eitaa logo
کانال نوای عاشقان
13.7هزار دنبال‌کننده
3.5هزار عکس
1.1هزار ویدیو
313 فایل
﷽ 📚کاملترین مرجع اشعار برای مداحان 📑کپی مطالب با ذکر منبع موجب رضایت اهل‌بیت می‌باشد. 📩شاعران گرامی اگرتمایل به همکاری داشته باشید میتوانید،با بنده؛️مرتبط بشوید 🌻༎شرائط |تـبادلات @h_salehi6
مشاهده در ایتا
دانلود
بسم ‌الله الرحمن الرحیم دارد مسیح ما میاید دیگر از راه پس خیر میبیند گدا سرتاسر ار راه ما قبله خود را گرفتیم آخر از راه دست نیاز از ما و ناز دلبر از راه از شوق لبریز است چشم جاده حتی از خانه بیرون ریخت هر دلداده حتی این دختر زهرا که نه! زهراست اصلا در صبر عین زینب کبراست اصلا بین کریمان شهره در دنیاست اصلا جان علی موسی الرضای ماست اصلا ساکن شده اینجا! که چون باران ببارد.. در شوره زار شهر قم گندم بکارد در محملش امنیتی بسیار دارد اندازه یک شهر خدمتکار دارد هم ناقه ای آرام و بی آزار دارد هم اینکه راهی راحت و هموار دارد اهل محل نه بددهن نه لات هستند تا چند خانه دور و بر سادات هستند چشمی به ناموس خدا هرگز نخورده بر چادر او جای پا هرگز نخورده سیلی برویش بی هوا هرگز نخورده آسیبی از شلاق ها هرگز نخورده امن است راهش بی بروبرگرد اینجا سررا به زیر انداخته هر مرد اینجا دستی سوی معصومه طه نیامد پیش نگاهش خیزران بالا نیامد تا کاخ بالاجبار و با دعوا نیامد پای پیاده یک قدم حتی نیامد هرچند بی بی روزه بود اما غذا بود در هرشرایط احترام او به جا بود @navaye_asheghaan
در غروب گرفته‌ی پاییز... نفس روشن بهار رسید آی مردم به جاده‌اش بروید... خوش به‌حال شما نگار رسید این سکوت عبث شکستنی است آسمان زمزمه فرستاده مرتضی یک علی به ایران داد فاطمه، فاطمه فرستاده کوثر موسویِ آل الله آیه‌ی نوری خدا آمد مردها صد قدم عقب بروید بانوی ما به شهر، تا آمد چشمه می‌جوشد از مناجاتش خاک سبز است از قدم‌هایش مرد و زن! جمله چشم‌ها بسته همه کوراند از تماشایش اهل قم! این امانتِ رضوی بین شهر شما تک و تنهاست حرمتش را همه نگه دارید چادرش آبروی اهل ولاست نکند دور او شلوغ شود... نکند محملش تکان بخورد... آی زن‌ها! حواستان باشد دم افطار آب و نان بخورد خانه‌اش که شده‌ست بیت النور نَبَریداش به سمت ویرانه دور باشد ز آیه‌ی تطهیر چشم سنگین مرد بیگانه... ✍ @navaye_asheghaan
؛ ؛ تا خداییِ خدا، در دل‌و‌جان‌ست حسین ما پناهنده به اوییم، امان‌ست حسین یک حسین گفتم و غم‌ها همه از یادم رفت همه‌ی دلخوشی ما ز جهان‌ست حسین بیشتر از خود ما غُصه‌ی ما را خورده شکر دارد! پدر سینه‌زنان‌ست حسین تا براین سینه زدی، بار گناهت را شُست بیشتر سینه بزن! خانه‌تکان‌ست حسین او‌ صدا کرده که امشب همه اینجا هستیم مردی‌اش بیشتر از حد بیان‌ست حسین وارد روضه شدی، محضر زهرا هستی روضه‌هایش به‌خدا عین جنان‌ست حسین... ✍ @navaye_asheghaan
