⚫️#روضه_شهید_سلیمانی
🔘#سلیمانی
⚫️#دفتری_سلیمانی
▪️در کمال وقارو زیبایی
▪️حاج قاسم شدی تماشایی
▪️پدر کفر را در آوردی
▪️با ولای علی به تنهایی
▪️مالک اشتر سپاهِ ولی
▪️ای که چون ذوالفقار مولایی
▪️خون و یادت همیشه جاوید است
▪️تا ابد در قلوب شیدایی
▪️سخت ما انتقام میگیریم
▪️از حسودان کور دنیایی
▪️میرسد روز مرگ اسرائیل
▪️میرسد لحظه صف آرایی
اما
▪️مثل قاسم تنت شده خونی
▪️همچو اکبر اربااربایی
▪️دست هایت بریده شد، آری
▪️مثل عباس مثل سقایی
▪️بدنت سوخته میان شرر
▪️این هم ار داغ های زهرایی
▪️خوب شد خاتمت به دستت بود
⬅️(امان امان ...
قربون آقایی برم وقتی ساربان همراهی کرد کاروان رو رسیدند کربلا...
ابی عبدالله پول داد لباس داد به ساربان...
هر چی خواست ابی عبدالله داد..
اینا خانواده کرمند
اما همچین که داشت میرفت ..یه وقت زینب (س) نگاه کرد، دید ساربان نگاش به انگشت و انگشتر حسینه...
اما چکار کرد صبر کرد تا غروب عاشورا وارد گودال شد دید دیر رسیده چیزی دیگه برا غارت نمونده ...دید زیر نور مهتاب انگشتر آقا داره برق میزنه
امان امان...
هر کاری کرد انگشتر از انگشت بیرون نیومد😭😭😭
🔹یا حسین یا حسین....
⬅️بگو یا حسین تا این دلت قرار بگیره
قربون دل داغدارتون بشم ...
ناله بزن
ناله بزن بیاد غریب کربلا
🔸حسین....
⬅️بدن رو یا از سر میشناسند یا از لباس...
فدای اون آقایی بشم وقتی بیبی زینب اومد کنار تل زینبیه یه ناله ای کرد...
🔳آخ گلی گم کرده ام میجویم او را
🔳به هر گل میرسم میبویم او را
آخ
🔳گل من یک نشانی در بدن داشت
🔳یکی پیراهن کهنه به تن داشت
یه وقت شنید از بین شمشیر شکسته ها و نیزه شکسته ها یه صدای ناله ای بلنده
آخ
🔳گل گم گشته ات خواهر منم من
🔳سرور سینه ات خواهر منم من)
▪️خوب شد خاتم به دستت بود
▪️بر سرت نیست جنگ عُدوانی
▪️خوب شد دخترت کنارت نیست
▪️تا بگوید به ناله،، بابایی
⬅️میخوام بگم حاج قاسم
اگه بدنت اربا اربا شد
اگه دست از بدنت جدا شد
دیگه دخترت کنارت نبود ببینه.. دیگه دخترت نبود کنارت بدنت ناله بزنه
☑️فدای اون آقای غریبی که وقتی دخترش اومد کنار بدن، بابا
وقتی اومد دید عمه یه بدن قطعه قطعه رو بغل گرفته .....
🔲《عَمَّتِي! هَذَا نَعشُ مَن؟》
"عمه این بدن قطعه قطعه ی کیه؟
عمه این بدن کیه رو زمین افتاده؟؟
بیبی فرمود :
سکینه جان
🔲 [[هَذَا نَعشُ أَبيِکَ اَلحُسَينِ]]
عزیزم این بدن قطعه قطعه ی بابات حسینه
ناله داری ناله بزن یا حسین....
یا حسین.....
#هدیه_محضر_شهدا_صلوات🌷
#مدیون_خون_شهداییم ✅
متن روضه و مقتل شهادت# امام حسین علیه السلام- نیزه میرفت و برمیگشت
# سیدمهدی میرداماد
▪️▪️🥀▪️▪️🥀▪️▪️🥀
نیزه میرفت و برمیگشت ..
کاشکی داد بزنی خیلی این کلمه هارو نشنویم بهتره ..
نیزه میرفت و برمیگشت ..
چشماش باز و بسته میشد
هرکس تو مقتل می اومد
اونقدر میزد خسته میشد ..
خداکنه متوجه نشی من چی گفتم .. یه چیزی بگم سر بسته؛ خبر داری کشتنِ ارباب ما سه ساعت طول کشید؟.. چرا؟
زود راحتش کنید
رو تنش پا نذارید کمتر اذیتش کنید ..
پیراهنش رو نه
میدونید کیه میخواید هتک حرمتش کنید؟!! ..
آی نا مسلمونا
باید اول بکشید بعداً غارتش کنید ..
آدم زنده رو غارت نمیکنن .. حسین ...
لب هاش مثلِ چوبه خشکه
تشنه ست دائم از حال میره
خواهر رویِ تل ایستاده
مادر تویِ گودال میره ..
آتیش به ما نزن
اینقدر پنجه رو خاکِ کربلا نزن
رو سینه اومدن
زیر دستُ پاهاشون اینقدر دستُ پا نزن
دق میکنم حسین
دست و پا هم میزنی زهرا رو صدا نزن
آه .. یه تیکۀ مقتل رو میگم که بیچارم کرده .. وقتی افتاد از اسب ، وقتی تیرُ از کمر کشید دسته دسته میریختن حسینُ بکشن.. ، منصرف میشدن برمیگشتن .. دسته دسته میومدن تو گودال شمشیر بکشن ، چهرهی حسینُ میدیدن میگفتن ما پسر پیغمبر و نمیکشیم .. مینداختن شمشیر هارو میرفتن حتى جاءه رجل من كندة .. یه بی حیا اومد .. يقال له مالك بن النسر .. اسم نحسش مالک ابن یسره .. مال همین یکی دو ساعت دیگه س .. یه نگاه به حسین کرد فشتم الحسين .. شروع کرد به حسین ناسزا گفتن .. فحش میداد .. ناسزا میگفت .. ابیعبدالله چشماشُ
ُ بست .. آه .. یه سیلی تو صورت آقای ما زد .. وضربه على رأسه الشريف بالسيف .. این مال الانِ لال بشه کسی غیر عاشورا این حرفُ بزنه ..
