eitaa logo
کانال نوای عاشقان
20.1هزار دنبال‌کننده
4.1هزار عکس
1.7هزار ویدیو
496 فایل
﷽ 📚کاملترین مرجع اشعار برای مداحان 📑کپی مطالب با ذکر منبع موجب رضایت اهل‌بیت می‌باشد. 📩شاعران گرامی اگرتمایل به همکاری داشته باشید میتوانید،با بنده؛️مرتبط بشوید 🌻༎شرائط |تـبادلات @h_salehi6
مشاهده در ایتا
دانلود
هرچند که آسمان سراسر دود است با چشم دلت نگاه کن مشهود است موکب موکب، قدم قدم، صف در صف رزمایش لشگرکشیِ موعود است ✍ @navaye_asheghaan
این راهِ دعا راهِ ظهورِ دین است این جاده‌ی اَمن و جاده‌ی آمین است پیداست که یک قدم فقط مانده به صبح معنایِ پیاده رفتنِ ما این است ✍ @navaye_asheghaan
دل می‌برد از گنبد خضرا شالش آذین شده کربلا به استقبالش از جادۀ اربعین می‌آید یک صبح می‌آید و یک قافله دل دنبالش ✍ @navaye_asheghaan
قرار ماست پیاده نجف به کرببلا اگر که وعده‌ی ما را اجل بهم نزند @navaye_asheghaan
رسیدم از سفر و هرچه دیده‌ام حسن است که اربعین همه‌اش هم حسین، هم حسن است نفس نفس علی است و تپش تپش زهراست و دم حسین اگر هست، بازدم حسن است مِن الازل علی است و الی الابد زهرا به هر دل است حسین و به هر حرم حسن است نوادگانِ حسین و حسن یکی هستند و جَدِ ارشدِ این نسل محترم حسن است به هرکجا که رَوی، آسمان همین رنگ است که در نجف حسن و در مدینه هم حسن است طریقِ کرببلا هم که سفره‌داریِ اوست میان راه ببین که قدم قدم حسن است فقیرها همه در اربعین کریم شدند چه جای حیرتِ ما تا ابالکرم حسن است به روی تیرک این جاده‌ها به موکب‌ها نگاه کن که ببینی به هر علَم حسن است پیاده‌ها به حرم می‌رسند و می‌فهمند کسی که رفتنشان را زده رقم حسن است چو میزبانِ همه قاسم است و عبدالله حسین نه، به گمانم در این حرم حسن است * از آن زمان که حسین از حسن شنید چه شد جگر خراش حسین و پُر از الم حسن است  از آن زمان که نشستند و حرفِ کوچه زدند به پیچ و تاب حسین و به قدِ خم حسن است ✍ @navaye_asheghaan
ز نینوای تو رفتم چو نی، نوا کردم چنان که بادیه‌ها را چو نینوا کردم به هر کجا که نشستم گریستم ز غمت به هر طرف که دویدم تو را صدا کردم ز خارهای مغیلان بپرس کز داغت چقدر اشک فشاندم، چه ناله‌ها کردم طواف پیکر بی‌سر به زیر خنجرها زیارت سرِ بی‌تن به نیزه‌ها کردم نتیجه دادن خونت به عهدهٔ من بود که صبر کردم و بر عهد خود وفا کردم تو خواستی به نماز شبت دعا گویم تو را به جان تو در هر نفس دعا کردم به نیزه، خواندنِ قرآنِ تو رُبود دلم اگرچه سوختم از غم ولی صفا کردم به دست بسته بسی تازیانه خوردم تا طناب ظلم ز دست سکینه وا کردم... ✍مرحوم استاد @navaye_asheghaan
ای آرزوی خفته به خون ای برادرم این قبر، قبر توست که باشد برابرم؟ گل چیده‌ام ز اشک، که ریزم به تربتت ای خفته زیر خاک، که خاکِ تو برسرم  ازبس که نیزه خورده تنت پیشِ چشمِ من آید هنوز خونِ دل از دیده‌ی ترم چل روز در فراق، به سر بُرده‌ام، ولی هرگز گمان نبود که طاقت بیاورم  گل‌های باغِ سبز تو نیلوفری شدند من‌هم چو غنچه‌های کبود تو پرپرم ای مَحرم همیشه‌ی زینب، بدان هنوز از ضرب تازیانه کبود است پیکرم  درمانده‌ام چگونه بگویم جواب او_ پُرسد اگر رباب که: کو قبر اصغرم؟ داغ رقیه‌ی تو مرا پیر کرده است از خواهرت مپُرس کجا رفته دخترم  من از مدینه با تو رسیدم به کربلا بی تو چگونه عازم کوی پیمبرم؟! آتش گرفته است «وفایی» از این سخن! وقتی رسم مدینه، چه گویم به مادرم؟! ✍ @navaye_asheghaan
