eitaa logo
کانال نوای عاشقان
14.6هزار دنبال‌کننده
3.7هزار عکس
1.3هزار ویدیو
355 فایل
﷽ 📚کاملترین مرجع اشعار برای مداحان 📑کپی مطالب با ذکر منبع موجب رضایت اهل‌بیت می‌باشد. 📩شاعران گرامی اگرتمایل به همکاری داشته باشید میتوانید،با بنده؛️مرتبط بشوید 🌻༎شرائط |تـبادلات @h_salehi6
مشاهده در ایتا
دانلود
02.mp3
13.18M
📻 بشنوید| اصول بهداشت صوتی (اصل سوم حفظ رطوبت حنجره) 🎤 🕌 مجمع یاس کبود 🗓 یکشنبه ۱۴۰۳/۰۸/۲۰
روضه ي کوتاه حضرت زهرا بيامهدي که مادرپشت درمانده بيامهدي که مادرفضه راخوانده بيامهدي که پهلويش شکسته که ميخه درب دستش راشکسته بيامهدي که دلهامان غمينه به يادمادري که درمدينه دله اولادزهراگشته چون زار شده زينب چندروزي پرستار الهي دختري درزندگاني نبيندداغه مادرجواني بيامهدي که دلهامان غمينه غم بي مادري خيلي حزينه بيامهدي رويم اندرمدينه زنيم برسر،کنيم ناله زسينه امام زمانم کي ميشه بياي باهم بريم مدينه.کي ميشه که ديگه نگيم مادرحرم نداره.نگيم قبرمادرمون بي نشونه. ان شاالله بياي وبرامادربي حرممون حرم بسازيم. آي گريه کناي روضه ي مادر.بلندبلندگريه کنيد.مدينه بچه هاي علي نتونستن شب تشييع جنازه ي مادربلندگريه کنن. صداي نالتوآزادکن.اون شب زينب نتونست بلندبگه واي مادرم.ولي من وشماميتونيم هم بلندگريه کنيم.هم بلندبگيم واي مادرم اوناييکه داغه مادرديدن بلندترميگن واي مادرم.چون طعم بي مادري روچشيدن.چون ديگه نميتونن سرشون روي زانوي مادربزارن.چون ديگه نميتونن بامادردردودل کنن مادرسنگ صبوره. مادربرابچه ها مرحم درده، ولي اين روزامادرمون حضرت زهراديگه خيلي سخت ميتونه کاراي خونه روانجام بده.چندروزيه که نتونسته موهاي زينبشوشونه بزنه آي مادرفداي پهلوي شکستت ،آي مادرقربون دله شکستت،مادراگه مريض باشه.همه ي افرادخانواده انگاري يه جورايي مريضن.الهي مادرمريضه توخونه نداشته باشي.اگرم داري الهي بتونه دستشوتکون بده.الهي بتونه ازاين پهلوبه اون پهلوبشه...الهي بتونه بچه هاشونوازش کنه ...اگه دلت شکسته دست جمع بريم کناربسترنيمه جون مادرمون زهرا.اگه مادرمريض بشه.من ميگم اگه بچه هابزرگ باشن ميتونن کاراي خونه روانجام بدن.ولي خدانکنه بچه هاقدونيم قدباشن بچه هاکناره بسترمادرن. هرکدوم بامادردردودل ميکنن،ولي دردودلاي زينب بابقيه فرق ميکنه مثل قديمادوست دارم دست بکشي روي سرم روسريموگره بزن بادست زخميت مادرم چطورپرستاريت کنم بندنميادخونابه هات پهلوبه پهلوکه ميشي امون نمي مونه برات واي مادرم واي مادرم واي مادرم يافاطمه به من بگواين وقت شب مادرچرابيداري باز چرامث ابربهار آروم آروم ميباري باز داداش حسن چي ديده که اينجوري گوشه گيرشده ازوقتي رفتيدتوکوچه انگاري خيلي پيرشده توي بهارزندگي مادرچراخزون شدي بااينکه هجده سالته شکستي قدکمون شدي بنددلم پاره شداز وقتي بهم کفن دادي چراواسه داداش حسين بهم يه پيرهن دادي اين کربلاکجاست مادر دائم براش ميزني زار وقتي ازش برام ميگي نداري آروم وقرار واي مادرم.واي مادرم واي مادرم.يافاطمه صل الله علیک یا فاطمه الزهرا یا بنت رسوالله @navaye_asheghaan
