eitaa logo
کانال نوای عاشقان
13.7هزار دنبال‌کننده
3.5هزار عکس
1.1هزار ویدیو
313 فایل
﷽ 📚کاملترین مرجع اشعار برای مداحان 📑کپی مطالب با ذکر منبع موجب رضایت اهل‌بیت می‌باشد. 📩شاعران گرامی اگرتمایل به همکاری داشته باشید میتوانید،با بنده؛️مرتبط بشوید 🌻༎شرائط |تـبادلات @h_salehi6
مشاهده در ایتا
دانلود
. به تیغی حیف گیسویت گسستند دو بازویت دو بازویت گسستند از آنجایی که من بوسیده بودم بمیرم هر دو اَبرویت گسستند انیس گریه هایم را گرفتند توانِ دست و پایم را گرفتند کمانی تر شدم از زینب افسوس سرِ پیری عصایم را گرفتند بهارم را چه سان پاییز و کردند دلم را از غمت لبریز و کردند سرت ای کاش رویِ نیزه می ماند تو را از مرکبی آویز و کردند غمت راهِ نفس بر سینه بسته ترک بر چهره ی آیینه بسته زِ بسکه خاک و بر سر ریختم من ببین عباس دستم پینه بسته از آن سرو علی بنیاد و صد حیف از آن قامت از آن شمشاد و صد حیف دو دستی که عصای پیریم بود خداوندا ز تن افتاد و صد حیف 🔸شاعر: @emame3vom ____________________ 🔹اشعار ناب آئینے🔹 .
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
. 📝 🖊 | 🖊 ۱۳۹۸ 🖊 "ع" ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ مشکت صد پاره شده قلبم اواره شده رفتی و برادر تو بیچاره شده گل وفای من شنو صدای من زمین و اسمان ببین می لرزد به ناله های من شدم غریب و قاتلت می خندد به گریه های من 🔗 بی تو من بی سپرم بی تو بی بال و پرم با دیدن پیکر تو خم شد کمرم یل دلاورم امیر لشکرم میان ناله های تو می اید صدای مادرم صدای وا مصیبتای زینب میاید از حرم 🔗 جان و جانان منی اما گریان منی از بس نگران من و طفلان منی چه شد پناه من یل سپاه من کجایی آن دمی که آید قاتل من به قتلگاه من کجایی آن دمی که آید آتش به خیمه گاه من 🔗 یاعباس جی بالماء لسکینه... یاعباس شوفه الخیم هرگوه... یاعباس شوفه الحرم تعبانه... یاعباس شوف الرضیع عطشانه... یاعباس راس حسین به نیزه ها... یاعباس آتیش زدن به خیمه ها... ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ .
. نه فقط پیغمبر مختار می‌گوید حسین عاشقانه حیدر کرار می‌گوید حسین گوش دل را باز کن درهای و هوی شعله‌ها فاطمه بین در و دیوار می‌گوید حسین لخته‌ی خون حسن در طشت می‌ریزد هنوز خون جگر با دیده‌ی خونبار می‌گوید حسین میثم تمار ذکر "یاعلی" بر دار گفت مسلم اما بر فراز دار می‌گوید حسین تیر آجین پیکر سقا و با دست جدا تشنه لب در عرصه ی پیکار می‌گوید حسین موج در موج فرات آتش به جانش می‌زند از خجالت لحظه‌ای صد بار می‌گوید حسین می‌خرد بر جان هزاران تیر زهر آگین، حبیب تا کند تکبیر را تکرار می‌گوید حسین قتلگاه از آه زینب شور محشر گشته است عصر غربت بی‌کس و بی‌یار می‌گوید حسین گرچه دیگر در تن زینب توان و تاب نیست از حرم تا قتلگه بسیار می‌گوید حسین روی نی خون خدا زینب تلاوت می‌کند زینب او بر سر بازار می‌گوید حسین دختری در سایه‌ی خار مغیلان خفته است تا شود با کعب نی بیدار می‌گوید حسین دختری که دامنش آتش گرفته بی‌امان می‌دود وقتی به روی خار می‌گوید حسین کربلا تا شام با زنجیر دستش بسته است روی ناقه سید بیمار می‌گوید حسین تازیانه، کعب نی، سیلی، شراب و خیزران یک حرم در مجلس اغیار می‌گوید حسین گر چه دید ام البنین داغ چهار آلاله را در بقیع با ناله های زار می‌گوید حسین در حضور التجا تا توبه‌اش گردد قبول حضرت آدم به استغفار می‌گوید حسین اسم اعظم نام زیبای حسین است ای "کمیل" هر کسی پی برده بر اسرار می‌گوید حسین کمیل کاشانی @emame3vom .
