جای میخ به نیزه زدند، پهلویی شنیده ایم که یک عصر پای یک خیمه به دست باد پریشان شده است، گیسویی و ماجرا که به اینجای کار ختم نشد چقدر زخم زبانها شنید، بانویی *ای حسین... هر چه قدر ناله داری صداتو رها کن...یه بیتشو بگم انشا الله کربلا مونو امضا شده بگیریم* خودم دیدم که در مقتل حسینم دست و پا میزد سنان بر پهلویش می خورد و زهرا را صدا می زد حسین.... @navaye_asheghaan
وتوسل به کریم اهل بیت امام‌حسن مجتبی علیه السلام اجرا شده به نفسِ حاج‌محمد رضا بذری •✾• ●━━━━━━─────── ⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻ یه نقل دیگه ام دیدم با همون حال بی رمق با اهل منزل و بچه ها خداحافظی کرد.فرمود: حسین جان! من رو ببرید کنار پیغمبر دفن کنید اما اگه نگذاشتن اصرار نکنید نمی خوام زیر تابوتم خونی ریخته بشه..اگه نذاشتن من رو ببرید بقیع حوالی قبر مادرم زهرا دفنم کنید.حضرت رو بردن به سمت مزار آقا رسول الله. مروان ملعون که خدا لعنتش کنه چه کار با امام‌حسن.. میرفت بالا منبر جلو چشم امام حسن به امیرالمومنین ناسزا میگفت.یه بار امام حسن نرفت مسجد ابی عبدالله رو فرستاد مروان رفت بالا منبر جلو‌ چش امام‌حسین داره به امیرالمومنین ناسزا گفت ابی عبدالله طاقت نیاورد..سریع نامرد رو از منبر کشید پایین عمامهٔ خودش رو دور گردنش پیچوند داشت خفه اش میکرد. دوسدن رفتم امام‌حسن رو آوردن آقا بیا حسین داره مروان رو خفه می کنه..مروان صداش در نمیومد با همون صدای بی رمقش گفت یا حسن ابن علی تو رو به عصمت مادرت زهرا ..تا این و‌کفت امام‌حسن دست گذاشت رو شونه ی ابی عبدالله فرمود:ولش کن.گفت ناسزا به بابامون امیرالمومنین داد حسن‌جان.. حسین‌جان!یادته ما وعده کردیم هرکی مارو به عصمت مادرمون قسم داد هر حاجتی داسته باشه برآورده کنیم .. صبر کن...یه قاطری امام‌حسن داشت این مروان خوشش می اومد روشم نمیشد به امام‌ حسن بگه.. به یکی گفت برو به امام‌ حسن بگو عجب مرکبی، عجب استری..چند روزی گذشت این شخص رفت به امام‌ حسن گفت یا حسن ابن علی عجب استری، عجب مرکبی، آقا سریع از مرکب اومد پایین افسارو داد دستش. فرمود:برو به مروان بگو خودشم میخواست ما بهش میدادیم. نوشتن تیر اندازها حداقل هفتادتیر به تابوت امام حسن زدند. تا تیر باران کردن تابوت رو، بنی هاشم ایستادند شمشیر کشیدن ابی عبدالله اومد جلو فرمود: نباید اینجا خونی ریخته بشه..برادرم رو ببریم تو بقیع دفن کنیم. فرموده بود اگر نشد حوالی مزار مادرم زهرا دفنم‌کنید... تا حضرت جان داد دیدن از کاخ معاویه ملعون صدای الله اکبر بلند شد. چنان با افتخار الله اکبر میگفت نوشتن با الله اکبر معاویه همه شام الله اکبر گفتن.فاخته پسر خوانده ی معاویه اومد جلو‌گفت پدر چی شده تکبیر گفتی؟ خبر رسیده حسن ابن علی جان داد.. گفت پسر فاطمه جان داده تو ذوق می کنی..گفت دیگه راحت شدم. تا لحظه ی آخر امام‌ حسن دست از مبارزه نکشید.. در حق امام‌حسن مجتبی جفا کردن .. فقط اینجا نبود تکبیر گفتن امام‌جان داد و صدای تکبیر بلند شد..تو‌ کربلا وقتی شمر ملعون سر ابی عبدالله رو جدا کرد سه بار تکبیر گفت..با سه تا الله اکبرش همهٔ کربلا،همهٔ نامردا تکبیر گفتن.. نوشتن تا ابی عبدالله اومد بالا سر امام حسن وضع برادر رو دید اونقدر گریه کرد از حال رفت، بیهوش شد. چشماشو باز کرد. امام حسن سعی میکرد دلداریش بده..اما اسرا رو باید منتقل کنه. صدا زد برادر! برا من انقدر غصه نخور. مصیبت تو از مصیبت من بزرگتره. اینجا بود امام‌حسن فرمود: هیچ‌ روزی مثل روز توعه حسین نیست.فرمود: حسین جان یه روزی میاد تو رو‌ میکشن کنار نهر فرات در زمین کربلا..عطشاناً، غریباً، وحیداً، مذبوحاً..