"بر حُسن حسن، سبط پیمبر صلوات بر حِصن حَصین حق مکرر صلوات بر لؤلؤ و مرجان و دو دریای عظیم بر حیدر و بر حضرت مادر صلوات « اللّهم صلّ علی مُحمّد و آلِ محمّد و عجّل فرجهم » از عرش صدای ربنا می آید آوای خوش خدا خدا می آید گفتست نبی خدا گناهش بخشد هر کس که به فاطمه فرستد صلوات « اللّهم صلّ علی مُحمّد و آلِ محمّد و عجّل فرجهم » بر چهره ی زیبای محمد صلوات بر گنبد خضرای محمد صلوات سرتابه قدم آینه او زهراست تقدیم به زهرای محمد صلوات « اللّهم صلّ علی مُحمّد و آلِ محمّد و عجّل فرجهم » بر آیینه جمال داور صلوات بر آبروی آل پیمبر صلوات بر فاطمه ای که شد به شأنش نازل از سوی خدا سوره ی کوثر صلوات « اللّهم صلّ علی مُحمّد و آلِ محمّد و عجّل فرجهم » بر کوکب آسمان عصمت صلوات بر فاطمه ، گوهرِ نبوت صلوات بر مادر یازده امام برحق از صبح ازل تا به قیامت صلوات « اللّهم صلّ علی مُحمّد و آلِ محمّد و عجّل فرجهم » بر نور خدا عصمت کبری صلوات بر دخت نبی ام ابیها صلوات بر آن که بود شفیعه ی روز جزا همتای علی، حضرت زهرا صلوات « اللّهم صلّ علی مُحمّد و آلِ محمّد و عجّل فرجهم » بر احمد و بر کوثرِ قرآن صلوات بر طلعت محبوبه ی یزدان صلوات بر روح مطهر امام و شهدا بر فاطمه مادر شهیدان صلوات « اللّهم صلّ علی مُحمّد و آلِ محمّد و عجّل فرجهم » بردخت گرانقدر پیغمبر صلوات بر خیر فراوان و به کوثر صلوات برمادر امام و به همتای علی بر منجی ما در صف محشر صلوات « اللّهم صلّ علی مُحمّد و آلِ محمّد و عجّل فرجهم » به گل گلشن طه صلوات به مه سید بطحا صلوات به نکو دختر پاک احمد بلکه بر ام ابیها صلوات « اللّهم صلّ علی مُحمّد و آلِ محمّد و عجّل فرجهم » آئینه پاک حق نما را صلوات وان پاره ی قلب مصطفی را صلوات بر مادرِ یازده نور جلی همسنگر میر لافتی را صلوات « اللّهم صلّ علی مُحمّد و آلِ محمّد و عجّل فرجهم » به نام نامی زهرا و مصطفی صلوات برای ام ابیها و مرتضی صلوات ز بهر فاطمه آن افتخار کون و مکان به مادر شهیدان و مجتبی صلوات « اللّهم صلّ علی مُحمّد و آلِ محمّد و عجّل فرجهم » محبوبة حی کبریا را صلوات همتای علی مرتضی را صلوات برفاطمه، آن شفیعه روز جزا وان خیر کثیرِ مصطفی را صلوات « اللّهم صلّ علی مُحمّد و آلِ محمّد و عجّل فرجهم » بر سیده ی زنان عالم صلوات بر مایة افتخار آدم صلوات بر فاطمه ، حبیبه حی ودود بر دُخت پیام آور خاتم صلوات « اللّهم صلّ علی مُحمّد و آلِ محمّد و عجّل فرجهم » بر سینة خون چکان زهرا صلوات بر قامت چون کمان زهرا صلوات بر روی کبودِ نازنین دختِ رسول بر محسنِ خسته جانِ زهرا صلوات « اللّهم صلّ علی مُحمّد و آلِ محمّد و عجّل فرجهم » بر راضیه بر مرضیه، کوثر صلوات بر فاطمه، صدیقه ی اطهر صلوات بر قلّه ی توحیدی زهرا به بقیع بر سیده و همسر حیدر صلوات « اللّهم صلّ علی مُحمّد و آلِ محمّد و عجّل فرجهم » بر میم محمد و جمالش صلوات بر عین علی و ذوالفقارش صلوات بر دسته گل شاخه ی طوبی زهرا قائم به محمد و کمالش صلوات « اللّهم صلّ علی مُحمّد و آلِ محمّد و عجّل فرجهم" @navaye_asheghaan
