#حضرت_زهرا_علیها_سلام_الله_علیها
#دوبیتی
#بعد_از_شهادت
خدایا بی تو یک آن سر نگردد
نگاه لطفت از ما بر نگردد
اجابت کن برایم یک دعا را
الهی خانه بی مادر نگردد
➖️➖️➖️➖️➖️➖️➖️➖️➖️➖️➖️➖️
خدا بی یاوری سخت است والله
دلی بی دلبری سخت است والله
یتیمان جمله می دانند این را
غم بی مادری سخت است والله
➖️➖️➖️➖️➖️➖️➖️➖️➖️➖️➖️➖️
امان از دل که بی دلدار مانده
امان از آن که دور از یار مانده
پس از داغت هنوز این مجتبایت
نگاهش بر در و دیوار مانده
➖️➖️➖️➖️➖️➖️➖️➖️➖️➖️➖️➖️
دلش در اوج غمناکی است زینب
رخش از داغ تو حاکی است زینب
نمازش در دل سجاده ی تو
فقط با چادر خاکی است زینب
➖️➖️➖️➖️➖️➖️➖️➖️➖️➖️➖️➖️
حسینم غرق در اندوه و آهم
پر از اشک غمت شد هر نگاهم
اگر مادر نمی آیی به خانه
بیا در وعدگاه قتلگاهم
#محمد_مبشری
@navaye_asheghaan
#نوحه_حضرت_زهرا
بر سر قبر تو زهرا «۲»
دیده گریان آمدم «۲»
زینبت برخواب خوش
رفته پس از آن آمدم
کاسه ی آبش به بالین حسین آماده است
آب بر آن غنچه دادم دیده گریان آمدم
وای مادرهای کلثوم آتشم بر دل زده
راحتش کردم ولی با قلب سوزان آمدم
کن نگاهی ای عزیزم«۲»
دل پریشان آمدم دیده گریان آمدم
من نوازش میکنم اما نمیخوابدحسن
بسکه مادرگفت قلبم سوخت برجان آمدم
مادری را من نمیدانم خودت بیدار شو
تابرم امشب تو را برخانه مهمان آمدم
ای عزیزخفته درخاک«۲»
بی عزیزان آمدم دیده گریان آمدم
هرچه نازش میکشم اماحسین مشتاق توست
لایی لایی گفتم اوخوابید وپنهان آمدم
شانه میخواهد سر کلثوم، زلف زینبت
شدپریشان درغمت گیسوی طفلان آمدم
خیز زهرای جوانم «۲»
برتومهمان آمدم دیده گریان آمدم
آمدم قربان غمهایت صدایت بشنوم
دل ندارد طاقت و یارای هجران آمدم
زخم بازویت پیمبردید،زهراجان چه گفت
تو زمن کردی گِلِه؟ ای ماه تابان آمدم
مجلس ختمت پریشان است و زینب نوحه خوان
بسکه غمگین بودمجلس مات وحیران آمدم
کی شودآید«تقایی»دربقیع گویدکه من
بر سرقبر توزهرا جان پریشان آمدم
بر سر قبر تو زهرا«۲»
دیده گریان آمدم «۲»
🏴🥀🏴🥀🏴🥀🏴🥀🏴
شعر:تقایی اردبیلی
🎤مداح:کربلایی علی اکبراسفندیار
در خانه ماند، عطرِ خوش ربنای تو
امروز زنده ام، به هوای دعای تو
*فاطمه جان*!
امروز زنده ام، ....
*کاشکی دعا میکردی مرگ علی با مرگ تو برسه ، کاشکی دعا میکردی همون شبی که تو رو زیر خاک گذاشتم ، نتونم دیگه از جا بلندشم.
بیا ببین چه دختری تربیت کردی، جانماز تو رو پهن میکنه دستش رو میاره بالا؛
امروز به اسماء گفت، اسماء! بیا ببین زینب چی میگه زیر لب؟
سه چهار ساله دختر داری تو خونت؟
اسماء میگه: گفتم: یا امیرالمومنین! مثل مادرش داره دعا میکنه، چیز عجیبی نیست،فرمود:اسماء گوش بده ببین زیر لب چی میگه؟
میگه گوش کردم دیدم میگه: خدا بابام غریبه؛به بابام صبر بده،سایش رو بالا سرم نگهدار......"خوب دختری تربیت کردی"*
در خانه ماند، عطر خوش ربنای تو
امروز زنده ام، به هوای دعای تو
همسایه ها به مجلس ختمت نیامدند
من بودم و همین دوسه تا بچه های تو
*آخ بمیرم برات علی، یه نفر دَرِ خونش رو نزد بگه: علی خدا صبرت بده.....
فاطمه جان! این یه بیت برا شما، برا اونایی که امام حسنی اند...