ذبحت می کنن. تشنه میکشنت..غصه دار میکشنت حسین.. شاید اون غصه این بود..* چشمی به تیغ قاتل و چشمی به خیمه گاه *پست ترین آدمها میاد رو سینه ات می ایسته..جمله ی امام‌حسنه..اسب تو‌ همه همه کنان برمیگرده سمت خیمه.. امام حسن داره روضه میخونه..زن وبچه ات رو به اسارت میبرن..بچه هات یتیم میشن‌ حسین! زن وبچه ات رو سوار این شترای بی جهاز می کنن...شهر به شهر میبرنشون..سرتو بالا نی میبرن داداش..صدا زد..حسین جان کاش اون روز خودم بودم دورت میگشتم داداش..خودم بودم ازت دفاع می کردم داداش..*
و توسل ویژه اربعین حسینی اجرا شده به نفسِ حاج عباس واعظی •✾• ●━━━━━━─────── ⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻ *دلاتون رفت خرابه روضه خون رقیه ناله بزن تا بگم...* خیلی خوش اومدی بابا به خونه ی خرابمون فدات که با سر، سر زدی به این دل کبابمون از زندگی سیر شدمو، بچه ام ولی پیر شدمو از غم دوریت باباجون ببین زمینگیر شدمو بابا سرم درد میکنه آخ کمرم درد میکنه از شدت گریه بابا چشم ترم درد میکنه *های های قربونت بدم که امروز این ناله ها میرسه خدمت ابی عبدالله...* باباجونم حس میکنم جا خوردی تا منو دیدی ممنونتم که اومدی ولی بابا دیر رسیدی به زخم من نمک زدنت چند نفری کتک زدن سرشارِ بغض علی و با کینه فدک زدن پنجه زدن موی منو تموم گیسوی منو کاشکی میشد که نبینی کبودی رو تنمو بابا! بابا ! یادت میاد تو مدینه وقتی دیدی معجرمو تو خونه امون وقتی دیدی چادر روی سرمو رو زانوهات نشستمو محو چشِ ترت شدم خنده به لب گفتی به من، شبیه مادرت شدم حالا شدم بیشتر شبیه مادرت بابا ببین روی کبودِ دخترت یه خواهشی دارم پدر خسته شدم منو ببر یه خواهش دیگه ام دارم یه چادری واسم بخر *همه این حرفا رو زدم برای این یه بند غیرتیای روضه....* بابا یه چیزی میگمو ازت میخوام صبور باشی این دفه من دق میکنم اگه ازم تو دور باشی *چی میخواد بگه که میترسه میگه بابا صبور باش..* پنجه سنگین عدو ردش رو صورتم نشست جوری کشیده زد منو بابایی دندونم شکست کشیده زد یهو دیدم تار میبینم بابا ببخش تو رو درست نمیبینم دست عدو بزرگتر از صورت من است یک ضربه زد تمام رخم را کبود کرد اصلا رقیه نه به خدا دختر خودت یک شب میان کوچه بماند چه میشود بگو تو خرابه بندم نکنند بیشتر از این گله مندم نکنند بابایی خیلی سرم درد میکنه بگو از موهام بلندم نکنن این پا برای دختر تو پا نمیشود مویی که سوخته گره اش وا نمیشود «یا حسین یاحسین یاحسین»
وتوسل ویژه اربعین حسینی اجرا شده به نفسِ حاج مهدی رسولی •✾• ●━━━━━━─────── ⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻ *دیدی آدم هی میخواد مقدمه چینی کنه زینبه دیگه، همه وجودش حسینه یه نگاه به این قبر کردیه نگاه به این دختر بچه ها که دورشو گرفتن.. زبان شعره دیگه حسین! همینهاییم کمتر جستجو کن دنبال کی میگردی؟ رقیه دخترت در شام جا ماند یکی دست ربابو بگیره بیاد جلو خانوم بیا دخترات دور قبرو گرفتن صدای ناله ها بلنده..یکی با داداش علی اکبرش حرف داره یکی با قاسمش حرف داره .. علی! پسرم! پسرم! این دشت روبه روت لااقل یک‌ مرد داشت.. مادر اومدم بهت بگم یک سوال مادرانه تیر خیلی درد داشت؟ *آخه زینب یه چیزایی دید رفت.. ندا آمد حسین جان! اگه بخوای تمومه ها، قربونت بشم پیر علی.. سی هزار لشکرو قلع و قمع کرده..حسین دست خودت.. تصمیم چیه؟ من تسلیمم. تا همینو گفت ورق برگشت یهو جلو چشمای زینب از همه طرف ریختن سرش.. آی زدنش،آی زدنش جلو چشای زینب...* یهو زینب بلند شد، دخترا بلند شید.. عمه تازه اومدیم، نه بلند شید.. من که فهمیدم نتونستین حرف دلتونو به بابا بگین....