4_5980997170931698337.mp3
6.76M
.
#حضرت_ام_البنین
#شور #تک
بند اول
فاطمه ی کلابیه ، جان و جانانه ی حیدر
بعدزهرا تویی بانو ، بانوی خانه ی حیدر
همسرخورشیدی و مادرماه
ای والله ۳
عقیلةالعرب صدات میزند
یا اماه ۳
ام الوفا...ام الادب
ام الحیا...ام البنین
بند دوم
تا دنیا دنیاست بی بی ، نورحق باتوهمراهه
شوهر تو یدالله و ، فرزندت اسداللهه
تمام اشکهای تو نذر غمه
ثارالله ۳
فخرهمین بس که تراخوانده حسین
یا اماه ۳
ام الوفا...ام الادب
ام الحیا...ام البنین
بند سوم
مه را کردی سرافکنده ، بانوچه قمری داری
ای جانم بفدای تو ، به به چه پسری داری
پسرنگو بگو امید عالمین
ای جانم ۳
پسرنگو بگو ذخیرة الحسین
ای جانم ۳
ام الوفا.... ام الادب
ام الحیا...ام البنین
🖋️حاج #محمدعلی_قاسمی✍🎤
#وفات_حضرت_ام_البنین
@navaye_asheghaan
.
#وفات_حضرت_ام_البنین
#زبانحال_حضرت_ام_البنین (س)
فلک میسوزد از اندوه سوزانی که من دارم
زمین میلرزد از حال پریشانی که من دارم
دو چششم ژاله می ریزد چنان الماس بر پایم
چنین اشکی ندارد هیچ چشمانی که من دارم
برای گریه کردن داغ بسیار است و میدانم
چنین داغی ندارد هیچ انسانی که من دارم
چنان میگریم از ماتم که خاک کربلا با من
شرار غم برانگیزد به حرمانی که من دارم
ز داغ و مرگ عباسم به سینه میهمان دارم
عدو همراه من گرید به مهمانی که من دارم
حسینم را به گودال و به زیر تیغ ها کشتند
که دل شد شعله ور از آه سوزانی که من دارم
فدا کردم به پای تو ز دامانم چهار اختر
به امیدی که برگردی به بستانی که من دارم
ولی افسوس این دارم حسینم غرقه در خون شد
که بعدش خانه ام شد بیت الاحزانی که من دارم
#محمدحسین_علیرمضانی ✍
@navaye_asheghaan
روضه_خوانی_حاج_مهدی_سماواتی_مراسم_عزاداری_حضرت_ام_البنین_سلام_الله.mp3
9.06M
🎙#روضه_حضرت_ام_البنین
📌 عزاداری #حضرت_ام_البنین (سلاماللهعلیها)
روضه خوانی | حاج #مهدی_سماواتی
@navaye_asheghaan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
آنکـس کہ در میـانه محشـر اُمیـد ماست
أُمالبنـین مادر سقـایِ کـربلاست 🕯🪔
-
سیدتی✨️
@navaye_asheghaan
9.61M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
ستاره میبارم قمر ندارم من
به من نگید مادر، پسر ندارم من
▪️وفات حضرت #ام_البنین خدمت مولای غریبمان امام زمان (عج) و عموم شیعیان تسلیت باد▪️
#وفات_حضرت_ام_البنین
#حضرت_ام_البنین
#نَشـــــــر=صَــــدَقِہ جاریِہ
┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄
@navaye_asheghaan
اباالفضلیم ام البنین مادرمه.mp3
5.45M
اباالفضلیم ام البنین مادرمه
روز افتتاح جنت البقیع
برامون روز مبارکی میشه
حرم ام البنین با حرم
آقامون امام حسن یکی میشه
🎙 #حسین_طاهری
#️⃣ #وفات_حضرت_ام_البنین_س
#️⃣ #زمینه
@navaye_asheghaan
🏴🏴🏴🏴🏴🏴
#روضه
#روضه دفتری_حضرت ام البنین (س)
#روضه وفات
بسم الله الرحمن الرحيم
السلام علیکِ یا زوجة وصی رسول الله
السلام علیکِ یــا عــزیــزةالــزهـــراء
السلام علیکِ یا اُمَّ البُدور الســَّواطع
یا فــاطـــمـــة بــنــت حـــِزام الکـِلابیه
المُکَنّاة باُمِّ البنین و رحمت الله و برکاته.