"بر بضعه ی مصطفی هزاران صلوات بر کفو علی، کوثر قرآن صلوات بغض عدوی فاطمه شد معنی دین بر مادر امت مسلمان صلوات بر مقدم ریحانه ی طاها صلوات بر نور جنان، امّ ابیها صلوات شد فاطمه سرّ هستی کلّ جهان بر علت خلقت دو دنیا صلوات بر فاطمه ،صدّیقه ی اطهر صلوات بر عابده ی آل پیمبر صلوات او آمده تا یار ولایت بشود بر یگانه جانفدای حیدر صلوات ️علی مهدوی نسب(عبدالمحسن) @navaye_asheghaan
خانمان سوزترین داغ سراغم آمد سوز سوزنده ترین باد به باغم آمد اول زندگی ام زندگی ام ریخت بهم هستی ام رفت مرا باشررآمیخت بهم عاقبت چشم و نظرچشم مراپرنم کرد قد خیبرشکنم را غم زهرا خم کرد آتش کینه چه بد برگ و برم راسوزاند ورق زندگی ام را لگدی برگرداند بر علیه م همه ی شهرتبانی کردند خانه ی امن مرا خانه تکانی کردند دسته جمعی به دلم خنجر غدار زدند صورت یار مرا نقش به دیوار زدند به زمین خوردن من را همه آخر دیدند به امامی که زنش خورده زمین خندیدند میخ در تا به ابد آه مرا زخمی کرد پسرنارس در راه مرا زخمی کرد بر سرم هر چه زغم بود و نبود آوردند پهلوان بودم و من را به سجود آوردند آه با بخت بداقبال شده من چه کنم باغرورم که لگد مال شده من چه کنم غم من پر ز کلاف است شکایت دارم بیشتر من زغلاف است شکایت دارم بخدا همسرحوریه ام آزار نداشت دنده اش طاقت آن ضربه ی مسمار نداشت شعله از فرق شروع کرد به پایش آمد پهلویش را که شکستند صدایش آمد بعد چند ماه که بیماری در بستر بود بعد چند ماه که آه جگر حیدر بود دیدم امروز که برخواسته از بستر خود میزند شانه به موی پسر و دختر خود دیدم امروز که دستاس گرفته در دست جاروی خانه پراحساس گرفته در دست ته دل شاد من از اینهمه تغییر شدم ولی افسوس که یکباره زمینگیر شدم پسرانم خبرش را به ببرم آوردند خنجری تا به ابد بر جگرم آوردند تاحسن گفت پدر مادرمان جان دادم پاشدم راه بیفتم به زمین افتادم سربالین عروسم که رسیدم مردم چقدر غصه ی عمر کم او را خوردم التماس دعا مجتبی صمدی شهاب١۴٠٢
4_5924620163189050345.mp3
3.32M
☑️بند اول فاطمه ای گل یاس نیلوفری بانوی خانه ام که شدی بستری میزنی با غمت آتیش به جونم فاطمه یاور قامت کمونم غم تو میکشه حیدر رو آخر بعد تو فاطمه تاریکه خونه م چه جوری راضی شدی بری تنها، بدون من زهرا  بغضم بگیره چه جوری راضی شدی که بعد تو تو خونه ی غمها علیت بمیره چه جوری میشه  زینب دل خون و آروم کنم  من که با غم عجینم روزی صد بار جون میدم تا پشت در اشک حسین و  زینب و  میبینم فاطمه جانم ای  فاطمه جانم ای  فاطمه جان ☑️بند دوم رفتی از دست من ای قرار علی(ع) کاسه ی خون شده چشم تارعلی(ع) فاطمه درد من یکی دوتا نیست بی تو تو خونه مون رنگ صفا نیست تو مدینه همه دشمن ولی حیف با علی یک نفر هم آشنا نیست من همونم که با نوک انگشتم  کنده شده درب قلعه ی خیبر ببین حالا با داغه  تو چه لرزه افتاده به پاهام ای گل پرپر تو قرار بود همدم علی باشی تا اخر عمرم بمونی پیشم ای رفیق نیمه راهه من برگرد که داغ  قلب من  شد چند برابر فاطمه جانم ای  فاطمه جانم ای  فاطمه جان 💠💠💠1⃣1⃣0⃣5⃣💠💠 @navaye_asheghaan
4_5875032016977663621.mp3
1.25M