از ابتدا قیامت او آشکار بود آن بانویی که ممتحن کردگار بود در بندگی خویش خدای بقیه بود سرتا به پاش مظهر پروردگار بود در خانه با کنیز خودش هم‌کلام بود در سجده با خدای خودش همجوار بود مردان جنگی از پس او برنیامدند با اینکه بر جراحت پهلو دچار بود کاری به این نداشت که تنها و بی‌کس است وقت گذر ز کوچه، چه با اقتدار بود زهرا عجیب غیرتیِ عشق حیدرست پای علی برای بلا بی‌قرار بود از گرگ‌های شهر، فدک را گرفته بود کرار بود، گرچه خودش خانه‌دار بود بستند راه کوچه! مگر کم میاورد؟! غافل ازآنکه چادر او ذولفقار بود سیلی زدند جا بزند! گفت یا علی! یک دم عقب نرفت! سراپا وقار بود رویش کبود شد، رویشان را سیاه کرد با قامت شکسته عجب پای کار بود تا حشر، خاک بر سر اهل مدینه کرد آن معجری که روی سرش پرغبار بود اصلاً نخورد غصه‌ی آن گوشِ..... اما حَسَن نِشَست و پی گوشوار بود واضح‌تر از همیشه علی را نظاره کرد هرچند چشم‌هاش از آن ضربه تار بود * * ارثیه داد حضرت مادر به دخترش ارثیه‌ای که درد و غم بی‌شمار بود وقتی سر عزیز خدا رفت روی نی زینب اسیر هلهله‌ی سی هزار بود... از یک کفن مضایقه کردند کوفیان بر روی بوریا، بدنی آشکار بود درراه، زینب از همه بدتر عذاب دید دُخت علی به ناقه‌ی عریان سوار بود دستش شکست و دست ستم را ز پشت بست با دست بسته فاتح این کارزار بود...
از ابتدا قیامت او آشکار بود آن بانویی که ممتحن کردگار بود در بندگی خویش خدای بقیه بود سرتا به پاش مظهر پروردگار بود در خانه با کنیز خودش هم‌کلام بود در سجده با خدای خودش همجوار بود مردان جنگی از پس او برنیامدند با اینکه بر جراحت پهلو دچار بود کاری به این نداشت که تنها و بی‌کس است وقت گذر ز کوچه، چه با اقتدار بود زهرا عجیب غیرتیِ عشق حیدرست پای علی برای بلا بی‌قرار بود از گرگ‌های شهر، فدک را گرفته بود کرار بود، گرچه خودش خانه‌دار بود بستند راه کوچه! مگر کم میاورد؟! غافل ازآنکه چادر او ذولفقار بود سیلی زدند جا بزند! گفت یا علی! یک دم عقب نرفت! سراپا وقار بود رویش کبود شد، رویشان را سیاه کرد با قامت شکسته عجب پای کار بود تا حشر، خاک بر سر اهل مدینه کرد آن معجری که روی سرش پرغبار بود اصلاً نخورد غصه‌ی آن گوشِ..... اما حَسَن نِشَست و پی گوشوار بود واضح‌تر از همیشه علی را نظاره کرد هرچند چشم‌هاش از آن ضربه تار بود * * ارثیه داد حضرت مادر به دخترش ارثیه‌ای که درد و غم بی‌شمار بود وقتی سر عزیز خدا رفت روی نی زینب اسیر هلهله‌ی سی هزار بود... از یک کفن مضایقه کردند کوفیان بر روی بوریا، بدنی آشکار بود درراه، زینب از همه بدتر عذاب دید دُخت علی به ناقه‌ی عریان سوار بود دستش شکست و دست ستم را ز پشت بست با دست بسته فاتح این کارزار بود... @navaye_asheghaan
فرار می‌کنم از حرف این و آن به حسین فرار می‌کنم از مردم جهان به حسین ✍ @navaye_asheghaan
