05_5929056645362485149.MP3
15.1M
#کربلایی_وحید_شکری🎤
#امام_حسین
#شور
#محرم99 جنت العباس کاشان
➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖
قال سید الکونین...
حسین منی و انا من حسین
امام هر آدم مومن حسین
سفینه النجاة لِلعالمین
راه نجات همه عالم حسین
به هر جا بنگرم من، فقط روی حسین است
چش نوکربه محشرفقط سوی حسین است
من ز جام تو مستم خراب خرابم
با این رو سیاهی ، نکردی جوابم
[یا اباعبدالله]
🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂
بازم اومدم روضه...
میخوام که واس تو مث حر بشم
یه سنگ بی قیمتمو دُر بشم
میگم که دیوونهٔ این روضه هام
بزار که تو دنیا تمسخر بشم
جنون هر شب من، فقط نام حسین است
دلم همچون کبوتر روی بام حسین است
من مرید و غلام تو وُ بچه هاتم
ایشالله تو محشر تو میدی نجاتم
[یا اباعبدالله]
.
#شور
#شب_پانزدهم_محرم
#جواد_مقدم
غم شده توی سینه انباشته
نگاه تو هوامونو داشته
خون شهیدا رو زمین ریخت تا
پرچم تو باشه برافراشته
تا لطف تو چاره سازه
این پرچم در اهتزازه
شاهی عالمو نمیخوایم
چون رعیت امام حسینیم
دنیا اینو باید بدونه
ما ملت امام حسینیم
آب و گِل ما قیمتیه
از تربت امام حسینیم
دنیا اینو باید بدونه
ما ملت امام حسینیم
... اربابم ابی عبدالله ...
با دلی که مست اباالفضله
ذکر ما پیوسته اباالفضله
هر کی مُخِل روضه هات باشه
حوالش به دست اباالفضله
تا عباس علم به دوشه
هیئت ها پُر از خروشه
با خون و جون و آبرومون
در خدمت امام حسینیم
دنیا اینو باید بدونه
ما ملت امام حسینیم
شاهی عالمو نمیخوایم
چون رعیت امام حسینیم
دنیا اینو باید بدونه
ما ملت امام حسینیم
... اربابم ابی عبدالله ...
#امام_حسین
#گلچین_محرم_1399
#شور
.👇
Moghadam-Shab15Moharam1399[05].mp3
2.91M
▪️غم شده توی سینه انباشته▪️
🎤 سبـک : #شور
🗓مراسم : #شب_پانزدهم_محرم الحرام 1399
.
#واحد
#جواد_مقدم
مدیون کرم ثاراللّهم
مجنون حرم ثاراللّهم
واللّهه سربلندم تو دنیا
تا زیر علم ثاراللّهم
من که یه عمریه سینه زنم
وقف حسین شده جون و تنم
پیرهن مشکی میشه کفنم ای جانم
کرب و بلاش آرزوی منه
عمریه بغض گلوی منه
عکس حرم روبروی منه ای جانم
زمزمه ی هر لب یا ابی عبدالله
ذکر لب زینب یا ابی عبدالله
... یا ابی عبدالله ، یا ابی عبدالله ...
هر کس که به نگاش دل میبنده
با دست خالی هم ثروتمنده
هر کس شد توی دنیا گریونش
تو محشر روی لبهاش لبخنده
هر کی شده سیاه پوش غمش
نوکری کرده پای علمش
فاطمه گفته که میخرمش ای جانم
هر کی یه بار توی روضه نشست
هر کی دلش توی روضه شکست
اهل بهشت شد و بارشو بست ای جانم
ذکرمه روز و شب یا ابی عبدالله
ذکر لب زینب یا ابی عبدالله
... یا ابی عبدالله ، یا ابی عبدالله ...
