❣﷽❣
◾️#سینه_زنی_امام_کاظم_ع
◾️#سبک گهواره خالی قنداقه خونین
ریزد ستاره از هر دو عینم
با پای دل من ، در کاظمینم
امشب به یاد باب المرادم
زیارت نور ، آید به یادم
◾️باب الحوائج- موسی ابن جعفر
آنجا که دارد زیبا دو گنبد
باشد مزار ، دو ماه احمد
دل برده از من ، صحن و رواقش
کبوتر دل ، در کنج طاقش
◾️باب الحوائج- موسی ابن جعفر
ای دل بیا تا ، با هم بگرییم
یاری کن ای اشک ، از غم بگرییم
اشکم ز دیده، باشد روانه
تیر غمش بر ، قلبم نشانه
◾️باب الحوائج- موسی ابن جعفر
امامهفتم، مسموم کین شد
خزان بهار ، گلزار دین شد
داغش شرر زد بر جسم و جانم
از کف ربوده ، تاب و توانم
◾️باب الحوائج- موسی ابن جعفر
از غصه پر خون، قلب رضا شد
مهدیِّ زهرا ، صاحب عزا شد
ای داد از این غم، فریاد ازاین غم
نجوا فشاند ، از دیده شبنم
◾️باب الحوائج- موسی ابن جعفر
(غلامرضا ابوالقاسمی نجوا)
@navaye_asheghaan
نوحه؛ مدیون لطف تو ایران ما.mp3
3.93M
#امام_کاظم علیهالسلام
#نوحه
🔹مدیون لطف تو ایران ما🔹
آسمان تشنۀ نجوایت
کنج زندان شده دنیایت
اشک چشمت شده تسکینت
گشته سجادهات مأوایت
چشمت روشنی بر عالم بخشید
فِی قَعر سُجون، نورت میتابید
از محنت سوخت، جسم و جانت
افطار تو شد اشک چشمانت
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــ
توبه بر لب نگهبان برگشت
کافر آمد مسلمان برگشت
از شکوهت زن رقاصه
از حضور تو گریان برگشت
عطر تو نماند در زندان محصور
کی گم میشود در تاریکی نور
زنجیر غم، دستت را بست
بال پرواز تو اما باز است
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــ
بر سرم سایۀ دستانت
در دلم چشمۀ احسانت
باب حاجات عالم! باشد،
جان من نذر فرزندانت
شد میعاد این دلهای مشتاق
مشهد، کاظمین، قم، شاهِچراغ
بر دست تو، چشمان ما
مدیون لطف تو ایران ما
شاعر: #حسین_عباسپور
نغمهپرداز: #محمدرضا_رضایی
@navaye_asheghaan
#امام_کاظم
#احسان_نرگسی
این عشق آخر می کند کار خودش را
این دیده ی تر می کند کار خودش را
با دست خالی بر نمی گردیم،یعنی
موسی بن جعفر می کند کار خودش را
اشکی که جاری می شود در بین روضه
فردای محشر می کند کار خودش را
مستی دو چندان می شود در پای ایوان
الحق که ساغر می کند کار خودش را
جان می سپارم آخرش در کاظمینت
اینبار نوکر می کند کار خودش را
@navaye_asheghaan
#امام_زمان_عج
#غزل
چارهء هجران یوسف جز غم یعقوب نیست
حال دور افتادگان از یار، اصلاً خوب نیست
چوب ظلم خویش را داریم یکجا میخوریم
صبر ما که بیشتر از طاقت ایوب نیست
ما بدهکاری خود را گردنت انداختیم
ما طلبکاریم از تو... دوری ات مطلوب نیست
روز ما سر می شود در غفلت کبرای قرن
نیستی و کوچه های شهر، بی آشوب نیست
"در میان خانه، صاحبخانه را گم کرده ام"
صبح تا شب بر لب من اسمی از محبوب نیست
ساحل آلوده را دریا مطهر میکند
غرق عصیانم ولی چشمان من مرطوب نیست
من به کار تو نمی آیم، نمی دانم چرا!