بهترین خواهر دنیا زینب زهره‌ی حضرت زهرا زینب همه پست‌اند و معلا زینب همه خاکند و مطلا زینب قبله‌ی قبله‌نماها زینب! زده امشب به سرم شور نجف پای من واشده در طور نجف منم و مستی انگور نجف مات کرده همه را نور نجف نور بخشیده نجف را زینب شب یلدای علی گشت سحر کوثر آورده به دنیا کوثر حق مبارک بکند پیغمبر! رحمت خانه که باشد؟ دختر! رحمت خانه‌ی مولا زینب... عشق تا روز ابد حیرانش عقل آشفته و سرگردانش صبر زانو زده بر عنوانش کشتی کرببلا سُکانش... نیست دست کسی الا زینب! مانده در حسرت رویش خورشید سخنش آیه‌ی قرآن مجید پدری زینت اینگونه ندید آنکه زد بر دهن شوم یزید... مانده‌ام بود علی یا زینب! دامنی قرص قمرپرور داشت از رقیه چه کسی بهتر داشت؟! این سه ساله شرفی دیگر داشت! پرچم آل علی را برداشت! پس رقیه شده حالا زینب گرچه او صابره‌ی عالم بود... تکیه‌ی محکم آقا هم بود.. قدش از داغ برادر خم بود مَحرم شاه چه بی مَحرم بود بی برادر شد و تنها زینب... روز و شب یاد بیابان می‌کرد گریه بر آن تن عریان می‌کرد گله از خار مغیلان می‌کرد یاد ویرانه فراوان می‌کرد ای فلک! قهر شدی با زینب... ای فلک داغ برادر دیدم شمر را دست به خنجر دیدم کوچه‌بازار مکرر دیدم من از این‌ها غم بدتر دیدم شد تماشا به گذرها زینب... ✍ @navaye_asheghaan
شروع می‌شود این شعرِ تازه با زینب مگر که گوشه‌ی چشمی کند به ما زینب هزار فاطمه گفتم هزار تا زینب سلام حضرت بانو! سلام یا زینب! بغیر تو ز تمامی خلق دل کندیم به چادر تو همیشه دخیل می‌بندیم حیا به پاکی تو اقتدا مکرر داشت علی به یُمن تو در خانه‌اش دو کوثر داشت خوشا به‌حال حسینی که چون تو خواهر داشت و با تو فاطمه آیینه در برابر داشت می‌آید از گل سجاده‌ی تو عطر خدا فدای نافله‌هایت عقیله‌ی طه اراده کرد خدا تا به عشق جان بدهد به خاکِ سردِ زمین، نور آسمان بدهد تورا نشان تمام پیمبران بدهد که پیش صبر شما، صبر، امتحان بدهد به آستان شما، کوه، سجده خواهد کرد و هر مجاهدِ نستوه، سجده خواهد کرد تو آمدی و کس و کار من شدی بی بی میان حادثه‌ها شیر زن شدی بی بی شبیه مادر خود ممتحن شدی بی بی کِسای روی سر پنج تن شدی بی بی همیشه ذکر لب اهل بیت نام شماست منم غلام کسی‌که خودش غلام شماست ظهور عزت پروردگار، خطبه‌ی تو کلاس صبر، کلاس وقار خطبه‌ی تو قرار داده به هربی قرار، خطبه‌ی تو دمی شد از دودم ذوالفقار، خطبه‌ی تو کشانده‌ای تو به حیرت همه نظرها را زبان سرخ تو بر باد داده سرها را پناه امت پیغمبر است چادرتان زمان وحشت ما سنگر است چادرتان یقین که فاتح صد خیبر است چادرتان و سایبان، وسط محشر است چادرتان ندیده «مردی» دوران به مردیِ این زن که رفته است به جنگِ عقیده با دشمن اگرچه رنج و بلا دید جا نزد اصلاً به راه عاشقی‌اش پشت پا نزد اصلاً به جز حسین کسی را صدا نزد اصلاً و دست رد به غم کربلا نزد اصلاً درست مثل علی در نبردها غوغاست شجاعتش به‌خدا چون شجاعتِ زهراست عقیله بود ولی در حصار غربت بود هجوم درد به قلبش ورای طاقت بود همیشه سهمیه‌اش از جهان مصیبت بود دلش شکسته‌ی گودال بود و غارت بود نرفته است ز یادش هجوم سر نیزه سری که ذبح شد از پشت و رفت بر نیزه... ✍
