352.9K
#نوحه ی وداع
ابا عبدالله:
ای عزیز فاطمه دستم به دامانت مرو
جان بقربانت مرو، جان بقربانت مرو(۲)
یک دمی آهسته تر تا ببوسم روی تو
می کشد آخر مرا این خم ابروی تو
چهره گلگون کرده ای از خون اکبر یا حسین
سوی میدان میروی از بعد اصغر یا حسین
مادرم حتی ز نابینا حیا دارد حسین
خواهرت در بین نامحرم چه جا دارد حسین
.............ای عزیز فاطمه.......(۲)
افتخارم این که هستم خواهر نعم الامیر
یا محمد کن نظاره زینبت گشته اسیر
رأس پر نورت شده همراه من تا شهر شام
غیر زیبایی ندیدم یا حسین در این مسیر
من که داغ شش برادر دیده ام اینک حسین میروم از کربلایت یا حسین با شور و شین
#علی کاشانی'(صادق)
(۱۴۹۱/٠۵/۱۲)
#حضرت_قاسم_شور
طوفان به پا میکنه
وقتی به میدون میاد
دشمن فراری میشه
وقتی رجزخون میاد
خون حیدر تو، رگاش جاری
پسرِ شیرِ، جمل قاسم
چقد رزمش به، حسن رفته
رجز میخونه، اناالقاسم
بین بنی هاشم ضرب المثلی
زدی زمین عدو رو بی معطلی
این کیه که میدون و ریخته بهم
إِنّیٖ أَنَاالقٰاسِم مِن نَسلِ عَلیٖ
[یا قاسم یا قاسم...]
حتی بدون زره
شد قاتل اشقیا
هر ضربه ای میزنه
عباس میگه مرحبا
شجاعت می باره از رزمش
که دشمن هم به زبون اومد
یه جوری ازرق رو زد مثل
باباش که پای شتر رو زد
الگوی نسل نوجوونا تویی
گفتی حریف می طلبم تن به تن
با هل من مبارزت رفتن عقب
إِن تنکُروُنیٖ فَأَنَا بنُ الْحَسَن
[یا قاسم یا قاسم...]
#علیرضا_عابدی
┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈
#عاشورا_شور
#قتلگاه_شور
مُردم پای غُربتت ، غرق خونِ هِیبتت
گریونَن ملائکه ، از داغ مُصیبتت
مُردم بسکه داد زدم ، سمت مقتل اومدم
اون ظالم تو رو میزد ، من خودم رو میزدم
ای وای ای وای حسین
اومدم چه سود حسین ، این حَقِّت نبود حسین
بی رحمانه کُشتنت ، این قوم حسود حسین
ای آب و گِلَم حسین ، بی تابه دلم حسین
میخواستم ولی نشد ، پیشمرگت بِشَم حسین
ای وای ای وای حسین
ای وای از عذاب و درد ، تو گودال نبود یه مَرد
جسم مجروح تو رو ، با نیزه بلند میکرد
موهاتو رها نکرد ، از مادر حیا نکرد
یک لحظه از بدنت ، نیزه ش رو جدا نکرد
ای وای ای وای حسین
گُرگا که دریدنت ، بدجور سر بُریدنت
روی خاک قتلگاه ، با نیزه کِشیدنت
ذره ذره کُشتنت ، تکه تکه بُردنت!
هر شمشیر و نیزه ای ، سهمی بُرده از تنت
ای وای ای وای حسین
قربون سرت حسین ، زخمِ پیکرت حسین
نامَحرم هارو ببین ، دور خواهرت حسین
صبرِ خواهرت رو بُرد ، جونِ دخترت رو بُرد
قبل از اینکه من بیام ، توو خُورجین سرت رو بُرد
ای وای ای وای حسین
چشمم سوی نیزه ها ، رفتی روی نیزه ها
پاره تر شد حنجرت ، اینه خوی نیزه ها
کاش میشد بشم فدات ، بیچاره شدم به پات
لابلای خیمه ها ، سوختن چندتا بچههات
ای وای ای وای حسین
#بهمن_عظیمی
┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈
#حضرت_قاسم_زمینه
انی انا القاسم
پسر ارشد شیر جملم
انی اناالقاسم
اومده نوبت خیرالعملم
انی اناالقاسم
به علی قسم حریف همه ام
انی اناالقاسم
من سپاه پسر فاطمه ام
فاش می گویم و از گفته خود دلشادم
بنده عشقم و از هر دو جهان آزادم
سالها قبل تر از آمدن ِ میلادم
الف قامت عباس شده استادم
لبیک حسین .....