. 12 23 23 🔵⚪️ اشاره‌ای به ولادت (عليه‌السلام).. 👈🏼👈🏼شیخ محمد ابراهیم کلباسی (رضوان‌الله‌تعالی‌علیه) ، صاحب کتاب می‌گوید: 🔹ﺟﺎﺀ ﻓﻲ ﺑﻌﺾ ﺍﻟﻜﺘﺐ ﺍﻟﻤﻌﺘﺒﺮﺓ ﺃن ام‌ﺍﻟﺒﻨﻴﻦ ﻳﻮﻡ ﻭﺿﻌﺖ ﺣﻤﻠﻬﺎ، ﻭﻭﻟﺪﺕ ﺃﻭّﻝ ﺃﺷﺒﺎﻟﻬﺎ ﻗﻤّﻄﺘﻪ ﺑﻘﻤﺎﻁ ﺃﺑﻴﺾ، ﻭﻗﺪّﻣﺘﻪ ﺇﻟﻰ ﺃﺑﻴﻪ ﺍﻹﻣﺎﻡ ﺃﻣﻴﺮ ﺍﻟﻤﺆﻣﻨﻴﻦ ‏علیه‌السلام ﻟﻴﺠﺮﻱ ﻋﻠﻴﻪ ﺳﻨﻦ ﺍﻟﻮﻻﺩﺓ ﻣﻦ ﺍﻟﺘﺴﻤﻴﺔ ﻭﻏﻴﺮ ﺫلک ﻓﻠﻤّﺎ ﺃﺧﺬﻩ ﺃﻣﻴﺮﺍﻟﻤﺆﻣﻨﻴﻦ ‏علیه‌السلام ﻗﺮﺑﻪ ﺇﻟﻰ ﻓﻤﻪ ﻭﻣﺴﺢ ﻋﻠﻰ ﻋﻴﻨﻴﻪ ﻭﻓﻤﻪ ﺑﻠﺴﺎﻧﻪ ﺍﻟﺸﺮﻳﻒ. ﺛﻢ ﺃﺫﻥ ﻓﻲ ﺃُﺫﻧﻪ ﺍﻟﻴﻤﻨﻰ ﻭﺃﻗﺎﻡ ﻓﻲ ﺍﻟﻴﺴﺮﻯ ثم ﺍﻟﺘﻔﺖ ﺇﻟﻰ ﺯﻭﺟﺘﻪ ﺍﻟﻮﻓﻴّﺔ ﺍُﻡّ ﺍﻟﺒﻨﻴﻦ ﻭﻣَﻦْ ﺣﻮﻟﻬﺎ ﻭﻗﺎﻝ ‏ﻣﺎ ﺳﻤّﻴﺘﻤﻮﻩ؟‏ ﻓﺄﺟﺎﺑﺘﻪ ﺍﻡ ﺍﻟﺒﻨﻴﻦ ﺑﺘﺄﺩﺏ ﻭﺍﺣﺘﺮﺍﻡ ﻗﺎﺋﻠﺔ: ﻭﻣﺎ ﻛﻨﺎ ﻟﻨﺴﺒﻘﻚ ﻓﻲ ﺷﻲ ﻳﺎ ﺃﻣﻴﺮﺍﻟﻤﺆﻣﻨﻴﻦ. ﻓﺸﻜﺮ ﺍﻹﻣﺎﻡ ﺃﻣﻴﺮﺍﻟﻤﺆﻣﻨﻴﻦ ﺷﻌﻮﺭﻫﺎ ﺍﻟﻄﻴﺐ ﻭﻭﻓﺎﺋﻬﺎ ﺍﻟﺠﻤﻴﻞ. ﺛﻢﻗﺎﻝ: ﺇﻧﻲ ﺳﻤّﻴﺘﻪ ﺑﺎﺳﻢ ﻋﻤّﻲ ﺍﻟﻌﺒّﺎﺱ ﻋﺒﺎﺳﺎ ﺛﻢ ﺿﻤﻪ ﺇﻟﻰ ﺻﺪﺭﻩ، ﻭﺃﺧﺬ ﺑﻴﺪﻳﻪ ﺍﻟﺼﻐﻴﺮﺗﻴﻦ ﻭﺭﻓﻌﻬﻤﺎ ﺇﻟﻰ ﻓﻤﻪ ﻭﻟﺜﻤﻬﻤﺎ ﺑﻘﺒﻼﺗﻪ ﺍﻟﺴﺎﺧﻨﺔ ﻭﺍﺳﺘﻌﺒﺮ ﺑﺎﻛﻴﺎً ﻭﻫﻮ ﻳﻘﻮﻝ: کأني ﺑﻴﺪﻳﻪ ﻫﺎﺗﻴﻦ ﺗﻘﻄﻌﺎﻥ ﻳﻮﻡ ﺍﻟﻄﻒّ ﻋﻨﺪ ﻣﺸﺮﻋﺔ ﺍﻟﻔﺮﺍﺕ ﻓﻲ ﻧﺼﺮﺓ ﺃﺧﻴﻪ ﺍﻹﻣﺎﻡ ﺍﻟﺤﺴﻴﻦ ‏علیه‌السلام ﻓﺎﺳﺘﻌﺒﺮﺕ ﺍﻣﻪ ﻭمن ﻛﺎﻥ ﻣﻌﻬﺎ. 