هق هقِ هرشب من تا به ثریا رفته حیف... دیگر خوشی از زندگی ما رفته از دوصد ضربه‌ی شمشیر مرا بدتر کشت آن لگد که به روی چادر زهرا رفته هردم و بازدم فاطمه زحمت دارد چه کنم من؟! نفسش باز خدایا رفته! چشم در چشم علی دست به پهلو نگرفت تا که من فکر کنم دنده او جا رفته به روی آن در چوبی که نبی می‌بوسید غاصب حق من و فاطمه با پا رفته در و همسایه ز من حال تورا می‌پرسند که بگو فاطمه زنده‌ست علی یا رفته...؟! ✍ @navaye_asheghaan
دری که بوسه‌گهِ انبیایِ عُظمی شد چگونه بود که با ضربه‌ی لگد وا شد؟! ✍
. علیه_السلام شادی جهان هیچ است عشق است همین غم را هرثانیه می‌خواهیم این عالم ماتم را همدست ملائک شد شد آبرویش تضمین دستی که در این شب‌ها برداشته پرچم را کشتی حسین افتاد یکبار دگر بر آب از دست نباید داد هر فیض فراهم را هرجا که حسین آمد احسان خدا آمد از برکت آقا بود بخشید اگر آدم را در ماه خدا حتی ما با دهن روزه هرروز طلب کردیم شب‌های محرم را هر وقت دو دم دادیم هر مرده‌ای احیا شد آقا تو نگیر از ما دم‌های دمادم را نذری حسینیه از بس به همه چسبید انداخته از رونق آوازه‌ی حاتم را اسلام حسینی شد اسلام حسینی ماند مدیون خودت کردی پیغمبر اکرم را ای وای از آن دم که با قامت خم زینب دارد به روی دستش یک پیکر درهم را چه با سر و چه بی‌سر احیاگر زینب شد دیدند همه بر نی عیسای معظم را ✍ .👇
روزگار دلم به سامان نیست من کویرم! خبر ز باران نیست سخت با خود کنار می‌آیم ساختن با فراق آسان نیست غم کوری نمی‌خورد یعقوب یوسفش تا میان کنعان نیست در جوانی تو سَربه‌راهم کن دم پیری زمان جبران نیست آدمیّت گدایی از در توست آدمت هرکه نیست سلطان نیست بی تو یا با تو گریه خواهم کرد فکر عاشق وصال و هجران نیست هیچ جایی برای ما مردم مثل قم نیست! چون خراسان نیست! آخر کار می‌رسم به حسین آخر کار غیر جانان نیست روزگارم خوش است پای غمش بر سرم مانده سایه‌ی علمش... ✍ @navaye_asheghaan
صدایت را شنیدم‌ گریه کردم بسوی تو دویدم گریه کردم تمام‌ پیکرت تیر سه پر بود تنت را تا که دیدم گریه کردم رکاب‌ انگار‌ بر‌ پای تو پیچید میان خیمه آوای تو پیچید رباب و خواهرت را هم‌ زمین زد عمودی که به موهای تو‌ پیچید به پای ناله‌ی ادرک اخایت دلم‌ لرزید از سوز صدایت نبوس این دست‌هایم را عزیرم خجالت می‌کشم از دست‌هایت ببین‌ پایم دگر قوت ندارد برادرمُرده جز غربت ندارد به تو سربسته می‌گویم اباالفضل حرم بعد از تو امنیت ندارد ✍ @navaye_asheghaan
مور را رخصت تمجید سلیمان‌ها نیست پیشگاه کرمت عرصه‌ی جولان‌ها نیست از کرامات فراوان تو خوبان ماتند این‌همه حُسن در اندیشه‌ی انسان‌ها نیست باید ادیان پی اوصاف تو تحقیق کنند گفتن از شخصیتت وُسع مسلمان‌ها نیست عصمت از فاطمه داری که مطهر شده‌ای احتیاجی پی این امر به برهان‌ها نیست شام زیر لگد خطبه‌ی تو جان می‌داد مثل تو هیچ‌کسی فاتح میدان‌ها نیست خواستی تا همه جا صحبت زینب باشد مدح و مرثیه اگر از تو به دیوان‌ها نیست ام کلثوم شدن، زینب و زهرا شدن است حرف عشق است، در آن صحبت عنوان‌ها نیست ازدواج تو و نمرودِ مدینه؟ هیهات نخی از چادر تو قسمت شیطان‌ها نیست نمک سفره‌ی افطار پدر هستی تو لذتی بی تو در این شیر و در این نان‌ها نیست می‌شود گفت ز تو، از غم و درد تو نگفت؟ مدح خوب است؛ ولی مُکفی گریان‌ها نیست یوسفت در عوض چاه به گودال افتاد چون تو دلسوخته در یثرب و کنعان‌ها نیست نازپرورده‌ی دستان پُر از مهر علی! شأن تو ناقه‌ی عریان و بیابان‌ها نیست هرچه گفتم کمی از قدر و مقام تو نشد مور را رخصت تمجید سلیمان‌ها نیست ✍
علی الدوام‌ نمک‌گیر دست خوبانم چه سِرّی است در این رابطه نمی‌دانم! فقط به دامن آل علی دخیل شدم اگر چه تر شده با هرگناه دامانم سلام حضرت هادی! سلام اربابم! بگیر دست مرا خسته‌ام پریشانم به زیر دست شما تربیت شدم یک‌ عمر همیشه نان تو بوده به زیر دندانم دلم‌ گرفته برایت، غریب جان دادی برای مادرتان باز روضه می‌خوانم عزا عزا! جگر فاطمه شرر دارد علی شدن چقدر رنج و دردسر دارد مصیبت است که از دوستان جدا باشی اسیر هر شبه‌ی نانجیب‌ها باشی دلت برای مدینه همیشه پَر بزند ولی همیشه‌ گرفتار سامرا باشی دعای اهل و عیالت به پادگان این است که از جسارت سربازها رها باشی عزیزکرده‌ی زهرا! نبینم آقا جان... به‌روی خاک بیفتی و بی عصا باشی! دلت‌ شکسته ولی بازهم سرت نشکست قرار نیست که با سنگ آشنا باشی قرار نیست سرت را به نیزه‌ها ببرند قرار نیست که بر روی بوریا باشی میان ناله‌ی تو کف نمی‌زند احدی خدا نخواست که بین سر و صدا باشی تمام اهل حرم خانه‌اند! پشت حجاب! به‌فکر غارت پوشیه‌ها چرا باشی؟! چه روضه‌ها که نهان مانده است با زینب بزن به سینه‌ی خود دم بگیر یا زینب... ✍ @navaye_asheghaan
بهترین خواهر دنیا زینب زهره‌ی حضرت زهرا زینب همه پست‌اند و معلا زینب همه خاکند و مطلا زینب قبله‌ی قبله‌نماها زینب! عشق تا روز ابد حیرانش عقل آشفته و سرگردانش صبر زانو زده بر عنوانش کشتی کرببلا سُکانش... نیست دست کسی الا زینب! مانده در حسرت رویش خورشید سخنش آیه‌ی قرآن مجید پدری زینت اینگونه ندید آنکه زد بر دهن شوم یزید... مانده‌ام بود علی یا زینب! دامنی قرصِ قمرپرور داشت از رقیه چه کسی بهتر داشت؟! این سه ساله شرفی دیگر داشت! پرچم آل علی را برداشت! پس رقیه شده حالا زینب گرچه او صابره‌ی عالم بود... تکیه‌ی محکم آقا هم بود.. قدش از داغ برادر خم بود مَحرم شاه چه بی مَحرم بود بی برادر شد و تنها زینب... روز و شب یاد بیابان می‌کرد گریه بر آن تن عریان می‌کرد گله از خار مغیلان می‌کرد یاد ویرانه فراوان می‌کرد ای فلک! قهر شدی با زینب... ای فلک داغ برادر دیدم شمر را دست به خنجر دیدم کوچه‌بازار مکرر دیدم من از این‌ها غم بدتر دیدم شد تماشا به گذرها زینب... ✍