فاطمه جان! از من که گذشت، من "اَصْبَرِ الصّابِرینَم"، منبه بابات قول دادم صبر کنم، تو داغ تو صبر میکنم،اما زهرا...*
خیلی به مجتبیِ تو برخورد
*پسر بزرگه دیگه چیکارش کنم،از روزی که از کوچه برگشتید یه پسر دیگه ای شده، میشینه یه گوشه ای هی به در و دیوار نگاه میکنه، ساکت شده، با من هم دیگه حرف نمیزنه،هر شب از خواب میپره*
خیلی به مجتبیِ تو برخورد فاطمه
*چرا؟*
فامیل کم گذاشت برای عزای تو
جای تمام شهر، خودم گریه میکنم
از بس که خالی است در این خانه جای تو
*انگار همین دیروز بود، راه میرفتی جلو چشام تو این خونه،انگار همین دیروز بود موهای زینبت رو شونه میکردی،انگار همین دیروز بود، حسینت رو بغل میکردی،بگم؟انگار همین دیروز بود بهت التماس میکردم نرو....*
ممنونم اگر نروی
میمیرم اگر نروی
جای تمام شهر، خودم گریه میکنم
از بس که خالی است در این خانه جای تو
زهرا مرا ببخش، که نگذاشت غربتم
یک ختم با شکوه بگیرم برای تو
دیگر به تیغ فتنه ی کوفه نیاز نیست
خون مرا نوشت مدینه به پای تو
*مدینه یه جا بود یه عده دور فاطمه حلقه زدند،کربلا هم یه جا بود دور حسین حلقه زدند،من یه نمونه دیگه بگم،چند شب پیش امیرالمؤمنین تنها بدن رو دفن کرد،امیرالمؤمنین تنها بدن رو برداشت،نوشتن: این بدن آنقدر نحیف شده بود،نوشتند: تنهایی بدن رو برداشت،بدن مثل یه بدن بچه شده بود،"صَارت كَالْخَيَال " درستِ پیغمبر کمکش کرد،اما علی بدن رو تنها گذاشت توی قبر،تنها بدن رو برداشت...کجا ببرمت کربلا؟...کربلا هم یه نفر یه بدن رو تنها برداشت،اما فرق مدینه و کربلا این بود، مدینه علی پهلوان بود، خیبر گشا بود، بدن زهرا رو برداشت کسی تعجب نکرد،علی بازوی ِ خیبر شکن داره....اما کربلا یه زن پنجاه و چهارساله، از صبح پابرهنه هی دویده تو میدون،هی خورده زمین،چادرش زیر پاش هی گیر کنه....
زینب پهلوون نبود،اما به تنهایی بدن حسین رو برداشت...آورد بدن رو بالا،نقلِ مقاتل اینه،بدن رو خودش بغل کرد آورد بالا، "اَللَّهُمَ تَقَبَّل مِنّا هذَا القُربان" این قربانی رو از من قبول کن... من یه سئوال دارم،سئوال من اینه...زینب پهلون بود؟زور بازو داشت؟نه والله،جونی نمونده بود دیگه براش،پس چه جوری بدن حسین رو به تنهایی بلند کرد؟
یه نفر جواب من رو بده؟آخه بدنی که زیر سُم اسب رفته،بدنی که هزار و نهصد تا نیزه و شمشیر خورده،بدنی که سرش بریده شده.ای حسین....*
#سید_مهدی_میرداماد
🏴#زمینه #زمزمه #شور
🏴#سبک_تسبیحات_حضرت_زهرا
🏴#سلیمانی_تو_شهید
▪️▪️▪️▪️▪️▪️
سلیمانی
تو شهید راه قرآنی
شیری از تبار سلمانی
افتخار کل ایرانی
....
میدرخشد اسم تو درجهان
اسوه و افتخار این وطن
میبرم نامت را به هرکجا
گر از مردانگی شود سخن
ای سردار ای سردارباوفا
▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️
سلیمانی
هرگز تو نمیروی از یاد
تا نفس بود زنم فریاد
راهت را ادامه خواهی داد
.....
به زودی با رمز یافاطمه
با اذن خامنه ایِ امام
مانند مدافعان حرم
گیریم از قاتل تو انتقام
ای سردار ای سردارباوفا
#شاعرسبکساز_کربلایی_مجیدمرادزاده
4_6014558792706951884.mp3
2.57M
🏴#شهید_قاسم_سلیمانی
🏴#زمزمه
🏴#سبک_زمینه_شور
🎤مداح :کربلایی مصطفی بابایی
✍شاعر:کربلایی مجید مراد زاده
🏴#وفات_حضرت_ام_البنین_س
🏴#سبک_واحد
🎤مداح :حاج محمد رضا بذری
سالهای قبل
▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️
منو احساس دلی حساس
دو چشمای پر الماس
شب سادات فاطمیس
ولی امشب شب ماس
مشام جان شمیم گل
گلی دیگر پر از یاس
شدم جلد بقیع امشب
به عشق ام العباس
ام البنین
اون که باید قربون اولادش رفت
برا شیرین
چهار فرهادش رفت
فاطمه بود به حرمت فاطمه
یه عمره که اسم خودش یادش رفت
نو عروس علی
با اجازه ی فاطمه گفته بلی
نصب و ادب و اقتدار و وفا
آورده به جهیزی
شب ازدواجش
گل و رخت و تاجش
جلوی چشای زینبین حسنین
بوده رخت کنیزی
(امون امون دل ای دل
مهمل رسیده منزل
شده شب وصال
ام البنین و ابوفاضل)4
از اون اول توی چشماش
نجابت بود نجابت
علی می دید توی چشماش
عبادت بود عبادت
از اون روی که زینب رفت
و برگشت بی حسینش
