eitaa logo
کانال نوای عاشقان
16.3هزار دنبال‌کننده
3.8هزار عکس
1.4هزار ویدیو
376 فایل
﷽ 📚کاملترین مرجع اشعار برای مداحان 📑کپی مطالب با ذکر منبع موجب رضایت اهل‌بیت می‌باشد. 📩شاعران گرامی اگرتمایل به همکاری داشته باشید میتوانید،با بنده؛️مرتبط بشوید 🌻༎شرائط |تـبادلات @h_salehi6
مشاهده در ایتا
دانلود
51 _نوحه زینب کبری سلام الله علیها کوه صبرم ای خدا غم مکرر دیده ام پهلوی بشکسته و جسم بی سر دیده ام آمده جان بر لبم زینبم من زینبم بین دریایی زخون غوطه ور شد نوح من تازیانه شاهد پیکر مجروح من آمده..... زینبم...... ای برادر دیدنی است اشک چشم خواهرت بین خون بوسیده ام پاره پاره حنجرت آمده..... زینبم.... دست بسته یا اخا رفته ام شام خراب من کجا بازار شام من کجا بزم شراب آمده.... زینبم......
52 _شهادت زینب کبری سلام الله علیها واحد _ زمینه ملائک ز نجوای تو نوحه خوان به صورت زنند از غمت حوریان اسیری تو داغ صاحب زمان (2) مولاتی یا زینب سلام علیک شده اشک دیده چراغ شبت به قربان چشمان پر کوکبت تو روح نمازی که گفته حسین دعا کن مرا در نماز شبت مولاتی....... فلک چه بلای عظیم آفرید خدایا چه بر روز زینب رسید رود دخت زهرا به بازار شام رود دخت حیدر به بزم یزید مولاتی.... به اشکت بخندند اگر شامیان اگر تازیانه زند ساربان تو ای دختر عصمت این داغ توست که زینب کجا جمع نامحرمان مولاتی.......
53_ نوحه زینب کبری سلام الله علیها دختر خانه ی هل اتایم من عزادار آل کسایم بر دلم غصه های مکرر تیغ و مسمار و زهر است و خنجر زینبم زینبم زینبم من چون من عصمت ندارد حجابی سایه ام را ندید آفتابی ای فلک من کجا کوچه گردی روزگارا تو با من چه کردی زینبم..... نوح کرببلا غرق خون شد پیکر یوسفم لاله گون شد پیش چشمم به غارت کفن رفت از تن یوسفم پیرهن رفت زینبم......
380 _شهادت حضرت زینب سلام الله علیها پیغمبر می گرید از داغ زینب یک گل باقی نماند در باغ زینب گریان زهرا و گریان ثارالله یا صاحب الزمان آجرک الله شاهد مادر و دیوار و در بود دلخون گودال و تیغ و خنجر بود غم از پی غم آه از پی آه یا صاحب الزمان آجرک الله خون میگرید بر او چشم روزگار پرده نشین کجا ، کوچه و بازار وای از اسیری این درد جانکاه یا صاحب الزمان آجرک الله
381_شهادت حضرت زینب سلام الله علیها زینب زینب زینب عالم شد عزاخانه رفتی تو به ویرانه در مجلس بیگانه با قد دوتا زینب اندوه تو پیوسته قلبت ز جهان خسته دستان تو شد بسته پیش اسرا زینب مسمار در و زینب فرق پدر و زینب خون جگر و زینب ای صاحب عزا زینب زهرا شد عزادارت بر کوچه و بازارت شد گیسوی دلدارت بر نیزه رها زینب
382 _شهادت حضرت زینب سلام الله علیها روز ازل شد اینگونه قسمت حسین شهادت زینب اسارت آه یا حجت الله بقیه الله آجرک الله محراب خونین مسمار خونین طشتی پر از خون طشتی سر دین آه جان آمد بر لب گریم روز و شب بر دل زینب فلک تو بستی دستان دین را بردی به بازار پرده نشین را آه از کوفه و شام از ملاا عام از سنگ و دشنام نا محرمی را ندیده این زن چه شد به گودال رو زد به دشمن آه تشنه برادر در زیر خنجر میزند پرپر