خنجر نمیبره ..
هیچکسی قربونی رو تشنه سر نمیبره
هی ضربه میزنه ..
هیچکسی اینجوری سر از پیکر نمیبره
انصافتون کجاست ..
هیچکسی انگشتُ واسه انگشتر نمیبره
حسین ... میخوای مثل مادرش بگی؟ بُنَّی .. حسین ...
عریان روی خاک اُفتادی
زهرا چادر روت میندازه
مرهم رو زخمات میذارن
اما با نعلای تازه ..
ای شاه کم سپاه ..
پناه عالمیان زینب مونده بی پناه
از روی نی ببین ..
که دارن حرومیا میرن سمت خیمه گاه
گوشواره میکشن
به کجا فرار کنن دخترهای بی پناه
به سمت گودال از خیمه دویدم من
شمر جلوتر بود دیر رسیدم من
سر تو دعوا بود ناله کشیدم من
سر تورو بردن دیر رسیدن من ..
وای .. حسین ...
▪️▪️🥀▪️▪️🥀▪️▪️
.
#حضرت_ام_البنین سلام الله علیها
#اسلام_مولایی ✍
شیر ایثار و ادب نوشانده ای عباس را
پای درس معرفت بنشانده ای عباس را
ازهمان روزنخست،ای مادرسردارعشق
نوکر دلبند زهرا خوانده ای عباس را
جلوه مشی ووفارا،تونشانش داده ای
ازولای بی حسینش رانده ای عباس را
خلعت فرمانبری از زاده خیرالنساء
برقدطوبائی اش پوشانده ای عباس را
خون شور و همت و مردانگی رافاطمه
در رگان غیرتش جوشانده ای عباس را
روضه زهرابرایش خوانده ای ازسوز دل
سالهاازغصه اش درمانده ای عباس را
زیر بار روضه های جانگداز فاطمه
دلغمین و خسته و وامانده ای عباس را
ناله ویلی علی شبلی چه کرده با دلت
هرم اندوهت به دل گنجانده ای عباس را
بی شکیب و بی بنینت کرده اند،ام البنین
حیف از کرببلا جامانده ای ،عباس را
گرچه از داغ پسرهایت بقیع را سوختی
اشک از بهر حسین افشانده ای عباس را
#وفات_حضرت_ام_البنین
@navaye_asheghaan
.
#حضرت_ام_البنین
آسمان معرفت را ماه دل آرا تویی
مهر پر مهر سپهر خالق یکتا تویی
ازنگاهت جلوه گرباشد فروغ ایزدی
درمسیرحق پرستی عبدبی همتا تویی
همسر شیرخدا بودن برایت فخر بود
خانه دار باوفای خانه زهرا تویی
اسوه ات دخت نبی بودوبرایت ارج داشت
رهرو راه عزیز سید بطحا تویی
ازقدومت بیت حیدربوی زهرا راگرفت
مادر عباس و شیر بیشه طاها تویی
شرح اوصافت نباشد لایق وصف کسی
درمقامت حسن ونیکی قطره ودریاتویی
ای علی رافاطمه،ای فاطمه بهر علی
آنکه باشد التیام حیدر از غم ها تویی
داغ زهرا مرتضی را کرد بیتابش دگر
آنکه قوت داد بر جان و دل مولاتویی
دامنت دانشگه عباس وعون وجعفراست
درحیا و شرم چون انسیه الحورا تویی
برتوزیبدخوانده است مادرتورادخت علی
مظهر زهرا برای زینب کبرا تویی
آسمان پیش مرامت خم شودتعظیم وار
واجب التکریمی و روح نجابت هاتویی
در میان آسمان طاعت و دلدادگی
فاش گویم،کوکب زیباتر از زیبا تویی
مادر گیتی نزاید چون تو الگوی وفا
یکه تاز عرصه شور آور دنیا تویی
گوهر نایاب دریای رشادت کیست؟تو
اختر برج عفاف عالم بالا تویی
توشجاعت زاده ای وباشهامت شهره ای
آنکه شیرغیرتش پرورده چون سقاتویی
آنکه ازعشق حسین وجانثاری دررهش
چشم پوشیدازهمه هستی خود،تنهاتویی
خوانده ای خود راکنیززینب وبیت علی
گرچه باشد خادمت چون ساره وحواتویی
باب حاجات تمام عالمی،ام البنین
عاصیان راشافع یوم الجزا فردا تویی
ازکمال تو پسرهایت نصیبی برده اند
دروقار و عزت و افتادگی والا تویی
در شب تاریک و ظلمت پرور دین خدا
ماه عالمتاب ونورانی تراز پیدا تویی
ناله هایت شعله ورمیکرد جان ناله را
آنکه باآهش شرار افکندبراعداتویی
گریه کن های نوای گریه ات افلاکیان
بانی بزم عزای شاه عاشورا تویی
علقمه درانتظارمقدمت خون گریه کرد
مادر غم پرور سردار تاسوعا تویی
باورت هرگزنمیشد بی بنینت کرده اند
صاحب نام آوران عرصه هیجا تویی
حیف شدضرب عمودی فرق عباست درید
دست اوازتن جدا شد،آب شدسقاتویی
حیف شد آبی نشد سهم گلوی تشنگان
تشنگی سوزاند جان دختر و بابا،تویی
#اسلام_مولایی ✍
#وفات_حضرت_ام_البنین
@navaye_asheghaan
.