تا وقت مرگ توی چشماش
خجالت بود خجالت
ام البنین
تا اون زمان که بوده زنده زینب
می نشست
زیر آفتاب مانند زینب
می گفت که بیش از حنجرحسینم
از معجر توام شرمنده زینب
زیر لب ذکر آب
میگرفت و میرفت
به دیدار رباب
به خدا بی بی قطره ای جا نمیشد
میون مشک پاره
خجالت همینه
دست به روش می گذاشت
جلوی سکینه
تو ببخش نیومد
سر عباس من
سر بزم اشاره
(امون امون دل ای دل
مهمل رسیده منزل
شده شب وصال
ام البنین و ابوفاضل)4
دل مضطر دو چشم تر
غریبونه حزینه
خمیده قد عصا در دست
هی راه میره میشینه
یه کوه غم رو شونه ی
کوچه های مدینه
دیگه هر روز بقیع رفتن
کاره ام البنینه
ام البنین
انگار نه انگار مادر چهار پسر
کنار یک صورت قبر خون جگر
میگفت به من
ام البنین نگویید
ضجه میزد
میگفت غریب مادر
تا دم آخرش
روبه قبله که شد
خمیده پیکرش
لب تشنه زبون
میگرفت با حسین
شد کنیز تو محتضر
شنیدم قمرم
آخرش شنید از
فاطمه پسرم
چی بشه دم آخر من
تو بیای یه دفعه
بگی مادر
(امون امون دل ای دل
مهمل رسیده منزل
شده شب وصال
ام البنین و ابوفاضل)4
🖤🖤🖤🖤🖤🖤🖤🖤🖤
4_5902488901087395945.mp3
9.7M
🏴#وفات_حضرت_ام_البنین_س
🏴#واحد
🎤مداح :حاج محمدرضا بذری
🏴#وفات_حضرت_ام_البنین_س
🏴#سبک_واحد
🎤مداح :حاج محمد رضا بذری
سالهای قبل
▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️
منو احساس دلی حساس
دو چشمای پر الماس
شب سادات فاطمیس
ولی امشب شب ماس
مشام جان شمیم گل
گلی دیگر پر از یاس
شدم جلد بقیع امشب
به عشق ام العباس
ام البنین
اون که باید قربون اولادش رفت
برا شیرین
چهار فرهادش رفت
فاطمه بود به حرمت فاطمه
یه عمره که اسم خودش یادش رفت
نو عروس علی
با اجازه ی فاطمه گفته بلی
نصب و ادب و اقتدار و وفا
آورده به جهیزی
شب ازدواجش
گل و رخت و تاجش
جلوی چشای زینبین حسنین
بوده رخت کنیزی
(امون امون دل ای دل
مهمل رسیده منزل
شده شب وصال
ام البنین و ابوفاضل)4
از اون اول توی چشماش
نجابت بود نجابت
علی می دید توی چشماش
عبادت بود عبادت
از اون روی که زینب رفت
و برگشت بی حسینش
تا وقت مرگ توی چشماش
خجالت بود خجالت
ام البنین
تا اون زمان که بوده زنده زینب
می نشست
زیر آفتاب مانند زینب
می گفت که بیش از حنجرحسینم
از معجر توام شرمنده زینب
زیر لب ذکر آب
میگرفت و میرفت
به دیدار رباب
به خدا بی بی قطره ای جا نمیشد
میون مشک پاره
خجالت همینه
دست به روش می گذاشت
جلوی سکینه
تو ببخش نیومد
سر عباس من
سر بزم اشاره
(امون امون دل ای دل
مهمل رسیده منزل
شده شب وصال
ام البنین و ابوفاضل)4
دل مضطر دو چشم تر
غریبونه حزینه
خمیده قد عصا در دست
هی راه میره میشینه
یه کوه غم رو شونه ی
کوچه های مدینه
دیگه هر روز بقیع رفتن
کاره ام البنینه
ام البنین
انگار نه انگار مادر چهار پسر
کنار یک صورت قبر خون جگر
میگفت به من
ام البنین نگویید
ضجه میزد
میگفت غریب مادر
تا دم آخرش
روبه قبله که شد
خمیده پیکرش
لب تشنه زبون
میگرفت با حسین
شد کنیز تو محتضر
شنیدم قمرم
آخرش شنید از
فاطمه پسرم
چی بشه دم آخر من
تو بیای یه دفعه
بگی مادر
(امون امون دل ای دل
مهمل رسیده منزل
شده شب وصال
ام البنین و ابوفاضل)4
🖤🖤🖤🖤🖤🖤🖤🖤🖤
4_5902488901087395945.mp3
9.7M
🏴#وفات_حضرت_ام_البنین_س
🏴#واحد
🎤مداح :حاج محمدرضا بذری
4_5927077683346279465.mp3
2.96M
#سپهبد_شهید_قاسم_سلیمانی
سردار سلام سرباز علمدار سلام
🎤حسین طاهری
✍ دومین سالگرد شهادت سردار دلها شهید #حاج_قاسم سلیمانی
سردار سلام سرباز علمدار سلام
ای دلبر و دلدار سلام
بسم الله قاصم الجبارین
خون پاک تو دامن گیره
انشالله انتقام سخت رو
مهدی فاطمه می گیره
به اذن حیدر مانفس میگیریم
پرچم سرخ رو دست می گیریم
به زودی ما سینه زن ها سردار
بقیع رو با خون تو پس می گیریم
سردار سلام سرباز علمدار سلام
سردار عشق ما را کشتیداما ما زنده تر می گردیم
سردار عشق ما را کشتید
اما ما زنده تر می گردیم
خیلی زود با سپاه زینب
بهر خون خواهی بر می گردیم
درون سینه حب حیدر دارم
که از نسل میثم تمارم
تا پای جون با ولایت هستم
من از سرباز های همین سردارم
سردار سلام سرباز علمدار سلام
.
