eitaa logo
کانال نوای عاشقان
20هزار دنبال‌کننده
4.2هزار عکس
1.8هزار ویدیو
437 فایل
﷽ 📚کاملترین مرجع اشعار برای مداحان 📑کپی مطالب با ذکر منبع موجب رضایت اهل‌بیت می‌باشد. 📩شاعران گرامی اگرتمایل به همکاری داشته باشید میتوانید،با بنده؛️مرتبط بشوید 🌻༎شرائط |تـبادلات @h_salehi6
مشاهده در ایتا
دانلود
چه خوب آموختی تحت لوای مادرت باشی تمام عمر زیر سایه ی تاج سرت باشی صدف باشی و بی اندازه فکر گوهرت باشی خودت میخواستی تحت الشعاع خواهرت باشی نوشتی در کتاب فاطمیون خط به خط زینب قدم برداشتی گفتی فقط زینب فقط زینب مدینه ازحسن هم یک نفر مظلوم تر دارد همان خواهر که از حال دل خواهر خبر دارد فدای ام کلثومی که فرمان از پدر دارد که جای خویش زینب را همیشه در نظر دارد برای یاری زهرا، دو دم را مرتضی آورد علی میخواست تا زینب دوتا باشد، تو را آورد قسم بر غربت تاریخ ؛ این ترفند ممکن نیست دروغ محضشان کافیست ؛ این پیوند ممکن نیست علی باشد به این وصلت رضایتمند؟ ممکن نیست به تیغ خشمگین مرتضی سوگند ؛ ممکن نیست فلانی را بگو شهر نبی دروازه ای دارد نمیداند مگر که هرکسی اندازه ای دارد دراین مکتب که حفظ شان کعبه می شود لازم تویی کعبه ، که گرد تو جوانان بنی هاشم برادرزاده هایت از ادب پیش تو چون خادم حجابت قامت اکبر ، رکابت زانوی قاسم چنان عباس ، جانت از وفاداری لبالب بود که بعد از کربلا کارت علمداری زینب بود شنیدم ساربان نامهربانی کرده با سر ها سوار ناقه خواهرها ، سوار نی برادر ها چهل منزل شدی سنگ صبور داغ مادر ها چهل منزل کشیدی خار از پای کبوتر ها گَمانم خوب فهمیدی پریشانی زینب را که بستی باسکینه زخم پیشانی زینب را بمیرم ، در شلوغی های شام آنچه نباید ، شد خودت دیدی که راه کاروان یک مرتبه سد شد همینجا بود که حال عروس مادرت بد شد نه....از دروازه ی ساعات باید زودتر رد شد رباب آنجا که دایم آه حسرت می کشد اینجاست و جایی که ابوفاضل خجالت می کشد اینجاست شاعر:
غم بر دل هر پیر و جوان است امشب ماتم زده بغض آسمان است امشب در سوگ غریبانه‌ی «امّ‌کلثوم» محزون، دل صاحب الزّمان است امشب شاعر: * تا آخر خط به خاطر مکتب رفت جانش اگر آمد از جفا بر لب، رفت در مهر و وفا بر «امّ‌کلثوم» نگر دنبال حسین، همره زینب رفت شاعر: * در راه شما هر که قدم بگذارد پا در حرم جود و کرم بگذارد فردا نکند شفاعت از او زهرا در حقّ شما کسی که کم بگذارد شاعر: * آن شب که پدر به خانه، مهمان تو بود تو جان پدر بودی و او جان تو بود آن کس که تمام خلق مهمان وی‌اند آن شب به سر سفره‌ی احسان تو بود شاعر: یکی این سان، یکی این گونه باید که شام و کوفه را رسوا نماید ببین پیشانی زینب شکسته بگو اخت المصائب لب گشاید * به حق بر فاطمه بوده است، نائب که یک لحظه نشد در صحنه، غائب در این عالم به غیر از «امّ‌کلثوم» برادر را که شد اخت المصائب؟ * کسی نشناختت، ‌ای دخت مظلوم! نباشد قدر تو بر خلق، معلوم اگر زینب بُوَد امّ المصائب تویی اخت المصائب، «امّ‌کلثوم»! @navaye_asheghaan