کم کم مسافران سحر را خبر کنید با ذکر یا حسین به مشهد سفر کنید خود را میان صحن رضا دربه‌در کنید شب تا اذان صبح به گنبد نظر کنید داریم اهل رحمت مخصوصه می‌شویم آماده‌ی زیارت مخصوصه می‌شویم باید تمام همت خود را به کار بست حالا که بار عام شده کوله‌بار بست با جبر عشق، در به‌رویِ اختیار بست دل را به حلقه‌های ضریح نگار بست در طوس برگزار شده اعتکاف ما صد حج واجب است ثوابِ طواف ما شکرخدا که از فُقراییم تا ابد از حاجیانِ کوی رضاییم تا ابد پیش رضا کنار خداییم تا ابد ما راهیانِ کرببلاییم تا ابد در صحن کهنه بود که تأييد ما رسید آقا نگاه کرد و روادید ما رسید ای کربلا نرفته حرم را بهانه کن دل را بیا به جاده‌ی مشهد روانه کن یک گوشه‌ای ز صحن رضا آشیانه کن پیش کریم، نوکری عاشقانه کن آنجا برات کرببلا زود می‌رسد هی خونِ دل نخور، بخدا زود می‌رسد آقا خودش غریب و به فکر غریب‌هاست مرثیه‌خوانِ روضه‌ی یابن شبیب‌هاست هرشب دلش شکسته‌ی شیب الخضیب‌هاست آزرده از مزاحمت نانجیب‌هاست یک عمه بود و لشکر اوباشِ بی حیا عالم فدای شیرزن دشتِ کربلا @navaye_asheghaan
از ازل چشم‌ها برای توأند گوش‌ها وقف روضه‌های توأند قوم من خاک پای آن قومی‌‌... که همه عمر خاک پای توأند اغنیا در صف غذای توأند فقرا بانی عزای توأند عارفان هم در انتهای سلوک در حقیقت در ابتدای توأند  پدرم راست گفت روحش شاد همه محتاج یک دعای توأند  این جوانان که در حسینیه‌اند کارگرهای کربلای توأند بین‌ِ گودال کاش می‌گفتند سینه‌زن‌های تو بجای توأند ✍ @navaye_asheghaan
گدای نیمه شب آمد، گدا پذیر کجاست؟! کسی که رحم کند بر منِ حقیر کجاست؟! دگر به هیچ کجا بند نیست دستانم... نشسته‌ام دم این خانه، دستگیر کجاست؟! دوباره ریزه‌خور سفره‌ی کُمیلم من نگاه مرحمت حضرت امیر کجاست؟! فدای دست کریمی که هر ... میان عرش صدا می‌زند فقیر کجاست؟! شبیه طفل که گم می‌شود هراسانم فرار می‌کنم از آن و این، مجیر کجاست؟! جوانی‌ام به بطالت گذشت، شرمندم پناه گریه‌ی این شرمسارِ پیر کجاست؟! :: فدای نام شهیدی که حضرت سجاد... زمان دفن تنش گفت که حصیر کجاست... ✍ @navaye_asheghaan
به‌مناسبت حلول غروب بود که  "حَیَّ عَلی" رسید به ما خوش آمدیدِ خدا از سَما رسید به ما چه خوب شد رفقا! دور دور ما شده است! دعا کنید، که اذن دعا رسید به ما دوباره گوشه‌ی این خانه جایمان دادند دراین شلوغی میخانه، جا رسید به ما غریبه دور و بر ما زیاد بود اما طراوتِ نفسی آشنا رسید به ما دوباره شوق گرفتیم بنده‌اش باشیم گرفته بود دل ما، صفا رسید به ما کجاست دست گدایان، کریم آمده است کریم آمد و دست عطا رسید به ما به جای ثروت دنیا "نجف" به ما دادند خوشا به طالع ما، خاکِ پا رسید به ما حساب سی شبه‌ی ما فقط به دست "علی‌ست" فقط به عشق "علی"، اِهدِنا رسید به ما "علی" مراقب ما بود و هست و خواهد بود همیشه و همه جا این "بها" رسید به ما برای سفره‌ی افطار هم حواسش بود کمی هم از رُطبِ "مرتضی" رسید به ما شروع ماه مبارک صدا زدیم "حسین" شروع ماه خدا "کربلا" رسید به ما عیار روزه‌ی ما گریه بر "حسین" باشد هزار خیر در این گریه‌ها رسید به ما :: به روزه‌ی رمضان "روضه‌ی عطش" دادند غمِ لبان عزیزِ خدا رسید به ما همان لبی که حرامی لگد به رویش زد درآن میان، خبر از نیزه‌ها رسید به ما سپاه شام صدا زد که: پیرهن این‌جاست! سپاه کوفه صدا زد: عبا رسید به ما! @navaye_asheghaan