هستیمو من از این آقا دارم
هستیمو توی راهش میذارم
غیر از نوکریِ توی هیئت
از هر چی توی دنیا بیزارم
گریه براش آب و نون منه
نوکری نام و نشون منه
عشق حسین توی خون منه ای جانم
شور حسین تب و تاب منه
ذکر حسین رگ و خواب منه
عشق حسین مِی ناب منه ای جانم
اَشهد این مکتب یا ابی عبدالله
ذکر لب زینب یا ابی عبدالله
... یا ابی عبدالله ، یا ابی عبدالله ...
#امام_حسین
#گلچین_محرم_1399
#واحد
👇
Moghadam-Shab15Moharam1399[07].mp3
5.93M
▪️مدیون کرم ثاراللّهم ، مجنون حرم ثاراللّهم▪️
🎤 سبـک : واحـد
🗓مراسم : شب پانزدهم محرم الحرام 1399
.
#صلی_الله_علیک_یا_اباعبدلله
#زمزمه شهادت #امام_سجاد علیه السلام
هنوز باهامه با گریه هامه
جلو چشامه غروب گودال
هنوز اسیره قلبم میگیره
یادم نمیره غروب گودال
بعد سی چهل سال هنوزم
جلو چشامه قتله گاهت
مگه یادم میره پدر جان
رو نیزه ها طرز #نگاهت
غروب پر از خون گودال
آتیش خیمه های تنها
لحظه ی غارت و جسارت
فرار خواهرام تو صحرا
۲
شادی حرامه عمرم تمامه
غمهام ز شامه وای از اسیری
دستام بستن حد شکستن
چه ها نگفتن وای از اسیری
جلو چشمای من می زدن
بچه هاتو به قصد کشتن
هنوزم رو دستام می سوزه
کبودی زنجیر دشمن
مگه یادم میره چه جوری
ماها رو دور دادن توی شام
امون از کوچه ی یهودی
آتیش و خاکستر و دشنام
#امام_سجاد #_علیه_السلام
#زمزمه
#حسن_کردی
#شهادت_امام_سجاد
👇👇
.
« #شور جدید فوق العاده زیبا »
🎤کربلایی محمد حسین حدادیان
#شور_امام_حسین
.................................................................
بند اول
ای آب حیات اباعبدالله
کشتی نجات اباعبدالله
میمیرم برات (3) اباعبدالله
تویه خواب و بیداری ، منو زاری
اسم تو رو لبهامه ، نفسهامه
میگه هر ضربانم ، حسین جانم
اگه گناه کارم ، حسین و دوست دارم
مریده ابالفضل علمدارم
حسین حسین حسین جانم (3)
بند دوم
ناجی صراط اباعبدالله
ای صوم و صلاہ اباعبدالله
میمیرم برات (3) اباعبدالله
تو تاریکی قبرم ، که بی صبرم
تو با حیدر و زهرا ، میای آقا
میریم از تویه قبرم ، حرم با هم
الهی تو جنت ، باشه بازم هیئت
تویه چای روضه اش باشه تربت
حسین حسین حسین جانم (3)
👇
.
فرازهایی از روضه های امام سجاد علیه السلام
#مقتل
روزی امام سجاد (ع )در بازار مدینه شنید مردی می گوید: اِرحَمُونی اَنا رَجُلٌ غَریبٌ به من رحم کنید که من مردی غریب هستم.
حضرت به او فرمود: اگر مقِّدر شده باشد که تو در اینجا از دنیا بروی آیا جنازه ات بدون دفن می ماند؟ آن مرد با تعجب گفت: الله اکبر، چگونه جنازه ام را دفن نمی کنند با اینکه در برابر دید مردم مسلمان می باشد. امام سجاد ع منقلب شد و گریست و با همان حال فرمود:
«و اسَفاه عَلَیکَ یا اَبَتاهُ! ثُبقی ثَلاثَهَ اَیّامِ بِلا دَفنِ وَ اَنتَ اِبنٌ بِنتِ رَسُولِ الله».