زلال، آهسته، ساده، بی‌قرین گفت شبیه یک سلام آخرین گفت شبی مولا به خواب دخترش رفت به صبر امّ کلثوم، آفرین گفت شاعر: دیباچه‌ی عمر تو، پُر از رنج و غم است آن قدر که خارج از توان قلم است در وصف مصیبت بزرگت، بانو! صد دفتر شعر هم، برای تو کم است شاعر: دریغ و درد! که کلثوم شد خرابه‌نشین ز خاک و خشت بر او، متّکا و بستر شد شاعر: ندارد چون نشان دین از آغاز نخواهد گشت هرگز محرم راز علی با خواستگار دخترش گفت: کبوتر با کبوتر ، باز با باز *** زندیق کجا ، کعبه ی توحید کجا دوزخ به کجا ، بهشت جاوید کجا قانون جهان گفت محال است محال خفاش کجا ، خانه ی خورشید کجا شاعر: @navaye_asheghaan
زلال، آهسته، ساده، بی‌قرین گفت شبیه یک سلام آخرین گفت شبی مولا به خواب دخترش رفت به صبر امّ کلثوم، آفرین گفت شاعر: @navaye_asheghaan
غم بر دل هر پیر و جوان است امشب ماتم زده بغض آسمان است امشب در سوگ غریبانه‌ی «امّ‌کلثوم» محزون، دل صاحب الزّمان است امشب شاعر: * تا آخر خط به خاطر مکتب رفت جانش اگر آمد از جفا بر لب، رفت در مهر و وفا بر «امّ‌کلثوم» نگر دنبال حسین، همره زینب رفت شاعر: * در راه شما هر که قدم بگذارد پا در حرم جود و کرم بگذارد فردا نکند شفاعت از او زهرا در حقّ شما کسی که کم بگذارد شاعر: * آن شب که پدر به خانه، مهمان تو بود تو جان پدر بودی و او جان تو بود آن کس که تمام خلق مهمان وی‌اند آن شب به سر سفره‌ی احسان تو بود شاعر: @navaye_asheghaan
نگاه آسیه‌ها محو در قداست اوست حیا، ادب‌شده‌ی مکتب نجابت اوست به شأن و رتبه‌ی او غبطه می‌خورد مریم دلیل این سخنم جایگاه عصمت اوست غریب‌تر ز حسن نام ام کلثوم است که خاک‌خوردن نامش نشان غربت اوست نوشته‌اند فلک غرق ذکر تسبیح است حسین گفتن با "آه" هم عبادت اوست* لهوف مختصری از مصائب بانوست لهوف گریه‌کن روضه‌ی اسارت اوست فقط مقابل او نام "شام" را نبرید... اگرچه شام اسیر شکوه و هیبت اوست دوباره مرثیه‌ی قتل صبر می‌خواند از آن شلوغی گودال، این غنیمت اوست** شهیده‌ی غم گودال باید او را خواند "حسین" ذکر مدام دم شهادت اوست ✍ *اشاره به آیه‌ی «كُلٌّ فِي فَلَكٍ يَسْبَحُونَ» و روایت «نَفَسُ المَهمومِ لِظُلمِنا تَسبیحٌ» دارد. **اشاره به مرثیه حضرت در کوفه دارد: «قَتَلْتُمْ أَخِی صَبْراً فَوَیْلٌ لِأُمِّکُمْ»