در سفر می‌زدند ما ها را هر گذر می‌زدند ما ها را یک نفر "یا حسین" اگر می‌گفت صد نفر می‌زدند ما ها را سیلی و تازیانه‌ها کم بود...! با سپر می‌زدند ما ها را نه به لب‌های تو فقط، پای طشت زر می‌زدند ما ها را وای اگر یک نفر "علی" می‌گفت آن قدر می‌زدند ما ها را پشت دروازه‌های شام ای وای یادِ در می‌زدند ما ها را دخترت تا تو را صدا می‌زد بیشتر می‌زدند ما ها را وسط کوچه‌ی یهودی‌ها... در به در می‌زدند ما ها را توی خواب و به وقت بیداری بی خبر می‌زدند ما ها را در خرابه به سیلی و شلاق تا سحر می‌زدند ما ها را ای فدای سرت، هر چند... مستمر می‌زدند ما ها را ✍ @navaye_asheghaan
1. ما هیچ نبودیم.mp3
9.72M
ما هیچ نبودیم ولی قسمت ما کرد با پای پیاده سفر کرببلا را ...
صَلَّى اللهُ عَلَیْکَ یا مَظلوم یا اَباعَبْدِاللَّهِ ، وَ عَلَی الاَرْواحِ الَّتی حَلَّتْ بِفِناَّئِکَ عَلَیْکَ مِنّی سَلامُ اللَّهِ [اَبَداً] ما بَقیتُ وَ بَقِیَ اللَّیْلُ وَ النَّهارُ وَلاجَعَلَهُ اللَّه آخِرَ الْعَهْدِ مِنّی لِزِیارَتِکُمْ اَلسَّلامُ عَلَی الْحُسَیْنِ وَ عَلی عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ وَ عَلی اَوْلادِ الْحُسَیْنِ وَ عَلی اَصْحابِ الْحُسَیْنِ ما هیچ نبودیم ولی قسمت ما کرد با پای پیاده سفر کرببلا را ... حسین جان ، میدونی ان شاءالله نتیجه ی این حسین گفتن ها رو کی می بینی ؟ درروایت میگه : مادر سادات وقتی میخوان وارد بهشت بشن ، توقف می کنند ، پشت سرشون رو نگاه می کنند ، هر چی میگن : خانم وارد بهشت بشین ، بهشت رو برای شما آماده کردن ، همه منتظر قدوم شما هستن ، بی بی پشت سرش رو نگاه میکنه،میگه : تا بچه هام وارد نشن من وارد نمیشم ، تا محبینم وارد نشن من وارد نمیشم ، تا گریه کن های حسین وارد نشن من وارد نمیشم . تصور کن این منظره روهمه تون دور فاطمه ی زهرا حلقه می زنید ان شاءالله ... مینویسه : وقتی دور فاطمه حلقه زدی ، فاطمه ی زهرا شروع میکنه روضه ی حسین رو خواندن ، تصور کن توی صحرای محشر شما بشید گریه کن ، فاطمه ی زهرا بشه روضه خوان ، میدونی روضه خواندن مادرت فاطمه چه طوره ؟ یه وقت نگاه میکنی می بینی پیراهن خونی حسین رو روی دست بلند کرد ، حسین جان ... پیاده روی اربعین وقتی چند کیلومتری راه میری ، به پاهات فشار میاد ، کف پات تاول میزنه ، هر چند تا موکبی یه عده آماده اند زائرها بیان ، خستگی ِ زائرها رو در کنند ، پذیرایی کنند ، مَرهم به کف پای این بچه ها بگذارند ، حالا تصور کن آدم بزرگ ، جوان ، نیرومند ، این طور تحلیل میره ، اما دلا بسوزه برا بچه های حسین ، حسین ... نمیگذاشتن پا به پای بزرگترها راه برن ،زن و بچه رو با طناب به هم بسته بودن ، این بچه ها روی زمین می افتادن با تازیانه بچه هارو بلند می کردند ، آی بمیرم براتون ،کسی نبود این بچه هارو تحویل بگیره ،کسی نبود مَرهم به پای این بچه ها بذاره ، آی حسین ... وقتی جابر رسید کنار قبر مطهر ابی عبدالله ، دست رو قبر گذاشت ، خودش رو روی قبر انداخت ، شروع کرد اشک ریختن و ناله زدن ، شروع کرد با حسین در و دل کردن ، اینقدر ناله زد بی هوش شد ، کنار قبر روی زمین افتاد ، آب به صورتش پاشیدن ، جابر رو بلند کردن ، اما بگم جابر کجا بودی وقتی زینب اومد وارد گودال قتلگاه شد ؟ عجب زیارتی کرد از بدن حسین ، جابر آب رو صورتت ریختن بلندت کردن ، اما کجا بودی بچه های حسین رو با چه وضعیتی از بدن مطهر جدا کردن ؟ « فَاجْتَمَعَتْ عِدَّهٌ مِنَ الْأَعْرَاب » سکینه رو چه طور از بدن حسین جدا کردن ، با تازیانه و کَعْبِ نِی ... حسین ... گفت : داداش ، گودال پُر از خون شد و ما سوی مدینه رو کرده و گفتیم رسول ِ دو سرا را : « یَا جَدّا ، صَلَّى عَلَیْکَ مَلَائِکَهُ السَّمَاءِ هَذَا الْحُسَیْنُ بِالْعَرَاءِ ، مَسْلُوبُ الْعِمَامَهِ وَ الرِّدَاءِ وَ بَنَاتُکَ سَبَایَا » ... داداش این منو داره میکُشه ... افسوس ، کمی رحم نکردند و ربودند پیراهن و عمامه و نعلین و عبا را ... جان از تن ما رفت در آن لحظه که دیدیم چوب و لب و دندان ِ تو و تشت طلا را ... این بچه ها همه نشسته بودن یه گوشه ای از مجلس ، بچه هایی که رنگ رخسارشون رو آفتاب هم ندیده ، این بچه ها پشت مُخدّرات ، خودشون رو پنهان کرده بودن با این معجر پاره ها سرها رو پوشونده بودن ، اما یه وقت دیدن ده ساله ی حسین رو پنجه ی پا بلند شده ، یه جا رو داره نشان میده ، هی میگه : عمه جان زینب ! عمه جان نگاه کن سر بابام حسین ِ، دارن با چوب خیزران به لب و دندان بابام حسین ، حسین ... @navaye_asheghaan
4_6030345215586341337.mp3
3.64M
‍ . 🏴سبک یا حسینی علیه السلام زبانجال 🏴بند اول پس از گذشته چهل روز رسیده پیش تو زینب ببین داداش ‌که فراقت آورده جونمو رو لب پس از گذشته چهل روز دیگه توون نداره پام پاشو که خسته رسیدم آغوش گرمتو میخوام پاشو عزیزم حسینم به پای خواهر زارت پاشو ببین که گذاشتم سر روی خاک مزارت پاشو عزیزم حسینم گرفته این دل تنگم چهل روزه روی منبر با دشمن تو میجنگم پاشو عزیزم حسینم 🏴بند دوم پس از گذشته چهل روز اومد گذشته به یادم همینجا بود که یه روز من هجده تا قربونی دادم پس از گذشته چهل روز از روزی که شدی بی سر پاشو ببین که از اونروز خمیده تر شده خواهر پاشو عزیزم حسینم وگرنه جون میده خواهر یه اربعینه که دیدم رو نیزه از تو فقط سر پاشو عزیزم حسینم ببین شدم چقدر پیر پاشو برات بگم از اون زخم زبونا و تحقیر پاشو عزیزم حسینم 🏴بند سوم پس از گذشته چهل روز از روز تلخ وداعت آوردم هرچی که غارت برده بودن ز متاعت آوردم هر چی سپردی به من داداش به امانت غیر یکیشو که جا موند میون راهه اسارت ببخش اگه نتونستم باشم مراقبش اونجا ببخش اگه بی رقیه اومدم اربعین اینجا ببخش اگه نیاوردم سه ساله ی تورو همراه منم شبیهت عزادار شدم از این غم جانکاه ببخش عزیزم حسینم ۱۴۰۲/۰۶/۱۳ ✍️🎶کربلایی امیرحسین سلطانی @navaye_asheghaan
🖤دل اگر نذر ❣️حسین است خریدن دارد 🖤اشك اگرمال ❣️حسین است كه ریختن دارد 🖤همه ی عالـم ❣️و آدم به فدایت ارباب 🖤غم ارباب ❣️به دلها چه كشیدن دارد صبحتون حسینی❣ لبیک یاحسین» ✍️ جهاد تبیین به عشق سید الشهدا🙏 @navaye_asheghaan