شما میاین دنبال قافله ..اولین دسته عزا رو زینب راه انداخته.. از کجا؟ از کنار شش گوشه..حالا با من بیاین.. سقای دشت کربلا اباالفضل *دخترا بریم علقمه...* دستش شده از تن جدا اباالفضل قبر که چه قبری..تا دخترا رسیدن ببخشید من اینجوری میگما همه نگاها رفت طرف یه نفر، خودشو پشت بقیه قایم کرده چادر به صورت کشیده. بیاد جلو دیگه..راه باز کنین دخترم بیاد. بیا عزیز دلم بیا به عمو بگو نگی دق میکنی ...عمو عمو عمو عمو فقط به خودت میگم...* عمو! مرد کنیز زاده از ما کنیز میخواست بیچاره خواهرِ تو و بیچاره خواهرم «عمو سوختم عمو سوختم»
. علیه السلام اجرا شده در کربلای معلی ۱۴۰۲ به نفسِ حاج مهدی رسولی ●━━━━━━─────── السَّلامُ عَلَيْكَ يَا ابْنَ رَسُولِ اللّٰهِ، السَّلامُ عَلَيْكَ يَا ابْنَ سَيِّدِ الْأَوْصِياءِ، أَشْهَدُ أَنَّكَ أَمِينُ اللّٰهِ وَابْنُ أَمِينِهِ، عِشْتَ سَعِيداً، وَمَضَيْتَ حَمِيداً، وَمُتَّ فَقِيداً، مَظْلُوماً شَهِيداً، وَأَشْهَدُ أَنَّ اللّٰهَ مُنْجِزٌ مَا وَعَدَكَ، وَمُهْلِكٌ مَنْ خَذَلَكَ، وَمُعَذِّبٌ مَنْ قَتَلَكَ، وَأَشْهَدُ أَنَّكَ وَفَيْتَ بِعَهْدِ اللّٰهِ، وَجاهَدْتَ فِي سَبِيلِهِ حَتّىٰ أَتَاكَ الْيَقِينُ، فَلَعَنَ اللّٰهُ مَنْ قَتَلَكَ، وَلَعَنَ اللّٰهُ مَنْ ظَلَمَكَ، وَلَعَنَ اللّٰهُ أُمَّةً سَمِعَتْ بِذٰلِكَ فَرَضِيَتْ بِهِ؛ اللّٰهُمَّ إِنِّي أُشْهِدُكَ أَنِّي وَلِيٌّ لِمَنْ والاهُ، وَعَدُوٌّ لِمَنْ عاداهُ، بِأَبِي أَنْتَ وَأُمِّي يَا ابْنَ رَسُولِ اللّٰهِ، أَشْهَدُ أَنَّكَ كُنْتَ نُوراً فِي الْأَصْلابِ الشَّامِخَةِ، وَالْأَرْحامِ الْمُطَهَّرَةِ ، لَمْ تُنَجِّسْكَ الْجاهِلِيَّةُ بِأَنْجاسِها" حسین جانم...! من هنوز یادم هست گوشهٔ حجره، تو بودی و من *حسین یادت میاد؟ * صدام میکردی یوما! یوما! أنا الغریب... من هنوز یادم هست صدام می کردی یوما!یوما! أنا المظلوم... أنا العطشان... وَلَمْ تُلْبِسْكَ الْمُدْلَهِمَّاتُ مِنْ ثِيابِها، وَأَشْهَدُ أَنَّكَ مِنْ دَعائِمِ الدِّينِ، وَأَرْكانِ الْمُسْلِمِينَ، وَمَعْقِلِ الْمُؤْمِنِينَ، وَأَشْهَدُ أَنَّكَ الْإِمامُ الْبَرُّ التَّقِيُّ الرَّضِيُّ الزَّكِيُّ الْهادِي الْمَهْدِيُّ، وَأَشْهَدُ أَنَّ الْأَئِمَّةَ مِنْ وُلْدِكَ كَلِمَةُ التَّقْوىٰ، وَأَعْلامُ الْهُدىٰ، وَالْعُرْوَةُ الْوُثْقىٰ، وَالْحُجَّةُ عَلَىٰ أَهْلِ الدُّنْيا، وَأَشْهَدُ أَنِّي بِكُمْ مُؤْمِنٌ، وَبِإِيابِكُمْ مُوقِنٌ، بِشَرايِعِ دِينِي، وَخَواتِيمِ عَمَلِي، وَقَلْبِي لِقَلْبِكُمْ سِلْمٌ، وَأَمْرِي لِأَمْرِكُمْ مُتَّبِعٌ، وَنُصْرَتِي لَكُمْ مُعَدَّةٌ حَتَّىٰ يَأْذَنَ اللّٰهُ لَكُمْ، فَمَعَكُمْ مَعَكُمْ لَا مَعَ عَدُّوِكُمْ، صَلَواتُ اللّٰهِ عَلَيْكُمْ، وَعَلَىٰ أَرْواحِكُمْ وَأَجْسادِكُمْ، وَشاهِدِكُمْ وَغَائِبِكُمْ، وَظَاهِرِكُمْ وَبَاطِنِكُمْ، آمِينَ رَبَّ الْعالَمِينَ. .....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ..... ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ .👇
. و توسل ویژه شهادت پیامبر اکرم صلوات الله علیه اجرا شده به نفسِ حاج سعید حدادیان ●━━━━━━─────── *هر جوری بود پیامبر و از گودال نجات داد لذا وقتی فاطمه رسید دید همه وجود علی رو خون گرفته.. گفتن اگه علی نبود پیغمبر از دنیا رفته بود. شاید زیر لب میگفت انشا ءالله جبران میکنم. همین روزها میاد پشت در با آتش میجنگه.... سر پیغمبر تو دامنه علیه داره نگاه میکنه فاطمه اومد، جبرئیل اومد یا رسول الله بشارت..عالم برزخ رو‌ مزین کردن ارواح انبیا چشم به راه شمان.. فرمود: جبرائیل! یه خبری بده دلم خوش بشه.