مور را رخصت تمجید سلیمان‌ها نیست پیشگاه کرمت عرصه‌ی جولان‌ها نیست از کرامات فراوان تو خوبان ماتند این‌همه حُسن در اندیشه‌ی انسان‌ها نیست باید ادیان پی اوصاف تو تحقیق کنند گفتن از شخصیتت وُسع مسلمان‌ها نیست عصمت از فاطمه داری که مطهر شده‌ای احتیاجی پی این امر به برهان‌ها نیست شام زیر لگد خطبه‌ی تو جان می‌داد مثل تو هیچ‌کسی فاتح میدان‌ها نیست خواستی تا همه جا صحبت زینب باشد مدح و مرثیه اگر از تو به دیوان‌ها نیست ام کلثوم شدن، زینب و زهرا شدن است حرف عشق است، در آن صحبت عنوان‌ها نیست ازدواج تو و نمرودِ مدینه؟ هیهات نخی از چادر تو قسمت شیطان‌ها نیست نمک سفره‌ی افطار پدر هستی تو لذتی بی تو در این شیر و در این نان‌ها نیست می‌شود گفت ز تو، از غم و درد تو نگفت؟ مدح خوب است؛ ولی مُکفی گریان‌ها نیست یوسفت در عوض چاه به گودال افتاد چون تو دلسوخته در یثرب و کنعان‌ها نیست نازپرورده‌ی دستان پُر از مهر علی! شأن تو ناقه‌ی عریان و بیابان‌ها نیست هرچه گفتم کمی از قدر و مقام تو نشد مور را رخصت تمجید سلیمان‌ها نیست ✍
همین که دختر شیر است و خواهر شیر است بدیهی است بیانش شبیه شمشیر است برای شیرزن عصر خود شدن کافی‌است همین که خون علی در رگش سرازیر است ظهور دیگری از فاطمه‌ست وقتی که برابرش همه‌ی فتنه‌ها زمین‌گیر است محال بوده که با کفر همنشین باشد کسی که آینه‌ی آیه‌های تطهیر است اگر اسیر خطابش کنم زبانم لال... که شیر شیر بماند اگر به زنجیر است هزار داغ به جانش نشست در یک روز عجیب نیست اگر در جوانی‌اش پیر است برای از نَفَس افتادنش همین کافی‌است که روبروش سری روی نیزه تصویر است ✍
ای پله‌های منبر تو آسمان‌ها پامنبری روضه‌هایت، روضه‌خوان‌ها مثل امیرالمؤمنینی، خطبه‌هایت_ پیچیده در گوش زمان‌ها و مکان‌ها ای سایه‌بان عصمت تو ماه و خورشید ای در پناه غیرت تو ارغوان‌ها هر تازیانه خطی از غمنامه‌ات بود ای شانه‌هایت شرح حال نیمه‌جان‌ها همراه زینب بین گودال تفحص گشتی به دنبال نشان از بی‌نشان‌ها همراه زینب در هجوم سنگ و آتش بودی پناه بی‌پناه الامان‌ها همراه زینب روضه‌های باز دیدی بازارها، رقاصه‌ها، آوازخوان‌ها ✍
ای آینه دار پنج معصوم! در بحر عفاف دُرّ مکتوم پرورده‌ی دامن ولایت مظلومه‌ی خاندان مظلوم قدر تو به ممکنات مجهول مهر تو به کائنات معلوم شیرازه‌ی شرع از تو محکم منظومه‌ی عشق ازتو منظوم تو زینب دومی علی را نامند تو را به ''ام کلثوم'' آئینه ی آفتاب و ماهی یا سیدتی! به ما نگاهی تو محنت بی شماره دیدی غم، بیشتر از ستاره دیدی مه پاره‌ی دشت کربلا را در خاک، هزار پاره دیدی هم بردل پاره پاره از زهر هم پیکر پاره پاره دیدی پامال تن عزیز خود را از مرکب ده سواره دیدی بر دست حسین غرق درخون قنداقه‌ی شیرخواره دیدی آئینه‌ی آفتاب و ماهی یا سیدتی! به ما نگاهی تو راز عجیب کربلایی بانوی شکیبب کربلایی هم راز شهید نینوایی دم ساز غریب کربلایی برخرمن هستی ستم‌کار سوزنده لهیب کربلایی درآتش غم اگر بسوزی باصبر، طبیب کربلایی آن جا که خطابه کارسازست توفنده خطیب کربلایی آئینه‌ی آفتاب و ماهی یا سیدتی! به ما نگاهی ✍مرحوم
