eitaa logo
کانال نوای عاشقان
23.7هزار دنبال‌کننده
4.7هزار عکس
2.2هزار ویدیو
617 فایل
﷽ 📚کاملترین مرجع اشعار برای مداحان 📑کپی مطالب با ذکر منبع موجب رضایت اهل‌بیت می‌باشد. 📩شاعران گرامی اگرتمایل به همکاری داشته باشید میتوانید،با بنده؛️مرتبط بشوید 🌻༎شرائط |تـبادلات مدیر کانال نوای عاشقان کربلایی هادی صالحی @h_salehi6
مشاهده در ایتا
دانلود
زمان: حجم: 239.5K
کلیسا شده نورانی چه میزبان چه مهمانی سر بریده رو دادن به یک راهب نصرانی واویلا حسین ...خون شدازغم دل مصطفی حسین واویلا حسین .... تو کجا دِیرِ مسیحیا حسین وای حسین .... روزا روی نی اذیت بود شبا رو خشت و تربت بود این اولین شبه جایِ سر بریده راحت بود واویلا حسین ... چرا خشکیده لب اطهر تو واویلا حسین ... معلومه تشنه بریدن سرِتو وای حسین ..... سر بریده رو تا شُست با دیده های تر راهب صدای مادرش اومد کمی آهسته تر راهب زخمیه سرش...خون میریزه از رگای حنجرش زخمیه سرش... الهی براش بمیره مادرش وای حسین
عاشق شدن، شاید... اگر... اما... نمی‌خواهد مجنون نمی‌گوید مرا لیلا نمی‌خواهد من آمدم دورت بگردم، برنگردانم شمعِ نگاهت گِردِ خود پروانه می‌خواهد دنیا برای اهل دنیا؛ من تو را دارم آن‌که تو را دارد دگر دنیا نمی‌خواهد امروز جایی نوکری کردم که اربابش هرچه شود، عذر مرا فردا نمی‌خواهد عاشق میان سینه دارد یک حُسینیه عاشق برای گریه کردن جا نمی‌خواهد هرکس که چای روضه را پَس می‌زند انگار در جنّت است و آب کوثر را نمی‌خواهد گریه کنت با دست، بر سر می‌زند یعنی از غُصه‌ی ذبح سرت، سر را نمی‌خواهد * * داغ علی اکبر به جانت آتش افکنده جسم تو دیگر تابش گرما نمی‌خواهد حداقل یک پارچه رویت بیندازند پوشاندن پیکر دگر فتوا نمی‌خواهد از کربلا تا کوفه و از کوفه تا به شام راهب فقط فهمید مویت شانه می‌خواهد سروده گروه ادبی @navaye_asheghaan
عاشق شدن، شاید... اگر... اما... نمی‌خواهد مجنون نمی‌گوید مرا لیلا نمی‌خواهد من آمدم دورت بگردم، برنگردانم شمعِ نگاهت گِردِ خود پروانه می‌خواهد دنیا برای اهل دنیا؛ من تو را دارم آن‌که تو را دارد دگر دنیا نمی‌خواهد امروز جایی نوکری کردم که اربابش هرچه شود، عذر مرا فردا نمی‌خواهد عاشق میان سینه دارد یک حُسینیه عاشق برای گریه کردن جا نمی‌خواهد هرکس که چای روضه را پَس می‌زند انگار در جنّت است و آب کوثر را نمی‌خواهد گریه کنت با دست، بر سر می‌زند یعنی از غُصه‌ی ذبح سرت، سر را نمی‌خواهد * * داغ علی اکبر به جانت آتش افکنده جسم تو دیگر تابش گرما نمی‌خواهد حداقل یک پارچه رویت بیندازند پوشاندن پیکر دگر فتوا نمی‌خواهد از کربلا تا کوفه و از کوفه تا به شام راهب فقط فهمید مویت شانه می‌خواهد سروده گروه ادبی
بسم الله الرحمن الرحیم شبیر مانند حر و مثل حبیب و چنان زهیر هرکس که ماند پای تو شد عاقبت‌به‌خیر وقتی که دست‌گیر دوعالم فقط تویی حاشا اگر غلام تو مایل شود به غیر در مسلک و مرام تو پیر و جوان یکی‌ست فرقی نمی‌کنند علی‌اکبر و بریر جهل از دوجبهه با تو به پیکار می‌شتافت گاه از بنی‌امیه و گاه از بنی‌زبیر قوم یهود نیز برای ادای دین گاهی گرفته‌اند به لب ذکر یاشبیر دیگر شبیه امّ‌وهب‌ها ندیده است چشم زمانه هرچه در آفاق کرده سِیر حتی مسیح در غم تو گریه می‌کند وقتی سر بریده‌ی تو می‌رسد به دیر با هر سلام زائر کرببلا شدیم این راه را رسانده به دستان ما سُدیر @navaye_asheghaan