(دشتی)
🔸بنال ای دل؛ دلِ عالم غمین است
🔸شبِ جان دادن ام البنین است
🔸در این ماتم مگر اگر اشکی بریزد
🔸جزایش با امیرالمومنین است
🔸غمِ ام البنین پایان ندارد
🔸که دردِ بی کسی درمان ندارد
🔸نظر بر کربلا می کرد و می گفت
🔸بیا جانا که مادر جان ندارد
🔸بیا عباسِ من ای نورِ دیده
🔸زِ هجرت قامتِ مادر خمیده
🔸بیا تابوتِ مادر را تو بردار
🔸بزن بر سینه با دست بریده
⬅️اجرومزده شما عزیزان با خانم ام البنین انشاالله حاجت روا بشید شفای همه مریض ها انشاالله
امشب بریم درخونه خانم ام البنین
آی حاجت دارا..مریض دارا..آی جوون دارا..
تویی که آرزو داری حرم اباالفضل رو ببینی.امشب
دامن مادر ابالفضل رو بگیر..
دامن اباالفضل رو بگیر..باب الحوائجه..
درسته بی دست کربلاست.
اما دست عالمی رو گرفته..
آقا خودش ناامید شد اماکسی را نا امید از در خانه اش رد نمی کنه
مادرش ام البنین هم همینطوره..
اینا از خانواده کرمند..
از خانواده لطف و احسانند..
هر کی بیاد در خونشون دست خالی رد نمی کنه انشاالله به هر نیتی آمدی حاجت روا بشی شب وفات خانم
ام البنین است
دیدی میری تشییع جنازۀ یه مادری، اگه ببینی خلوته میگی حتما پسر نداره .. چون روابط عمومی هر خانواده پسرای اون خونوادهن.
فردا میخوان بدن حضرت ام البنین (س) رو تشییع کنن؛ کاش یکی از بچههای حضرت بود زیر تابوت مادرُ میگرفت .
بیبی جان! شما بچه نداشتین که زیر تابوت رو بگیرن، ولی من یه خانم دیگه رو سراغ دارم؛ پسرهاش بودن، شوهرش هم بود، اما تو دل شب غریبونه بدن رو تشییع کردن
بیبی جان! بازم خوبه شما رو روز تشییع کردن، بازم خوبه کسی به شما جسارت نکرد، اما مادر مارو تو مدینه زدن .
سینه شکسته، پهلوشکسته، بازوشکسته .
یازهرا
دیدی یه حرف میشنوی، میگی: نه! باورم نمیشه! اصلا! هیچ جوری! دروغه این حرفا
یا اگرم باور کنی، یعنی یقین پیدا کنی این حرف راسته، متحیر میشی ..
میخوام چندتا صحنه از کربلا بگم که متحیر شدن؛ یکیش اینجا بود:
اباعبدالله تا اومد بالای سر علی اکبرش؛ میگه “وَقَفَ مُتَحَیِّرا” (۱) اول متحیر شد: نه، این بدن علی اکبر نیست. آخه علی اکبر من اینجوری نبوده، رشید بوده
صحنه دوم رو میخوام بگم:
اون لحظهای که بیبی زینب اومد تو گودال قتلگاه، خودشم بدن حسین رو نشناخت؛ اما تا اومد بیرون دید یکی میگه: “اُخَیَّ ، اِلَیَّ” تا اومد نشست کنار این بدن، روایت میگه سکینه اومد کنار عمه نشست:
_عمه جان با کی حرف میزنی؟!
گفت: مگه نمیشناسی این بدن باباته؟
گفت: نه؛ آخه بابای من اینجوری نبوده؛ چهجوری میگی این بدن بدن بابامه!؟ نه لباسی، نه سری
یه صحنه هم تو شام سراغ دارم؛
اون لحظهای که زینب(س) دید داره با چوب خیزران به لب و دندان میزنه.(۲)
گفت: نه! اشتباه میکنی؛ این لب و دندان رو پیغمبر بوسیده
یه صحنه هم ام البنینه؛
بشیر که اومد خبر شهادت رو به امالبنین بده، عرضه داشت که چهار بچهت رو کشتن، گفت فدای حسین.