قطره به قطره راهی دریا شدن کم نیست نوکر شدن، سلمان شدن، منّا شدن کم نیست اصلا گدایی همین بانو بزرگم کرد با دست خالی اینقدر آقا شدن کم نیست اصلا از آنجایی که او زِینِ أَبِ ثانی‌ست باید بگویم زینت بابا شدن کم نیست در جان دختر حُسن مادر می‌کند جلوه حانیه و حنانه و حسنا شدن کم نیست باید که کوثرزاده را کوثر صدایش کرد آیینه‌ی صدیقه‌ی کبری شدن کم نیست مادر به اولادش دلش گرم است، بی تردید چشم و چراغ خانه‌ی زهرا شدن کم نیست حوریه‌ای از حوریان دامن زهراست إنسیه‌ی إنسیة الحورا شدن کم نیست از برکت زانو زدن در محضرش یک عمر ساره شدن، هاجر شدن، حوا شدن کم نیست در باطن او نور عصمت می‌شود پیدا الگوی زهد و پاکی و تقوا شدن کم نیست بی شک پناه حجت حق، زینب کبری‌ست با این مراتب، زینب صغری شدن کم نیست با یک نظر بر چهره‌ی ماه بنی هاشم پی می‌بری تاج سر سقا شدن کم نیست زهرا و اولادش شفیع المذنبین هستند از شافعان محشر فردا شدن کم نیست مرثیه‌اش اشک ملائک را در آورده مرثیه‌خوان عصر عاشورا شدن کم نیست با لشگر آمد کربلا، بی لشگرش کردند یک نصف روز و این همه تنها شدن کم نیست خارمغیلان، ظلمت شب، سایه‌ی دشمن شب تا سحر آواره‌ی صحرا شدن کم نیست با یاد عصر روز عاشورا زمین خوردن یا با عصا از بستر خود پا شدن کم نیست ✍
قطره به قطره راهی دریا شدن کم نیست نوکر شدن، سلمان شدن، منّا شدن کم نیست اصلا گدایی همین بانو بزرگم کرد با دست خالی اینقدر آقا شدن کم نیست اصلا از آنجایی که او زِینِ أَبِ ثانی‌ست باید بگویم زینت بابا شدن کم نیست در جان دختر حُسن مادر می‌کند جلوه حانیه و حنانه و حسنا شدن کم نیست باید که کوثرزاده را کوثر صدایش کرد آیینه‌ی صدیقه‌ی کبری شدن کم نیست مادر به اولادش دلش گرم است، بی تردید چشم و چراغ خانه‌ی زهرا شدن کم نیست حوریه‌ای از حوریان دامن زهراست إنسیه‌ی إنسیة الحورا شدن کم نیست از برکت زانو زدن در محضرش یک عمر ساره شدن، هاجر شدن، حوا شدن کم نیست در باطن او نور عصمت می‌شود پیدا الگوی زهد و پاکی و تقوا شدن کم نیست بی شک پناه حجت حق، زینب کبری‌ست با این مراتب، زینب صغری شدن کم نیست با یک نظر بر چهره‌ی ماه بنی هاشم پی می‌بری تاج سر سقا شدن کم نیست زهرا و اولادش شفیع المذنبین هستند از شافعان محشر فردا شدن کم نیست مرثیه‌اش اشک ملائک را در آورده مرثیه‌خوان عصر عاشورا شدن کم نیست با لشگر آمد کربلا، بی لشگرش کردند یک نصف روز و این همه تنها شدن کم نیست خارمغیلان، ظلمت شب، سایه‌ی دشمن شب تا سحر آواره‌ی صحرا شدن کم نیست با یاد عصر روز عاشورا زمین خوردن یا با عصا از بستر خود پا شدن کم نیست ✍ @navaye_asheghaan