#حضرت_زهرا_سلام_الله_علیها
#بعد_شهادت
#علی_انسانی✍
نشاط خانهء مارفت و عشق، دیگر نیست
که چارطفل دراین خانه هست و مادرنیست
ازآن بهشت که بی فاطمه ست بیزارم
بهشت با گل بی خار من، برابر نیست
سرم به چاه کنم درد دل به او گویم
کسی که درد دلم می شنید دیگر نیست
زبان گرفتن زینب شنیدنی باشد
که ورد روز و شب او به غیر مادر نیست
به روی من،همه درهای خانه هابسته ست
یکی که باز کند در، به روی حیدر نیست
ز پا فتاده ام و هر که بیندم گوید
که این علی،مگر آن قهرمان خیبر نیست؟
منم به خانهء آتش گرفته بی دلسوز
دلی که سوخت به حالم به جز دلِ درنیست
زآیه آیهء غم،مصحف دلم پر شد
ازآن زمان که به قرآن عشق کوثر نیست
#بعد_از_شهادت #حضرت_زهرا #فاطمیه
.
187.7K
زمینه سوم و هفتم 😭
شهادت حضرت زهرا(س)
باورم نمیشه زهرا
فضه داره میپزه حلواتو
زینبت با اشک و ناله
توی ظرفا میچینه خرماتو
علی رو تنها گذاشتی
خوش بودم، من باتو
ای وای
دارم از غصه ی تو می میرم
ای وای
سوم و هفته برات می گیرم
ای وای
من از این همسایه ها دلگیرم
اینا دل بچه هاتو سوزوندن
یه فاتحه برای تو نخوندن
یازهرا یازهرا واویلا
میدونی که بی تو حیدر
نمیشه دیگه علیِّ سابق
این در و دیوار خونه
به خدا میده منو کم کم دق
بمیرم میخوابه زینب
با گریه، باهق هق
برگرد
جای دستات خالیه توو دستام
برگرد
بی تو سرد و تاریکه این دنیام
برگرد
بهتر از هرکی میدونی تنهام
بغض میکنه حسن یه کنج خونه
شبا حسینت میگیره بهونه
یازهرا یازهرا واویلا
سبک و شعر:
ابوذر رئیس میرزایی
متن روضه وفات حضرت ام البنین (س)
تا اومد وارد خانه امیرالمؤمنین بشه یه دفعه ایستاد، گفت بگید خانومم زینب بیاد، بعضی ها طعنه زدن گفتند ببین نیومده چطور حرف میزنه، بانو زینب اومد دیدن امالبنین ، نشست دستای زینبو بوسید ،گفت خانوم من کجا و مادرتون فاطمه کجا ؟! اگه اجازه بدید اومدم کنیزیتون رو کنم…بشیر خبر آورد ، همه ی مردم مدینه جمع شدند چه خبر شده؟! عرضه داشت حسین رو کشتند ، همه بنیهاشم گریه کردند یه مرتبه دیدند همه مردم دارند کنار میرند ، از دور یه خانوم مجلله داره میاد ، چنان باوقار با هیبت قدم برمیداره …بشیر گفت :این خانوم کیه ؟ همه اینجور احترام میکنند ،گفتند بشیر این خانوم امالبنین مادر عباسه ، تا اومد جلو ، گفت بشیر از آقام چه خبر؟! صدا زد ام البنین عونت روکشتند .گفت من مگم از آقام چه خبر؟ امالبنین جعفر تو کشتند. گفت همه بچهها فدای حسین ، از آقام چه خبر؟ گفت امالبنین عباس تو کشتند ،پاهاش سست شد گفت عباسم فدای حسین ، گفت حسین تو کشتند با لب تشنه ، دیدن رو این خاکها نشست خاک به سرش ریخت ،گفت امالبنین برات بمیره .گفت بشیر حالا بگو ببینم عباسمو چطوری کشتند؟! صدا زد امالبنین رفته بود برای گلهای حسین آب بیاره ، مشک به آب زد… هی مادرش گریه کرد ،گفت آفرین عباسم ؛ دست راستشو قطع کردند اما عباش مشک روبا دست چپ گرفت ، بازم امالبنین گریه کرد ،گفت آفرین عباسم ؛گفت یه دست دیگشم بریدند اما عباس با دندوناش مشک رو گرفت ، گفت آفرین عباسم ؛گفت نمیدونی چی شد! همین که مشکو می آورد یه وقت دیدن تیر به مشک عباس خورد …یه وقت دیدن گفت بیچاره عباسم نتونست آب بیاره .صدا زد بشیر روضهات یه غلطی داشت یه اشتباهی داشت ،گفت من ندیدم در جزیره العرب حتی جنگ جوترین افراد بتونن با پسرم عباس چشم تو چشم بشند ،چه برسه به اینکه دستاشو ببرند، صدا زد امالبنین :گفتم روضه عباس روکوتاه کنم اما بدون قبل از اینکه دستاشو قطع کنند تیر به چشمای عباست زدند. ای حسین …
دیگه مرا امالبنین نگوئید
امالبنین دیگر پسر ندارد
******
متن روضه خوانی وفات حضرت ام البنین (س)جوادراستگوی
بشیرمقابل حرم پیغمبر ایستاد،صدابه ناله بلندکرد
یَا اَهْلَ یَثْرِبَ لا مُقَامَ لَکُمْ بِهَا
قُتِلَ الحُسَیْنُ فَادْمَعِى مِدْرَارُ
اَلْجِسْمُ مِنْهُ بِکَربَلاءَ مُضَرَّجٌ
وَ الرَّأْسُ مِنهُ عَلَى القَنَاهِ یُدَارُ
«اى مردم مدینه! دیگر مدینه جاى ماندن نیست، حسین(ع) کشته شد. پس باید چشمها بر او پیوسته بگریند. جسم او در کربلا آغشته به خون و سرش بالاى نیزهها گردانیده شد»
همه ازخونه ها سرآسیمه اومدن بیرون،خداچه اتفاقی افتاده،بشیرمیگه دیدم لابه لای این جمعیت یه خانوم بلندقامت دست چندتابچه تودستشه ،اومدمقابل من تانیگاه کردم دیدم بی بی ام البنینه،تا چشمم به ام البنین افتاد با خودم گفتم که خبر ۴ شهید رو که یک جا به یک مادر دل سوخته نمی دن.