یکی یکی نحوه شهادتها رو گفت. تا رسید به عباس
(مادره دیگه، هی تو ذهنش مرور میکنه؛ اون سه تا بچهم راه داشته که بهشون نفوذ کنن، اما عباس رو من یکی قبول نمیکنم. چی شده عباسم
خورده خورده گفت تا رسید اینجا که؛ امالبنین عمود به فرقش زدن.😭
(هیچی نگفت.) تا حرفاش تموم شد، گفت: بشیر! من یه سؤالی ازت دارم؛چهجوری به عباس من نزدیک شدن؟ اصلا کسی جرئت نزدیک شدن به عباس رو نداره؛ چهجوری عمود به فرقش زدن؟😭
گفت: امالبنین، اول دست راستش رو انداختن، بعد دست چپش رو انداختن، بعد که دیگه دست نداشت دورش حلقه زدن، یه عده نامرد با نیزه، یه عده با شمشیر
اول میترسیدن بیان جلو، چون با چشماش همه رو فراری میداد. اما یه مرتبه اون نانجیب اومد جلو؛ گفت عباسی که میگن تویی!؟😭
گفت: نانجیب یه موقعی اومدی من دست به بدن ندارم. گفت: تو دست نداری ولی من دست دارم. این عمود رو بلند کرد، یهو عباس صدا زد: یازهرا
“امالبنین در کربلا نبودی، واویلا
بر فرق عباست زدن عمودی، واویلا”
حسین
الالعنة الله علي القوم الظالمين و سيعلم الذين ظلموا اي منقلب ينقلبون
#التماس_دعا
احمد بهزادی
🏴🏴🏴🏴🏴🏴
1403/9/25
🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴
#روضه
#روضه دفتری_حضرت_ام_البنین(ع)
#گریز به حضرت علی اکبر علیه السلام
بسم الله الرحمن ارحیم
یا رحمن یا رحیم
اللهمصلعلیفاطمةوابیهاوبعلهاوبنیهاوالسرالمستودعفیهابعددمااحاطبهیعلمک
اجرومزده شما عزیزان با فاطمه زهر(س) انشاالله حاجت روا بشید شفای همه مریض ها انشاالله امشب بریم درخونه خانم ام البنین
آی حاجت دارا..مریض دارا..آی جوون دارا..
تویی که آرزو داری حرم اباالفضل رو ببینی.امشب
دامن مادر ابالفضل رو بگیر..
دامن اباالفضل رو بگیر..باب الحوائجه..
درسته کربلا دستاشو ازبدن جداکردن
اما دست عالمی رو گرفته..
آقا خودش ناامید شد اماکسی را نا امید از در خونش رد نمی کنه
مادرش ام البنین هم همینطوره..
اینا از خانواده کرمند..
از خانواده لطف و احسانند..
هر کی بیاد در خونشون دست خالی برش نمیگردونند..
⬅️فقیری هرسال یه شب می اومد مدینه..در خانه ابالفضل..خرجی یک سالش رو از دست ابالفضل میگرفت و میرفت..
یه سال اومد مدینه درِ خانهٔ ام البنینو زد..
کنیز درو بازکرد..پرسید با کی کار داری..فقیر گفت برو به مولا و آقات بگو بیاد..
من با یه آقایی کار دارم اسمش رو نمیدونم..
ولی هرسال میام خرجی یکسالمو میگیرم و میرَم..
(گفت نشونی بده ببینم آقات کیه؟)
مرد فقیر گفت:اسمشو نمیدونم ولی آقای رشیدی بود..بلند بالا.. خیلی زیبا..خیلی مهربان..
⏪کنیز برگشت منزل
مادر ابالفضل بیبی پرسید کی بود پشت در؟
صدا زد خانم جان فقیری بود که هر سال می اومد خرجی یک سالشو از آقام عباس میگرفت..
خانم جان حالا که آقام نیست..شروع کرد گریه کردن..
یه وقت ام البنین صدا زد حالا که عباسم نیست.. منه مادرش هستم..
نمیزارم کسی از در خونه ابالفضلم نا امید برگرده..عباسم ناراحت میشه
بی بی فرمودند هر چی زیورالات تو خونه است بیارین بدین دست فقیر..
یه وقت دیدن ناراحت سرشو به دیوار گذاشت.😭
(چرا ناراحتی بگیرو برو)
صدا زد من به بهانه دیدن آقام می اومدم
من عاشق عباسم.(من برای پول نیامدم
اومدم دست و بازوی آقام ابالفضل رو ببوسم..
یه لحظه بگین آقام. خودش بیاد.
یه وقت نگاه کرد دید صدای شیون زنها بلند شد..چی شده
(چرا گریه میکنید؟(امان امان)
خانم صدا زد آی مرد دیر اومدی..
کربلا دستای ابالفضلمو از بدن جدا کردند..😭
آخ عمود آهن به فرقش زدند..
تیر به چشم نازنین پسرم زدند..
آخ تو کربلا شهیدش کردند.
داغشو به دل حسین گذاشتند..