📝 در برخی از کتب صاحب اعتبار آمده است روزیکه سیدتنا ام البنین وضع حمل نمود و اولین بچه شیرانش را به دنیا آورد او را در پارچه ای سفید قنداق کرد و به نزد پدرش امیرالمومنین علیه‌السلام آورد تا حضرت آداب و سنن ولادت مثال نامگذاری و دیگر را بجای بیاورند. چون امیرالمومنین علیه‌السلام کودک را در آغوش گرفت، او را به دهان مبارک نزدیک کرد و چشمان عباس را مسح نمود و دهان را هم به زبان شریفش متبرک ساخت و شاید بدین جهت بود که عباس بن علی علیه‌السلام حق میدید و حق میشنید و برحق سخن میگفت، سپس در گوش راستش اذان و در گوش چپش اقامه خواند و خطاب به سیدتنا ام البنین علیهاالسلام فرمود: او را چه نامیده ای؟ ام البنین در نهایت احترام و ادب نسبت به امیرالمومنین علیه‌السلام فرمود: در امری از شما سبقت نگرفته‌ام یاامیرالمومنین. پس امام فرمود: من او را به اسم عمویم عباس، عباس نامیدم. سپس اورا به سینه چسباند و دو دستان کوچک عباس را گرفت و آنها را به دهان مبارکش نزدیک کرده و بوسه زد و گریان گشت درحالیکه می‌فرمود: گویا میبینم که این دستانش روز عاشورا در کنار رود فرات در یاری برادرش حسین علیه‌السلام از بدن قطع می‌شوند. پس مادرش ام البنین علیهاالسلام و همراهانش نیز اشک بر صورت مبارک جاری ساختند. . 📚 الخصائص العباسیة ص٧١ @emame3vom .