ام البنین نگاهی به من انداخت وگفت بشیر از کربلا آومدی از حسین بگو چه خبر شده
بشیر می گه دیدم زمینه آماده است گفتم یک از جگر گوشه های تو به نام عون در کربلا کشته شد.گفت بشیر تمام بچه هام فدای یک تار موی حسین از حسین برام بگو بشیر گفت ام البنین به خدا عبدالله تو هم در کربلا کشته شد.ام البنین گفت من از حسین سوال می کنم تو از بچه هام برام می گی بشیر می گه دیدم آماده است گفتم ام البنین به خدا حسین رو در کربلا با لب تشنه کشتند.یک دفعه دیدم ضجه ای زد ناله ای زد.باورم نمی شه چرا ام البنین.چرا باورت نمی شه.ام البنین می گه مگه عباس من اونجا نبود.بشیر می گه با این حرفش جگرم رو سوزوند شروع کردم از عباسش گفتم.گفتم ام البنین عجب عباسی داشتی عجب فرزند دلیری داشتی تا عباس تو زنده بود دشمن تو جرأت نزدیک شدن به خیام رو نداشت.عباس تو سپهسالار حسین بود به خدا برای حسینش دو دستش رو تقدیم کرد عمود آهنین به فرقش زدند.حالا به خاطر حسین و به خاطر شرمندگی از روی طفلان تشنه در حرم بدنش کنار نهر علقمه مونده و شرمنده بود بیاد به خیمه ها.بشیر می گه یک دفعه روش رو برگردوند به طرف کربلا صدا زد عباس !شیرم رو حلالت کردم مادر!
عباسم شنیده ام دست هایت رو از بدن جدا کرده اند.بر بدن تو تیر زده اند.اگردست در بدن داشتی آیا دشمن جرأت می کرد به تو نزدیک شود عباسم.فهمیده ام عمود بر فرق تو زده اند.عباس اگر دست در بدن داشتی می دانستم کسی جرأت جلو آمدن نداشت
متن روضه وفات حضرت ام البنین (س)
کی مدینه ز یاد خواهد برد صحن چشمان گریه پوشت را
صبح تا شب کنار خاک بقیع ناله و شیون و خروشت را
چشمهای تو پر شفق می شد در کنار چهار صورت قبر
مصحف دل ورق ورق می شد در کنار چهار صورت قبر
خوب فهمیده حال و روزت را آنکه امُ البکا تو را خوانده
مادر اشک مادر ناله پاره های دلت کجا مانده
آه وقت غروب مادر جان تو و زینب چه عالمی دارید
یکی از دیگری پریشان تر حال محزون و درهمی دارید
می نشیند عجب غریبانه ام کلثوم در کنار رباب
می شود روضه خوان مجلستان روی زرد و نگاه تار رباب
یکی از میهمان نوازی شان یکی از تیر و دشنه می گوید
یکی از هرم آفتاب و عطش یکی از کام تشنه می گوید
پیش چشمان خون گرفتهی عشق از نگاهی کبود می گوید
یعنی از ماجرای بی کسی و خیمهی بی عمود می گوید
حرف سقا که پیش می آمد گریه های سکینه دیدن داشت
ماجرای شهادت عباس با لب تشنه اش شنیدن داشت
او به سمت شریعه می رفت و روح از پیکر حرم می رفت
همهی دلخوشی خون خدا صاحب بیرق و علم می رفت
می گفت الحمدلله بچه هام خوب تربیت شدند،امام حسین دست رو سر عباس می کشید می گفت داداش… ام البنین عباسشُ صدا زد، گفت: پسرم حواست باشه اگه آقات بهت میگه داداش نکنه یه وقت تو هم بهش بگی داداش، خوبیت نداره آخه من کنیز حسینم…وقتی زینب هم برگشت مدینه اول چیزی که گفت این بود که من ناراحت نیستم از این که عباس آب نیاورد اما خانم، مادر جان، ام البنین از عباس یه گله دارم، عاقبت به حسین گفت داداش اما به من یه خواهر نگفت…
همه در آستانهی خیمه چشمها خیره سمت علقمه بود
ناگهان عطر و بوی یاس آمد به گمانم شمیم فاطمه بود
بانگ أدرک أخا در آن لحظه مثل تیری به قلب بابا خورد
ناله می زد انکسر ظهری قد و بالای آسمان تا خورد
رفت سمت فرات اما حیف بی قرار و خمیده بر می گشت
کوه غم روی شانه هایش بود با دو دست بریده بر می گشت
رفت سقا و خیمه ها دیگر از غم بی کسی لبالب شد
بی پناهی خودی نشان می داد اول بی کسی زینب شد
