eitaa logo
کانال نوای عاشقان
20هزار دنبال‌کننده
4.2هزار عکس
1.8هزار ویدیو
437 فایل
﷽ 📚کاملترین مرجع اشعار برای مداحان 📑کپی مطالب با ذکر منبع موجب رضایت اهل‌بیت می‌باشد. 📩شاعران گرامی اگرتمایل به همکاری داشته باشید میتوانید،با بنده؛️مرتبط بشوید 🌻༎شرائط |تـبادلات @h_salehi6
مشاهده در ایتا
دانلود
پا به پای پدر سفر کردم در میان خرابه سر کردم پدرم بینِ ریسمان بود و با رقیه پدر پدر کردم عمه ام تا به رویِ خاک افتاد دیده ام را ز اشک، تر کردم از همان روزِ تلخ، تا امروز گریه هر روز تا سحر کردم دست در دست عمه ام آن روز از دلِ نیزه ها گذر کردم سُمِ مرکب بوی گلاب گرفت از تنی که به آن نظر کردم تا سه ساله میان راه افتاد پدرم را خودم خبر کردم آنقدَر داغ دارم از آن دم که از این زهر، خون، جگر کردم رضا باقریان
عمامه بر میدارم از سر ، حرف دارم هر جا بیاید نام مادر حرف دارم هر چه می آید بر سر ما از سقیفه ست از غربت بسیار حیدر حرف دارم از سیلی و دیوار و میخ در بماند این بار از یک داغ دیگر حرف دارم مسمومیت آخر گریبانگیر من شد از نیش زهر و زخم بستر حرف دارم همراه دارم در لحد عمامه ام را با یادگاری پیمبر حرف دارم دیگر خلاصه میکنم درد و دلم را از کربلا با قلب مضطر حرف دارم جا ماندم از جان بر کفان لشگر عشق از قاسم و از عون و جعفر حرف دارم هم بر جوان اربا اربا گریه کردم هم از عبا و نعش اکبر حرف دارم گهواره جنبان میان خیمه بودم از بی قراری های اصغر حرف دارم سرنیزه هارا دیده ام در کشمکش ها از چکمه و پهلو مکرر حرف دارم ای کشتگان اشک اگر طاقت بیارید از خنجر و گودی حنجر حرف دارم گودال از خون خدا یکباره پر شد از ضربه ی سنگین آخر حرف دارم با چشم خود دیدم چهل تا نعل تازه از جای سم بر روی پیکر حرف دارم با آستین پاره عمه روسری ساخت ای مردم از قحطی معجر حرف دارم علیرضا خاکساری
آه یادم نمی رود هرگز غم جانسوز غارت خلخال حمله ی نابرابر لشکر به زنان و به خیمه و اطفال صحنه اش بین صحن چشمانم میدهد زجر هر شب و روزم ذوالجناح آمد از دل میدان با دو صد زخم بر سر و کوپال چه بگویم از آن غروب غریب در هیاهوی نیزه و شمشیر تنی از روی شیب قربانگاه غلت می خورد تا ته گودال چه بگویم که تیزی خنجر به روی حنجری فشار آورد یک نفر بین قاتلانش شد بر سر سر بریدنش جنجال هم غرورم شکست هم قلبم آن زمانی که دختری خسته از روی ناقه بر زمین افتاد دشت تاریک بود و رفت از حال محمدحسن بیات لو
. بدنی مانده زیر پا دیدی سری از پیکری جدا دیدی همه عمر گریه میکردی سر طفلی به نیزه ها دیدی از جگر ناله میزدی چونکه خون پاشیده هر کجا دیدی با رقیه چقد زمین خوردی لگد از پای آشنا دیدی سرو رویت پر کبودی بود صدمه در برو بیا دیدی به روی چادر سر زینب ُمردی از بسکه رد پا دیدی لگد و مشت و هو شدن ها را جلوی چشم بر ملا دیدی غارت خیمه بی اباالفضل را همره ضربه بی هوا دیدی خنجر کند غرق خون را در دست آن شمر بی حیا دیدی همه روضه ها و مقتل را همه را یک به یک شما دیدی محمد حبیب زاده✍ .
. ما بعد از آنکه بر غم تو مبتلا شدیم بــا راه بندگـی خـدا آشــنا شدیم هرکس وسیله داشت برای هدایتش ما با نســیم روضـه‌ی تو با خــدا شدیم وقتی که جاه‌ و مال و هوس راهمان گرفت با رمز یاحسین ز شیطان جدا شدیم ذکر حسین اشرف اذکار عالم است گفتیــم و همـدم همه‌ی انبیــا شدیم مسکین و مستکین و فقیر آمدیم و بعد با کیمیـای مهر شمــا پر بها شدیم اشکی چکید و آتش دوزخ فرو نشست تأثیـر گریـه است اگـر بـا حیــا شدیم ما را خدا برای غمت برگزیده است با دست مادرت ز بقیّه سوا شدیم شب‌های جمعه مادرتان روضه‌خوان ماست با ناله‌های دل شکنش هم نوا شدیم شبهای جمعه هیئت ما مثل کربلاست با یک سلام، راهی کرب و بلا شدیم .