ای وای، فریاد از اندوه جانکاه تو ای پدر! که جنازه ات سه روز بدون دفن باقی ماند با اینکه پسر دختر پیامبر خدا ص هستی.
سیره امام سجاد علیه السلام ص۱۵۴
#مقتل
ذبح گوسفند
روزی امام زین العابدین (ع )از بازار مدینه عبور می کرد دید قصّابی گوسفندی را می کشاند تا آن را در کشتارگاه ذبح نماید.
به او فرمود: آیا این گوسفند را آب داده ای.
قصاب گفت: ما قصاب ها تا آب به گوسفند ندهیم او را ذبح نمی کنیم.
امام سجاد ع گریه کرد و فرمود:
«و اَلهفاهُ عَلَیکَ یا اَبا عَبدِالله، الشّاهُ لاتُذبَحُ حَتّی تُسقی الماءُ وَ اَنتَ اِبنُ رَسُولُ الله تُذبَحُ عَطشانا».
ای داد و بیداد بر مصائب تو ای اباعبدالله (ع)، گوسفند بدون نوشاندن آب ذبح نشود ولی با اینکه تو پسر رسول خدا (ص) بودی با لب تشنه سر از بدنت جدا کردند.
ماساه الحسین ۱۵۳
#مقتل
نحوه انتقال اسرا از زبان امام باقر علیه السلام
منبع: اقبال؛ سیدبن طاووس، ج 3 ص 89
مُحَمَّد بن عليّ [الباقر] عليهما السلام: سَأَلتُ أبي عَلِيَّ بنَ الحُسَينِ عليه السلام عَن حَملِ يَزيدَ لَهُ، فَقالَ: حَمَلَني عَلى بَعيرٍ يَطلُعُ بِغَيرِ وِطاءٍ، ورَأسُ الحُسَينِ عليه السلام عَلى عَلَمٍ، ونِسوَتُنا خَلفي عَلى بِغالٍ اكُفٍ، وَالفارِطَةُ خَلفَنا وحَولَنا بِالرِّماحِ، إن دَمَعَت مِن أحَدِنا عَينٌ قُرِعَ رَأسُهُ بِالرُّمحِ، حَتّى إذا دَخَلنا دَمِشقَ صاحَ صائِحٌ: يا أهلَ الشّامِ هؤُلاءِ سَبايا أهلِ البَيتِ المَلعون
ترجمه: امام باقر عليه السلام: از پدرم على بن الحسين (زين العابدين) عليه السلام در باره بردن او به سوى يزيد پرسيدم. فرمود: «مرا بر شترى لَنگ و بدون جهاز، سوار كردند و سر حسين عليه السلام بر بالاى عَلَمى بود و زنانمان، پشت سرِ من بر استرانى بدون پالان، سوار بودند. كسانى كه ما را مىبردند، از پشت سر و گرداگردمان، با نيزه، ما را احاطه كرده بودند و آزار مىدادند. اگر اشكى از ديده يكى از ما فرو مىچكيد، با نيزه به سرش مىكوبيدند، تا آن كه وارد شام شديم. جارچى جار زد: اى شاميان! اينان، اسيران اهل بيتِ ملعون اند»
#مقتل
نحوه انتقال اسرا به شام در بیان امام زمان عج
منبع:زیارت ناحیه مقدسه
وَ سُبِیَ اَهلُکَ کَالعَبِیدِ وَ صُفِدُوا بِالحَدیِدِ فُوقَ اَقتابِ المَطّیات تَلفَحُ وُجُوهَهُم حَرُّ الهاجِراتِ یُساقُونَ فِی البَرارِی وَ الفَلَوات اَیدِیَهُم مَغلُولَهٌ اِلَی العِناقِ یُطافُ بِهِم فِی الاَسواقِ فَوَیلٍ لِلعُصاه الفُسّاقِ ...»