#وفات_حضرت_ام_البنین
ای کنیز خانه ی خیرالنسا ام البنین
خانه دار خانه ی شیر خدا ام البنین
فاطمه نامی وزهرا سیرتی وصولتی
اسوه ی تو دختر بدرالدجا ام البنین
آیه های حق پرستی منجلی ازروی توست
تواطاعت زاده ای برمرتضا ام البنین
ازخضوعت آسمان پیش توسرخم میکند
درحیا و شرم هستی مقتدا ام البنین
لحظه ای غافل نبودی از حسین فاطمه
بوده ای مادر برای مجتبا ام البنین
داده ای شیر وفا داری به عباس علی
کرده ای تدریس اودرس وفاام البنین
بی حسین دنیابرایت ازقفس هم تنگتر
باحسین باشد چوعرش کبریا ام البنین
جعفروعثمان وعون وساقیت راخوانده ای
خادمان درگه خون خدا ام البنین
زینب از تو غیرتکریم و ارادتها ندید
مادری نه،خادمی کردی ورا ام البنین
روزاول گفته ای خاک قدوم زینبی
خاک پایت هست اکسیرشفاام البنین
سینه ات پربودازعشق حسین وفاطمه
آشیانت بود چون دار الشفا ام البنین
حیف شد کرببلا ازتو گلانت را گرفت
لاله هایت گشت پرپرازجفا ام البنین
حیف شد عباس راازتوگرفتند کوفیان
دستهایش شد از آن پیکرجدا ام البنین
حیف شد عثمان و عون و جعفرت
غرق خون بودند روی خاکهاام البنین
خوب شدکرببلا راتوندیدی، تا شود
قامت تو ازغم و غصه دوتا ام البنین
خوب شد کرببلا را تو ندیدی،فاطمه
خیمه هاشدغرق درشورونوا ام البنین
توکجابودی ببینی پیکر عباس گشت
پاره پاره از دم شمشیرها ام البنین
تو کجا بودی ببینی از تن پور علی
سربریدندتشنه ازسمت قفاام البنین
تو کجا بودی که زینب را میان سلسله
برده اند بی معجرازکرببلا ام البنین
سیلی وشلاق وکعب نی به همراه لگد
بود سهم زینب دردآشنا ام البنین
دختر حیدر کجا و کوفه و شام بلا
دست نامحرم کجا،زینب کجا ام البنین
از غم بزم می وکاخ یزید وشامیان
سوخت جان دخترشاه ولا ام البنین
#اسلام_مولایی ✍
#حضرت_ام_البنین
@navaye_asheghaan
#حضرت_ام_البنین
شبی از ناله چنان شام غریبان دارد
همچو زینب غمی از داغ شهیدان دارد
به لبش نام حسین وبه دلش داغ حسین
آنقدرگریه نموده ست،به لب جان دارد
باوجودیکه نبوده ست وندیده ست،ببین
همچو زنهای حرم ناله و افغان دارد
عوض آنکه بگرید ز برای عباس
اشک افشان به لبش ذکرحسین جان دارد
از لب تک به تک اهل حرم روضه شنید
روضه هایی که نشان از دل سوزان دارد
باورش هیچ نمیشد که تنی پاشیده
غرق در خون اثراز سم ستوران دارد
از غم کشته بی آب و به یاد عطشش
چشم سیراب زاشک ولب عطشان دارد
اززمانیکه شنیده ست حسینش زار شد
قلب آشفته و احوال پریشان دارد
میکشد ام بنین را غم و اندوه،مگر
چقدر تاب وی از داغ عزیزان دارد؟
خونجگر گشته بسان همه دخترکان
دیده ای خون شده چون چشم یتیمان دارد
اسلام مولایی👆
#حضرت_ام_البنین
تک و تنها به بقیع رفته و غوغا می کرد
چشمِ هر سوخته ای ،پهنه ی دریا می کرد
با قدی خم به سرش می زد و می رفت ز حال
با همین سر زدنش..بابِ سخن وا می کرد
با سرانگشتِ خودش خطّ و خطوطی می زد
وَ سپس ناله و اندوه...مهیّا می کرد
صورتِ قبر برایِ پسرانش می ساخت
وَ همانجا به دمی محشرِ کبرا می کرد
روضه خوان بود و خودش گریه کُنی بی پروا
با کلامی ،نَفَسی ولوله برپا می کرد
خدمتی کرد به اولادِ علی بی منّت..
او کنیزیِ درِ خانه ی زهرا می کرد
بر حسین ابن علی عاشقِ شوریده شد و
بر قد و قامتِ او خوب تماشا می کرد
وَ پس از روزِ دهم تا دمِ مردن یکسر..
ضجّه ها می زد و با خویشتن آوا می کرد
حضرت اُمّ بنین با دلِ خونش هر روز
تک و تنها به بقیع رفته و غوغا می کرد
محسن راحت حق👆
#حضرت_ام_البنین
تا صدا میرسد از ساحتِ خونبارِ بقیع
مرد و زن اشک بریزند ، به دیوارِ بقیع
یک زن و صورتِ قبری ، به دلِ زارِ بقیع
دلِ ما هم ، بخدا گشته گرفتارِ بقیع
مادرِ حضرتِ عبّاس ، پریشانِ توأیم
سال ها در به درِ سفره ی احسانِ توأیم
تو که بودی؟ که خدا همسرِ مولایت کرد؟
تو چه کردی؟ که چنین غرقِ تَوَلّایت کرد؟
مادرِ چهار گلِ حضرتِ زهرایت کرد
صدفِ گوهرِ نایاب... چو سقّایت کرد
با تواضع ، به درِ خانه ی مولا رفتی
این چنین بود ، که تا عرش تو بالا رفتی
سائل آمد به درِ خانه ، تفضّل کردی
تو به اولادِ نَبی ، خوب توسّل کردی
زحمتِ حاجتِ دنیا ، که تقبّل کردی
لطف کردی و مرا نیز تحمّل کردی
بابِ حاجاتِ همه ، نامِ شما باشد و بس
چشمِ ما نیز به اکرامِ شما باشد و بس
پسرانت همه رفتند ، تو تنها ماندی
سال ها گریه کنِ بچّه ی زهرا ماندی
مرحمِ زخمِ دلِ زینبِ کبریٰ ماندی
همه رفتند به یاریِ حسین... جا ماندی
پسرت نقشِ زمین شد ، به غمش خندیدند
همه بر مشک و دو دستِ قلمش خندیدند
زینبت گفت «حسین» و... جگرت تیر کشید
تا شنیدی که سرش رفت... سرت تیر کشید
وسطِ کوچه نشستی... کمرت تیر کشید
گفت «انگشتر» و... هی بال و پرت تیر کشید
بخدا سوزِ دلت ، کرده دلم را بی تاب
قدری آرام بخوان روضه برای ارباب
روضه ای از سَرِ احساس... دلت ریخت بهم
رنجِ پرپر شدنِ یاس... دلت ریخت بهم
خنده ی دشمنِ خنّاس... دلت ریخت بهم
روضه ی حضرتِ عبّاس... دلت ریخت بهم
رفتنی گشته ای از بس که بزرگ است غمت
کاش میشد که بسازیم به زودی حَرَمت
بعدِ زهرا تو شدی مادرِ ما نوکرها
سایه ات کم نشود از سَرِ ما نوکرها
تو نظر کن به دلِ مضطرِ ما نوکرها
وقفِ عباسِ تو ، چشمِ تَرِ ما نوکرها
ما همه نوکر و درمانده ی فردای توأیم
تو هنوز امِّ بَنینی و پسر های توأیم
پوریا باقری👆
@navaye_asheghaan
|⇦•ای لشکر صاحب زمان،...
