@babolharam_netروضه خانگی - اربعین - 1656.mp3
زمان:
حجم:
10.23M
|⇦•نگاهگریه داری...
#روضه_اربعین حسینی اجرا شده به نفسِ کربلایی محمد جواد احمدی
#روضه_اربعین
#حاج_مهدی_سماواتی
#دستگاه_ماهور
روز اربعین و شب جمعهِ و شب زیارتی ابی عبدالله ، دلا بره کربلا ، فرمودند : اگه نتونستید کربلا برید و دلتون هوای کربلا کرد ، متوجه قبر شش گوشۀ عزیز فاطمه بشین ، سه مرتبه بگین : صَلَّى اللَّهُ عَلَیْکَ یَا أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ... اول زائر امروز ، جابرِ ، تو آب فرات غسل کرد ، اومد کنار قبر ابی عبدالله ، هی صدا میزنه : " حبیبی یا حسین" جواب نمیشنوه ، چی شده آقا ؟ دوست جواب دوستش رو نمیده ؟ خودش جواب خودش رو داد ، چگونه جواب بده ؟ آقایی که بینِ سر و نازنین بدنش جدایی اُفتاده ... حسین ... شنید صدای زنگ قافله داره میاد ، گفت : عطیه برو ببین چه خبره ؟ رفت ، برگشت ، صدا زد :
زجا برخیز جابر
دلبر جانانه می آید
قدم از خانه بیرون نِه
که صاحبخانه می آید
( زینب داره میاد ، امام زین العابدین داره میاد ، کلثوم داره میاد ... )
زجا برخیز و
خود را کُن مهیا بهر استقبال
که از ره بلبل و
شمع و گل و پروانه میآید
( تا نزدیک شدن ، دیگه نگذاشتن شتران رو روی زمین بخوابانند ، مثل برگ خزان ریختند رو زمین ... )
هر یکی
سوی مزاری میدوید
هر یکی قبری
درآغوش میکشید
لیک یک بانوی قد خمیده ای
قد خمیده مو پریشان خسته ای
گفت یارب ، من چه سازم
« یا کریم »
رو سوی قبر که سازم
« یا رحیم »
ناگهان آمد به خود
با شور و شین
دید بنشسته سر قبر حسین ...
#حسین ...
یاحسین ، زینبت آمد زسفر
بر سر قبر تو ای تشنه جگر
آمدم عقده ی دل باز کنم
با تنِ بی سر تو راز کنم
#حسین_من
ارغوانی شده رنگ رویم
شد سفید از غم داغت مویم
آنچنان رنج اسیری دیدم
سیر از زندگی ام گردیدم
عزیز دلم ، یادم نمیره همینجا بود اومدم ، شمشیر شکسته ها و نیزه شکسته هارو ، از روی بدنت کنار زدم ... نازنین بدنت رو دیدم ... پاره پاره ، غرق به خون ، صدا زدم : آیا تو برادر منی !؟ ... حسین من !
تو را آنروز من نشناختم
اما مرا امروز تو نشناسی ...
حسین...
روضه_ماهور
@navaye_asheghaan
#روضه_اربعین
#مناجات_امام_زمان
( عجل الله تعالی فرجه )
#استاد_حاج_اسماعیلی
#آواز_بیات_اصفهان
ای علَمدارِ مسیرِ اربعین
« یَابْنَ الْحَسَنْ »
آدم وقتی میره اون شور و حرارت اربعینیِ مؤمنین رو میبینه توو نجف ، توو کربلا ، اونجا دلش بیشتر با دل امام زمان ، پیومند می خوره ...
میزبان و سفره دار اربعین
« یَابْنَ الْحَسَنْ »
بهترین لبیک بر هَلْ مِنْ مُعینْ
« یَابْنَ الْحَسَنْ »
اربعین یعنی همان
تجدید بیعت با شما
عشق با پای پیاده
از نجف تا کربلا ...