ای جد بزرگوار فراموش نمی کنم آن هنگام را که پس از شهادتت افراد خانواده ات را مانند بردگان اسیر کردند و زنجیر آهنین از پشت گردن به آنها بستند و آنها را بر فراز شتران تندرو بی سرپوش و فاقد محمل (با کمال بی احترامی) سوار نمودند که پوست صورتشان از شدت گرمای سوزان سوخت، آنها در بیابان ها و راه ها حرکت داده شدند، دست هایشان را به گردن هایشان بستند و در کوچه ها و میدان ها عبور دادند وای بر آن مردم گنهکار و بی شرم.
#مقتل
#کاروان_اسرا
#امام_سجاد #_علیه_السلام
.
.
#دیر_راهب
#سرهای_شهدا
✅داستان اسلام آوردن راهب مسیحی، در منابع متعددی از کتب شیعه و اهل سنت، ذکر شده است از جمله؛
در کتاب الخرائج و الجرائح قطب الدین راوندی[متوفی سال۵۷۳ق](۱) و کتاب تذکرۀ الخواص ابن جوزی[متوفی سال۶۵۴ق](۲) و همچنین در کتاب مناقب ابن شهرآشوب[متوفی سال۵۸۸ق] ذکر شده است.
👤سید ابن طاووس درباره افرادی که سر مبارک امام حسین(ع) را حمل می کردند، می نویسد :
📋《لَمّا قُتِلَ الْحُسَيْنُ بْنُ عَلِي(ع) وَ حَمَلُوا بِرَاءْسِهِ جَلَسُوا يَشْرَبُونَ وَ يَجِيى ءُ بَعْضُهُمْ بَعْضا بِالرَّاءْسِ فَخَرَجَتْ يَدُ وَ كَتَبَتْ بِقَلَمٍ حَديدٍ عَلَى الْحائِطِ :
اَ تَرْجُو اءُمَّةٌ قَتَلَتْ حُسَيْناً،
شَفاعَةَ جَدِّهِ يَوْمَ الْحِسابِ؟!》
♦️وقتی امام حسين(ع) به درجه شهادت نائل آمد، سر مطهر آن جناب را به سوى شام مى بردند و در هر منزلى كه فرود مى آمدند، حمل كنندگان آن سر مقدس مى نشستند و شراب می خوردند و بعضى از ايشان آن سر انور را به نزد بعضى ديگر مى آورد.
پس در آن حين، دستى از غيب بيرون آمد و با قلم آهنى اين شعر را بر ديوار نوشت :
آيا امتى كه حسين(ع) را كشتند، در روز قيامت اميد شفاعت جدّ او را دارند؟!
📋《فَلَمَّا سَمِعُوا بِذلِکَ تَرَکُوا الرَّأْسَ وَ هَزِمُوا》
♦️ماموران ابن زياد چون اين صحنه را ديدند، سر مبارک امام حسین(ع) را رها کردند و همگى از ترسشان گريختند.(۳)
👤ابن شهر آشوب این قضیه را با داستان کامل راهب مسیحی می نویسد :
وقتی عُبیدالله بن زياد به سرکردگی خولی بن یزید أصبَحی سر امام حسين(ع) را همراه با زنان و اطفال از نسل رسول اکرم(ص) که سخت در بندشان كرده بود، سوار بر شترِ بى جهاز به سمت شام نزد یزید بن معاویه فرستاد.
لشگریان هرگاه در منزلى فرود مى آمدند، سر را از صندوق مخصوص آن بيرون مى آوردند و آن را بر سرِ نيزه مى كردند و همه شب تا هنگام حركت، از آن، محافظت مى كردند و سپس آن را به صندوق، باز مى گرداندند و حركت مى كردند.
لشکر خولی، در یکی از شبها در کنار دیر راهبی در حوالی شهر حلب، منزل کرده و سر مبارک را بر نیزه کرده و دور او نشسته و از آن حراست می کردند.