#سینه_زنی تقدیم به روحِ ملکوتیِ سردارِ رشیدِ اسلام ، کابوسِ جبهۀ استکبار شهید حاج قاسم سلیمانی با نوای کربلایی علی حسینی •✾•
●━━━━━━───────
⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻
ای لشکر صاحب زمان، آماده باش، آماده باش
بهر نبردی بی امان، آماده باش، آماده آماده باش
با علی علی، همیشه ما به زیر دینیم
ذوالفقار مرتضاییم
ما یار سلیمانیِ ارباب حسینیم
مثل قاسم، جان فداییم
شبیه طوفان، شبیه رهبر
شبیه سردار، با شور و باور
رجز می خونیم علی یا حیدر
لبیک، علی یا حیدر
شیر دلاور اومده، میر و سپهدار حسین
میلرزه میدون زیر پاش، عباس علمدار حسین
سردارِ حسین سید و سالار علمدار
که پناهه کاروانه
سقای رشیدِ حرمِ شاهِ عالم
باب حاجات جهانه
علم میکوبه، علمدار ای جان
حسین ای جانان، شکوه ایمان
تمنا دارم، بيا جان بستان
لبیک، اباعبدالله
ما لشکرِ، سینه زنا، آزادهی آزاده ایم
به امرِ فرمانده همه، آمادهی آماده ایم
فرمانده ی لشکر، یل اُم البنینه
ایها الناس، بسم الله
این ارتش میلیونیِ تو اربعینه
وَ فَدَیکَ ثارالله
می خونیم اَشهد، شبیه یاران
حسین ای جانان، شکوه ایمان
تمنا دارم، بیا جان بستان
لبیک، اباعبدالله
hoseyni_sardar_soleymani.mp3
4.43M
|⇦•ای لشکر صاحب زمان...
#سینه_زنی تقدیم به روحِ ملکوتیِ سردارِ رشیدِ اسلام ، کابوسِ جبهۀ استکبار شهید حاج قاسم سلیمانی با نوای کربلایی علی حسینی •✾•
●━━━━━━───────
⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻
#حاج_امیر_عباسی:
شعب ابیطالب گرسنگی بود و تشنگی و محرومیت از همه ی امکانات اولیه ی زندگی؛ کسانی حق دارند به شرایط شعب ابیطالبی اعتراض کنند که در این ۴۳ سال در فقر مطلق شعب ابیطالبی زیسته باشند؛ نه کسانی که فقط قیمت یک لباس یا کفش برندشان به اندازه خرجی یک ماهِ یک خانواده کم در آمد است.
.
#شور_روضه_ای
#حضرت_ام_البنین
#سبک_دوماه_گفتیم
#سبک_سلام_آقا_که_الان_روبروتونم
#دارم_میرم_باقلبی_اروم
🍁🍁🍁
✅بنداول
دارم میرم. باقلبی آروم از دنیا
دارم میرم. کنارحضرت زهرا(س)
دلم تنگه برای سرور مولام
دلم تنگه برای کربلایی هام
دلم تنگه برای گلهای یاسم
براجعفر برا عثمان وعباسم
دلم تنگه برا عبدالله واکبر(ع)
برای عون. رقیه و علی اصغر(ع)
دیگه بسه رسیده جون من برلب
دلم تنگه. براحسین برا زینب(س)
دلم تنگه دلم تنگه
➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖
✅بنددوم
ابالفضلم. ای عباس رشید من
ابالفضلم گل من ای امید من
ابالفضلم بگردم دوره تو مادر
ابالفضلم یل خوش قامت حیدر
ابالفضلم. شدم بی کس تو این دنیا
ابالفضلم. شدم بعد ازشما تنها
ابالفضلم رسیده بر لبم جونم
ابالفضلم شب و روز روضه می خونم
ابالفضلم. چقد قبر تو شد کوچک
ابالفضلم این قبر توست یا یک کودک
ابالفضلم شکسته پرُوبال تو
ابالفضلم شیرم مادر حلال تو
ابالفضلم ابالفضلم
➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖
✅بندسوم
ابالفضلم بریدن دست و بازوتو
ابالفضلم زدن تیر چشم و ابروتو
ابالفضلم شنیدم هستی زینب(س)
توعلقمه رو خاک افتادی ازمرکب
ابالفضلم تو هم مثل بابات حیدر
ابالفضلم عمود خورد به سرت مادر
ابالفضلم شنیدم بدتورو کشتن
ابالفضلم سرت را روی نی بستن
ابالفضلم شنیدم توی علقمه
سرت بوده روی دامان فاطمه(س)
ابالفضلم ابالفضلم
➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖
✅بندچهارم
ابالفضلم شنیدم توی کربلا
تنت افتاد به روی خاک این صحرا
ابالفضلم. شنیدم من توی گودال
تن خونیش به زیر مرکبا پامال
شنیدم که تنش رو زیر رو کردن
توی قلبش چندتا نیزه فرو کردن
شنیدم من که خیمه هابه غارت رفت
شنیدم من که زینب به اسارت رفت
بعدتو شد سرحسین من جدا
سر تو باحسین رفت روی نیزه ها
حسین جانم حسین جانم
#وفات_حضرت_ام_البنین #شور
➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖
#کاری_مشترک_ازشعرای_اهل_بیت_ع
#کربلایی_رضانصابی ✍
#شاعرسبکسازڪربلایی_مجیدمرادزاده
1_1416204927.mp3
8.9M
|⇦•بی تابم و حزینم..
#سینه_زنی و توسل ویژۀ وفات حضرت ام البنین سلام الله علیها
🎧 #سید رضا نریمانی
بی تابم و حزینم، من اُم بی بنینم
رو خاک غم میشینم، من اُم بی بنینم ..