457 _ حضرت زینب سلام الله علیها (زمزمه شور ) خواهر تو اسیر شد به دست عدو أَلسَّلامُ عَلى مَنْ هُتِکَتْ حُرْمَتُهُ بعد رفتنت ای آبروی حرم پای شمرو سنان وا شده به سوی حرم سید الشهدا سید الشهدا سید الشهدا یا مقطع الاعضا بعد تو شده باز راه بسته ی آب خیمه ها همه گفتند امان ز قلب رباب ای هلال من از روی نیزه ببین روی ناقه ی عریان نشسته پرده نشین سید الشهدا.... (أَلسَّلامُ عَلى مَنْ هُتِکَتْ حُرْمَتُهُ،  سلام بر آن کسى که پرده حُرمتش دریده شد)زیارت ناحیه
هر چند، نامِ نیک، فراوان شنیده‌ایم نامی به باشکوهی زینب، ندیده‌ایم ارث از دلِ شجاع تو برده‌ست، یا علی! نامش گره به نام تو خورده‌ست، یا علی! پیوندِ عقل روشن و بیداریِ دل است شاگردیِ تو کرده، که استادِ کامل است مستی، همان حقیقت مستورِ زینب است آباد، خانه‌‌ای که در آن نور زینب است قانونِ عقل و عشقِ جهان را به هم زند وقتی ﻋﻘﻴﻠة العرب، از عشق، دم زند از چشمِ یار، قامت دلدار، دیدنی‌ست نام حسین، از لب زینب، شنیدنی‌ست... ✍
گفتیم آسمانی و دیدیم برتری گفتیم آفتابی و دیدیم بهتری گفتیم دختر اسد الله غالبی ایام کوفه آمد و دیدیم حیدری تو از زمان کودکی‌ات تا بزرگی‌ات شیواترین مُفسّر الله اکبری تو از کدام طایفه هستی که مستقیم فیض از حضور علم خداوند می‌بری؟! ای آفتاب روشن شب‌های کربلا ای زینب مدینه و زهرای کربلا ای ماورای حد تصور، کمال تو بالاتر از پریدن جبریل بال تو غیر از حسین فاطمه، چیزی ندیده‌ایم در انعکاس آینه‌های زلال تو نزدیک سایه‌های عبورت نمی‌شویم نامحرمان عشق کجا و خیال تو ؟ گیرم که خیمۀ تو به تاراج رفته است گنجینه‌های باغ بهشت است مال تو از گوشه‌های چشم تو ساحل درست شد محض رضای پای تو محمل درست شد تو زینبی و شیر زن بعد کربلا تفسیر نفس مطمئن بعد کربلا زهرا، نبی ،حسین و علی و حسن تویی بانو تویی تو «پنج تن » بعد کربلا گاهی که طعنه می‌شنوی صبر می‌کنی یعنی تویی همان حسن بعد کربلا ای گریه‌ی غریبی عریان بی کفن حالا تویی و پیرهن بعد کربلا قلبت تپید و سوره مریم شروع شد غمگین‌ترین غروب محرم شروع شد ای سایه‌ی بلند اباالفضل بر سرت ای بال جبرئیل گلستان معبرت مهتاب هم رشیدی قد تو را ندید از بس که چون هلال گذشت از برابرت شب‌زنده‌دار شام غریبان کربلا دل بسته‌ی نماز شب تو برادرت ای خطبه رسای تو نهج البلاغه‌ات وی محمل بدون جهاز تو منبرت هجده سربریده به دنبال چشم تو هجده سر بریده نگهبان معجرت ای قله‌ی نجابت توحید، جای تو عطر حضور فاطمه دارد حیای تو