اربعین یعنی
قدم بگذاشتن در راه نور
انتظارِ مُنجی و
آمادگی بَهرِ ظهور
( ان شاءالله )
#آقای_من_یاصاحب_الزمان
اربعین یعنی همان
تجدید بیعت با شما
عشق با پای پیاده
از نجف تا کربلا ...
یادمون نرفته چقدر توو دعاهامون ، بهترین دعامون این بود خدایا راه کربلا رو باز کن ، الحمدلله باز شد به برکت خون شهدا ، به برکت دعاهای امام زمان ...
# یابن_الحسن
گرکنی امضا
دوباره سمت جاده میروم
اربعین ، کربُبلا ،
پای پیاده می روم
اونایی که کربلا نرفتید امسال ، این روزا دلتون رو به دل امام زمان ، پیوند بزنید بگید آقاجان ، امسال که نشد ، نتونستم بیام ، اما یادت باشه از همین الان ، برات سال آینده م رو بنویس آقا ...
مُشکل مالی چه باشد
عاشقت سر می دهد
خرجیِ این راه را
زهرای اطهر می دهد
گرچه عبدی روسیاهم
دست من را هم بگیر
پُرگناهم ، بی پناهم
دست من را هم بگیر
#یابن_الحسن
خوب و بد در هم بخر ما را
عزیز فاطمه
کربلا با هم بِبَر ما را
عزیز فاطمه
گر بیایم ، جان خود را
نذر رویت می کنم
کو به کو ، موکب به موکب
جستجویت می کنم
ای تمام عشق
بر هجران رویت مبتلا
در پیِ روی تو هستم
از نجف تا کربلا ...
#آقای_من
میهمانت می شوم
با اشک جاری از دو عین
بر لبم جاریست ذکرِ
« یا لَثاراتَ الْحُسِین »
اربعین می آید و
جوشد سبوی کربلا
بر مشامم می رسد
هر لحظه بوی کربلا
( اما ذکر روضه ی من )
کربلا ومادری که
ناله ها می زد حسین
اونایی که میرن کربلا ، شبهای جمعه مادرش ، فاطمه ی زهرا میاد
کربلا و مادری که
ناله ها می زد حسین
از حرم تا قتلگه
زینب صدا می زد حسین
#شاعر_سعید_نسیمی
موقعی که این قافله رسیدن به کربلا ، هر کدام از مُخدّرات یکی از قبرها رو در آغوش گرفت ، اما اونی که از همه بیشتر گریه می کرد ، عقیله ی بنی هاشم زینبه ، صدا میزد حسین ، جات خالی بود داداش ، چه جاها که خواهرت نرفت ، از این شهر به اون شهر، از این دیار به اون دیار ، آی حسین ... چشمت روشن خواهرت رو بُردن محله ی یهودیا !
آی ی ی ی .... یه نفر جلو جلو جار میزد آی یهودیایی که باباهاتون به دست علی کشته شد ، بیاید بچه های علی رو دارن میارن ، گفت دیدم زن های یهودیه بالا پشت بامها دامنهاشون رو ، پُر از سنگ کردن ، یه مرتبه اون زن یهودیه صدا زد آی نیزه دار، بگو ببینم سر حسین کدامه ؟ با دست اشاره کرد اون سری که از همه نورانی تره ، سرِ حسینه ،آه ، شروع کردن با سنگ زدن ، هر سنگی که به سرِ مقدس حسین نمیخوره ، نصیب خواهر و بچه هاش میشه ... هر جا نشستی ناله بزن « یا حسین » ...
#مناجات_بیات_اصفهان
#روضه_بیات_اصفهان
3/6/1403
@navaye_asheghaan
1. ای علمدار مسیر.mp3
زمان:
حجم:
8.33M
#روضه_اربعین
#مناجات_امام_زمان
( عجل الله تعالی فرجه )
#استاد_حاج_اسماعیلی
#آواز_بیات_اصفهان
ای علَمدارِ مسیرِ اربعین
« یَابْنَ الْحَسَنْ »
#مناجات_بیات_اصفهان
#روضه_بیات_اصفهان
3/6/1403
@navaye_asheghaan
#روضه_اربعین
#روضه_حضرت_زینب
( سلام الله علیها )
#حاج_حسین_سازور
صلَّی اللهُ عَلَیْکَ یَا اَبَاعَبْدِالله ... بریم برا اربعین گریه کنیم ، از نشانه های مؤمن اینه که زیارت اربعین بخونه ...