. علیهاالسلام 03 06 ⚫️⚫️ در روز ۱۳ جمادی الثانی چه اتفاقی افتاد⁉️ وفات حضرت ام البنين علیهاالسلام 👈🏼👈🏼 در این روز در سال ۶۴ھ۔ق حضرت ام البنين علیهاالسلام، همسر امیرالمؤمنین علیه السلام و مادر قمر بنی هاشم علیه السلام رحلت فرمودند...(۱) 🔸نام مبارک آن حضرت فاطمه ، و کنیهء شریفش ام البنين است ؛ و آن حضرت به همین کنیه معروفند. 🔸پدر آن حضرت "حزام بن خالد" و مادرشان "لیلی دختر شهید بن ابی عامر" است. 🔸امیرالمؤمنین علیه السلام آن حضرت را به همسری برگزیدند و خداوند چهار پسر به آن حضرت عنایت فرمود: حضرت قمر بنی هاشم عباس علیه‌السلام عبدالله، جعفر و عثمان علیهم‌السلام، که هر چهار پسر در کربلا شهید شدند؛ 🔸بانوانی که از کربلا به مدینه مراجعت کردند، در خانهء ام البنين عزاداری می‌کردند، آن حضرت اگر چه در کربلا نبود ولی از ناله و گریه قرار نداشت. 🔸هنگامی که زن ها او را "ام البنین" خطاب می کردند و تسلیت می دادند ، می‌فرمود : "دیگر مرا ام البنین نخوانید..."(۲) 🔸امام باقر علیه السلام می فرماید : آن حضرت به بقیع می رفت و آن قدر جانسوز مرثیه می خواند که مروان با آن قساوت قلب گریه می کرد."(۳) ...این گریه و زاری حضرت ادامه داشت تا بدرود حیات گفت...(۴) 🔸 علامه مامقانی می نویسد : از علو مقام حضرت آن البنین علیهاالسلام همین بس که وقتی بشیر بن جذلم خبر شهادت فرزندانش را به او داد ، فرمود : رگ های قلبم را بریدی ! فرزندان ما و هر آنچه زیر آسمان است به فدای اباعبدالله الحسین علیه السلام باد.(۵) 📚 منابع 1⃣ ام البنین سیدة نساء العرب ص۸۴ 2⃣ مقتل الحسين أبی مخنف ص۱۸۱ 3⃣ بحارالانوار ۴۰/۴۵ 4⃣ ریاحین الشريعة ۲۹۴/۳ 5⃣ العقیلة و الفواطم علیهن السلام ص۱۲۴ @emame3vom .
. علیهاالسلام 02 05 ⚫️⚫️ حضرت ام البنین سلام الله علیها بانویی از تبار دلاوران عرب.. و چگونگی انتخاب برای همسری مولا علی علیه‏‌السلام 👈🏼👈🏼بعد از شهادت فاطمه زهرا علیهاالسلام ، امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب علیهما السلام ، برادرش عقیل را که آشنا به علم نسب شناسی عرب بود فرا خواند و از او خواست که برایش همسری از تبار دلاوران برگزیند تا پسر دلیری برای مولا به ارمغان آورد. عقیل فاطمه کلابیه را برای حضرت برگزید که قبیله و خاندانش بنی کِلاب، در شجاعت بی مانند بودند، و حضرت علی علیه السلام نیز این انتخاب را پسندیدند. ▫️دقت کنید: أنظر إلی امرأة قد ولدتها الفحولة من العرب لأتزوجها فتلد لی غلاما فارسا فقال له: تزوج أم البنین الکلابیة فإنه لیس فی العرب أشجع من آبائها. 📝دوست دارم زن شجاعی از قبیله‌ای برایم انتخاب کنی که فرزند قهرمانی برای من به دنیا بیاورد تا با او ازدواج کنم. من می‌خواهم یک قهرمان و بزرگ مرد برای من به دنیا بیاورد. عقیل گفت: با ام البنین کلابیه ازدواج کن، زیرا در میان عرب شجاع‌تر از آن‌ها سراغ ندارم. 