تو کیستی که عقل مجنون توست عشق به تو عاشق و مدیون توست تویی جگرگوشهٔ آل کسا به درک تو فهم رسا، نارسا چشم علی محو تماشای تو به جای پای فاطمه پای تو هیچ گلی ندیده خندیدنت به غیر لحظهٔ حسین دیدنت دایهٔ تو ز کودکی غم شده قامت غم در غم تو خم شده کتاب عشق و عقل تألیف توست مُهر به لب، زبان ز توصیف توست تو گردش ثبات اهل‌بیتی تو مجمع صفات اهل‌بیتی دفاع تو، صبر تو، احساس تو حسین تو، حسن تو، عباس تو تو برده‌ای فیض حضور همه تو بوده‌ای سنگ صبور همه روی تو حسرتِ دل آفتاب موی تو شب ندیده حتّی به خواب خاک رهت به عرش پهلو زده پیش قدِ تو سرو زانو زده نیست فلک به قدر، هم پایه‌ات سایهٔ تو ندیده همسایه‌ات مدرسهٔ تو دامن فاطمه معلّمی ندیده و عالمه اُمّ مصائب تو و زینِ اَبی عقیلهٔ هاشمیان زینبی لبت «یکی گوی» دو تا نگفته هر چه شنیده جز خدا نگفته صدای تو دل از علی می‌برد ناز تو را فاطمه هم می‌خرد ولادتت ولادت گریه بود گریهٔ تو شهادت گریه بود تو عین عرفان وِرا نور عین کشتهٔ حقّی و شهید حسین تو روح صوم و معنی صلاتی تو ساحل سفینةالنّجاتی حسین امید خلق در عالمین ولی به هر غم، تو امید حسین نام شما هر دو به دنبال هم آینهٔ همید و تمثال هم چنان که نام خالق و رب یکی‌ست نام حسین و نام زینب یکی‌ست... ✍
ساكنان نُه فلك حيران ز كار زينب است در سما فوج ملائك با شعار زينب است نهضت سرخ حسيني پايدار از نام اوست سكۀ صبر و متانت با عيار زينب است عزت دخت علي بين، همت زينب نگر سيّد سجاد در هر جا كنار زينب است داد قرباني دو كودك در مناي كربلا احسنْ احسنْ فاطمه آموزگار زينب است زن بدين لحن و بلاغت، زن بدان شرم و حيا فتح شام و كوفه هر دو شاهكار زينب است لحظه‌اي در شام بر غاصبگران فرصت نداد انهدام كاخ ظلم از اقتدار زينب است زن بدان عزم و صلابت، زن بدان قلب قوي بر ستمكاران شدن تسليم، عار زينب است گرچه دور افتاده از قبر برادر قبر او در عوض روح حسين شمع مزار زينب است كربلا خواهي اگر از زينب كبري بگير چون كليد كربلا در اختيار زينب است نوحه‌خواني گر كني (خوشزاد) تقوي پيشه كن نوحه خواني در حقيقت يادگار زينب است ✍مرحوم
بهترین خواهر دنیا زینب زهره‌ی حضرت زهرا زینب همه پست‌اند و معلا زینب همه خاکند و مطلا زینب قبله‌ی قبله‌نماها زینب! عشق تا روز ابد حیرانش عقل آشفته و سرگردانش صبر زانو زده بر عنوانش کشتی کرببلا سُکانش... نیست دست کسی الا زینب! مانده در حسرت رویش خورشید سخنش آیه‌ی قرآن مجید پدری زینت اینگونه ندید آنکه زد بر دهن شوم یزید... مانده‌ام بود علی یا زینب! دامنی قرصِ قمرپرور داشت از رقیه چه کسی بهتر داشت؟! این سه ساله شرفی دیگر داشت! پرچم آل علی را برداشت! پس رقیه شده حالا زینب گرچه او صابره‌ی عالم بود... تکیه‌ی محکم آقا هم بود.. قدش از داغ برادر خم بود مَحرم شاه چه بی مَحرم بود بی برادر شد و تنها زینب... روز و شب یاد بیابان می‌کرد گریه بر آن تن عریان می‌کرد گله از خار مغیلان می‌کرد یاد ویرانه فراوان می‌کرد ای فلک! قهر شدی با زینب... ای فلک داغ برادر دیدم شمر را دست به خنجر دیدم کوچه‌بازار مکرر دیدم من از این‌ها غم بدتر دیدم شد تماشا به گذرها زینب... ✍