زمینه؛ مهمان راهب.mp3
زمان: حجم: 3.74M
علیه‌السلام 🔹مهمان راهب🔹 امشب غوغاست شوری برپاست ای مهر ای ماه امشب مهمان راهبی همچون یحیی تو در اوج مصائبی خون شده دلم از مصیبت تو چه بوده مگر حکایت تو حکایت غربت تو چرا پریشان شد موی تو به فدای تو چرا شده خونین روی تو به فدای تو به فدای تو و لب‌های تو «مظلوم، تشنه، تنها» ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ دارد مویت عطر جنت ای سر با خود داری نور پیمبران بر من یک‌دم از آیات خدا بخوان زنده شد دلم از اِشارَت تو نگاه پر از بشارت تو فدای کرامت تو با دل من در این نیمه‌شب سخنی بگو از نامت ای ماه تشنه‌لب سخنی بگو سخنی بگو ای خونین‌گلو «مظلوم، تشنه، تنها» ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ ماندم تنها غرق غم‌ها ماه حیدر نور چشم محمدم جان زهرا محبوب قلب احمدم مقتلم شده دشت کرب‌وبلا تنم که مُرَمَّلٌ بِالدّماء سرم شده ماه شب‌ها غرق به خون شد ماه حرم ولی تشنه‌لب کشته شده حتی اصغرم ولی تشنه‌لب همه تشنه‌لب و در تاب و تب «مظلوم، تشنه، تنها» شاعر: نغمه‌پرداز: .@navaye_asheghaan
آمد سراغ صندوق، آمد شبانه راهب از قبل شد کمان‌تر، قدّ کمان راهب یک عمر منتظر بود تا سر بیاید از راه به او سپرده بودند، پیشینیان راهب با مشت زد به سینه، با اشکِ دیده‌اش گفت زیباتر از مسیحا! دردت به جان راهب شاهی که هر دو عالم بودند در امانش آن شب سپرد اما، سر در امان راهب بعد از تنور خولی، قبل از مساجد شام شد نوبت کلیسا، شد میهمان راهب تا شد سرش مرتب، پیش نگاه زینب فوراً رسید خیرش، به خاندان راهب مریم به سینه می‌زد، آسیه گریه می‌کرد در مجلسی که زهرا شد روضه‌خوانِ راهب دردی به جانش افتاد، تا دید وضع سر را دردی که شعله می‌زد، تا استخوان راهب گیسوی چنگ خورده...، ابروی سنگ خورده... اوضاع صورتش برد، تاب و توان راهب وضع بد دهان را، زخم روی زبان را تا دید ناگهان بند آمد زبان راهب آبی نخورد دیگر، نانی نخورد دیگر خونِ جگر از آن پس، شد آب و نان راهب آرام شد رقیه، وقتی که از کلیسا آمد سحر به گوشش، صوت اذان راهب در اوج قِصه بوسه می‌زد به گونه‌ی او جای رباب خالی در داستان راهب ┅┅┅┅┄❅[﷽❅┄┅┅┅ @navaye_asheghaan
نوشتم اول خط: بسمه‌ تعالی سر بلندمرتبه پیکر، بلندبالا سر فقط به تربت اعلات سجده خواهم کرد که بندۀ‌ تو نخواهد گذاشت هرجا سر قسم به معنی «لا یُمکن الفرار از عشق» که پُر شده‌ست جهان از حسین سرتاسر نگاه کن به زمین! ما رایت الا تن به آسمان بنگر! ما رایت الا سر سری که گفت من از اشتیاق لبریزم به سرسرای خداوند می‌روم با سر هرآنچه رنگ تعلق، مباد بر بدنم مباد جامه، مبادا کفن، مبادا سر همان سری که یَُحّب الجمال محوش بود جمیل بود جمیلا بدن جمیلا سر سری که با خودش آورد بهترین‌ها را که یک به یک همه بودند سروران را سر زهیر