📗 عمدة الطّالب في أنساب آل أبي طالب، ابن عنبة  ج1 ص357 ▫️ هدف مولا از این عمل و از این ازدواج تولد فرزند برومند و پهلوانی چون قمر منیر بنی هاشم اقااباالفضل العباس علیه السلام بوده ؛ و همینطور هم شد : وکان العباس رجلاً وسيماً جميلاً، يركب الفرس المطهم ورجلاه تخطان في الأرض؛ وكان يقال له: قمر بني هاشم. وكان لواء الحسين بن علي معه يوم قتل. 📝 در بين بني هاشم عباس جوان خوش سيما و خوش چهره ای بود، وقتی حضرت سوار اسب درشت هيكل سوار مي شد پاهای حضرت بر زمين كشيده می‌شد، و به ایشان می‌گفتند : 🔅قمر بنی هاشم. 📔مقاتل الطالبيين، أبو الفرج الأصفهانی ص90 ▫️اما هدف و مقصود اصلی مولا از ولادت این چنین فرزندی چه بوده است؟ زُهیر بن قین در روز عاشورا، پرچم بزرگ را به دست عباس داد و گفت: ای پسر علی! می خواهم حدیثی را برای تو نقل کنم (و حدیث عقیل و انتخاب حضرت ام‌البنین را نقل نمود)؛ و به ایشان گفت: ▪️و قد اِدَّخرک ابوک لِمثلِ هذا الیوم. ▪️همانا پدرت تو را برای چنین روزی ذخیره کرده بود 📔الکبریت الاحمر، ج3، ص144 ▫️ حضرت ام البنین علیهاالسلام ، بعد از زینب کبری سلام الله علیها دار فانی را وداع گفت، تاریخ نگاران سال ارتحال این بانوی مخدره را متفاوت نگاشته اند، به طوری که عده ای آن را سال 70 ق بیان کرده اند و عده دیگری تاریخ وفات آن مادر فداکار را، سیزدهم جمادی الثانی سال 64 ق دانسته اند که نظر دوم از شهرت بیشتری برخوردار است. ▫️ حضرت فاطمه ام البنین (علیهاالسلام) را در بقیع، در جوار امام حسن مجتبی (علیه‌السلام) ، فاطمه بنت اسد (علیهاالسلام) و دیگر شخصیت‌های اسلامیِ مدفون در آن‌جا، به خاک سپردند. @emame3vom .
. علیهاالسلام 01 04 ⚫️⚫️ گروهی از مورخین شیعه قائل به شهادت حضرت ام‌البنین سلام الله علیها هستند.. ‍ 👈🏼👈🏼حضرت ام البنین سلام الله علیها و شهادت به وسیله سم حضرت ام البنین سلام الله علیها با فصاحت و بلاغتی که داشت در مقام افشاگری از ظلم و تعدی بنی‌امیه برآمد و با اشعار جانسوز و بلیغ و عزاداری‌های مستمر مردم را متوجه ظلم و بی‌لیاقتی حکام وقت می نمود ، لذا آن بانو را با عسل زهرآگین مسموم و به شهادت رساندند. چنانکه مورخ نامی حاج شیخ علی فلسفی در کتاب زنان نابغه و جناب عبدالعظیم بحرانی در کتاب ام البنین نگاشته اند که بنی امیه ، همسر امیرالمومنین صلوات الله علیه، ام البنین سلام الله علیها را مسموم و به قتل رساندند. @emame3vom 📔 وقایع الشیعه / وقایع سیزدهم جمادی الثانی ص85