یک اربعین برای تو
حیران شدم حسین
مانند گیسوی تو
پریشان شدم حسین
با چند قطره اشک
دلِ من سَبُک نشد
ابری شدم به پای تو
باران شدم حسین
زُلفی اگر که ماند
برای تو پیر شد
در اول بهار ،
زمستان شدم حسین
کوفه به کوفه
کوچه به کوچه ، گذر گذر
قاری شدی
مُفسّر قرآن شدم حسین
دیدی چگونه
آخر عمری دلم شکست
دیدی چگونه
پاره گریبان شدم حسین
تو رفتی و کنار خودم
گریه می کنم
دارم سَرِ مزارِ خودم گ
ریه می کنم
ای سایۀ بلند سرم،
ای برادرم
آئینه ی تَرَک تَرَک
در برابرم
بالم شکسته است و
پَرم پَر نمی زند
اما هنوز مثل همیشه کبوترم
من قول داده ام
که بگیرم سرِ تو را
از دست نیزه ها و
برایت بیاورم
حالا سری برای تو
آورده ام ولی
خاکستری و خاکی
ای خاک بر سرم !
بگذار اولِ سخن و
شِکوه ام ، تو را
ای ماه زینب
از نگرانی درآورم
هر چند کوچه به کوچه
تماشا شدم ولی
راحت بخواب
دست نخورده است مَعجرم
تو رفتی و کنار خودم
گریه می کنم
دارم سَرِ مزار خودم
گریه می کنم
(صدا زد : حسین جان ! )
هم پیرهن که ماند برایم
بدن نداشت
هم که تنِ تو روی زمین
پیرهن نداشت
ای بی کفن برادرم
ای بوریا نشین
این چادرم
لیاقت خلعت شدن نداشت؟
آن گونه ای که
من وسط خیمه سوختم
پروانه هم
دل و جگرِ سوختن نداشت
مردی نبود اگر،
یَلِ اُمُّ البنین که بود
هرگز کسی
نگاه جسارت به من نداشت
گُل های باغت
همه از رنگی گرفته اند
یعنی کسی نبود
که دستِ بزن نداشت
تو رفتی و کنار خودم
گریه می کنم
دارم سَرِ مزار خودم
گریه می کنم
هر چند در مسیر سرت
اِزدحام بود
اما درست مثل همیشه امام بود
بی تو
سوارِ ناقه ی عریان شدم حسین
من که به روی چشم علَمدار
جام بود
یادم نمی رود
سَرِ بالا نشین تو
بازیچه ی نگاه اهالی شام بود
با دستِ سنگ ،
صورت تو خط خطی شده
از بس که آفتابِ تو
نزدیکِ بام بود ...
#شاعر_علی_اکبر_لطیفیان
اومد کنار قبر نشست ، یه مُشتی از خاکِ قبر رو به سر ریخت ، صدا زد : حسین جان ! من اومدم ، داداش! همه رو آوُردم برات غیر از دختر سه ساله ات ... همۀ زن هارو دور خودش جمع کرد ، زینب وسط نشسته میاندارِ روضۀ حسینِ ، اما یه وقت نگاه کرد به دور و برَش ، فرمود : رباب رو نمی بینم ؟ گفتن : بی بی جان ! رفته پشت خیمه های سوخته صورت به خاک گذاشته ... بی بی اومد کنارش ، عروسِ مادرم ! اینجا اومدی برا چی ؟ رباب صدا زد : بی بی جان ! همین جا بود طفلم رو دفن کردن ... ای حسین !