انی اناالقاسم
سنگ آقام و به سینه می زنم
انی اناالقاسم
ریشه ی حرومیا رو می کنم
انی اناالقاسم
جد من صاحب شمشیر دو دم
انی اناالقاسم
میریزم یک تنه کوفه رو به هم
جگرم گفت حسین ، بال و پرم گفت حسین
لحظه ی آمدنم چشم ترم گفت حسین
از ازل ایل و تبارم همه عاشق بودند
من حسینی شدم از بس پدرم گفت حسین
لبیک حسین .......
انی اناالقاسم
خون حیدر توی رگهای منه
انی اناالقاسم
ذکر یا علی رو لبهای منه
انی اناالقاسم
مرد میدونم ، علی اکبریم
انی اناالقاسم
مثل بابام حسنم ، مادریم
علوی هستم و باشد زره ام پیرهنم
نیستم قاسم اگر ریشه ازرق نکنم
تا ابد پای حسین بن علی می مانم
من حسینی شده ی دست امام حسنم
#محمد_حسین_رحیمیان
┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈
.
#حضرت_قاسم ابن الحسن علیه السلام
پیش نگاه مضطر من دست و پا مزن
در موج خون ، کبوتر من دست و پا مزن
ای قد کشیده زیر سم اسب ، داغ تو
تیغی است روی حنجر من دست و پا مزن
عطر مدینه می وزد از زخم های تو
آیینه ی برادر من دست و پا مزن
اینسان عمو مگو که کار از عمو گذشت
ای بسمل برابر من دست و پا مزن
خون می چکد ز پهلو و بازو و سینه ات
زخمی ترین چو مادر من دست و پا مزن
دشمن دوباره دید که من گریه میکنم
ای وای علی اکبر من دست و پا مزن
#شب_ششم_محرم
#میثم_مومنی_نژاد ✍
.
.
#حضرت_قاسم علیه السلام
#شب_ششم_محرم
نبوی خصلت ای حَسن سیما
علوی غیرت ای گل زهرا
هرکه حُسن تو دید، با خود گفت
حَسنی دیگر آفریده خدا
گیسویت عنبرین و مُشکافشان
قامتت چون قیامت کبری
لبت اَحلی من العسل، شیرین!
نقطهی خال تو، چو اَب زیبا
چَشم تو، رَشک چشمهی زمزم
صف مژگان تو، سپاه صفا
بند نعلین توست، گیسوی حور
از حریر بهشتیات دیبا
صورتت را چو کعبه پوشاندند
تا نبیند حسود دون، آن را
گیسویت را چو نجمه شانه کشید
عِطر گل میوزید، در هر جا
مِهر تو، همچو بارش باران
قَهر تو، همچو غرش دریا
نام تو قاسم است و قسمت شد
در ازل، با تو جلوهی بابا
قاف تو، قرب حقتعالی بود
الف توست، قامت رعنا
سین تو، رَشک سینهی سَینا
میم تو، چون مسیح روح افزا
سیزده ساله، فارغالتحصیل
شدی از درس سیدالشهدا
عطر گلبرگهای پیکر تو
پر شده در زمین کرب و بلا
خفتهای با عروس مرگ ای گل
حجلهات قتلگاه و جشنت عزا
رَخت دامادیَت شده کفنت
بستی از خون سر، به دست حنا
دست و پا گم کند، عمو چون دید
میزدی در برش، تو دست و پا
پیکرت را کشید در آغوش
گفت : قاسم! دو چشم خود بگشا!