. ۳۰ ۵ ۳ 🔵⚪️ آیا میدانید که چرا امیرالمؤمنین علیه السلام با امّ البنین علیهاالسلام ازدواج نمود؟ 👈🏼👈🏼 مرحوم شیخ محمّدمهدی حائری در «معالی السّبطین» می‌نویسد: 〽️ قال مولی آقا الدّربندی رحمه الله فی «أسْرارالشهادة»: اَقْبَلَ زُهَیْرُ بْنُ القَیْنِ اِلَی عَبْدِاللهِ بْنِ جَعْفَرِ بْنِ عَقیلٍ وَقالَ لَهُ: یا اَخی! ناوِلِنِی الرّایَةَ . فَقالَ عبدُالله: أ تَرَی فِیَّ قُصُوراً فی حَمْلِها؟ فَقالَ: لا، وَلکِنْ لی حاجةً اِلَیها. فأخَذَ الرّایَةَ وَأقبَلَ، وَفی یَدِهِ رایةٌ حَتَّی وَقَفَ العبّاسَ، وَقالَ: یَابْنَ امیرالمؤمنین! اُریدُ أن اُحَدِّثَکَ بِحَدیثٍ وَعَیْتُهَ. فَقالَ: إعْلَمْ یا أبَاالفضل! إنَّ أباکَ أمیرَالمُؤمنینَ لَمّا أرادَ أنْ یَتَزَوَّجَ بِأُمِّکَ اُمِّ البَنین، بَعَثَ إلی اَخیهِ عَقیلاً وَکانَ عارِفاً بِأنْسابِ الْعَرَبِ. فَقال: یا أخی! اُریدُ مِنْکَ أنْ تَخطُبَ لی إمْرأةً مِنْ ذَوِی الْبُیُوتِ وَالْحَسَبِ وَالنَّسَبِ وَالشَّجاعَةِ لِکَیْ أُصیبَ مِنْها وَلَداً یَکُونُ شُجاعاً عَضُداً یَنْصُرُ وَلَدِیَ الحُسَینَ علیه‌السّلام لِیُواسِیَ بِنَفْسِهِ فِی طَفِّ کربلا، وَقَدِ ادَّخَرَکَ اَبُوکَ لِمِثْلِ هذَا الْیَومِ، فَلا تُقَصِّرْ عَنْ حَلائِلِ اَخیکَ وَعَنْ اَخَواتِکَ. قالَ: فَارتَعَدَّ العَبّاسُ وَتَمَطَّی فی رکابَیْهِ حَتَّی قَطَعَهُما وَقالَ: یا زُهَیر! أتُشَجِّعُنی فی مِثلِ هذَا الْیَومِ؟ وَاللهِ لَأُرِیَنَّکَ شَیئاً ما رَأیْتَهُ قَطُّ. 📚معالی السبطین، ج۱، ص۴۲۸ 📝 مرحوم ملاّ آقا دربندی در «اسرار الشّهادة» می‌نویسد: روز عاشورا زهیر بن قین نزد عبدالله بن جعفر بن عقیل آمد و گفت: برادرم! پرچم را به دست من ده. عبدالله گفت: مگر من در حمل آن کوتاهی کرده‌ام؟ زهیر گفت: خیر، ولی به آن نیاز دارم. پس پرچم را گرفت و نزد حضرت عبّاس علیه‌السلام رفت و عرض کرد: ای فرزند امیرالمؤمنین! می‌خواهم حدیثی برایت نقل کنم. ای اباالفضل، بدان! قبل از آن که پدرت امیرالمؤمنین علیه‌السلام با مادرت امّ‌البنین علیهاالسلام ازدواج کند، برادرش عقیل را خواست، و عقیل کسی بود که از انساب عرب، کاملاً آگاهی داشت. پس به عقیل فرمود: برادرم! می‌خواهم زنی را برای من خواستگاری کنی که از خاندانی شریف و با حسب و نسب و معروف به شجاعت باشد تا از او فرزندی به دنیا آید که شجاع باشد و بتواند فرزندم حسین را در کربلا یاری کند و جانش را فدای او نماید. پس زهیر عرض کرد: (ای اباالفضل!) پدرت تو را برای چنین روزی خواسته بود، پس در دفاع از همسران برادرت و برادرانت کوتاهی نکن. در این هنگام حضرت عبّاس علیه‌السلام با شنيدن اين سخن به جوش آمد و چنان پا در ركاب زد كه تسمه ركاب پاره شد و فرمود: اى زهير! آيا با اين سخن مى‌خواهى به من جرأت دهى؟! سوگند به خدا، فداكارى خود را به گونه‌اى ابراز كنم كه هرگز نظيرش را نديده باشی. @emame3vom 👈 .