باغبانم باش چونکه میوه ام مرغوب نیست
منتظر بودم بیایی باز تنبیهم کنی
باز گفتی نامه ات پاره شده مکتوب نیست
آبروی رفتهء من را بخر در کربلا
نوکرت بد هم که باشد پیش تو مغضوب نیست
جذبهء شاه نجف را دیدم از ایوان طلا
جز علی در ذات الله الصمد مجذوب نیست
#رضا_دین_پرور
@navaye_asheghaan
─┅══༅࿇༅ ❃﷽ ❃ ༅࿇༅══┅─
#در_سوگِ_باب_الحوائج_حضرت_موسی_ابن_جعفر_ع
امام هفتـــمین در کُنجِ زِندان
بگفتا با خــــدایِ حَیِ سُبحان
الهی من غریبم ، مـن غریبم
در این زندان تویی تنها حَبیبم
شدم خسته از این رنجِ فراوان
چه سازم بر غم و اندوهِ دوران
به آه و ناله یِ شب زنده داران
به اشکِ چـشمِ خونینِ یتیمان
به آب و خاک و دریا و درختان
به قلبِ مــادران ، آهِ فقـیران
به آن مـــادر که حَمـلِ بار دارد
به آن طــفلی که بـا تو کار دارد
درختـانی که بـینِ آب و خـاکَند
رها بخشی به غــیرِ تو ندارند
به لالان و کَران و شــب نشینان
غریبان ، بی کَســان و بینوایان
اِلاها ، قـــادرا ، پــرورد گـــارا
نجاتــم ده ، خــدایا ، کِردگارا
دعایِ حضرتش شد اِستــجابَت
رها شد از غـم و رنج و مُصیبت
شهیـــدِ راهِ قــرآنِ مُبـــین شد
قریــنِ غــم ، امامِ هشتمین ، شد
ولی چــون آمـدند آنجا ، غـلامان
که آقــا را بَــرند از کُنـجِ زندان
عجب دیدند زنجیـــرِ جفــا را
که بسته گَردن وهم دست وپا را
به هر ترتیب جسمِ شاهِ دین را
ولیِ حـق ، امــامِ هفتـــمین را
امــام هشتــمین آمد ، کَفـن کَرد
نمازِ آخـــرین ، بَــر آن بَدن کَرد
به دستِ خویش درقَبرش،نهان کرد
زِ اشکِ چشم ، آن را گُلسِتان کرد
ولی جسمِ حسین ،آن شاهِ خوبان
به دشتِ کربلا خونین و عُریان
زِ جور و کینه،بی غسل وکَفن بود
بدون سَر ،به صحرا ، آن بدن بود
"طریقـت" از غمِ سُلـطانِ خوبان
به روز و شب بُوَد ، زار و پـریشان
شعر:حاج مرشدعلی طریقت
@navaye_asheghaan
─┅══༅࿇༅ ❃﷽ ❃ ༅࿇༅══┅─
#امام_زمان_عج
#در_رثای_امام_موسی_بن_جعفر_ع
«صلے الله علیڪ یا موسے بن جعفر علیه السلام»
اے شعله ے هجرانت آتش زده هـرجان را
خاموش کن ازوصلت این شعله هجران را
من طایرِ ایــن باغم از هـجـــرِ تو بے تابم
وا کن ز پــر و بالــم زنجیره ے هجران را
از داغِ فراقِ تو گلگـــون چکـد اشــکِ من
خونین جگر آوردم در کــوے تو مهمان را
مــاهِ رخِ زیــبا را از پــــرده بــرون آور
تا یڪ نظـر اندازم آن چهــره ے تابان را
مے دانے ومے بینے از هجـــرتو با حسرت
بر شانه ے خود دارم گیسوے پریشان را
درخانه ے وصل خودبنشان منِ غمگین را
یعنے سروسامان ده این بے سروسامان را
تنــها ز حضــور تو آبــاد شــود گلـــشن
بازآ و گلستان کن این خـانه ے ویران را
تنها تو در این عالــم دلجــوے غـریبـانی
در کــنج قفــس بـشـنو آواے غـریـبان را
بے جرم وگنه جدّت درگوشه ے زندان است
از بهــرِ ملاقــاتش بگــشا دَرِ زنــدان را
مے خواست عدوسازدخاموش صداے حق
برده سـت اگــر زنــدان آئیــنه ے قرآن را
ظلمت بخدا هرگز درتاب وتوانش نیست
تا آن که کند پنهـان خورشیدِ درخشان را
با زهــرِ جــفا دشمن آتــش زده بر جانش
کشــتند جفـــاکاران آن مظــهرِ احسان را
در زیــر غُـل و زنجــیر افــتاد اگـــر از پا
بخشیـده هـزاران گل گلخانه ے ایمان را
"یاســـر" اگر از داغـش دارے دلِ توفانی
قبل از سفـــرِ دریـا دریاب تو توفـــان را
شعر:محمود تارے"یاسر
@navaye_asheghaan
#شهادت_امام_موسی_کاظم_علیه_السلام
کنج زندانم و مبهوت تماشای توام
اینک این جا به مناجات و تمنای توام
در سیه چالم و ذکر تو شده آوایم
به سکوت آمده ام طالب غوغای توام
روزگارم به مناجات و دعا طی شده است
حال افتاده ز پا بر سر سودای توام
آخرین ذکر دعای منِ تنها این است
جان بگیر از تن من؛ عاشق و شیدای توام
شده ام منتظر لحظه ی زیبای وصال
تا که دیدار کنم روی تو ای اوج کمال
یادگار حرم حضرت صادق هستم
جلوه ی نور خدا بهر خلایق هستم
یک تنه غربت و میراث علی را دارم
وارث خون دل یاس و شقایق هستم
ذره ای قدر مرا گر چه عدویم نشناخت
به خداوند قسم مظهر خالق هستم
یوسف رفته به زندان و غریبم، مادر!
خود بیا که به تماشای تو عاشق هستم
دیدن چهره ی یار است همه خواهش من
ذکر یا فاطمه شد مایه ی آرامش من
در سیه چال بلا تن که به تاب و تب بود
ذکر "یا فاطمه" ام نقش میان لب بود
هر چه از سیلی و از زخم زبان، سهمم کرد
آن نگهبان ستم پیشه که لا مذهب بود
تازیانه که انیس بدنم می شد باز
آینه دار صبوری دلم زینب بود
دم به دم یاد از آن جد غریبم کردم
او که هر جای تنش جای سُمِ مَرکب بود
واژه ای سرخ میان غزلی کُشت مرا
داغ و اندوه حسین بن علی کُشت مرا
سال ها این غل و زنجیر کشیدم به خدا
از یهودی صفتی، طعنه شنیدم به خدا
من که خود نور به خورشید و قمر می دادم
سال ها تابش خورشید ندیدم به خدا
گوشه ی تنگ سیه چال و شب و تاریکی
یاد زهراست همه نور امیدم به خدا
داغ اجداد من از پنجه ی یک سیلی بود
من که خود کشته ی آن دست پلیدم به خدا
مادر! از زندگی ام چون تو دگر سیر شدم
من به شرح غم و اندوه تو تفسیر شدم
#محمد_مبشری
@navaye_asheghaan
#شهادت_امام_موسی_کاظم_علیه_السلام
زندان صبر بود و هوای رضای او
شوقش کشیده بود به خلوت سرای او
زندان نبود،چاه پر ازکینه بود و بس
زنده به گور کردن آیئنه بود و بس
زندان نبود یک قفس زیر خاک بود
هر کس نفس نداشت در آنجا هلاک بود
زندان نبود ، کرب و بلای دوباره بود
یک قتلگاه مخفی پر استعاره بود
زندان نبود یوسف در بین چاه بود
زندان نبود گودی یک قتلگاه بود
زنجیر بود و آینه بود و نگاه بود
تصویر هر چه بود،کبود و سیاه بود
زنجیر را به گردن آیینه بسته اند
صحن و سرای آینه را هم شکسته اند
دیگر کسی به نور کنایه نمی زند
شلاق روی صورت آیه نمی زند
می خواستند ظلم به آل علی کنند
می خواستند روز و شبش را یکی کنند
هر کس که می رسید در آنجا ادب نداشت
جز ناسزا کلام خوشی روی لب نداشت
حتی نماز و روزه در آنجا بهانه بود
افطار روزه دار خدا تازیانه بود
زندان نبود روضه گودال یار بود
هر شب برای عمه خود بی قرار بود
حرف از اسارت و غل و زنجیر یار بود
زینب میان جمعیت نیزه دار بود
در شهر شام غیرت و شرم و حیا نبود
زندان برای دختر زهرا روا نبود
#رحمان_نوازنی
@navaye_asheghaan
#شهادت_امام_موسی_کاظم_علیه_السلام
با این گمان که جنگ با فانوس کردند
خفاشها خورشید را محبوس کردند
دیدند فسقِ محض را مؤمن نموده
با او فقط زنجیر را مأنوس کردند
با آتشی که در دلش روشن نمودند
سلول او را لانه ققنوس کردند
هم بی وضو بر آیههایش دست بردند
هم پیش رویش صحبت از ناموس کردند
در باز شد ؛ یک تخته در..... چار نوکر
یک شهر را از دیدنش مأیوس کردند
@navaye_asheghaan
#شهادت_امام_موسی_کاظم_علیه_السلام
دردی به جان نشسته دگر پا نمی شود
جز با دوای زهر مداوا نمی شود
یک جای پرت مانده ام و بغض کرده ام
در این سیاه چال دلم وانمی شود
کافیست داغ دوری معصومه و رضا
دیگر غمی به سینه من جا نمی شود
معصومه کاش بود کمی درد دل کنم
کس مثل دختر همدم بابا نمی شود
می خواستم دوباره ببوسم رضام را
هنگام رفتنم شده گویا نمی شود
اصلاَ نخواستم کسی آید به دیدنم!!