@navaye_asheghaan
1. یک اربعین.mp3
زمان:
حجم:
9.82M
#روضه_اربعین
#روضه_حضرت_زینب
( سلام الله علیها )
#حاج_حسین_سازور
یک اربعین برای تو
حیران شدم حسین
@navaye_asheghaan
1. دستگا شور.mp3
زمان:
حجم:
7.74M
#روضه_اربعین
#استاد_حاج_اسماعیلی
#دستگاه_شور
رفتم و آمدم
ای سایهی بر روی سرم
#روضه_دستگاه_شور
4/6/1403
@navaye_asheghaan
#روضه_اربعین
#استاد_حاج_اسماعیلی
#دستگاه_شور
اَلسَّلامُ عَلیٰ جَبَلِ الصَّبْرْ
یَا زِیْنَبِ الْمَظْلومَة
رفتم و آمدم ،
ای سایهی بر روی سرم
حسین جان ، چهل روز قبل ، زینبو با تازیانه ، با کعب نی از کربلا بُردن به کوفه و شام ، اما « روز اربعین » دوباره زینب میاد ... حسین جان ... زبانحال حضرت زینب سلام الله علیها :
رفتم و آمدم
ای سایهی بر روی سرم
یار من ، خوب نظر کن
به من و بال و پَرم
کاش تو پاک کنی
اشک دو چشمان ترَم
آمدم باز صدا کن
تو جوانان حرم ...
یه روزی دوم مُحرم ، موقعی که کاروان رسید به کربلا ، همین که خواستن مُخدّرات از ناقه ها پیاده بشن ، یکی یکی جَوونای هاشمی اومدن دور ناقه ی زینب ، حلقه زدن ، علی اکبر ، دست زینبو گرفته ، قاسم ناقه ی شترو نگه داشته ، ابالفضل پا رکاب کرده ، اما « روز اربعین » وقتی دوباره قافله برگشت ، یه نگاهی کرد زینب ، دور و بَر، دید غیر زینُ العابدین دیگه کسی نداره زینب ...
کاش یک بار دگر
دور و برَم را گیرند
دست من
با همهی اهل حرم را گیرند
#حسین
نَفَسم را که پُر از
شعلهی غم هست ببین
قدِ من را
که زِ هجران تو خَم هست ببین
طاقتم را
که ز دوری تو کم هست ببین
این همه درد
که در خاطرهام هست ببین
بعد چل روز
ببین خواهر تو آمده است
خواهر غمزده و
مُضطر تو آمده است
#شاعر_نصیر_حسنی
راوی میگه تا این قافله رسیدن به کربلا ، این زنها و بچه ها مثل برگی که از رو درخت زمین میفته ، خودشون رو از رو ناقه ها به زمین انداختن ، راهنمای این قبرها زینُ العابدینه ، شاید یکی یکی صدا میزنه ، عمه جان ، بیا اینجا مزار بابای غریبم حسینه ... زینب نشست ، خواهرم سکینه ، خواهرم فاطمه بیا ، اینجا مزار داداشم علی اکبره ، این دو تام نشستن ... ، صدا زد نجمه بیا ، اینجا قبر پسرت قاسمِ، هر کدوم از قبرها رو نشون صاحب عزای اونها میداد ... صدا زد عمه جان یا اُمِّ کلثوم بیا ، میان نخلستان ها عَموم ابالفضل رو به خاک سپردم ، یه عده دوان دوان سمت علقمه ، هر کدوم از مُخدّرات ، روی یه قبری افتادن و گریه میکردن ...
یه مرتبه دیدن یه خانومی هی دور این قبرها میچرخه ، هی دستاشو گهواره کرده صدا میزنه پس قبر جگرگوشه ی من کجاست ؟ یه مرتبه زینُ العابدین ، صدا زد رباب بیا ، اینجا قبر داداشم علی اصغره ، یه نگاهی کرد رباب، گفت آقاجان ، اینجا که قبر مولایم حسین ، صدا زد رباب آره ، داداشم علی اصغرو رو سینه ی بابام گذاشتم ... هر جا نشستی ناله بزن یا حسین ... صَلَّی اللهُ عَلَیْکَ یَا مَولای یَا اَبَاعَبْدِالله
#روضه_دستگاه_شور
4/6/1403
@navaye_asheghaan
.