سرمیذارم رو خاکِ غربتِ بقیع
بیقرارم کنار تربتِ بقیع
روز و شبها میگم با زهرا "حسین"
ناله دارم میون هیات بقیع ..
من مادرِ اباالفضل، مادرِ شهیدانم
نوحۀ شب و روزم، ای وای حسین جانم
سفره داره روضه هایِ ماتم حسینم
مادرِ مدافعانِ حرم حسینم ..
ــــــــــــــــــ
شرمنده از سکینه م، من اُم بی بنینم
وقتی علم می بینم، من اُم بی بنینم ..
برنگشتی به خیمه آب آورم
جاریه علقمه توو چشم ترم
من خجالت زدم هنوز از رُباب
وقتی میگه با گریه وای اصغرم ..
گریون میشه مدینه، در غم عزیزانم
نوحۀ شب و روزم، ای وای حسین جانم
الگوی علم به دوش علم حسینم
مادر مدافعانِ حرم حسینم
ــــــــــــــــــ
اُم الشهید دینم، من اُم بی بنینم
داغ حسین رو سینه م، من اُم بی بنینم
هرشب جمعه با دلِ مضطرم
من عزادارِ شاه بی لشکرم
روضۀ ما با فاطمه کربلاست
توو مدینه باید باشیم بی حرم ..
شبهای جمعه مثل، فاطمه پریشانم
نوحۀ شب و روزم، ای وای حسین جانم
تا همیشه زیر دین کرم حسینم
مادر مدافعانِ حرم حسینم
🕊اَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّڪَ الفَرَج🕊
🍂🍁روضه و وفاتِ حضرتِ ام البنین سلام الله علیها
شادم گدای حضرت ام البنین شدم
عمری غلام همسرسلطان دین شدم
بانو گدای حضرت عباس توشدم
شادم فقیر جلوه احساس توشدم
اُم البنین تازه عروسِ،تازه عروس رو با رسم و رسوم میارن،وقتی هم قبیله ای هاش،طایفه کلابیه،با سر و صدا داشتن عروس رو میآورن،نزدیکا که رسیدن گفت:دیگه برید،از این جا به بعد نمیخوام کسی بیاد...چی شده فاطمه؟ گفت:این کوچه حرمت داره،این همون کوچه ای است که فاطمه رو زدن...لحظه ی وارد شدنش به خونه ی امیرالمؤمنین چارچوب خونه رو بوسه زد...
رسید دم در خانه،چرا تو نمیای؟ گفت: بگید خانوم خونه بیاد...خانم خونه کیه؟ بگید زینب بیاد... دوبار با زینب اینجور رو برو شد،یه بار اینجا روبرو شد،منتظر شد زینب رسید،یه بار دیگه هم دم دروازه ی مدینه،هی دنبال حسین می گشت،چرا مرد تو این کاروان نیست،پس جوونا کوشن؟
یکی اومد گفت:ام البنین! پسرات رو کشتن...حسین کجاست؟ یه وقت دید یه پیرتر ازخودش.. مگه پیر زن میدوه؟دید یه پیرتر از خودش داره میدوه،نزدیک شد،ای وای زینبِ،بغلش رو باز کرد،افتاد تو بغل ام البنین،مادر!مادر!...کتکم زدن...گفت:مادر امونم رو بریدن،بغض کرده بود،ام البنین می زد به کمرش،گریه کن دخترم، چی شده؟ گفت: نامحرم.....پرده ی محملم رو....
ام البنین یه فریادی زد،مگه بچه ام مرده بود؟ صدا زد نه اتفاقاً داشت می دید،رباب دوید صدا زد:خوب شد نبودی اُم البنین،آره نگاه می کرد،اما از رو نیزه...
صدا زد رباب:ام البنین! دوتا سر رو نیزه وانمی ایستاد،یکی شیر خوار.....یکی سر علمدار... گفت: رباب!سر شیرخوار،سر علمدار.... گفت: مگه خبر نداری؟ عباس عمود تو سرش اومد،سر واشد شد،هر کار کردن سر رو نیزه وانمی ایستادبا روسری سر رو.... سر بچه ی من هم که از نوک نی کوچک تر بود، با هر سنگ می افتاد.حسین....
3080_سه_پنج_روزه_که_بوی_گل_نیومد_افتخ.mp3
8.07M
🕊﷽
🎧 بـا نوای عليرضا افتخاری 🎧
🍁سه پنج روزه که بوی گل نیومد
🍁صدای چه چه بلبل نیومد
🍁روید از باغبان گل بپرسید
🍁یار
🍁چرا بلبل به سیل گل نیومد
🍁گلی که خود بِدادم پیچ و تابش
🍁به اشکِ دیدگانم دادم آبش
🍁به درگاه الهی کی روا بی
🍁گل از موُ دیگری گیرد گلابش
🍁ز گلبن چید گلچینی گلی را
🍁شنید از پی، صدای بلبلی را
🍁تو خوشبختی گلی چیدی و رفتی
🍁یار
🍁ندانستی که آزردی دلی را
🍁بی ته گلشن چون زندونه به چشمام
🍁یار
🍁گلستون آذرستونه به چشمام
🍁یار
🍁بی ته آرام و عمر و زندگونیم
🍁یار
🍁همه خوابه پریشونه به چشمام
🍁غمِ عشقت بیابون پرورم کرد
🍁یار
🍁هوای بخت بی بال و پرم کرد
🍁به موُ گفتی صبوری کن صبوری
🍁یار
🍁صبوری طرفه خاکی بر سرم کرد
4_5915619264651329912.mp3
480.8K
سبک: #همه_جا_بروم😭😭
مناجات با امام زمان عجّل الله تعالی فرجه الشریف
همه جا بروم به بهانه تو که مگر برسم در خانه تو
همه جا دنبال تو می گردم که تویی درمان همه دردم
یا ابا صالح مددی مولا
نشوم به جز از تو گدای کسی بی ولای تو من نکشم نفسی
که تو لیلای من مجنونی همه هست من دلخونی
یا ابا صالح مددی مولا
اگرم نبود دل لایق تو نظری که دلم شده عاشق تو
به خدا هستی همه هستم به تو دل بستم به تو دل بستم
یا ابا صالح مددی مولا
دل خود زده ام گره بر در تو چه شود که رسم بر محضر تو
من نا قابل به تو دل بستم نکشی دامان خود از دستم
یا ابا صالح مددی مولا
همه درد و غمم، تو دوای منی تو صفای صفا، تو منای منی
تو گل زیبای منی مهدی تو مه شبهای منی مهدی
یا ابا صالح مددی مولا
موضوع: #امام_زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف
🇮🇷
#غزل_مهدوی
بسم الله الرحمن الرحیم
جبین
هرلحظه با تمام توان در کمین ماست
ماری به نام نفس که در آستین ماست
بیهوده نیست این عرق شرم بیامان
بار گناه عمر به دوش جبین ماست
باید چگونه رد شد از این عرصهی مجاز؟
حالا که شکّوشبهه عصای یقین ماست
آن را به نرخ سوزش دل حفظ کردهایم
این آتشی که در کف دست است، دین ماست
اسرار با گذشت زمان فاش میشوند
وقتی که جز خدا کس دیگر امین ماست
دنیا همیشه جمع نقیضین میشود
زندان مومن است و بهشت برین ماست
وقتی که نامهی عمل ما سیاهه شد
دیگر چه بحث دست یسار و یمین ماست
با این وجود در گذر از پیچوتاب حشر
حبلالمتین فاطمه حصن حصین ماست
✍ #مجتبی_خرسندی
📚 #کتاب_ماه_آخر
....................................................................