‌ مادر / نفسش اعجازه چادر خاکی شو / رو سرم می ندازه مادر / دوای هر درده قیامت دنبالِ / نوکراش می گرده حضرت مادر زیر پر چادرتن این همه نوکر با تو تماشایی تره صحنه ی محشر حضرت مادر بارون رحمتی - من مثل یک کویر ای مادر حسن - دست من رو بگیر امنا فاطمه ⁴ مادر / ضربان حیدر سوامون کن توی / شلوغیِ محشر شأنت / فوق هر ادراکه پسرت ارباب / همه ی افلاکه دل بی قراره حاجت اگه داری بیا رد خور نداره جز تو کدوم عشقی برا من موندگاره دل بی قراره بارون رحمتی - من مثل یک کویر ای مادر حسن - دست من رو بگیر امنا فاطمه ⁴ مادر / چرا چشمات تاره چش زینب سمتِ / خونِ رو دیواره مادر / چِقَدِ دلتنگی با چهل تا مردِ / بی حیا می جنگی افتادی از پا آخرشم با لگدش کَنْدْ درو از جا افتادی توی کوچه ها یکه و تنها افتادی از پا هیزم  آوردن و - در رو آتیش زدن افتادی رو زمین - پیش چشم حسن امنا فاطمه ⁴ احسان نرگسی @navaye_asheghaan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
❁﷽❁ ❤️ ─‌┅═‎‌‌‌‌‌‌✧❁࿇❁✧═‎‌‌‌‌‌‌┅─‌ بر کرب و بلا ، بهشت پر نور ، سلام تا سوی طبیب از منِ رنجور ، سلام بســیار حــــرم لازمـم آقا ، بطلــب تا کی بنــویسم ، به تو از دور سلام ─‌┅═‎‌‌‌‌‌‌✧❁࿇❁✧═‎‌‌‌‌‌‌┅─‌
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
«بسم ربّ المهدی عج» ❤️ ─‌┅═‎‌‌‌‌‌‌✧❁࿇❁✧═‎‌‌‌‌‌‌┅─‌ ای مـــاهِ دل آرای شــب تـار ، سلام ای زمــزمِ هــــر تشــنهٔ دیــدار ، سلام پیچیده به هر جای جهان، عطر ظهور ای منـــجی دنیـــای گرفتـــار ، سلام ─‌┅═‎‌‌‌‌‌‌✧❁࿇❁✧═‎‌‌‌‌‌‌┅─‌ 🤲
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
زیارت علی فانی 🌴💎🌹💎🌴 ـ 💕 آیت الله (ره) : چـله گنـاه نکـردن بگیـرید تا سـوزِ دل و اشـک چشمـانتان بـرای سیـد الشهـدا'؏لیه السلام ' فراوان گـردد. الهم عجل لولیک الفرج به نیت سلامتی وتعجبل درامرظهورآقا
enc_16400432450743120445411.mp3
7.06M
آتیشه خونمون چقدهیزم ریختن پیش خونمون یعنی اینجا بازم میشه خونمون آتیشه خونمون قد تو خم شده خونمون پا خور نامحرم شده دو نفر از جمع خونه کم شده قد تو خم شده توی هیجده بهار/ پیرت کردن از زندگی /سیرت کردن از زندگي سیرت کردن لگد بی هوا/ چند جا خوردی افتادی و هی پا خوردی افتادی و هی پا خوردی حورا رو میزنن / چشمو میبندن هر جا رو میزنن علی میبینه زهرا رو میزنن حورا رو میزنن وای از درد غلاف / شعله دور زهرا مشغول طواف کرده قنفذ با مغیره ائتلاف وای از درد غلاف بمیرم چادرت/ گرد میگیره دستات چقدر/ درد میگیره ۲ واسه دردات چقدر سوختی از تب از ماتمت دق کرد زینب از ماتمت @navaye_asheghaan
من یه مرغ پرشکستم آقاجون - @Maddahionlin.mp3
8.42M
با (عج) 🍃من یه مرغ پر شکستم آقاجون 🍃باز به این بیچاره بال و پر بده 🎤حاج 👌بسیار دلنشین 🌷 🌷 @navaye_asheghaan