. علیهاالسلام ۰۰۳ ‍ ۰۰۱ ۰۱۴۳ ۰۰۶ 🔵⚪️ روضه جانسوز، روضۀ علیه‌السلام_حجت الاسلام 👈🏽👈🏽 قضایایِ کربلا تموم شد، اربعین هم تموم شد. کاروان حرکت کردن به طرفِ مدینه برن " یه منزل دو منزل نزدیکِ مدینه رسیدن،امام زین العابدین علیه السلام بشیر رو صدا زدن فرمودن که ما تو شهر مدینه وارد نمی شیم ... مگر اینکه مردم مدینه بیان ما رو ببرن " همین جا چادر می زنیم،چادر زدن . دو تا چادر زدن "یه چادر امام زین العابدین نشستن یه چادرم حضرت زینبُ و مخدَرات نشستن . بشیر رفت تو شهر مدینه این کارِ محبتی هست که اون کسی که داغ دیده احساسِ تنهایی نکنه. بشیر رفت در مدینه خبر داد کاروان امام حسین اومدِ" (اشتباهش این بود گفت کاروانِ امام حسین اومد) مردُمِ مدینه هم دویدن به طرفِ خیمه ای که بیرون زده بودن که به استقبالِ امامشون برن" خُب مردا رفتن خیمه امام زین العابدین،زن ها رفتن تو خیمۀ حضرت زینب،مردا هرچی قد میکشن رو پاشون بلند میشن که خو امام حسین کو؟ پس چرا امام حسین نیست؟ اینا که گفتن کاروانِ امام حسینِ" علی اکبر کو ؟؟ پس چرا علیِ اکبر نیست؟ قاسم چی شده؟ هیچ کسی نیستش که؟ دیدن امام شالِ عزا دارِ ... تو قسمتِ زنانه اومدن محضرِ حضرتِ زینب عرض کردن خانوم ام البنین مادرِ قمرِ بنی هاشم دارِ میاد ... ام البنین دو سه سال از حضرت زینب بزرگترِ، خیلی بزرگتر نیست. لباسِ نو تنِ بچه های عباس کردِ .... بچه ها الان میریم باباتونو میبینیم ... اومد ... حضرتِ زینب از خیمه اومدن بیرون به استقبال . تا چشمش افتاد به حضرتِ زینب ، دید این زینب اون زینبی که رفته نیست؟؟ دید کمرِش خم شدِه ... دیده موهای زینب سفید شدهِ، دیده صورتِ زینب کبود شده، نرفت تو،عرض کرد که اگه اجازه بدید توی شهر خدمتتون میرسم، برگشت. به زن های همراهش گفت برید بپرسید چی شده؟؟ اینا هم رفتن خبر عباسُ آوردن .گفتن خانوم میگن عمودِ آهن به فرقِ پسرت زدن(بهش بر خورد) پسرِ من؟ عمودِ آهن به سرِش بزنن؟؟ اصلا امکان نداره" هی با خودش میگفت میگن به سرِ عباس عمودِ آهن زدن" اصلا امکان نداره" عباسِ من اگه دستش شمشیر باشه کسی جلوش نمی تونه بره،عمود زدن ؟؟ اطرافیانشُ مرخص کرد فرمود برید . نشست با خودش گفت چی جوری میشه به سرِ عباسِ من عمود زده باشن ؟؟ (خانوم اجازه میدید من این روضه رو برای شما بخونم) شما نزدِ پیغمبر و نزدِ حضرتِ زهرا از مقامُ موقعیتِ بالایی برخوردار هستی بی بی جان آخرِ سالی برا ما دعا کن میخوام روضۀ آقازاده تونو بخونم ... شما خدمتِ پیغمبر وساطت کنید که اَحدی امشب نا امید برنگرده هرچی باشه شما مادرِ عباسی .. اومد خدمت حضرتِ سیدالشهدا گفت آقا اجازه بدید من برم .هر کسی غیر از علیِ اکبر ازش اجازه گرفت به تاخیر انداخت . فرمود نه .