همره کاروان به شام آمد سر او مثل نجم ثاقب بود
ولی از روی نیزه می افتاد روضه اش أعظم مصائب بود
گفتی آقامُ کشتند، خب حالا بشیر صبر کن من چند تا سوال ازت دارم، به من بگو عباسمُ چجوری کشتند؟ گفتند: ام البین رفته بود برای گلای حسین آب بیاره، تو خیمه ها غوغاییه، همه به فکر آبند، همه زنا اومدند تو خیمه رباب، همه دل نگران رباب اند، عباس رفته آب بیاره؛ ام البنین، بچه ها انقدر تشنه بودند بعضی ها از حال رفته بودند، بعضی ها لباسا رُ بالا داده بودند، شکم ها رُ رو خاک گذاشتند؛ سه روز گلای حسین آب نخوردند، حالا عباس می خواد آب بیاره، اول کسی که خیلی افتخار می کنه سکینه است، هی میگه رباب غصه نخور، عمو قول داده آب بیاره، عمو بگه آب بیاره میاره، رفت آب بیاره مشکُ زد تو آب، مشکُ پر کرد ام البنین، بشیر که این ها رُ می گفت ام البنین خوشحال می شد، می گفت: بارک الله عباسم؛ خانم جان از شریعه بیرون زد اما وسط راه یه دست عباستُ بریدند، اما با دست دیگش آبُ گرفت، گفت بارک الله عباسم؛ خانم جان تیر به چشمش زدند اما مشکُ رها نکرد، بارک الله عباسم؛ خانم جان دست دیگشم بریدند، رنگ ام البنین پرید، گفت خانم جان اما عباس خم شد آروم آروم مشکُ به دندون گرفت، خمیده خمیده سمت خیمه ها اومد، دیدند باز داره میگه بارک الله عباسم؛ یه مرتبه یه جمله ای گفت صدای ناله ی ام البنین بلند شد، صدا زد خانم جان تیر به مشک عباست زدند، یه وقت صدا زد بیچاره عباسم… برا همین بود تو کوچه پس کوچه های مدینه می گشت می گفت:
دیگر مرا ام البنین نگویید زیرا که من دیگر پسر ندارم
زینب تو مدینه روضه می گرفت، همه زنها می اومدند شروع می کرد روضه خوندن، مردم نبودید آقام حسینُ تشنه کشتند، مردم نبودید علی اکبرُ اربا اربا کردند، مردم نبودید دستای عباسمُ بریدند، مردم نبودید به شیرخواره ما هم رحم نکردند، یه مرتبه دیدند از دم در روضه یه صدایی بلند شده، هی میگه بمیرم برا بچم از خجالت آب شد، نتونست آب بیاره، شاید زیر لب می گفت خانم جان یا فاطمه الزهرا شرمندم کردی، شنیدم از تو کوچه وقتی سیلی خوردی نتونستی تا خونه بیای اما از زینب شنیدم رفتی علقمه عباسمُ بغل گرفتی…
ام البنین کجایی بشیر خبر آورده مژده بده که سقا یه قطره آب نخورده
متن مقتل وفات حضرت ام البنین(س)
جناب ام البنین،همسر على علیه السلام،چهار پسر از على دارد.مورخین نوشتهاند على علیه السلام مخصوصا به برادرش عقیل توصیه مىکند که زنى براى من انتخاب کن که«ولدتها الفحوله» از شجاعان زاده شده باشد،از شجاعان ارث برده باشد«لتلد لى ولدا شجاعا»مى خواهم از او فرزند شجاع به دنیا بیاید.(البته در متن تاریخ ندارد که على علیه السلام گفته باشد هدف و منظور من چیست،اما آنها که به روشن بینى على معترف و مؤمن اند مى گویند على آن آخر کار را پیش بینى مى کرد.) عقیل،ام البنین را انتخاب مى کند.به آقا عرض مى کند که این زن از نوع همان زنى است که تو مى خواهى.چهار پسر که ارشدشان وجود مقدس ابا الفضل العباس است،از این زن به دنیا مى آیند،هر چهار پسر در کربلا در رکاب ابا عبد الله حرکت مى کنند و شهید مى شوند.وقتى که نوبت بنى هاشم رسید،ابا الفضل که برادر ارشد بود به برادرانش گفت:برادرانم!من دلم مى خواهد شما قبل از من به میدان بروید،چون مى خواهم اجر شهادت برادر را ادراک کرده باشم.گفتند:هر چه تو امر کنى.هر سه نفر شهید شدند،بعد ابا الفضل قیام کرد.این زن بزرگوار(ام البنین)که تا آن وقت زنده بود ولى در کربلا نبود،شهادت چهار پسر رشید خود را درک کرد و در سوگ آنها نشست.در مدینه برایش خبر آمد که چهار پسر تو در خدمت حسین بن على علیه السلام شهید شدند.براى این پسرها ندبه و گریه مى کرد.گاهى سر راه عراق و گاهى در بقیع مى نشست و ندبه هاى جانسوزى مى کرد.زنها هم دور او جمع مى شدند.مروان حکم که حاکم مدینه بود،با آنهمه دشمنى و قساوت گاهى به آنجا مى آمد و مى ایستاد و مى گریست.از جمله ندبه هایش این است:
لا تدعونى ویک ام البنین
تذکرینى بلیوث العرین
کانتبنون لى ادعى بهم
و الیوم اصبحت و لا من بنین
اى زنان!من از شما یک تقاضا دارم و آن این است که بعد از این مرا با لقب ام البنین نخوانید(چون ام البنین یعنى مادر پسران،مادر شیر پسران)،دیگر مرا به این اسم نخوانید.وقتى شما مرا به این اسم مى خوانید،به یاد فرزندان شجاعم مى افتم و دلم آتش مى گیرد.زمانى من ام البنین بودم ولى اکنون ام البنین و مادر پسران نیستم ( برگرفته از مجموعه آثار شهید مطهری ج ۱۷ ص ۲۴۲)
🕊﷽🕊
🔆 #روضه_حضرت_ام_البنین_س
🔅 #دفتری_ام_البنین_س 3
✳️بر مادر با وفــای ســـــقا صلوات
✳️رخسارِ مه و ستاره ها را صلوات
✳️آن چار شهید و مادر پاک سرشت
✳️بر گلشــــن و باغبانِ والا صلوات
🔆(دعای فرج)
♻️ #السلام_علیک_یا_زوجة_ولی_الله_یاام_الادب_یاام_البنین..♻️
▪️ای به سپهر عاطفه بی قرین
▪️ستارهٔ مدینه ام البنین
▪️قدر تو در جهان نبود معلوم
▪️قبر تو در جوار جهار معصوم
▪️فاطمهٔ دوم مرتضایی
▪️مادر دیگری به مجتبایی
▪️تو کیستی که با غم و زمزمه
▪️پای نهی به خانهٔ فاطمه
▪️تو کیستی که با همه عزیزی
▪️گفته ای آمده ام کنیزی
▪️محض دل تازه گلان حزین
▪️نام تو فاطمه! شد امّ البنین
⬅️ اونایی که مدینه رفتن خوشبحالشون..
اونایی که نرفتن بسم الله..
ببرمت مدینه..نشونی بدم..
همه شهر نورانیه..
همه جا چراغ داره..
فقط یه جا تو مدینه است نه شمعی داره.. نه چراغی داره..
(دلتو آماده کن)
همه میدونن کجاست..آره اونجا بقیعه...4تا عزیز دل زهرا تو بقیعه...
آدم که بقیع بره...بی اختیار میگه قبر مادر کجاست..
همه قبرا یه نشونی داره..اما قبر مادر نه...
هر چی بگردی چیزی پیدا نمیکنی..
اما برا دلخوشی شیعه یه قبری گوشه بقیعه..
اونم قبر مادر ادب ام البنینه..
امروز بریم کنار قبر بیبی ام البنین..
💔قربون مقامت برم بیبی جان..
ان شالله یه روزی پشت دیوار بقیع..برا دردای دل این مادر اشک بریزیم...
☑️همین قدر از ادب خانم برات بگم..
امیرالمومنین وارد منزل شد..
دید خانم ام البنین زانوهای غم بغل گرفته..داره آروم آروم گریه میکنه..
(امان از دل امیرالمومنین)
صدا زد ام البنین چی شده چرا گریه میکنی..
صدا زد آقا یه خواهش ازتون دارم..
(چی شده)
آقا جان میشه دیگه منو فاطمه صدا نزنید..
(هاا ناله داری یا نه)
(چرا فاطمه نگم)
مگه از اسم فاطمه بدت میاد
(نه آقا جان نستجیرُ باالله اسم خانممِ اسم خاتونمِ.. همه افتخارم اینه کنیز فاطمه ام..)
🔷آقا جان راستشو بخوای همینی که به من میگی فاطمه.. میبینم حسنین و زینبین یاد مادر می افتند..
یاد مصیبتای مادر میافتن..
تن و بدن بچه ها میلرزه..
زینبم ناراحت میشه محزون میشه...
دلم نمیاد غم تو چهره زینبم ببینم..
آقا فرمود پس از این به بعد #امالبنین صدات میزنم ...
💟صدا زد آقا جان ام البنین یعنی مادر پسرها...
من که پسری ندارم...
فرمود ام البنین...
خدا بهت چهار تا پسر میده... یکی از یکی رشیدتر..با ادب تر... زیباتر..
ولی گل سر سبدشون یه پسره..
( با اینکه بنی هاشم زیبارو هستن) ولی این قمر بنی هاشم میشه..