سیلی که مونس دل تنها نمی شود
از بس زدند خورد شده استخوان من
این پا برای من که دگر پا نمی شود
زنجیرها رسانده به زانو سر مرا
کاغذ هم اینچنین که منم تا نمی شود
گاهی هوای تازه و آزاد می روم
بی تازیانه و لگد اما نمی شود
ضجر من از جسارت سِندی شاهک است
بی ناسزا شکنجه اش اجرا نمی شود
گفتم سر مرا ببر اما تو را خدا
اسمی نبر ز مادرم،آیا نمی شود
تشییع من اگرچه روی تخته در است
تشییع هیچکس روی نی ها نمی شود
#علی_صالحی
@navaye_asheghaan
4_5997855286935683935.mp3
529.9K
#شهادت_امام_موسی_کاظم_علیه_السلام
سینه ها از غم لبالب
فاطمه گریونه امشب
میرسه از کنج زندان
ناله خلصنی یارب
رو تن نیمه جونش
جای زخم زنجیره
بی کس و تنها ای وای
تو غریبی میمیره
تسلیت یا معصومه
لحظه های آخرش بود
جای پا روی پرش بود
زیر ضرب تازیانه
یاد زهرا مادرش بود
چشم تارش دریا بود
تو غریبی تنها بود
وقتیکه سیلی میخورد
رو لبش یا زهرا بود
تسلیت یا معصومه
روی خاک افتاده بودو
میرسید عِطر حبیبش
تشنه بود و گریه میکرد
از غم جد غریبش
یاد عاشورا بودو
روضه میخوند از گودال
راس جدش رو نیزه
پیکرش میشد پامال
@navaye_asheghaan
🌷 یا صاحب الزمان! 🌷
ای کاش که من عاشق و حیران تو باشم
یک وقت سحر زائر چشمان تو باشم
ای کاش که از منتظران تو شوم تا
از رسم وفا بر سر پیمان تو باشم
ای کاش مرا از غم هجر تو خبر بود
تا نیمه شبی همدم و گریان تو باشم
آقا به دلم یک نگهی کن که دمادم
سرگشته و دلواپس هجران تو باشم
ای زاده ی زهرا مددی کن به جوانی
با هر نفسم در صف یاران تو باشم
دل می کَنم از اهل جهان یکسره آقا
تا اینکه هوادار پریشان تو باشم
وقتی که قرار است اسارت رود این دل
ای کاش که در گوشه ی زندان توباشم
در لحظه مرگم به خدا حاجتم این است
لبیک به لب دست به دامان تو باشم
@navaye_asheghaan
دعای توسل .m4a
26.06M
دعای توسل
کربلایی هادی صالحی و
حاج حسن حامدی نژاد از اراک
.
#شهادت_امام_کاظم
مرثیه حضرت موسی بن جعفر علیه السلام
شکر خدا نعش تو را بی سر ندیدند
زخم سنان بر روی آن پیکر ندیدند
شکر خدا که شیعیان بودند آن روز
مردم تو را بی یار و بی یاور ندیدند
شکر خدا آن روز دخترها نبودند
پای تو را آن لحظه ی آخر ندیدند
دوری تو از خانواده بد نبوده_
_وقتی تنت را این چنین لاغر ندیدند
ساقت شکسته بود اما سینه ات را
در زیر پای سرخ یک لشکر ندیدند
آقا خدا را شکر مردم حنجرت را
درگیر با کندی یک خنجر ندیدند
هر چند روی تخته ی در بود جسمت
اما در آن زخمی ز میخ در ندیدند
هم دخترت رنگ اسارت را ندیده
هم خواهرانت غارت معجر ندیدند
هم پیکرت عریان نمانده روی خاک و
هم غارت انگشت و انگشتر ندیدند
جانم فدای آن غریبی که به جسمش
جایی برای بوسه ی خواهر ندیدند
#وحید_محمدی✍
۲۵ بهمن ۱۴٠۱
#امام_کاظم
@navaye_asheghaan
سبک زمزمه روضه، نوحه شهادت موسی بن جعفر امام کاظم علیه السلام
شد جانِ، من بر لب، در زیرِ غُل و زنجیر
شد ساقِ، پایم خون، در این قفسِ دلگیر
رفته از پایم توان
شده قدِ من کمان
من غریبم من غریب...