چی میخوای یا رسول الله؟ دلم برا امتم شور میزنه..جبرئیل رفت برگشت..یا رسول الله خدا گفته دوباره این آیه رو برات بخونم.. ولسوف یعطیک ربک فترضی اینقدر خدا به عشق تو میبخشه تا تو راضی بشی گفت: برادرم عزرائیل حالا میخوای جونم رو بگیری، بگیر..حسنین دویدند خودشون رو انداختن رو سینه ی پیغمبر..دستور اینه رو سینه ی محتضر رو سبک‌کنید مثلا دکمه پیراهنشو باز کنید..این چند نفس آخر رو‌ راحت بکشه. فاطمه میخواد بچه ها رو برداره. پیغمبر فرمود: زهرا جان صبر کن اینها تو بغلم هستن راحت تر جون میدم .. یا رسول الله امروز یه تابوت آوردن کنار قبرت اینقدر تیر به این تابوت زدند.که امام‌حسین دونه دونه تیرا رو‌ در میاورد. هفتاد چوبه تیر به تابوت خورده و بدن رو‌دوخته اگه بخواد این تیر، این تیری که شعبه داره در بیاد گوشت رو در میاره...انقدر امام‌ حسین امروز تو‌ مدینه گریه کرد. دیگه بعد تو عطر نمیزنم..دیگه بعد تو‌ محاسنم رو‌ خضاب نمیکنم.دیگه بعد تو داداش.. غارت زده به کسی نمیگن که مالشو بردن، غارت زده منم که داغ برادری چون تو رو‌ دیدم..همه حرفها رو کنار امام حسن زد اما یه حرف رو گذاشت برا علقمه ..دید همه ی بدن رو‌ تیرها فرا گرفتن.. دست نداره چشمش از کاسه بیرون اومده، فرق شکافته..یه دفعه دست به کمر گرفت.. عباس جان حالا دیگه کمرم شکست.. «حسین...» .....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ..... ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ .👇
و توسل ویژه شهادت پیامبر اکرم صلوات الله علیه اجرا شده به نفسِ حاج محمود کریمی •✾• ●━━━━━━─────── ⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻ ای همه این همه بی کسی ای وای سرم درد گرفت دلِ سرشارِ غم شعله‌ ورم درد گرفت او ز فردای حسین و حسنش داشت خبر از خزان گشتن باغ و چمنش داشت خبر از به آتش زدن یاسمنش داشت خبر از غمِ حیدر خیبر شکنش داشت خبر از حسین و بدن بی سرش داشت خبر اشک، از دیده فرو ریخت و روحش پر زد پر زد و دختر مظلومه ی او بر سر زد بگم روشنت کنم بصیرت در روضه بدونی شیعه از کجا ضربه میخوره.."ان الدین عندالله السلام" و این اسلام با محرم‌ و صفر زنده است.یه معادله است.یهود میدونست اسلام میاد همه‌ی دنیا رو میگیره،یهود میدونست یه پیغمبر میاد کاری میکنه کارستون همه ی دینها در دینش خلاصه میشه. اینا میدونستن بشارتها در تورات و انجیل و و زبور داده شده بود. میدونستن پیغمبر فعالیتش تو‌ مکه نمیگیره.. چند صد ساله قبلش رفتن تو مدینه جا گرفتن..اوس و خزرج و... اینا آمدن آماده بودن به موقع ضربه رو بزنن.. از علی هم نقره داغ شده بود درِ خیبر رو کنده بود، بیچاره اشون‌ کرده بود.با هوچی گری حمله کردن و با هوچی گری بیعت گرفتن.همه میگن چرا دوشنبه؟ چون بیشتر جمعیت یهود روز دوشنبه در مدینه بودند.دوشنبه بازارشون بود.اون روز رفتن در خانه رو آتیش زدن..همه جا پیغمبر فرمود:"فاطمة بضعة مني" جمعیت زیادی از یهودیا جمع شدن دیدن علی رو دارن میبرن همچین که کمربند علی رو‌کشید از یه طرف فاطمه با قوت الهیه نه قوت بشری کمربند مولا رو مشید همه ی نامردا رو زمین ریختن..آی کینه به دل گرفتن علی رو رها کردن.. با غلاف و با تازیانه با تمام کینه ها زدند..مادر زیر دست و پا گم‌ شد.. یه جام زینب تو محله ی یهودیها همه سنگ برداشتن .. الشام ،الشام، الشام.. فرمود: هفت تا مصیبت تو شام بر ما وارد شد. بالاترینش این بود ما رو از محله ی یهودیها آوردن.. یه عجوزه ای بلند شد گفت:آی یهودیا حالا موقع انتقام خیبره.. اون سری که میبینید سرِ پسر کنندهٔ در خیبره.. انقدر سنگ زدن سر بابام از روی نیزه افتاد.... «حسین..»