♥️ ای وای 3
(آی قربون این ناله ها برم)
⬅️همین قدر برات بگم..
همین مادر می اومد تو قبرستان بقیع...
4صورت قبر با انگشت دست درست میکرد...
مینشست کنار این قبرا ناله میکرد گریه میکرد
✨ام البنين مضطر نالد چو مرغ بى پر
✨گويد به ديده تر، ديگر پسر ندارم
✨زنها! مرا نگوييد ام البنين از اين پس
✨من ام بى بنينم ، ديگر پسر ندارم
✨آخ مرا ام البنين ديگر مخوانيد
✨من ام بی بنینم دیگر پسر ندارم
زنهای مدینه دیگه دیگه منو ام البنین صدا نزنید..
من یه زمانی ام البنین بودم که 4تا پسر داشتم..
دیگه به من ام البنین نگین..
⬅️میگفتن طوری خانم ام البنین گریه میکرد دوست و دشمن بحال ام البنین گریه میکردند
🔸(مروان حکم دشمن خاندان نبوته
به گریه خانم ام البنین گریه میکرد..)
(دیدی مادر جوون از دست داده باشه چطور گریه میکنه..)
هی مشت به سینه میکوبه.. میگه مادر آتش گرفتم سوختم مادر
⬅️زنهای مدینه دیدن خانم ام البنین می اومد کنار قبرستان بقیع هی خودشو رو این قبرا می اندازه..
(هی خوذشو رو این قبر می اندازه رو اون قبر می اندازه)
هی خاک بقیع رو سرو صورتش میریزه.. ناله میکنه..گریه میکنه..
چی میگفت خانم ام البنین...
⏪میگفت...مادر...ابالفضلم مادر...
مادر نبودم کربلا..
اما مادر... برام خبر آوردن..
دستاتو از بدن جدا کردند..
مادر نبودم کربلا..
اما برام خبر آوردن..
با تیر به چشم نازنینت زدن مادر..
با عمود آهن به فرقت زدند مادر ..
یه وقت صدا زد مادر ابالفضلم مادر..
مادر من برا تو گریه نمیکنم مادر..
مادر من برا اون حسینی گریه میکنم که مادر نداره...
(دشتی)
🍁 آخ مسلمانان حسین مادر تدارد
🍁 آخ غریب است و کسی بر سر ندارد
🍁 ز جور ساربان بی مروت
🍁 دگر انگشت و انگشتر ندارد
⬅️هر چقدر ناله داری به سوز جگر خانم ام البنین به ناله های دل این مادر دلسوخته صدای نالتو ببر بالا سه مرتبه ناله بزن
یا حسین...
🎋ام البنین دخیلم
🎋درمانده و ذلیلم
🎋تا ندهی مُرادم
🎋دست از تو بر نگیرم
🎋تو را بجان عباس
🎋مکن تو نا امیدم
🌟در هنگام نشر صلوات حذف نشه لطفا🙏👇👇
💟هدیه به خانم فاطمه معصومه سلام الله علیها (صلوات)💟
┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈
جلوه عشق و صفایی مدد ارباب حسین
نقطه سقل و وفایی مدد ارباب حسین
بر مریدان شهادت تو دلیل راهی
ای که شاه شهدایی مدد ارباب حسین
به شجاعت به سخاوت به عنایت جانا
شهره در ارض و سمایی مدد ارباب حسین
تو نمازی تو نیازی حرم الله تویی
تو طبیبی تو شفایی مدد ارباب حسین
خضر از سینه زنان حرم وصل تو بود
چشمه ی آب بقایی مدد ارباب حسین
میکده هیئت و می اشک دو دیده ساقر
ساقی بزم ولایی مدد ارباب حسین
تا قیامت دلش از غربت تو میسوزد
هر که شد کرب و بلایی مدد ارباب حسین
دل به بین الحرمین غم تو خو کرده
حرم عشق خدایی مدد ارباب حسین
لحظه ی مرگ که نومید شود از همه دل
گل امید کجایی مدد ارباب حسین
مارا هم از مقتل صدایی کن حسین جان
دل های مارا کربلایی کن حسین جان
جام شهادت را به کام ما بنوشان
این عمرها را هم خدایی کن حسین جان
یاران همه بار سفر بستند ورفتند
جاماندگان را هم صدایی کن حسین جان
رقص جنون در آتش خون حاجت ماست
در راه خود مارا فدایی کن حسین جان
ما خاک این درگاه را خوردیم یک عمر
با ما فقیران آشنایی کن حسین جان
این لشگر عشق است و ما سرباز عشقیم
بر لشگر عشقت دعایی کن حسین جان
بین قنوت و سجده از رخ پرده بر داشت
وجه خدایی را رونمایی کن حسین جان
یا لیتنا کنا معک ورد لب ماست
در حنجر ما هم نوایی کن حسین جان
ای ساکن دیر و تنور و تشت ونیزه
در جان ما هم روشنایی کن حسین جان
مارا فنای کربلای خویش فرما
دنیای مارا نینوایی کن حسین جان
دنیای ما عقبای ما این خیمه گاهت
تا خیمه خود رهنمایی کن حسین جان
ما را گنهکاران دنیا نام بگذار
اما قیامت غم زدایی کن حسین جان
از ارکیان تا عرشیان راهی دراز است
ماراهم آخر کربلایی کن حسین جان