و همگی به شُرب خمر مشغول گشتند.
در آنجا در سه نوبت دستی از غیب بیرون شده بر دیوار بیرونی دیر و عبادتگاه، ابیاتی در لعن و عذاب قاتلان امام حسین(ع) می نوشت.
لشکریان از این ابیات خوف کرده و عیش و طرب رها را رها کردند و از صاحب دیر درخواست کردند که شب را در درون دیر بگذرانند.
آن غذا بر آنان ناگوار شد و آن شب با ترس خوابیدند.
نیمه شب، صدایی به گوش راهب رسید، چون گوش داد ذکر تسبیح و تقدیس الهی شنید.
راهب برخاست و سر از پنجره ی دیر بیرون کرد.
📋《رَأَى الرّاهِبُ نوراً مِن مَكانِ الرَّأسِ إلى عَنانِ السَّماءِ، فَأَشرَفَ عَلَى القَومِ》
♦️راهب دید از صندوقی که در کنار دیوار نهاده اند، از جايگاهِ سر مبارک امام حسین(ع)، تا دوردستِ آسمان نور عظیمی به جانب آسمان بالا می رود.
📋《وَ قالَ: مَن أنتُم؟
قالوا: نَحنُ أصحابُ ابنِ زِيادٍ.
قالَ: وهذا رَأسُ مَن؟
قالوا: رَأسُ الحُسَينِ بنِ عَلِيِّ بنِ أبي طالِبٍ، ابنِ فاطِمَةَ بِنتِ رَسولِ اللَّهِ(ص).
قالَ: نَبِيُّكُم؟
قالوا: نَعَم.
قالَ: بِئسَ القَومُ أنتُم، لَو كانَ لِلمَسيحِ وَلَدٌ لَأَسكَنّاهُ أحداقَنا》
♦️آن راهب به آنان رو كرد و گفت :
شما كيستيد؟
گفتند : ما ياران ابن زياد هستيم.
راهب گفت : اين سرِ كيست؟
گفتند : سرِ حسين بن على بن ابى طالب پسر فاطمه، دختر پيامبر خدا(ص) است.
راهب مسیحی گفت : پيامبرتان؟!
گفتند : آرى.
راهب گفت : قوم بدى هستيد!
اگر مسيح(ع) فرزندى داشت، او را بر بالاى چشمانمان جاى مى داديم.
راهب بسی ناراحت و محزون شد و برای نگه داشتن سر امام حسین(ع) برای یک شب به سپاهیان ابن زیاد پیشنهاد وسوسه انگیزی داد.
📋《ثُمَّ قالَ : هَل لَكُم في شَيءٍ؟
قالوا : وما هُوَ؟
قالَ : عِندي عَشَرَةُ آلافِ دينارٍ تَأخُذونَها، وتُعطونِّي الرَّأسَ يَكونُ عِندي تَمامَ اللَّيلَةِ، وإذا رَحَلتُم تَأخُذونَهُ!
قالوا: وما يَضُرُّنا، فَناوَلوهُ الرَّأسَ، وناوَلَهُمُ الدَّنانيرَ، فَأَخَذَهُ الرّاهِبُ، فَغَسَلَهُ وطَيَّبَهُ، وتَرَكَهُ عَلى فَخِذِهِ، وقَعَدَ يَبكي اللَّيلَ كُلَّه》
♦️سپس راهب گفت : آيا موافقيد كارى كنيم؟
گفتند : چه كارى؟
گفت : ده هزار دينار، نزد من است.
آن را مى گيريد و در عوض امشب، سر را به من مى دهيد و آن را هنگام حركت، از من پس مى گيريد.
گفتند : براى ما زيانى ندارد.
سر را به او دادند و دينارها را داد و سر را گرفت و آن را شست و خوشبو كرد و روبروی خود قرار داد و همه شب را به گريه نشست.
ادامه مطلب :👇
.