#اربعین ۱۴۰۴
#روضه_اربعین
#حاج_میثم_مطیعی
این اربعین حال و هوای دیگری داشت
جای شما خالی...صفای دیگری داشت
در هر قدم یاد شهیدی بود با ما
یاد علمدار رشیدی بود با ما
هر زائری از عاشقی میبرد نامی...
میداد از سوی «سلامی» هم سلامی...
امسال «حاجیزاده» با ما همقدم بود
«فقهی» هم آنجا بود، «مینوچهر» هم بود
«طهرانچی» و «صدیقی صابر» رسیدند
چون «باقری» همگریه با جابر رسیدند
«سید حسن» شد مستجاب «امّن یجیب»ش
آرامش آغوش مولا شد نصیبش
با چشم مردمدار، میآمد سبکبار
«هاشم صفیالدین» به استقبال زوّار
این اربعین آیات نصر حق عیان بود
نُقل محافل، نَقل موشکهایمان بود
گفتند: نذر گامتان این خاکِ آزاد
این آسمان هم نذر موشکهایتان باد!
هر کس که میدید این همه شور حسینی
فریاد میزد: رحمت حق بر خمینی!
دیدیم همراه ولی بودن چه فخریست
در لشکر «سید علی» بودن چه فخریست
ما زخم خوردیم و به ذلت تن ندادیم
در سمت نورانی تاریخ ایستادیم
انگشت ما بر ماشه، چشم ما به میدان
دنیا بداند اهل سازش نیست ایران
میایستد ایرانِ عاشق، پای این عهد
خون «هزار و صد شهید» امضای این عهد
ای غزه! ما پای تو و این درد هستیم
دنیا اگر خالی شود از مرد، هستیم
گیرم در این میدان تک و تنها بمانیم
در یاریِ انسان، تک و تنها بمانیم
در آن غروب سرخ، تنها ماند زینب
بر عهد و پیمان خود امّا ماند زینب
باز از دل تاریخ میآید صدایش
از عصر عاشورا، شروع کربلایش
تا اربعین، هنگام دیدار دوباره
با اشک آتشناک و قلب پاره پاره:
من درد دل دارم، بگویم یا نگویم؟
از چشم خونبارم بگویم یا نگویم؟
حالم پریشان در پریشان بود بی تو
روز و شبم شام غریبان بود بی تو
هر کس رسید از راه، حرفی زد به زینب
هر کس رسید از راه سنگی زد بر آن لب
«لب» بای بسماللهالرحمنالرحیم است
«لب» قاری آیات قرآن کریم است...
هر بار، با هر ضربه، از نو خواهرت مُرد
وقتی در آن مجلس بر آن «لب» خیزران خورد...
از بیحیاییهایشان دیگر نگویم
دیدی خودت از اوج نی، از سر نگویم
ای کاش طوفان این زمین را غرق میکرد
چون نوح امّت از تنوری سر در آورد
خاکستر روی تو را هم آخر ای ماه!
اشک رقیه پاک کرد از صورتت آه...
با این همه غم که نمیگنجد به باور
مُردم هزاران بار و نشکستم، برادر!
من کوفه را با پای خسته فتح کردم
من شام را با دست بسته فتح کردم
من ایستادم، ایستادم، ایستادم
چون کوه در سیل دمادم ایستادم
من شهر پشت شهر، از تو خطبه خواندم
من قرن پشت قرن، پیغامت رساندم
حرف دل است و بر دل عالم نشستهست
فتحالفتوحم فتح دلهای شکستهست
عشاق را پروانهی این شمع کردم
بنگر برایت چه سپاهی جمع کردم!
شاعر: دکتر #محمد_مهدی_سیار✍
👇