و توسل ویژه شهادت پیامبر اکرم صلوات الله علیه اجرا شده به نفسِ حاج سعید حدادیان •✾• ●━━━━━━─────── ⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻ *هر جوری بود پیامبر و از گودال نجات داد لذا وقتی فاطمه رسید دید همه وجود علی رو خون گرفته.. گفتن اگه علی نبود پیغمبر از دنیا رفته بود. شاید زیر لب میگفت انشا ءالله جبران میکنم. همین روزها میاد پشت در با آتش میجنگه.... سر پیغمبر تو دامنه علیه داره نگاه میکنه فاطمه اومد، جبرئیل اومد یا رسول الله بشارت..عالم برزخ رو‌ مزین کردن ارواح انبیا چشم به راه شمان.. فرمود: جبرائیل! یه خبری بده دلم خوش بشه.چی میخوای یا رسول الله؟ دلم برا امتم شور میزنه..جبرئیل رفت برگشت..یا رسول الله خدا گفته دوباره این آیه رو برات بخونم.. ولسوف یعطیک ربک فترضی اینقدر خدا به عشق تو میبخشه تا تو راضی بشی گفت: برادرم عزرائیل حالا میخوای جونم رو بگیری، بگیر..حسنین دویدند خودشون رو انداختن رو سینه ی پیغمبر..دستور اینه رو سینه ی محتضر رو سبک‌کنید مثلا دکمه پیراهنشو باز کنید..این چند نفس آخر رو‌ راحت بکشه. فاطمه میخواد بچه ها رو برداره. پیغمبر فرمود: زهرا جان صبر کن اینها تو بغلم هستن راحت تر جون میدم .. یا رسول الله امروز یه تابوت آوردن کنار قبرت اینقدر تیر به این تابوت زدند.که امام‌حسین دونه دونه تیرا رو‌ در میاورد. هفتاد چوبه تیر به تابوت خورده و بدن رو‌دوخته اگه بخواد این تیر، این تیری که شعبه داره در بیاد گوشت رو در میاره...انقدر امام‌ حسین امروز تو‌ مدینه گریه کرد. دیگه بعد تو عطر نمیزنم..دیگه بعد تو‌ محاسنم رو‌ خضاب نمیکنم.دیگه بعد تو داداش.. غارت زده به کسی نمیگن که مالشو بردن، غارت زده منم که داغ برادری چون تو رو‌ دیدم..همه حرفها رو کنار امام حسن زد اما یه حرف رو گذاشت برا علقمه ..دید همه ی بدن رو‌ تیرها فرا گرفتن.. دست نداره چشمش از کاسه بیرون اومده، فرق شکافته..یه دفعه دست به کمر گرفت.. عباس جان حالا دیگه کمرم شکست.. «حسین...»
|⇦•با غروب آفتاب طلعتت..‌ و توسل به حضرت زهرا سلام الله علیها ویژه ایام فاطمیه اجرا شده به نفس حجت الاسلام علیرضا اشقری •✾• ●━━━━━━─────── ⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻ ای ز دست و سینه و بازوی تو حیدر خِجِل هم غلاف تیغ هم مسمار در هم در خجل فاطمه جان! با غروب آفتاب طلعت نورانی ات گشته ام سر تا قدم از روی پیغمبر خجل هم صدف بشکست هم دردانه ات از دست رفت سوختم بهر صدف گردیدم از گوهر خجل همسرم را پیش چشم دخترم زینب زدند مُردم از بس گشتم از آن نازنین دختر خجل گاه گاهی مرد خجلت می‌کشد از همسرش مثل من هرگز نگردد مردی از همسر خجل *بمیرم برا درد و دلات علی...* همسرم با چادر خاکی به خانه بازگشت از حسن گردیده ام تا دامن محشر خجل خواست زینب را بغل گیرد ولی ممکن نشد مادر از دختر خجل هم دختر از مادر خجل باغ را آتش زدند مثل من هرگز نشد باغبان از غنچه و از لاله ی پرپر خجل *یه وقت حسنین آمدن وارد خانه شدن، دیدن مادرشون دراز کشیده، گفتن: اسما! این موقع موقع استراحت مادر ما نیست، اسما گفت: مادر شما نخوابیده، "ماتَت اُمُّکُم فاطمَه"مادر شما از دنیا رفته، روایت میگه امام حسن خودشو انداخت رو بدن مادر، صدا زد "یااُمّاه کَلِّمینی قبلَ اَن تُفارِقَ روحی بدنی" مادر با من حرف بزن قبل از اینکه روحم از بدنم جدا بشه. ابی عبدالله خودشو انداخت به پای مادر، "یااُمّاه أنا ابنُکَ الحُسَین" من حسینم "کَلِّمینی قبلَ اَن یَتَصَدَّعَ قَلبی" قبل از اینکه بمیرم مادر با من حرف بزن، دویدن اومدن سمت مسجد، امیرالمؤمنین رو خبر کنن، تا به آقا گفتن "ماتَت اُمُّنا فاطمه" روایت میگه امیرالمؤمنین فاتح خیبر، با صورت به زمین افتاد، فرمود: "لِمَنِ العزا یا بنتَ محمد" آمد بالا سر فاطمه هی صدا میزنه زهرا رو، ُفَلَمْ تُکَلِّمْهُ، فَنَادَاهَا: یَا بِنْتَ مُحَمَّدٍ الْمُصْطَفَی! فَلَمْ تُکَلِّمْهُ، فَنَادَاهَا: یَا بِنْتَ مَنْ حَمَلَ الزَّکَاةَ فِی طَرَفِ رِدَائِهِ وَ بَذَلَهَا عَلَی الْفُقَرَاءِ! فَلَم تُکَلِّمهُ، فناداها یا بنَتَ مَن صَلّی بِالمَلائِکَةِ فِی السَّماءِ مَثنی مَثنی، فَلَم تُکَلِّمهُ" اینجا دیگه امیرالمؤمنین صدا زد "یا فاطمَه کَلِّمینی"* یکمی حرف بزن علی نمیره حرف رفتن نزن علی میمیره *"فَاَنَا ابنُ عَمِّکَ علیُّ بنُ ابیطالب" تا گفت من علی ام، "قالَ فَفَتَحَت عَینَیها فی وَجهِه" چشمان نازنینش رو باز کرد، "وَ نَظَرَت اِلَیه" مولاش رو نگاه کرد، وَ بَکَت و بَکی، هر دو شروع کردن گریه کردن، تا دید علی داره گریه میکنه گفت....* ببر ای دست سالم دست مجروح مرا بالا که برگیرم سِرِشک غم ز روی گونه ی مولا آنکه باید اینچنین باشد منم دل غمین و شرمگین باشد منم خواستم یاری کنم اما نشد ریسمان از دست‌هایت وا نشد *امیرالمؤمنین اشک میریزه، گفت: زهرای من.. * ماندنت چون شمع آبم می‌کند رفتنت خانه خرابم می‌کند ای کتاب عشق من بسته مشو مثل مردم از علی خسته مشو *فاطمه جان! کسی جواب منو نمیده، اگه تو بری من مظلوم و غریب میشم، فاطمه شروع کرد وصیت کردن. فرمود: "ابْکِنِی وَ ابْکِ لِلْیَتَامَی" برا من گریه کن، هم برا این بچه یتیمام گریه کن، تا اون جمله که فرمود: "وَلَاتَنْسَ قَتِیلَ الْعِدَی بِطَفِّ الْعِرَاق" تو این بچه یتیمام حسینو بیشتر از همه سفارش میکنم، هرجا نشستی ناله بزن یازهرا ...* در لحظه ی خلوت دل و وقت دعا آن دم که شدی ز خویش آزاد و رها گر خلوت عارفانه ای می‌خواهی نجوا کن و آهسته بگو یا زهرا @navaye_asheghaan
و توسل به حضرت زهرا سلام الله علیها ویژه ایام فاطمیه اجرا شده به نفس حاج احمد سلطانی •✾• ●━━━━━━─────── ⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻ فکرِ اینکه میروی خانه خرابم میکند یادِ ایام وصال،غرقِ هجرانم مکن *خبر رسوندن به امیرالمومنین، مسجد بود آقا. دید داره برمیگرده از مسجد گفت: آقا اگه میخوای فاطمه اتو ببینی عجله کن دیگه نفسای آخرا رو میزد فاطمه.. بسترش و بین اتاقش پهن کرد.هیچوقت این موقع روز فاطمه نمی‌خوابید. اسماء، من می‌خوابم بعد از دقایقی صدام کن اگه صدامو نشنیدی زودتر آقامو خبر کن. اسماء میگه اومدم هر چه صدا زدم:یا فاطمه! یا قرة العین الرســـول!دیدم صدایی نمیاد از این خانوم.زودتر حسنین رو خبردار کردم برید باباتون رو صدا بزنید.. ای وای ای وای قربون دلت برم یا علی.. امیرالمومنین تا خبر و شنید با صورت از منبر به زمین افتادتمام دار و ندارش داره از دستش میره..به کی بگم زهرامو کشتن، به کی بگم شبها پهلوش درد میکرد..به هر شکلی بود رسید تا خونه ..این به هر شکلی که من میگم دارم مخففش میکنما آنقدر بین راه، زمین خورده و بلند شد. تا رسید خانه اش دید صدیقه اش افتاده روی زمین.. علی اینطور نبیندت زهرا جــان..بلند شو ای همهٔ لشکر علی. شروع کرد با فاطمه اش حرف زدن صداش کرد.. فاطمه جان! دید صدایی نمیاد..عزیزدلم زهرای علی! دید صدایی نمیاد..یه وقت صدا زد کلّمینی، من علی ام فاطمه با من حرف بزن. یه وقت دیدچشمای فاطمه اش باز شد مگه میشه برا دل علی چشمای فاطمه باز نشه ؟؟؟ بغضش تو سینه ش حبس شده، چیزی نمونده بود جان از بدن مفارقت کنه.تا چشماش باز شد،تا نگاهش خورد به اشکای علی، اشکهای زهرا هم جاری شدهر دو گریه کردن با هم آنقدر با هم گریه کردن و حرف زدن.. عزیز دلم داری میری..حالات و حرفاشون رو من که نمیتونم تو این لحنم بیارم که..خودت بدون چه جوری با هم حرف زدن زن و شوهری عزیزم؛ ببخش منو زندگی خوبی نداشتم..یا زندگیمون خیلی خوب بود خرابش کردن چشممون زدن زهرا ..اینجا وقتی علی فاطمه شو صدا زد صدیقه طاهره چشماشو باز کرد با علی حرف زد وصیت هاشو گفت.امّا "لایوم ک یومک یا اباعبدالله.." کجا می‌خوام برم؟ اونجایی که رباب از گوشه خیمه صدا میزد حســــیـــــن..اما اینجا پیکر درهمه.. تمام بدن مقطعُ الاعضا شده بمیرم برات ..صدا بزن حسیــــن... لطفی که کرده ای تو بمن، مادرم نکرد ای مهربان‌تر از پدر و مادرم حســیــن @navaye_asheghaan