میرزاوند التماس دعای فرج🍂🍁🍂
😭😭😭
سحر خیز مدینه کی میایی الا ای بی قرینه کی میایی
قلوب شیعیان دریای خون جهان پر شد زکینه کی میایی
عزیزم مادرت چشم انتظار است دوای زخم سینه کی میایی
بگردم کوه به کوه صحرا به صحرا ترا بینم به عینین کی میایی
کی میایی کی میایی کی میایی .............

غم عشقت مرا بیچاره کرده دل تنگ مرا صد پاره کرده
هوای دیدن روی تو یک عمر مرا در کوچه ها اواره کرده
به تنگ امد دلم از این جدایی عزیزم جان جانم کی میایی
سراپا از غم هجر تو دردم بیا ای نازنین دورت بگردم

🍂🍁🍂
🖤
روضه حضرت زهرا(س )بعد شهادت
دلا بیا به سرای علی سری بزنیم
به خانه ای که درش سوخته دری بزنیم
خبر رسیده که این روزها علی تنهاست
بیا به خانه ی بی فاطمه سری بزنیم
نشد برای مریض علی گلی ببریم
بیا گلاب اشک به افتاده بستری بزنیم
کسی به گرد یتیمان او نمیگردد
بیا به شیوه ی پروانه ها پری بزنیم
کنون که جان علی خفته است در دل خاک
بیا زخونابه برخاک گوهری بزنیم
( اصبغ ابن نباته میگه نیمه شب بود همسرم منو از خواب بیدار کرد گفت ببین خانه علی چه خبره - چرا این بچه ها امشب اینقدر گریه میکنن - گفتم زن شب از نیمه گذشته این بچه ها مادر از دست دادن - یه ساعتی میگذره آرام میشن - گفت نه - تو مادر نیستی نمیدونی بی مادری چقدر سخته - برو برام یه خبری بیار - میگه اومدم تا در زدم گریه ی بچه ها قطع شد - امیر المومنین دم درآمد - تا چشمش به من افتاد فرمود اصبغ مارو ببخش تا فاطمه بود خودش - حالاهم بچه هاش نمیزارن شما استراحت کنید - گفتم نقل این حرفها نیست چرا این بچه ها امشب اینقدر گریشون طولانی شده - به آستانه ی در نشست - فرمود یه شب من گریه میکنم حسنین دورم میگردن - یه شب زینبین گریه میکنن منو حسنین دلداریشون میدیم - یه شب حسن گریه میکنه منو زینبین و حسین غمخواریش میکنیم - اما هروقت حسین بهانه مادر میگیره همه ما بیقرار میشیم)
-----
همرنگ صورت تو شده رخت ماتمم
این جامۀ من است که باید به بر کنم
مادر بیا دوباره مرا دراُحد ببر
تا حمزه را زغربت بابا خبر کنم
برای تو می نویسم
تویی که جاودان در تاریخ
ایران اسلامی ماندگار ماندی
و به یگانه آرزوی دیرینه ات
شهادت نائل گردیدی لیک دل
مشتاقان روی و وجودت را
محروم نهادی و چه سخت
است بی تو حتی نفس کشیدن ما
(بظاهر ) در نبودنت
مثل ترا کجا دگر ببینیم
آن مرد الهی را کجا ببینیم
تاریخ به خود از مردان الهی می بالد
ما همچون ترا دگر کجا ببینیم
روح تو پر کشید به وصال حق پیوست
ما آن رخ و روی الهی را کجا ببینیم
امشب شب ماتم و غم و غصه ماست
ما در این ماتم ، کجا حاج قاسم را ببینیم
دلنوشته ای تقدیم به روح ملکوتی
سردار متواضع و مهربان شهید حاج قاسم سلیمانی
دلارام
خادم الحسین:
#حضرت_ام_البنین
ابالفضلش چنان باشد که این زن اینچنین باشد
فقط عباس او کافی ست تا ام البنین باشد
همانطوری که تنها فاطمه گشته حسین آور
فقط این زن توانسته ابالفضل آفرین باشد
رباب و زینب کبری عروس و دخترش هستند
که بعد از فاطمه او باید ام المؤمنین باشد
به دورنام او از چار سو عمری پسرهایش
رکاب از نام خود دارند تا این زن نگین باشد
تمام بچه هایش بهترند از دیگران اما
یکی این بین چون عباس باید بهترین باشد
رباب و زینب از عباس می خواندند قبل از او
که قطعا روضه خوانِ خبره باید آخرین باشد
وَ مادر روضه ی عباس را تا آب می خواند
چرا که آخر این روضه باید نقطه چین باشد
به سطح آب، عکس ماه می ریزد به هم گاهی
ولی ماهش چگونه ارباً اربا بر زمین باشد
حضورِ چار امامِ در بقیع و مادری یعنی؛
که بعد از مرگ هم باید که او ام البنین باشد
مهدی رحیمی زمستان
#حضرت_ام_البنین
فاطمیه رفته اما دل شده از نُو حَزین
از غم هجران بی بی حضرت اُم البنین
بانویی که اهل دل از او ادب آموخته
عرشیان و قدسیان از ناله هایش سوخته
اشک ماتم از دو دیده ریخت او با شور و شین
در عزای جعفر و عباس و عثمان و حسین
چون خبر دادش بشیر از کربلا با چشم تر
صِیحه ای زد، پاره شد بند دلش از این خبر
وای از آن ساعت که او میگفت با آهِ غمین
آه اِی مردم نخوانیدَم دگر اُمُ البنین
من شنیدم دست عباسم شده از تن جدا
جان خود تقدیم جانان کرده او در کربلا
من شنیدم تیر کین بر چشم شهلایش زدند
با عَمود آهنین بر فرق زیبایش زدند
هر چه آمد بر سرش قربان شاه عالَمِین
جان او جان عزیزانم به قربان حسین
گر چه قطعه قطعه گشته آن گلِ احساس من
روی دامان حسین بِنهاده سر عباس من
من بمیرم که حسین در کربلا مادر نداشت
کشته شد با حنجر خشکیده و یاور نداشت
مرتضی شاهمندی
#حضرت_ام_البنین
بس که عشق آکنده در جانِ تو یا ام البنین
عقل یکسر گشته حیرانِ تو یا ام البنین
دامنت گر مهدِ عشقِ حضرتِ مَه می شود.