گفت حسینا! بخواه از ما جان حبیب گفت حبیبا! بگیر از ما سر سپس به معرکه عابس «اَجَنَّنی» گویان درید پیرهن از شوق و زد به صحرا سر بنازم ام وهب را به پارۀ تن گفت: برو به معرکه با سر، ولی میا با سر خوشا به حال غلامش، به آرزوش رسید گذاشت لحظۀ آخر به پای مولا سر در این قصیده ولی آنکه حُسن مطلع شد همان سری‌ست که بُرده برای لیلا سر سری که احمد و محمود بود سر تا پا همان سری که خداوند بود پا تا سر پسر به کوری چشمان فتنه کاری کرد پُر از علی شود آغوش دشت، سرتاسر امام غرق به خون بود و زیر لب می‌گفت: به پیشگاه تو آورده‌ام خدایا سر میان خاک، کلام خدا مقطعه شد میان خاک: الف، لام، میم، طاها، سر حروف اطهر قرآن و نعل تازۀ اسب چه خوب شد که نبوده‌ست بر بدن‌ها سر تنش به معرکه سرگرم فضل و بخشش بود به هر که هرچه دلش خواست داد، حتی سر نبرد تن به تن آفتاب و پیکر او ادامه داشت ادامه سه روز ...اما سر - جدا شده‌ست و سر از نیزه‌ها درآورده‌ست جدا شده‌ست و نیفتاده است از پا سر صدای آیۀ کهف الرقیم می‌آید بخوان! بخوان و مرا زنده کن مسیحا سر بسوزد آن همه مسجد، بمیرد آن اسلام که آفتاب درآورد از کلیسا سر چه قدر زخم که با یک نسیم وا می‌شد نسیم آمد و بر نیزه شد شکوفا سر عقیله غصه و درد و گلایه را به که گفت؟ به چوب، چوب‌ محمل؛ نه با زبان، با سر :: دلم هوای حرم کرده است می‌دانی دلم هوای دو رکعت نماز بالا سر ✍ @navaye_asheghaan
🏴 علیه السلام ✍ 〰️〰️〰️〰️〰️〰️ سرِ نیزه، نیمه شب / سرِ ماهتو دیدم آخه سکه چیزی نیست / همه هستیمم میدم شده روشن از نورت / همه دیرِ تاریکم به عیسی قسم انگار / به تو خیلی نزدیکم همه گفتن این سرِ نوه ی پیغمبره روی موهات ای مسیح چه قَدَر خاکستره تو کجا نیزه کجا؟ ماه صحرا 〰️〰️〰️〰️〰️〰️ شدی تو انیس من / یا من سر به راه تو؟ بگو یار غمدیده / چی بوده گناه تو؟ اگه پور طاهایی / چرا گونه هات زخمه؟ چطور سر بریدن که / رگای تو بی نظمه؟ می کُشه راهب رو این صورت تاول زده بگو با خونِ لبت چی به روزت اومده ای ذبیح کربلا ماه صحرا 〰️〰️〰️〰️〰️〰️ آقا زخمای پلکات / از این دل امون برده چقد گریه کرده این / چشای جوون مرده رو پیشونیو گونه ت / جای بارشِ سنگه داره دیگه صب میشه / چقد وقت من تنگه ... بعد چن روز عادی نیس زخمای پر التهاب می شورم با احتیاط صورتت رو با گلاب ای نگارِ آشنا ماهِ صحرا 〰️〰️〰️〰️〰️〰️ حالا که آقا حالِ / منو زیر و رو کردی چقد حیفه که بازم / روی نیزه برگردی ببین دیر راهب رو / چقد با صفا کردی حسینیه شد قلبم / منو مبتلا کردی یک شبه مهمونی و آهِ حسرت می کشم توی این غربت شدی همه ی آرامشم ای عزیز مصطفی ماه صحرا ⚫️ مشابه سبک زیر خوانده می‌شود .👇 @navaye_asheghaan
زمینه؛ مهمان راهب.mp3
زمان: حجم: 3.74M