زمینه شهادت حضرت زهرا س سیدمصطفی قدمگاهی میري فاطمه ، فکري به حالِ مُضطَرم کُن جُونِ فاطمه ، نگا به چشماي تَرم کُن فاطمه بِري ، میدوني که تنها میمونم از پیشم نَرو ، نگا به این دوروبَرم کُن ۲ درد مِیکِشي ، داري منو هم میکُشي جُون علي ، تِکون نَخور بَدتَر میشي گریه نَکُن ، تا یکمي بهتر بشي ۲ اي بهار من ، اي آرومو قَرار من تنها خواهشم ، نَرو تو از کنار من فاطمه ببین ، دلِ علي پُر از غَمه بي تو زندگي ، حَتّي دُنیا جَهنّمه حلالم کُن ، اَنیسه قَدکَمونم حلالم کُن ، هَمسرِ مهربونم ۲ جُونِ من نَگیر ، فاطمه دستتو به پهلو تا بلند میشي ، چرا میگیري دست به زانو لاعقل بگو ، دردُ و دلتو رو تا بِدونم اشکامو ببین ، چرا میگیري تو ازم رو ۲ چند روزِ که ، تو جُون نداري فاطمه حرفي بزن ، بجوري اوضات دَرهمه زوده بِدي ‌، به زندگیمون خاتمه ۲ تکیه گاه من ، اُمیدِ من پَناه من یاورم شُدي ، دلیله اَشکُ و آه من رفتي پُشت دَر ، میونِ شُعله ها و دود سوختي فاطمه ، بخدا حَق تو نَبود حلالم کُن ، اَنیسه قَدکَمونم حلالم کُن ، هَمسرِ مهربونم ۲ تا میبینمت ، هنوز نِگات مونده به این دَر فکرشو نَکُن ، زهرا دوباره میشه مادر پاک کُن اشکاتو ، ببین پَریشون شُده زینب تو بِري بِدون ، سیاهه روزگارِ حیدر ۲ ساکت نَمون ، اِینجور منو دلخُون نَکُن حرفي بِزن ، چیزي اَزم پنهون نَکُن بیشتر منو ، جوُنِ علي مدیون نَکُن ۲ بي تو بودنم ، عذابه زنده موندنم فکر رفتنم ، سَخته نفس کِشیدنم فکر من نباش ، بِمون بخاطرِ حسن اشکاشو ببین ، حرفي ز رفتنت نَزن حلالم کُن ، اَنیسه قَدکَمونم حلالم کُن ، هَمسرِ مهربونم ۲ @navaye_asheghaan
سوارِ عُمر به همراه کاروانی رفت که رفته،رفته تنم رو به ناتوانی رفت چِقَدر زود به دیدارم آمده ست اَجَل تمام فرصت دنیا چه ناگهانی رفت چه سالها که به دنبال معصیت طی شد بِجُنب ای دل آلوده ام! جوانی رفت گناه، برگ و بر شاخۀ مرا انداخت بهار حاصل عمرم چنین خزانی رفت به زرق و برق ظواهر چه ساده دلبستم ببخش، مشتری‌ات سمت هر دکانی رفت هنوز ذوق مناجات صبحگاه منی دلم برای تو با هر دم اذانی رفت کدام بادیه را خیمه گاه خود کردی پرم که خسته شد از بس پیِ نشانی رفت هزار مرتبه کج رفتم و تو بخشیدی هزار مرتبه حیثیَّتم عیانی رفت فقط بیا وُ بغل کن مرا؛ همین کافی ست چه خواهد آنکه در آغوش یارِ جانی رفت! همیشه از کَرَمَت ظرف خالی ام پُر شد کجا گدای تو دنبال لقمه نانی رفت؟ خُمار بادۀ عشقم دوای من نجف است خوش آنکه در پی می‌های آنچنانی رفت به روی سینۀ ما حک شده ست: مالِ علی نمی شود که جز اینجا به آستانی رفت تو را به اشک علی بعد فاطمه، برگرد! به آن رشیدۀ حیدر که قدکمانی، رفت... کنار علقمه تیرِ سه شعبه شد مسمار به جنگِ چشمِ علمدارِ قهرمانی رفت پس از شکستن عبّاس، خیمه غارت شد میان اهلِ حرم مستِ بددهانی رفت... @navaye_asheghaan
ابری گریست بر سر شهر و نماند و رفت از شعرهای چشم سپیدش نخواند و رفت هجده بهار آمد و روی دل زمین یک هاله از حریر بهشتی کشاند و رفت او حسرتی به وسعت دریای قلب خود زیر زبان زخم افق ها چشاند و رفت بالی شکسته داشت ولی با امید گفت عجل وفات و بال خودش را تکاند و رفت بعد از وداع آرزویش در دل شبی پشت سرش زمین و زمان را دواند و رفت آن دلش برای حسینش گرفته بود آن شب برای چشم سحر روضه خواند و رفت @navaye_asheghaan