چونکه دریاییست دامانِ تو یا ام البنین
ساقیِ گلهای زهرا می شود در کربلا
آنکه دارد شوقِ چشمانِ تو یا ام البنین
آسمانت با ستاره شب به شب آذین شود
ماه مهمانِ شبستانِ تو یا ام البنین
بالهای زخمیِ عباس در پروازِ توست
بوسه گاهش مهرِ دستانِ تو یا ام البنین
آسمانِ کربلا خالی ز تصویرِ تو نیست
هر نگاهش زخمِ پنهانِ تو یا ام البنین
روضه ی گلهای تو تسکینِ قلبِ کربلاست
مَشک پُر از اشکِ مژگانِ تو یا ام البنین
تا ابد دامانِ دریایت ستایش میشود
تا ابد سرسبز پیمانِ تو یا ام البنین
واژه ی نامادری در شان و عنوانِ تو نیست
هر چه مادر پس به قربانِ تو یا ام البنین
هستی محرابی
@navaye_asheghaan
خادم الحسین:
#حضرت_ام_البنین
گداى خوشه چينم تا قيامت خرمن او را
كه حسرت مي كشد فردوس عطر گلشن او را
چنان مشكل گشا ، باب الحوائج ، كاشف الكرب است
گرفتند اوليا الله عالم دامن او را
نديدم سربلندو سرفرازى را مگر اينكه
بديدم محضر ام البنين خم گردن او را
معين گشته مزد فاطميه دست اين بانوست
كه معنا كرده سفره دار زهرا بودن او را
اميرالمومنين همسر ، ابوفاضل پسر ، به به
بنازم اين مقام و جاه و شأن احسن او را
عباى مرتضى را وصله كه ميزد همه ديدند
كه نخ ميكرد جبرائيل بعضا سوزن او را
زيارت ميكنم جاى رباب و نجمه و زينب
مزار اطهر او را ، معلا مدفن او را
اگر ديروز جارو كرد زير پاى زينب را
كنون جارو كشند اينسان ملائك مسكن او را
چنان جانسوز مرثيه ميان كوچه سرميداد
كه ميديدند مردم گريه هاى دشمن او را
به او گفتند عباست صدا ميزد حسينم كو؟
نشانش داد زينب پاره ى پيراهن او را
اگرچيزي جز اين ميماند از عباس ، ميدادند
فقط دادند دستش تكه تكه جوشن او را
عمود آهنين ، تير سه شعبه ، نه نه اينها نه
فقط شرم از رباب انداخت بين خون تن او را
رباب از در كه مي آمد دل ام البنين ميريخت
غم لالايي اش ميبرد بالا شيون او را
محمدجواد پرچمی
#حضرت_ام_البنین
تو شاهکار عشق بازی در زمینی
تو دست پنهان خدا در آستینی
اُمُّ الادب ، اُمُّ الوفا ، اُمُّ البنینی
دلگرمی نسل امیرالمومنینی
در پیشگاه تو ادب تعظیم کرده
قرص قمر میر عرب تعظیم کرده
مانند نور آمدی تابیدی و بعد
با دست زهرا مورد تأییدی و بعد
خود را دم بیت ولایت دیدی و بعد
آن چارچوب سوخته بوسیدی و بعد
گفتی اگرچه در حرم تازه عروسم
من آمدم دستان زینب را ببوسم
دیدی چگونه گریه کن ها گریه کردند
غمدیده ها با یاد زهرا گریه کردند
با نغمه ی لب های مولا گریه کردند
یا فاطمه می گفت هر جا گریه کردند
آن روز تنها خواهش قلبت همین شد
یا فاطمه تبدیل بر اُمُّ البنین شد
شهر مدینه در هیاهو زین خبر شد
شکر خدا ام البنین صاحب پسر شد
اما کلامی باعث خون جگر شد
زخم زبان ها بر دل تو؛ نیش تر شد
گفتند: بانو بعد ازین کم میگذارد
بر این یتیمان دیگر او کاری ندارد
اما دهان یاوه گویان را تو بستی
پای قرار خویش با زهرا نشستی
دیدند از جام رضای یار مستی
چون رشته ی فرزند و مادر را گُسستی
گفتی اگرچه بین تان خیلی عزیزم
در خانه عباسم غلام و من کنیزم
زینب تو را با نور ایمان آشنا کرد
با یک نظر دلداده ی آل عبا کرد
برآتش عشقش تو را هم میتلا کرد
آن قدر؛ پیشت صحبت کرببلا کرد
تا اینکه شاخ و برگ هایت پر ثمر شد
دار و ندارت چهار فرزند پسر شد
کم کم پسرهای تو بال و پَر گرفتند
دور و بَرَت را مثل یک لشگر گرفتند
درس شجاعت از خود حیدر گرفتند
بوی امیر فاتح خیبر گرفتند
گوییم از اوصاف عظیم تو همین حد
زینب پس از زهرا تو را مادر صدا زد
ای وای از روزی که قلبت را شکستند
حجاج زهرا بار بیت الله بستند
دیدی همه سرها گرفته روی دستند
با چه شکوهی بین محمل ها نشستند
بر زانوی عباس زینب پا گذارد
شُکر خدا که محمل او پرده دارد
اما پس از شش ماه شام غم سحر گشت
با دیدن یک صحنه ای چشم تو تر گشت
از این مصیبت عالمی خونین جگر گشت
باور نمی کردی ولی دل با خبر گشت
بالاترین روضه همین در عالمین است
از راه آمد زینب اما بی حسین است
فریاد زد اُمُّ البنین گیسو سپیدم