در بینِ، سیاهچال، دارم با خدا نجوا
می گویم ، با ناله ، خلصنی الهی را
کُن خلاصم ای خدا
از زیرِ شکنجه ها
من غریبم من غریب...
میگوید، ناسزا ، بر مادر من دشمن
میزند، با شلاق، بر پیکر من دشمن
گریه و زاریِ من
بُوَد افطاریِ من
من غریبم من غریب...
قلبم را ، آزُرده ، دوری زِ رضای خود
ميگِریَم، در سجده، هرلحظه برای خود
بُغض من شد در گلو
کرده مسمومم عدو..
من غریبم من غریب...
گرچه من، غم دیدم، اما نَشدم بی سر
چون جدّم، ثارالله، جسمم نشده پرپر
وایِ من از قتلگاه...
شد بهنیزه رأسِشاه
یابن زهرا یاحسین...
شد جسمم، گلباران، با دستِ محبانم
کربلا، تیرباران،شد جسمِ حسینجانم
یک تنو صد تیغو تیر
کفن او شد حصیر
یابن زهرا یاحسین...
@navaye_asheghaan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✅ سلام صبحگاهی
به رسم هر روز صبح با سلام بر ارباب بی کفن روز مون رو شروع کنیم
اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا اَبا عَبْدِاللهِ وَعَلَى الاَْرْواحِ الَّتي حَلَّتْ بِفِنائِكَ عَلَيْكَ مِنّي سَلامُ اللهِ اَبَداً ما بَقيتُ وَبَقِيَ اللَّيْلُ وَالنَّهارُ وَلا جَعَلَهُ اللهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنّی لِزِيارَتِكُم
❤️ اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَيْن
💚وَعَلى عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْن
💛وَعَـلـى اَوْلادِ الْحُسَيْن
💙وَعَلى اَصْحابِ الْحُسَيْن
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
سلام امام زمانم
بی تو دلتنگ تَرین شاعر دلها شده اَم
وَ اسیر غمُ وتنهاییُ و رویا شُده اَم
اَهلِ شَهر چه دانَند ز اندوه و فراغ
بی تو آوار ترین شَهرَک دُنیا شُده اَم
اَلَّلهُمـ ّعجِّللِوَلیِڪَالفَرَج
تعجیل درفرج #پنج صلوات
من بی دل آمدم که تو دلدار من شوی
غمدیده آمدم که تو غمخوار من شوی
شادم که در حریم تو افتاده بار من
آیا شود ز لطف خریدار من شوی
خود را ز راه دور کشاندم به کوی تو
دل خسته آمدم که مددکار من شوی
هر طور راحتی، بزن، اما نمی روم
این بار آمدم که فقط یار من شوی
من ورشکسته ی گنهم، می شود شبی
یوسف شوی و گرمی بازار من شوی
عمرم به باد رفته به داد دلم برس
من آمدم که مونس من یار من شوی
آقاییم همیشه ز سلطانی شماست
یک عمر نوکرم که تو سالار من شوی
خوانم میان صحن تو تا روضه ی حسین
گویا که از وفا تو گرفتار من شوی
پیچیده باز در حـرمِ تو صدای من
دست شماست روزیِ کرب و بلای من
#نوكـر_نـوشت:
#یا_امام_رضا
دلـم هـوای تو کـــرده شــَه خراسانی
چه می شود که بیایم حرم به مهمانی؟
#صلی_الله_علیک_ياسيدناالمظلوم_يااباعبدالله_الحسين
سلام عليكم و رحمة الله،صبحتون بخير، #چهارشنبتون_امام_رضایی
#به_یاد_شهید_مدافع_حرم_اصغر_پاشاپور
#اللهم_صل_علی_محمد_و_آل_محمد_و_عجل_فرجهم