و توسل به حضرت زهرا سلام الله علیها اجرا شده۱۴۰۲ به نفس حاج‌محمد رضا بذری •✾• ●━━━━━━─────── ⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻ بارها شد که با خودم گفتم ای که داری به کار نان دستی کاش هرگز ز خاطرت نرود وامدار چه خانه ای هستی خانه ی آسمانیِ خورشید خانه ی روشن ستاره و ماه خانه ی وحی، خانه ی قرآن خانه ی اِنَّما یُریدُالله از همین خانه تا ابد جاری ست چشمه ی فیض چشمه ی احسان سایِبان معطر اینجاست سوره ی هل اَتی علیَ الانسان آسیابم ولی یقین دارم که پناهنده ام به سايه ی نور سرنوشت مرا دگرگون کرد اشک زهرا و ذکر آیه ی نور یاسِ یاسین که با دعای پدر آیه ی نور بود تن پوشَش داشت دستی به دسته ی دَستاس دست دیگر گُلی در آغوشش در محیطی که هر وجب خاکش فخر بر آفتاب و ماه کند آرزو میکنم که گاه به من دختر کوچکی نگاه کند گرچه از بازتاب گردش من نان این خانه برقرار شده ست شرمسارم از اینکه میبینم دست زهرا جریحه دار شده ست رفت خورشید وحی و آمد شب سر نزد از ستاره سوسویی اما صبح از کوچه ی بنی هاشم شد بلند آتش هیاهویی تا بدانم چه اتفاق افتاد تا ببینم هر آنچه بود درست دل به دریا زدم به خود گفتم چشم ها را دوباره باید شست دیدم آن روز صبح منظره ای که به خود مثل بید لرزیدم آتشم زد شرار دل وقتی شعله ها را به چَشم خود دیدم از همان آستانه ای که عرش قدسیان را به آن نظرها بود اشک چشم ستارگان میریخت بین دیوار و در خبرها بود من به حسرت نگاه میکردم باغ گل را میان آتش و دود جز خدا هیچکس نمی‌داند که چه آمد به روز یاسِ کبود با همان دست عافیت پرور که پرستاریِ پدر میکرد از امام زمان خود یاری در هیاهوی پشت در میکرد هیزم آوردن آتش افروزی سهم هر رهگذر نبود ای کاش خبرِ ناشنیده بسیار است اما خبر میخ در نبود ای کاش دست خورشید را که می‌بستند شرح این ماجرا کبابم کرد آنچه پشت در اتفاق افتاد سنگم، اما ز غصه آبم کرد * شبای آخر مادر ساداته، اینکه فرمودن:" قَد ذابَ لَحمَها"، فرمودن: دیگه گوشتهای بدنش آب شد، یه وجهش همینه، عزادار دیگه نمیدونه غذا چیه آب چیه، از فرط گریه و عزاداری آدم لاغر میشه، اما یه علت اصلیش مال قصه ی بین در و دیواره، وقتی عرب یه دونه انگور رو بین دو تا انگشت میفِشُره، گوشت و آب از بین اين دانه ی انگور میزنه بیرون، پوست به پوست میچسبه میگن اَثَّرَه، اَثیر عِنَب یا همون آبِ انگور، عین عبارتو برات بگم، اِنَّ فُلان، اسمشو نمیبرم، اِنَّ فُلان اَثَّرَ فاطمَه بینَ حاطِبَ الباب، اَثرَةً شَدیدَه، بین در و دیوار چنان زهرا رو فشار داد..* نمی‌خواهم برنجانم دلت را بی سبب اما چگونه مرگ یک مادر چهل تن متهم دارد *اعراب جمع شدن اومدن خدمت پیغمبر، هدایایی به رسول خدا بدن، مزد و اجر رسالت شماست. پیغمبر فرمود: "قُل لا اَسئَلُکُم علَیهِ اَجرا"، من اجر رسالتی نمیخوام "اِلّا المَوَدَةَ فِی القُربی"، فقط به فاطمه ام احترام کنید، معصوم میفرماید: اگر پیغمبر میفرمود دشمنی کنید از این جنایت بالاتر نمیکردن..* فاطمه اصلا مال دنیا نبود میون شعله جای دریا نبود بذارید از زبون زینب بگم کوچه که جای مادر ما نبود دیدم وسط کوچه پرپر شدنت را پامالِ لگدهای مکرّر شدنت را بین در و دیوار گلاب از تو گرفتن همه دیدند معطر شدنت را با کشتن یک سوم سادات گرفتند از چهره ی تو لذت مادر شدنت را زهرای رشیده به چه تشبیه کنم من با پیکر یک طفل برابر شدنت را ممنونم اگر نروی میمیرم اگر بروی زهرا مرو مرو ای نخل بریده ثمر ای مادرِ کشته پسر زهرا مرو مرو «به نیت فرج ناله بزن یازهرا...» @navaye_asheghaan