؛ کربلا کارگاهِ زینب بود تازه آغاز راه زینب بود اینکه شد دودمانِ ظلم سیاه اثر دودِ آهِ زینب بود مُهرِ خون زد به دفترِ عشقش چوب محمل گواه زینب بود گرچه چل روز سر پناه نداشت یک جهان در پناه زینب بود و اذالشمسُ کورت شرحِ روزگار سیاه زینب بود قتلگاهِ حسین، کرب و بلا شام هم قتلگاه زینب بود آن تن تکه تکه تکه شده بخدا تکیه‌گاه زینب بود بدنی که سپاه رویش رفت روزگاری سپاه زینب بود زنده زنده تنی که عریان شد آبرو‌ دار و شاه زینب بود قطره قطره ز دیده دُر می‌سُفت با برادر چنین سخن می‌گفت: پای هر پنج تن بلا دیدم من تورا روی نیزه‌ها دیدم سر یک نیزه‌ی بلند، حسین گیسوان تورا رها دیدم بین جمعیتی که سنگ زدند چهره‌ی چند آشنا دیدم به غذا لب نمی‌زنم دیگر سرِ سفره سرِ تورا دیدم کوچه گردیت کوچه گردم کرد بین این کوچه‌ها چه‌ها دیدم ذره‌ای از بلای کوفه نشد هربلایی که کربلا دیدم آه از آن لحظه که زمین خوردی روی جسمت بروبیا دیدم روی تل دست و پای من گم شد تا تورا زیر دست و پا دیدم دور گودال غیرِ سرنیزه چندتا تکه‌ی عصا دیدم بعد از آنكه جدايمان كردند بدنت را جدا جدا ديدم از لباس تنت نمانده نخی تن غارت شده! أَ اَنتَ اَخی؟! ✍سروده گروه
بر قرار و در مدارِ باوفایی زیستی ای که پیش از کربلا هم کربلایی زیستی با محمّد زخم خوردی، با علی فرقت شکافت مصطفایی زیستی و مرتضایی زیستی دم به دم با پهلوی مادر شکستی در خودت لحظه‌ها را در تبِ داغِ جدایی زیستی خون‌جگر بودی تمامِ عمر از زهرِ جفا مجتبایی، مجتبایی، مجتبایی زیستی بی‌زمان در بارگاهِ قدس با عشقِ حسین پیش از آنی که به این دنیا بیایی زیستی آمدی از «جانِ عالَم» خود پرستاری کنی دورِ او هر لحظه گشتی و فدایی زیستی غیرِ زیبایی ندیدی در بلابارانِ عشق از اَلَستِ عاشقی قالوا بلایی زیستی از نیستان دور ماندی، داغ غربت بر جگر در هوای ناله‌های نینوایی زیستی خطبه خواندی حیدری از مصحفی آتش‌به‌جان هم‌نَفَس با آیه‌های روشنایی زیستی عالَمی دیگر مگر سازند و از نو آدمی تا عیان گردد که بودی و کجایی زیستی پر بزن! وقتِ پریدن آمد ای که سال‌ها در قفس هر لحظه با شوقِ رهایی زیستی ✍
گرچه درخت خشک دلم نا اُمید نیست گویا بهار، در دل این سَررسید نیست جشنی که در نبودِ تو بر پا شود، عزاست این عیدها بدون حضور تو عید نیست تقدیرمان به خال سیاه تو رفته‌ است... انگار بخت منتظرانت سپید نیست! هفتاد پُشت من، همگی عاشق تواَند پس ماجرای عشق من و تو جدید نیست بابابزرگم آرزویت را به گور بُرد مَردی که از فراق تو قدَّش خمید، نیست در راهِ دوست جان بدهی، بُرد کرده‌ای هر کس که پای یار نمیرد، شهید نیست دست گناهکار مرا رو نمی‌کنی... اینگونه پرده‌پوشی‌ات اصلاً بعید نیست خیلی کُمیت بندگی‌ام لنگ می‌زند این پا شبیه آنکه به سمتت دوید، نیست من در کمال خیره‌سری، دوست دارمت این روسیاه هرچه که باشد، پلید نیست قفل دلم به دست علی باز می‌شود مثل نجف برای دل من کلید نیست انگورِ حیدری‌ست دلیل جنون من عقل از سرم کنار ضریحش پَرید، نیست! چیزی نمانده دق کنم از داغ کربلا جز دوری از حسین، عذابی شدید نیست جانِ لبی که چوب شد از تشنگی، بیا جان تنی که گم شده، در خطِّ دید نیست * * وللّه اوجِ روضه همین مصرع است و بس: جای عقیله در دل بزم یزید نیست ✍