یاد شهدا و امام شهدا اموات جمع حاضر فیض ببرندگریزی هم داشته باشیم به روضه علی اکبر(ع) همه اموات فیض ببرند
⏪ابا عبدالله.. وقتی اومد کنار علی اکبر دید علی داره پاهاشو رو خاکا میکشه خدایا هیچ پدرو مادری را داغ جوان نشان نده امام حسین نشت کنار میوه دلش علی اکبر سر علی را به دامن گرفت دلش ارام نشد سر علی را به سینه چسپانید ای از سوز دل صدا می زد علی جانم پسرم بابا تنها گذشتی رفتی هر کاری کرد نتوانست بدن علی اکبر به خیمه ببرد چه کرد صدا زد
🔸جوانان بنی هاشم بیاید
🔸علی را بر در خیمه رسانید
🔸خدا داند که من طاقت ندارم
🔸علی را بردرخیمه رسانم
الا لعنة الله علي القوم الظالمين و سيعلم الذين ظلموا اي منقلب ينقلبون
#احمد بهزادی
#التماس دعا
🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴
مداحی_آنلاین_نفس_در_گوشه_ی_این_سینه.mp3
1.99M
#روضه_حضرت_ام_البنین_س -
#دشتی
#حاج محمود کریمی
نفس در گوشه ی این سینه بسته
وای ترک بر چهره ی آیینه بسته
ای گلم زبس خاک بر سر ریختم من
ببین عباس دستم پینه بسته
بیرون مدینه وارد خیمه زنها شد.
چند باری بین زنها رو نگاه گرد
بعدام البنین...گفت...بگین زینبم کجاست
زینب جلو امد
ای مادر...ای مادر
تا چشمبه زینب افتاد دو دستی تو سرش زد
عزیز دلمپس چرا اینقدر پیرشدی..
یکسپری داد به ام البین.ای ن یادگاری عباس .
بعضی ها مشک رو همگفتند
گفت اینها رو کار ندارم.
بگین حسینم چی شد
گفتند عباس تو کشتند
گفت حسینم چی شد
گفتند دستها ی عباس تو از بدن جدا کردند
گفت ..حسینم چی شد.
گفتند...گفتند
ام البنین
فقط میگفت..حسین...حسین..
..حسین.چی شد.
زینب گفت مادر..
خودم دیدم گلویش را بریدند
صحبت که به اینجا رسید
دیدندام البنین از خیمه بیرون امد
رو خاکا به زمین خورددیدند.
خاکا ها رو برمیداره روسرش میریزهومیگه حسین.
هی میگه حسین ام البنین برات بمیره
نکه کاش می مردم.
اینروز و نمیدیدم ....حسین.حسین.
حسین و خیلی دوست داشت..
گفتند ام البنین چرا همه ش میگی حسین.
اسم عباس تو نمیگی
گفت اخه حسین مادر نداره...
@navaye_asheghaan
روضه حضرت ام البنین سلام الله علیها .mp3
13.29M
۲۴ آذر ۱۴۰۳
#روضه_حضرت_ام_البنین_س
سوی دروازه های شهر نبی
کاروانی زدور می آید
کاروانی که از میانه ی آن
عطر عشق و حضور می آید
زودتر زانکه قافله برسد
قاصدی آمده ز جانبشان
قاصدی که سیاه پوشیده
مو پریشان و دیده اش گریان
در میان مدینه با ناله
میدود داد میزند: مردم
"پور شیر خدای را کشتند
عوض چند کیسه ی گندم
همه از خانه ها برون آیید
حاجی داغ دیده آمده است
دختر سید زنان جهان
قدو بالا خمیده آمده است
عمه زینب زدور شیون کرد
شهر را غرق شور و غوغا کرد
ام کلثوم از نفس افتاد
یاد لبخندهای سقا کرد
سیدالساجدین به اشک روان
شعر ذبح عظیم می خواند
طفل عباس را نموده بغل
او "فاما الیتیم" می خواند*
ناگهان شهر از نفس افتاد
بغض شهر مدینه شد سنگین
زینب از ناقه خویش را انداخت
چونکه از ره رسید ام بنین
مادر ساقی و خدای ادب
دستهای عقیله را بوسید
با دو چشمی ز اشک آکنده
پرسشی را ز زینبش پرسید
گفت: بی بی تصدق سرتان
مجلس آرای عالمینم کو
ذوالجناحش چرا هویدا نیست
زینب من بگو حسینم کو
ناله زد دختر امیر عرب
گشت افلاک جمله مدهوشش
گفت ام البنین مپرس مپرس
رفت در جان پناه آغوشش
سر پاک برادر من را
از بدن از قفا جدا کردند
حجت الله را به دشت بلا
کوفیان خارجی صدا کردند
درمیان دو نهر آب روان
گشت یک طفل شیرخواره شهید
پیش چشمان بیقرار رباب
دست و پا زد ز گاهواره پرید
شعر از مجید خضرابی (با اندکی تصرف و تلخیص) نقل از اشعار آیینی حسینیه
@navaye_asheghaan