شدی آشفته و من هم ز تو آشفته‌ترم پشت در سوختی و سوخته من هم جگرم زخم شد پلک تو از بس که به من پلک زدی با اشاره تو سلامم کنی ای محتضرم بس که ضربه به سرت خورد سرت را بستی تو سرت بستی و من بر سر زانوست سرم پیش چشمم چه بلایی سر چشمت آمد با همین چشم کبودت بنگر چشم ترم همه تقصیر مغیره است خودم می‌دانم قوت بازوی من بازوی تو کرده ورم مُردم آندم که صدای تو شنیدم زهرا گفتی ای فضه بیا زود،که من زیر درم بس که از روی در سوخته دشمن رد شد از تو و سینه‌ی خونین شده‌ات باخبرم می‌کشیدند مرا تا که نگاهم افتاد دیدم از ضربه پا له شده محسن پسرم @navaye_asheghaan
سال‌ها بی‌قرار بودم من بی‌قرار نگار بودم من که به حسرت دچار بودم من بسکه چشم‌انتظار بودم من گره‌ام بعد سال‌ها وا شد قسمت من حجاب زهرا شد جلوه‌ی عفت و حیا هستم بین سجاده با خدا هستم با نماز شب آشنا هستم تا سحر غرق ربنا هستم ظلمتم تا به نور مَحرَم شد هر نخَم دستگیر عالم شد روز و شب بی‌قرار زهرایم همدم شام تار زهرایم خوش‌به‌حالم که یار زهرایم تا قیامت کنار زهرایم سعی کردم که محرمش باشم زخم اگر دید مرهمش باشم از وجودم وقار می‌بارد از وقارم قرار می‌بارد از قرارم بهار می‌بارد گرچه از من غبار می‌بارد ریشه‌هایم به خاک حساس است تار و پودم معطر از یاس است راویِ روضه‌های کوچه منم گریه‌ی بی‌صدای کوچه منم شاهد ماجرای کوچه منم علت های‌هایِ کوچه منم دو سه ماه است گریه می‌بارم دو سه ماه است که عزادارم مثل بانو به خاک افتادم حبس شد بین سینه فریادم دست در دست مجتبی دادم گریه‌هایش نرفته از یادم تا قیامت دلی حزین دارم من به این روضه‌ها گرفتارم آسمان داشت تیره تر می‌شد پسری داشت خون‌جگر می‌شد کوچه خالی ز رهگذر می‌شد آتش کینه شعله‌ور می‌شد پای ابلیس نخ‌نمایم کرد روضه‌ی باز کوچه‌هایم کرد سایه‌های سیاه را دیدم اضطراب نگاه را دیدم عامل سدِ راه را دیدم مادری بی‌پناه را دیدم گر چه خوردم شبیهِ او سیلی صورت من ولی نشد نیلی ناگهان حرمت حرم گم شد کوچه هم در غبار غم گم شد راه خانه از آن ستم گم شد از قضا گوشواره هم گم شد آسمان چرخ زد به دور سرم خاک غربت نشست روی پرم داغ پیغمبر و غم بسیار غربت یار و آن همه آزار کوچه و آتش و در و دیوار همه هم دست هم شدند انگار تا که دست امیر بسته شود حرمت خانه‌اش شکسته شود بعد از آن خواب فاطمه کم شد آب شد پیکرش قدش خم شد گریه و ناله‌اش دمادم شد عاقبت رفتنش مسلم شد زخم من تا همیشه کاری شد رنگ من رنگ سوگواری شد فاطمه رفت و بی‌قرار شدم آخرین یادگار یار شدم سرِ زینب که ماندگار شدم باز هم صاحب افتخار شدم فاطمه در برم مجسم شد ناگهان موسم مُحرَم شد کربلا بود و غربت و غم بود گریه‌ها بی‌صدا و نم‌نم بود آسمان هم اسیر ماتم بود نه علمداری و نه مَحرم بود دور زینب سپاه می‌دیدم خیمه را بی‌پناه می‌دیدم دیده‌ام گریه‌های زن‌ها را تن افتاده بین صحرا را جسمی از نیزه اربا اربا را پسری روی دست بابا را خودم او را به خیمه‌ها بردم غصه بهر حسین می‌خوردم بعد اکبر حسین تنها شد بعد عباس از کمر تا شد تک و تنها میان صحرا شد روضه‌خوانِ حسین، زهرا شد دیدم افتاد از روی مرکب می‌کشید آه از جگر زینب دیدم آنجا