من عدو نیستم، عموی تو ام
باز کن لب، بگو جواب مرا
#میثم_مومنی_نژاد ✍
.
.
#امام_حسن
#حضرت_قاسم
#شب_ششم_محرم
شد شب معجزه ها ، ذکر عوالم حسن است
بر لب سینه زن و ذاکر و ناظم حسن است
سایه ی روی سر این همه خادم حسن است
اولین گریه کن روضه قاسم ، حسن است
حسنی گشته حسینیه ی دلها امشب
جای هر درد نوشتند مداوا امشب
ای حسن جان ِحرم ، حضرت دلدار سلام
دست پرورده ی عباس علمدار سلام
یک تنه لشکر دین قبله ی ایثار سلام
شیر غران علی حیدر کرار سلام
سیزده ساله شدی پیر شهادت طلبان
داده ای یاد قیامت به قیامت طلبان
ذکر جانم حسن از عالم بالا آمد
طالب خون علی اکبر لیلا آمد
سیزده سالگی حضرت مولا آمد
حال عباس و حسین از رجزت جا آمد
ذکر طوفان انابن الحسنت را عشق است
یک تنه لشکر آقا شدنت را عشق است
می رسد موج زنان غیرت طوفان حسن
لشکر کفر به جان آمده از جان حسن
باز پی شد شتر فتنه به دستان حسن
کوفه را ریخت بهم یوسف کنعان حسن
هیبتت حیرت انس و ملک و جن شده است
آن همه مَن مَن ازرق همه مِن مِن شده است
وقت آن شد بچشی غربت بابایت را
کینه ها داشت مگر چشم تماشایت را
سنگ ها کرد پر از لاله سراپایت را
چه غریبانه صدا می زدی آقایت را
با زمین خوردن تو گشت بلند هلهله ها
نیمه جانی ِ تو جان داد به این حرمله ها
گرگ های جملی، یوسف کنعان ای وای
از عطش آمده روی لب تو جان ای وای
مرهم زخم تو شد سم ستوران ای وای
شد یکی جسم تو با خاک بیابان ای وای
آه بر آه یتیمانه ی تو خندیدند
شیر گشتند همه تا که غریبت دیدند
زنده شد با غم تو روضه مادر قاسم
قتل تو زیر سر این همه لشکر قاسم
سرو گویم به تو یا لاله ی پرپر قاسم
هم ابالفضل شدی هم علی اکبر قاسم
لرزه از حال تو بر عرش معلی افتاد
می کشی پا به زمین و عمو از پا افتاد
#محمد_حسین_رحیمیان✍
.
🏴 #محرم۱۴۰۲
#حضرت_احمد_بن_الحسن سلام الله علیها
از شهدای کربلا و فرزند امام مجتبی علیه السلام
#حجت_الاسلام_شیخ #محسن_حنیفی
〰️〰️〰️〰️〰️〰️
یک علی اکبر ولیکن از تبار مجتبی
می رود رو سوی میدان یادگار مجتبی
نام او احمد و یا نام دگر معلوم نیست
نام او هم خاک خورده چون مزار مجتبی
نوزده سال است دارد شال سبزی روی دوش
این جوان سبز پوش نوبهار مجتبی
داغ او مثل علی اکبر ندارد مرهمی
داغ او مانده به قلب داغدار مجتبی
از عطش گویا لب خشکیده اش خورده ترک
شد فرات و نیل و کوثر شرمسار مجتبی
دیده هایش تار می شد از عطش مثل حسین
احتضارش نیز شد چون احتضار مجتبی
بر گلویش تیر خورده مثل تابوت حسن
سالها بوده است گویا سوگوار مجتبی
شاید او از ماجرای کوچه بوده با خبر
شاید او بوده است تنها رازدار مجتبی
داغ احمد، داغ قاسم، کشت ثارالله را
کشت او را زخم های بی شمار مجتبی
.