. مدح ویژهٔ ولادت عقیلهٔ بنی هاشم حضرت زینب سلام الله علیها اجرا شده به نفس حاج مهدی سماواتی ●━━━━━━─────── الا ای آیه خون را دمت تفسیر یا زینب الا ای شیر حق را در شجاعت شیر یا زینب زبانت فتحِ اهلُ البیت را شمشیر یا زینب کلامت سینه تنگ عدو را تیر یا زینب تو از خون جبین، وجه خدا را شست و شو دادی تو تا صبح قیامت بر شهیدان آبرو دادی که برده یک تنه کوه بلا بر شانه غیر از تو که دارد نوک نی هفتاد و دو ریحانه غیر از تو که کرده صبر را از صبر خود دیوانه غیر از تو که گفته پای جسم غرق خون شکرانه غیر از تو تو از گودال خون تا تشت زر کردی شکیبایی ندیدی در چهل منزل اسارت غیرِ زیبایی *طعنه زد اون ملعون گفت دیدی خدا با شما چه کرد؟ فرمود: "ما رایت الا جمیلا" من غیر از زیبایی چیزی ندیدم* نماز شب به اشک چشم و جسم خسته‌ات نازد شرف، آزادگی بر دست‌های بسته‌ات نازد حسین از نیزه بر پیشانی بشکسته‌ات نازد خدا بر ذکر یا رب یا رب پیوسته ات نازد ثنایت بارور کرده است نخل سبز میثم را عجب نبوَد که از این نخل بخشد میر عالم را :استاد سازگار صل علی محمد، زینب کبری آمد اللهم صل علی محمد و آل محمد ای آنکه خدا جلوه دهد یادت را تالی نبود صبر خدا دادت را باشد که در آستانهٔ قدس حسین بر پای کنی جشن میلادت را «صل علی محمد، زینب کبری آمد» امروز کند فخر به ایّام دگر آورده فلک اختر زیبای دگر این زینب کبری است به دامان علی یا ختم رسل گرفته زهرای دگر؟ «صل علی محمد، زینب کبری آمد» در برج ولایت است کوکب زینب علامهٔ نارفته به مکتب زینب گفتم به خرد یگانه دوران کیست بی پرده دو بار گفت: زینب، زینب *نثار قدم‌های نازنینش صلوات بفرستید اللهم صل علی محمد و آل محمد* .....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ..... ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ 👇 @navaye_asheghaan
و توسل به حضرت زهرا سلام الله علیها اجرا شده به نفس حاج سید محمد قاضوی •✾• ●━━━━━━─────── ⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻ *نمی‌دونم وضع چه جور شد، علی عبایش را روی فاطمه انداخت کسی ناموس خدا را نبینه مادر ما باردار بود، مادر ما پشت دیوار بو.د درسته حتماً نمی‌دونستند.. اما کربلا را چی بگم.. دیدن حسین یه بچه رو دستش گرفته..صدا زد حرمله! چرا جواب حسینو نمی‌دی؟ گفت: امیر پدر را بزنم یا پسرو؟ گفت: مگه سفیدی زیر گلوی بچه رو نمی‌بینی؟ برای اینکه دلت بیشتر آماده بشه مختار میگه حرمله بگو ببینم کجا دلت برا حسین سوخت؟ گفت مختار من با حسین تو یه محله زندگی می‌کردیم تو کوفه، هر موقع از در بیرون می‌اومد ابهت حسین جوری بود نمی‌تونستیم بنشینیم جلوی پای حسین بلند می‌شدیم اصلاً معروف بود حسین جلال و جبروت داره.. اما مختار وقتی تیر به گلوی پسرش زدم دیدم حسین به هم ریخته، دیگه هیچ کاری نمی‌تونست بکنه، هی به آسمان نگاه می‌کرد هی به بچه نگاه می‌کرد ..* لالایی گلم لالا مهتاب اومده بالا موقع خوابه حالا... اما نه به زیر خاک.. *انقدر این روضه، این مصیبت سخته. ندایی اومد حسین ناراحت نباش الان یه مرضعه قرار دادیم بچه‌ات را داره شیرش میده. عجیبه، تنها جایی که نوشتند ندا اومد اینجا بود. اما اینجا حسین را آرومش کردند. می‌خوام بگم خدا !حسین آروم شد می‌خوام بگم اما یه مادری تو خیمه‌ها منتظره.. دم در خیمه دید حسین داره میاد..* پدر در پشت خیمه دم گرفته سرش را با تنش با هم گرفته علی عادت به انگشت عمو داشت به جایش تیر را محکم گرفته لالایی گلِ مریم می‌بری ز دل‌ها غم قد که می‌کشی کم‌کم اما نه به زیرِ خاک من خود به دل خاک نمودم بدنش را یادم نرود گریه و ناخن زدنش را آن تیر که زد حرمله خیر ندیده نگذاشت ببینم به سخن آمدنش را «صلی الله علیک یا اباعبدالله» @navaye_asheghaan