دوباره مادر را التماس نگاه خواهر را بدنی روی خاک پرپر را شمر دستش گرفت خنجر را لب گودال خواهرش افتاد تهِ گودال مادرش افتاد کربلا از عطش لبالب بود آنکه قد خم نکرد زینب بود شام عصر دهم همان شب بود که تنِ شاه نامرتب بود باز هم گشت شعله‌ور آتش مثل من سوخت خیمه در آتش کربلا را غبار می‌دیدم با همین چشم تار می‌دیدم همه را بی‌قرار می‌دیدم لشکری نیزه‌دار می‌دیدم دیده‌ام روی نیزه قرآن را پیکری روی خاک، عریان را زینب آن لحظه با سرش افتاد پای جسم برادرش افتاد یاد بوسه به حنجرش افتاد گرچه گفتند معجرش افتاد ولی از قامتش حجاب نرفت از سر و روی او نقاب نرفت پاسبان خیام را بردند عزت و احترام را بردند روشناییِ شام را بردند سایه‌ی مستدام را بردند من و زینب سوار بر ناقه نیزه‌ای بود بین هر ناقه راه را بر عقیله سد کردند به یتیم حسین بد کردند از دل قتلگاه رد کردند بدن ماه را لگد کردند سخت بر ما گذشت در آن شب سر شکسته نشد ولی زینب رفت بزم حرام، بودم من بین بازار شام، بودم من در دل ازدحام، بودم من سنگ از پشت بام، بودم من هر کجا رفت با حجابش بود نور حق هر کجا حجابش بود @navaye_asheghaan
دوباره زارو زمین گیر اومدم روسیاهم که باتأخیر اومدم مثه هرشب تو معطلم شدی دوباره سرقرار دیر اومدم حرف خوبی برا گفتن ندارم گوشیم برا شنیدن ندارم شبونه زدم به جاده،می دونی که پایی برا رسیدن ندارم می خوام اشک نم نمو درست کنم وسیله توبه مو درست کنم خراب اومدم در خونه تو می خوام از نو خودمو درست کنم بعد از عمری گیر نیتم هنوز تو دلم دنبال خلوتم هنوز همه آماده مهمونی شدن ولی من تو خواب غفلتم هنوز بدجوری داد میزنه قیافه ام که من از دست خودم کلافه ام بعضی وقتا واقعافکر میکنم بین این مهمونا من اضافه ام باید آتیش تودلم درست کنم حال و روزمو یه کم درست کنم ازدلم پل بزنم تامدینه برا مادرم حرم درست کنم... ...نا نجیب دست روی باورم گذاشت قصه تلخی تودفترم گذاشت جلوی چشم همه تو کوچه ها پا روی چادرمادرم گذاشت پشت درآتیش گرفت کم نیاورد یه ذره به ابروهاش خم نیاورد سرتاپاغصه بود اما توخونه روغمای شوهرش غم نیاورد هی لگدمی خورد می گفت علی علی تو آتیش می سوخت می گفت حسین حسین شبا با دست ورم کرده همش پیروهن می دوخت میگفت حسین حسین... @navaye_asheghaan
منو ببخش برای لحظه هایی که بردم از یاد تو رو مهربونم از من فقط بدی رسید و تنها خدا به خاطر تو داد امونم دلگیر جمعه ها برای اینکه دلگیری از منو تموم کارام وقتی که تو راضی نباشی از من بارونی شبیه ابره چشمام این که میگم دوست دارم دروغ نیست دروغ هر چی غیر از این شنیدی بیا که پیر شدم توی جوونی رنگ موهام میزنه به سفیدی قصه عشق من به تو نبوده برای این یکی دو روز دنیا من اگه مردم و تو رو ندیدم بدون که بودم عاشق تو تنها هر جا میرم یاد تو ام عزیزم چون که تو هم به یادمی همیشه من تو رو دوست دارم فقط ببینم قسمت من میشه یا که نمیشه؟ گریه کن روضه شاه بی سر کجایی روضه خون مشک بی آب تو رو به جون عمه سه ساله ت منم نگاه کن نوکرت رو دریاب گریه کن روضه ی فاطمیه روضه مادر و خودت بخونش دلیل مرگ مادرت غلاف غلافی که خورده به استخونش @navaye_asheghaan