علیه‌السلام 🔹مهمان راهب🔹 امشب غوغاست شوری برپاست ای مهر ای ماه امشب مهمان راهبی همچون یحیی تو در اوج مصائبی خون شده دلم از مصیبت تو چه بوده مگر حکایت تو حکایت غربت تو چرا پریشان شد موی تو به فدای تو چرا شده خونین روی تو به فدای تو به فدای تو و لب‌های تو «مظلوم، تشنه، تنها» ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ دارد مویت عطر جنت ای سر با خود داری نور پیمبران بر من یک‌دم از آیات خدا بخوان زنده شد دلم از اِشارَت تو نگاه پر از بشارت تو فدای کرامت تو با دل من در این نیمه‌شب سخنی بگو از نامت ای ماه تشنه‌لب سخنی بگو سخنی بگو ای خونین‌گلو «مظلوم، تشنه، تنها» ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ ماندم تنها غرق غم‌ها ماه حیدر نور چشم محمدم جان زهرا محبوب قلب احمدم مقتلم شده دشت کرب‌وبلا تنم که مُرَمَّلٌ بِالدّماء سرم شده ماه شب‌ها غرق به خون شد ماه حرم ولی تشنه‌لب کشته شده حتی اصغرم ولی تشنه‌لب همه تشنه‌لب و در تاب و تب «مظلوم، تشنه، تنها» شاعر: نغمه‌پرداز: @navaye_asheghaan
شـامـگـه که عـیـسیِ چرخ کـبود کرد بر سر طـیـلـسـان مشگـبـود داد چـرخ تـوسـن معـکـوس‌سِـیر جای خـاصان حـرم، در پای دِیْر دِیْری اما در صفا «بیت‌الحرام» کعـبه‌ای، در وی خـلـیلی را مقام معتکف در وی، یکی پیری صبیح چون به تخت طارم چارم، مسیح راهـبی، روشـن‌دلـی، فـرزانـه‌ای مسجـدی در کـسـوت بت‌خـانه‌ای □□□ ناگـهـان دستی ز غـیب آمد پـدیـد با مـداد خـون و با کـلـک حـدیـد پس سه بیتی بعد غیبت در سه بار برنوشت از خون به دیوار حصار کـامـتـی که کـشـت فـرزند بتـول خواهد آیا شافـعـش بودن رسول؟ کافران ماندند از او حـیران همه وز شگفت انگشت بر دندان همه □□□ کرد راهب سر برون از دِیْر و دید آتـشـی سـوزان به نخـل نی، پدید شـعـلـه‌رویی، خـود‌نـمایی می‌کند فــاش دعــوی خــدایـی مـی‌کــنـد فـتــنـۀ دل‌هـای آگــاه اسـت، ایـن دعـوی «انـی انـاالله» است، این پیر روشن‌دل پس از روی شگفت رو به سوی آن سیه‌بختان گرفت گفت: الله! این گرامی‌سر ز کیست؟ رفته بر نوکِ سنان از بهر چیست؟ پـاسـخـش دادنـد آن قـوم جـهــول کز حـسـیـن‌بن‌عـلی، سبط رسول ادامه این مثنوی در فایل بعدی 👇👇👇 🌹🌹یا ربَّ الحُسَین بِحَقِّ الحُسَین اِشفِ صَدرِ الحُسَین بِظُهورِ الحُجَّة🌹🌹
ادامه شعر مثنوی سر مطهر امام در دیر راهب از فایل قبل پـاسـخـش دادنـد آن قـوم جـهــول کز حـسـیـن‌بن‌عـلی، سبط رسول پس بگفتا: عیسی ار فرزند داشت امتش بر روی چشمش می‌گذاشت □□□ داد بـر آن کـورچـشـمــان پـلــیـد درهمی معدود و آن سر را خرید دیْـرگـاه از وی، سـراپـا نـور شد چاه ظـلـمت، جـلـوه‌گاه طـور شد دیْــرگــاه هـفــتــم نـیــلـی‌قــبــاب گفت با خود: «لیتنی کُنتُ تراب»! آمد از هـاتـف نـدا در گـوش وی کای مـبـارک‌طـالـع فـرخـنـده‌پی! خوش همای دولت آوردی به دست شاد باش، ای پیر راد دین‌پرست! کـاین عزیز کـردگـار داور است نـاز پـرورد رسـول اطـهـر است ذروۀ عـرش است، کمتر پایه‌اش خفته صد «روح‌القدس» در سایه‌اش بو‌البشر از شور این سر از بهشت سر بدین دیـر خـراب‌آبـاد، هِشت شور این سر بُرد موسی را به طور «رَبِّ اَرْنی»‌گوی با وجد حضور چون مسیح از شور او، سرشار شد با هـزاران شـوق، سـوی دار شد هر که را سودای عشقی در سر است شور عشق این سر بی‌پیکر است □□□ پیـر دِیْر آن سر گرفت اندر کنار کـرد مـرواریـد تـر بر وی نـثـار شست با کافـور و عـنبر موی او بـا ادب بـنـْـهـاد رو بــر روی او دید زآن تابـنده‌رو، آن نیک‌بخـت آن‌چه در شب دیده موسی از درخت سـر به بـالا کـرد کای شـاه قِـدم! حـق عــیـسـای مـسـیـح پــاک‌دم! حکم کن کاین سر گشاید لب به گفت سـازدم آگـاه از ایـن سِـرِّ نـهـفـت □□□ پس به گـفتار آمد آن نطق فصیح هم‌چو در گهواره، عیسای مسیح گفت: برگـو، خواستار چـیـستی؟ گـفـت: الله! فاش گو، تو کـیستی؟ مـن بـرآنـم کـه تـویـی دادار رب عیسی، ابن و روح، ناموس و تو، اَب گفت: نی، ‌نی؛ «الحذر» زین کیش بد رو فرو خوان «قُلْ هُوَ اللهُ اَحَدْ» پاک‌یزدان «لَمْ یَلدْ، لَمْ یُولَدْ» است ساحتش، عاری از این قید و حد است من ز روح و ابن و اَب، آن‌سوترم کـردگـار «لـم یـلـد» را مـظهـرم مـن حــسـیـن ‌بـن ‌عـلـی عـالـی‌ام که بـه مـُـلک آفـریـنـش، والـی‌ام مـادرم، بـنـت شـهـنـشـاه حـجـیـز مریمش از جان و دل باشد کـنیز من شـهـید تـیـر و تیغ و خـنجرم تـشـنـه بـبـْریـدنـد اعـدا، حـنجـرم □□□ گـفـت: الله! ای شه پـوزش‌پـذیـر! رحم کن بر حال این ترسای پیر گفت: حاشا! کی شود مقبول رب؟ معتکف در شرک روح و ابن و اَب شـوری از «لا» در دل آگاه زن وندر او خـیـمـه ز «الا الله» زن زآن سپس در بزم خاصان نِه قدم برخـور از تـقـدیـس سلـطـان قِدم □□□ راهـب از تـلـقـیـن آن شاه وجـود لب به تـهـلـیـل شهـادت برگـشود مصطـفی را با رسـالت، یاد کرد زآن سپـس رو بر خدیو راد کرد کـای کـلام نـاطـق رب غــفــور! ناسخ تورات و انـجـیل و زبـور! باش زین پیر این شهادت را گواه روز رسـتــاخــیـز در پـیـش الـه این بگـفـت و شـاه را بدرود کرد سر بداد و چهره، اشک‌آلود کرد دیـر تـرسـا، کـعـبـۀ مـقـصود شد وآن زیــان او، سـراپـا سـود شـد کی زیان بیند ز سودا؟ ای عمید! آن که درهم داد و یوسف را خرید نی حـنان الله از این گـفـتار خام ای هزاران یـوسـفـت کمتر غلام شاعر: نیر تبریزی 🌹🌹یا ربَّ الحُسَین بِحَقِّ الحُسَین اِشفِ صَدرِ الحُسَین بِظُهورِ الحُجَّة🌹🌹
. سر زدی شبانه به خانه‌ی من روشن شده با تو کاشانه‌ی من به خانه‌ی محقّرم صفا آوردی وای حسینم چرا لبت خشکه مگه آب نخوردی؟ وای حسینم وای حسینم...وای حسینم... ای سر خونین تو عیسی مسیحی؟ یا از نسل اسماعیل ذبیحی؟ پس کو تن مطهرت؟ مهمان راهب... وای حسینم دردت الهی سیدی به جان راهب وای حسینم وای حسینم... وای حسینم... خسته شدی از راه دور اومدی بمیرم از کنج تنور اومدی سوخته سرت ، بسوزم از غمت الهی وای حسینم تشنه تو رو کشتن آخه با چه گناهی؟ وای حسینم وای حسینم... وای حسینم... اشک چشمام و رو زخمات می‌ریزم راحت بخواب این‌جا امشب عزیزم سرت رو تا سحر در آغوشم می‌گیرم وای حسینم نمیدمت به نیز‌دار... مگه بمیرم... وای حسینم وای حسینم... وای حسینم... کی سرت و روی نیزه‌ها بسته؟ کجا بودی این‌جور سرت شکسته؟ برای شستشوی تو گلاب آوردم وای حسینم لبت‌ رو وا کن که برات آب آوردم وای حسینم وای حسینم... وای حسینم... شرمنده‌ی زهرا هستم همیشه گیسوی آشفته‌ت شانه نمیشه کاش که دروغ باشه ولی راهب شنیده وای حسینم موی سرت رو شمرِ بی ادب....... وای حسینم وای حسینم... وای حسینم... ✍ .👇 @navaye_asheghaan