. حرف از تو زیاد است، ولی باور نه داریم به دل هوای تو ، در سر نه عمریست که سربار تو‌ایم آقا جان سرباز و مدافعینِ در سنگـر، نه .
یک عمر داغ کربلا یادش نمیرفت دلشوره هایِ عمّه را یادش نمیرفت درس و حدیثش مانعِ روضه نمیشد برپاییِ بزم عزا یادش نمیرفت بر دوش ِ دل، بار مصیبت داشت عمری جان دادن خون خدا یادش نمیرفت بالاسرِ هر پیکر بر خاک خفته لبخندِ شمرِ(لع) بی حیا یادش نمیرفت بردند بی صبرانه بعد از گوشواره- گهواره را بینِ عبا... یادش نمیرفت تب داشت بابا! سوخت خیمه! زجر(لع) آمد! زد تازیانه بیهوا! یادش نمیرفت هنگام غارت بود و در بین شلوغی... افتاد زیر دست و پا یادش نمیرفت لعنت بر آن دستی که هجده نیزه آورد سرهای روی نیزه ها یادش نمیرفت کنج خرابه...زیر نور ماه...آرام... شب-گریه هایِ بیصدا یادش نمیرفت در کنج حجره، داشت جان میداد امّا کهنه حصیر و بوریا یادش نمیرفت! مرضیه عاطفی
آن روزهای تار که یادت نمی رود بازی روزگار که یادت نمی رود وقتی که چشم قافله چرخید سوی نی یادت نمی رود سر خورشید روی نی هرچه شنیده اند همه , دیده چشم تو گلهای اشک از همه جا چیده چشم تو ای مرد کاروان زنان از بلا بگو از غصه های بی عدد کربلا بگو آقا محرمی شده امشب هوایمان اصلا بگو رقیه بگوید برایمان از تشت آمده خبری با نسیم ها ای وای از دل نگران یتیم ها بابا بیا که زینب کبری معذب است اینها شکسته اند تمام حریم ها ‌ پایم نمی کشد , همه با چوب میزنند یک چوب ساده نیست که , از آن ضخیم ها انگشتر , کلاه و زره , هیچیک نماند اینگونه است بخشش ابن الکریم ها غربت به خانواده ی ما ارث میرسد این ارثیه رسیده به ما از قدیم ها حالا بجای هر سخنی گریه میکنیم با عطر سیب پیروهنی گریه میکنیم حمیدرضا محسنات
. ای چاره‌سازِ مشکل ما را تو چاره کن برحال عاشقانِ خرابت نظاره کن پرده ز رخ نمی‌کشی ای ماهِ دل، مکش حرفی بزن، به جانب ما یک اشاره کن خورشیدِ آسمانِ علی، ماه فاطمه شام سیاهِ بخت مرا پُر ستاره کن بنگر چه آمده به سرم از فراق تو زخم دل شکستۀ ما را شماره کن ما از نفس فتاده و در راه مانده‌ایم ما را به روی مرکبِ لطفت سواره کن ای سایۀ عنایت تو بر سر همه بر سائلِ شکسته، نگاهی دوباره کن باید عریضه‌ای بنویسم برای تو خواهی بخوان تو نامۀ من، یا که پاره کن ✍ .
. علیه‌السلام ✍ یاد تو بودن افضل‌الاعمال یادهاست از تو نوشتن اوج کمال مدادهاست قبل از طلوع فجر، دعای ظهور تو هر صبح، التماس لب بامدادهاست سرگشته چون غبار، صدایت که می‌زنیم نامت کلید رد شدن از گردبادهاست دشمن هم از قنوت شبت فیض می‌برد این خصلت تمامی زهرا نژادهاست آقا بیا که پای رکاب تو جان دهیم این آرزوی روز و شب خانه زادهاست هر بار می‌رسیم به مشهد، ظهور تو اول دعای ما دم باب‌الجوادهاست از اشک‌های چشم تو فهمیده‌ایم ما باب‌الحسین باب تمام مرادهاست «اللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّک‌َالفَرَج» «اللهم العَن الجِبت والطّاغوت والنّعثل» .
doa arafe96 roze hazrat moslem_1396-6-10-18-26.mp3
10.04M
🎙 🔻 حضرت مسلم بن عقیل علیه السلام 🎤 حجت الاسلام 🏴 روز عرفه
؛ در حسرت نه تمنای خود بیان داریم نه دگر فکر آب و نان داریم شکر خالق، همینکه عرضِ سلام... محضرِ صاحب الزمان داریم لحظه‌ای بین غم رها نشدیم بس‌که مولای مهربان داریم مرگ نزدیک و غافلیم از آن چقدر ما مگر زمان داریم؟! سر به زیر از خجالتیم اما چشم بر لطف آسمان داریم داغ دیدند همسران شهید تا که امنیت و امان داریم شد پریشان وجود و خاطرشان اگر آرامشِ روان داریم روضه‌خانه، بهشت نوکرهاست جا در این بیت و آستان داریم روز و شب از فراق کرب و بلا ذکر "مولا حسین جان" داریم گرمی داغ اوست در دل ما از غمش بین دل، نشان داریم ** یاد دست گره‌گشای حسین گله از دست ساربان داریم ✍