خبر پیچید در شهر و جماعت را صدا می‌کرد چه غوغایی به پا می‌کرد خبر پیچید در بینِ مدینه کینه‌ها را زیر و رو می‌کرد دست‌ها را خوب رو می‌کرد خبر می‌گفت امروز است روز آن زمان کینه‌هایمان تمام بغضها و غیظ‌های ما زمان انتقام کشته‌هایمان خبر می‌گفت فرصت هست زمان بردن اسب خلافت است خبر می‌گفت باید که به تهدید و به اجبار از علی بیعت گرفت و راه بر عترت گرفت و این چنین دولت گرفت و ... تا که با ما این جماعت هست خبر پیچید در شهر و جماعت جمع شد از هر کسی که تیغ مولا باعث اسلام او می‌شد منافق‌ها یهودی‌ها‌ی پنهان زر پرستان زورگویان دستهاشان خوب رو می‌شد خبر می‌گفت جای حق شناسی نیست ترسی نیست می‌ریزیم راحت که هراسی نیست خیال ما همه جمع است مامور است بر صبر و سکوت این مَرد تسلیم است بی کس مانده  یاری نیست با او و غیر از صبر کاری نیست با او ولیکن او علی هست و علی هم که علی باشد در آندم نانجیبی گفت : باید که همه با یک دگر  باشیم دست کم همه سیصد نفر باشیم همه رفتند پشت در همه جمعند پشت در تمام ناجوانمردان، اراذل، بی  ‌مروت‌ها خدایا جمع بی غیرت‌ها  همه جمعند و می‌گویند او تنهاست اینک سخت کاری نیست  زیرا که علی را هیچ یاری نیست علی را هیچ یاری نیست اما صدایی آمد از خانه صدایی که جماعت را به هم می‌ریخت به هم،ظلم و ستم می‌ریخت صدا می‌گفت : تنها نیست تا وقتی که من باشم اگرچه مَرد نه اما هزاران شیرزن باشم صدا می‌گفت برگردید تنها پیش مرگ بوترابم جان فدای بوالحسن باشم صدا می‌گفت اگر وقتش رسد رزمنده‌‌ی او در مصافی تن به تن باشم صدای فاطمه اما نفس‌های رسول‌الله می‌آمد آه می‌آمد صدایی که جماعت را به هم می‌ریخت جماعت خواست برگردد که شیطان ناله‌ای زد جمع دزدان خواست تا پاشد که فریادی رسید از غیظ از کینه  پُر از نفرت در آن سینه: که هیزم کو که مشعل آی مردم کو که آتش می‌کشم امروز با این خانه صاحبخانه را ... با آتش و با هیزم و تیغ و تبر هستیم راحت دست کم سیصد نفر هستیم  برگردید فقط یک یار دارد هرچه پیش آید مهیا من فقط یک یار دارد یک نفر،آن یک نفر با من فقط یک یار سد مانده تمام فاصله تا خرقه غصب خلافت این در است و یک قدم نه یک لگد مانده... خواست تا سمتی رود تا در نیفتد روی او حیف پهلویش به میخی خوردهِ بر در گیر کرد پشت در هِی زد نفَس اما به سینه حبس شد ناله‌ی یا فضه‌اش در بین حنجر گیر کرد آی در پیش حسینش چادر او گُر گرفت وای بین دست‌های شعله معجر گیر کرد رفت در کوچه به دنبال علی،از هر دو سو لااقل بین چهل نامرد مادر گیر کرد او زمین می‌خورد و آنجا آسمان می‌زد به سر هرچه شد دستان او بر شال حیدر گیر کرد تازیانه پیش رو ضرب غلاف از پشت سر در میان ضربه‌ها بالِ کبوتر گیر کرد خبر در کربلا پیچید خبر با تیغ‌ها با نیزه‌ها تا خیمه‌ها پیچید خبر پیچید در لشکر خبر می‌گفت جان فاطمه در بین گودال است پامال است خبر پیچید لشکر تا بریزد بر سرش آنجا خبر می‌گفت یاری نیست غیر از خواهرش آنجا خبر می‌گفت او تنهاست ما دست کم صدها نفر هستیم.... @navaye_asheghaan