فکر کن تشنگی به دنیا نیست... خیمه‌ی ما کنار دریا نیست فکر کن در مدینه‌ایم اصلاً... خبر از آفتاب صحرا نیست فکر کن شیر می‌خوری راحت... مادرت شرمسار بابا نیست فکر کن مشک‌ها پر از آب است غصه‌ای در وجود سقا نیست فکر کن حرمله نیامده است... تیرها با کمانش اینجا نیست فکر کن تختِ تخت خوابیدی همه‌اش واقعی ست رؤیا نیست آه دیگر بس است فکر و خیال پسرم جا برای حاشا نیست به خدا مادر تو صد دفعه... رفت دنبال آب، اما نیست! بین آغوش من بمان امن است جای دیگر به غیر بلوا نیست تو حواست فقط به بابات است چاره‌ات خواب نیست لالا نیست پسرم حرمله کمان دارد تیرهایش یکی و دوتا نیست تیر مردانه می‌زنند به تو ذره‌ای رحم بین این‌ها نیست تیر آمد...درست سمت سرت سر روی پیکر تو حالا نیست بین میدان و خیمه مانده حسین راه دیگر برای آقا نیست ختم تو پشت خیمه برپا شد! عفو کن مجلس تو غوغا نیست ✍️
فرازهایی از یک مثنوی باز چشمم به بلایی روشن است امتحان تازه‌ی صبر من است بعد گودال تو با حالی جدید می‌روم امروز گودالی جدید گریه کن بر روضه‌ی مکشوفه‌ام پابرهنه کوچه گردِ کوفه‌ام غم زیاد است و پریشانی زیاد دارم اینجا آشنایانی زیاد وای بر این روزگارم وای وای محملی بی پرده دارم وای وای خنده‌ها بر اشک و آهم می‌کنند می‌شناسند و نگاهم‌ می‌کنند جای گل، زخم زبانم می‌دهند این و آن بر هم نشانم می‌دهند! سعی و کوشش‌های من بی حاصل است دست بسته رو گرفتن مشکل است حرمله.. این حرمله.. این حرمله.. می‌زند ما را و می‌گیرد صله با لباس پاره، روی پُرغبار بودم از ام حبیبه شرمسار بچه‌ها از ضعف افتادند و بعد نان به ما خیرات می‌دادند و بعد جمع کردم لقمه‌ها را از حرم خطبه خواندم یک‌صدا چون مادرم.. سفره‌هاتان‌ نان‌ اگر دارد ز ماست! نان به سفره‌دار دادن کی رواست؟! ای که خوردی سال‌ها نان علی! حال می‌خندی به طفلان علی؟! ✍ @navaye_asheghaan
خدا بخیر کند باز ازدحام شده زمان روضه‌ی جان‌سوز شهر شام شده @navaye_asheghaan
با دوستان مروت، با دشمنان مروت این خُلق در یکی بود، او حضرت حسن بود! شاعر: با خط: خانم
اثر زهر به کل بدنت معلوم است شدت درد تو و ضعف تنت معلوم است گاه غش می‌کنی و گاه به خود می‌پیچی خوب اوضاع تو با سوختنت معلوم است حرف خود را به تکانْ دادن سر می‌گویی حالت از گریه و طرز سخنت معلوم است سعی داری که نبیند پسرت؛ اما حیف باز خاکی شدن پیرهنت معلوم است پادگان جای تو و اهل و عیال تو نبود در نگاه تو غم دل‌شکنت معلوم است قصدت این‌ست تو هم کرببلایی بشوی این مواسات در عطشان‌شدنت معلوم است فرقِ بسیار تو با جد غریبت آقا وقت تشییع و کفن‌داشتنت معلوم است ته گودال نرفتی، به سرت سنگ نخورد شکر! این لحظه‌ی آخر، بدنت معلوم است... ✍ 📝