مادر نبودی عصر عاشورا چه دیدم
از خیمه تا گودال با زحمت دویدم
با دست خود از پهلویش نیزه کشیدم
اُمُّ البنین تاج سرم را سَر بریدند
پیراهنش را از تَنَش بیرون کشیدند
مادر نبودی گوش کن پس این خبرها
از داغ عباس تو خم گشته کمرها
واشد به روی من نگاه رهگذرها
چادر به سر؛ دارد دویدن دردسرها
عباس رفت و آبروی خواهرش رفت
دعوا شد و چادر ز روی خواهرش رفت
اُمُّ البنین اول دو بازویش بهم ریخت
تیری رسید و چشم و ابرویش بهم ریخت
ضرب عمودی آمد و رویش بهم ریخت
تا روی نیزه رفت گیسویش بهم ریخت
عباس نامردی عمود آهنین خورد
بی دست از بالای مرکب بر زمین خورد
دروازه ی کوفه قیامت ساختم من
بر مرکب طوفانِ خطبه تاختم من
تا چشم روی نیزه ها انداختم من
در یک نظر عباس را نشناختم من
از درد غیرت صورتش چرخاند مادر
بستند او را تا به نیزه ماند مادر
مادر دعا کن منتقم دیگر بیاید
چون او گره از اَبروی زهرا گشاید
صحن و سرایی در بقیع بر پا نماید
پایان هر روضه دعا کردیم شاید
ما کاشف الکرب امام خویش گردیم
دار و ندار خویش نذر یار گردیم
قاسم نعمتی
@navaye_asheghaan
.
#زمزمه
#سالگرد_شهادت
#سپهبد_شهید_قاسم_سلیمانی
#میثم_مطیعی 🎤
بیایید یتیما برا گریه زاری
قراری نمونده برا بیقراری
چه شبهای تاری
نگید به بچههاش که میمیرن
نگید که دستشو جدا کردن
نگید که پیکرش پر از زخمه
دوباره کربلا به پا کردن
پناه این قبیله رو کشتن
شکسته قلب مو سفیدامون
به خون نشسته چشم مادرها
یثیم شدن بچه شهیدامون
«آه برگرد آه برگرد آه برگرد آه»
نگاهش هنوزم جلو چشممونه
شکوهش یه دریاس دلش آسمونه
بگید که بمونه
میسوزه خیمهی دلای ما
بگید علمدارو که برگرده
بشکنه اون دستی که ناغافل
ما رو عزادار غمت کرده
فدای اون دست پر از زخمت
انگشتر عقیقتو قربون
با رفیقت پرکشیدی آروم
هم تو و هم رفیقتو قربون
«آه برگرد آه برگرد آه برگرد آه»
رسیده یه مادر که واکرده آغوش
یه مادر که دستی گرفته به پهلوش
چه زخمیه بازوش
توو فاطمیه اجرتو بردی
خدا ازت قبول کنه سردار
مادرت اومده به استقبال
سرت رو از رو خاک غم بردار
اگر هنوز به سختی راه میره
اگر که چشماش هنوزم تاره
خودت براش روضه بخون امشب
برای چشمایی که میباره
«آه برگرد آه برگرد آه برگرد آه»
حبيبَنِ كانا، وروحاً بجسمَينْ
دو دوست بودند و یک روح در دو بدن
رفيقَينِ عاشا، وماتا رفيقَينْ
با هم زیستند و با هم از دنیا رفتند
وداعاً وداعا
خداحافظ، خداحافظ
من أنتما؟! يا كلَّ أحزاني
شما دو تن که هستید؟ ای همه غمهای من
في العيشِ في الموتِ رفيقانِ
در زندگی و مرگ رفیق هم بودید
آهٍ وداعاً يا أبا مهـدي
آه، خداحافظ ای ابومهدی
آهٍ وداعاً يا سُليمانـي
آه، خداحافظ ای سلیمانی
يا «قاسمُ» جسمُكَ بالنزفِ
ای قاسم! خونریزی جسمت
يُشبهُ نزفَ النحرِ في الطفِّ
مانند خونریزی رگهای بریده در کربلاست
يكفيكَ فخراً كنتَ مقتولاً
همین قدر افتخار برایت کافی است
مثلَ أبي الفضلِ بلا كفِّ!
که مانند ابوالفضل (ع) بیدست کشته شدی
«واويلاه واويلاه واویلاه»
واویلا... واویلا... واویلا...
خذ الدمَّ واصعَدْ، بنصرٍ مؤزّرْ
خونت را بگیر و بالا پیروزمندانه برو
ونَمْ مُطمئناً، فحتماً سَنَثْأرْ
و آرام بخواب، که ما حتما انتقام خواهیم گرفت
سنثأرْ سنثأر
انتقام خواهیم گرفت، انتقام خواهیم گرفت
أصنامُ «أمريكا» معَ العـارِ
بتهای آمریکا ننگین هستند
حتماً سنُصْليها لظى النارِ
حتما آنها را به زبانههای آتش میافکنیم
لن نستهينَ بالدمِ الجــاري
هرگز این خون جاری را خوار نمیداریم
أبشِــرْ «سُليمـانيُّ» بالثـارِ
به «سلیمانی» بشارت انتقام بده
هذي دماكَ الثورةُ الكبرى
این خون تو، بزرگترین انقلاب است
من كربـلا مدّت لنا نحـرا
که از کربلا برای ما امتداد یافت
لا لا تمُتْ .. عِشْ مرّةً أخرى
نه، نمیر... بلکه یک بار دیگر زندگی کن
وارسُم لنا من نِزفكَ النصرا
و از خون ریختهات پیروزی را برایمان رقم بزن
«يا حسين يا حسين یا حسین»
یا حسین... یا حسین... یا حسین
شاعر فارسی: رضا یزدانی✍
.👇