تو پشتُ پناهِ لشکرِ من هستی تو عُدِه عِدّۀ من هستی"تا تو هستی لشکر جرات نمی کنه .. هی به تاخیر انداخت، عباس دنبالِ یه بهانه میگشت که بتونه بره از امامش دفاع کنه" خیمه ها رو سرکشی کرد" اومد تو یه خیمه ای که محلِ نگهداشتنِ مشکایِ آب بود. دید این مُخدراتُ و بچه های کوچیک لباس هاشونو زدن بالا توی نمناکی خاک ها شکم هاشونو گذاشتن ... عباس دیگه تحمل نکرد ... گفت آقا اگه نمیزاری برم بجنگم بزار برم برا این بچه ها آب بیارم .... (آره عزیزِ دلم برو آب بیار) رفت،راهِ علقمه رو گرفت رفت ... عباس خیلی معرفت دارِ به امام حسین؛خیلی امامشُ میشناسه، شمر تا روزِ تاسوعا گفتش برای بچه های خواهرم امان نامه آوردم اصلا درنگ نکردنا،فکر نکنید اینا صبر کردن به همدیگه نگاه کردن" بلافاصله قمر بنی هاشم اومد جلو شمر فرمود مرگ بر تو و مرگ بر اون امان نامه ای که آوردی ... من امان داشته باشم ؟ولی بچۀ فاطمه امان نداشته باشه ؟؟؟ مشکُ پُرِ آب کرد،چقد شادِ نمی دونم،ولی گفت به بچه ها وعدۀ آب دادم الان برمیگردم دلِ همشونو شاد میکنم" یه نانجیبی گفت اگه یه قطره ازین آب به لشکرِ حسین برسه کارِ همتون تمامِ چهار هزار تیر زدن"یکی ازین تیرا خورد به مشک آب مشک ریخت"تمام حواسِ عباس اینه که این آب نریزه"یهو یکی حمله کرد دست راستِ عباس رو زد ... مشکُ از طرف راست انداخت به طرفِ چپ؛دستِ چپِ عباس رو هم زد مشک رو با دندانش گرفت ... تیر زدن آب شروع کرد به ریختن ... تا اومد سرشو بالا کنه این کلاخُود از سرش افتاد،سر نمایان شد .. یه وقت نامرد با عمود آهن امد ... چنان زد به سر عباس .. @emame3vom .
. 🔴🔴347🔴🔴 ✅بنداول مادر همه انبیا اولیا ز ره رسید برلب خدیجه جوانه زده گل امید 🌷 نورحق ز آسمان هفتم آمده غصه ها ز سینه نبی چه پرزده 🌷 یا فاطمه سیدتی یافاطمه (س) 🌷 بی حدو عدد تا دم لحد گویم هر زمان. فاطمه مدد 🌷 درد کهنه ام را بده دوا مادرحسن دخت مصطفی(ص) 🌷 به کوری دیده ی دشمنان فقط تویی مادر شیعیان 🌷 فدای تومادران جهان عزیز قلب امام زمان (عج) 🌷 مادرای مادر مدد زهرا (س) روزمیلادت مبارک باد 〰〰〰〰〰〰〰〰〰〰 ✅بنددوم ازولادتِ حضرت فاطمه, دلا خوشه غنچه های لبخند به روی لبا, که وامیشه 🌷 صبح شادی و نشاط شیعه ها رسید نورفاطمه به کل عالمین دمید 🌷 یافاطمه سیدتی یافاطمه (س) 🌷 نور فاطمی, ازسماء دمید کوثرعلی, فاطمه رسید 🌷 شاخه ی ولا, میدهد نوید نبض قلب من, باعلی تپید 🌷 به کوریه دیده ی دشمنان فقط علیست رهبر شیعیان 🌷 فدای تومادران جهان عزیز جان امام زمان (عج) 🌷 مادر ای مادر مدد زهرا (س) روزمیلادت مبارک باد 〰〰〰〰〰〰〰〰〰〰 ✅بندسوم شامه آرزوی نبیه خدا سحر شده کوریه حسودان رسوله خداپدرشده 🌷 آسمانیان نگاهشان به سوی تو حضرته خدیجه محوه ماهه روی 🌷 یافاطمه خوش آمدی یافاطمه(س) 🌷 جانه اهله عالم فدای تو می دهدنبی جان برای تو 🌷 فضه شد کنیز درسرای تو مرتضی مدام درنوای تو 🌷 به اسمان و زمین زهره ای به شافعه رستخیزشهره ای 🌷 فدای تو مادران جهان عزیز جان امام زمان (عج) 🌷 عیده میلادت مبارک باد 🌷 یافاطمه خوش آمدی یافاطمه(س) 〰〰〰〰〰〰〰〰〰〰 ✅بندچهارم تا که دیده برروی ماهه نبی گشوده ای با اشاره ای دل ز ختم رسل ربوده ای 🌷 تو نگاره بی بدیله حی سرمدی تو عزیزه مصطفی قراره احمدی 🌷 یافاطمه خوش آمدی یافاطمه(س) 🌷 ای تمام احمدخوش آمدی هستیه محمدخوش آمدی 🌷 مادر حسین توعظیمه ای عشق حیدری وکریمه ای 🌷 رسد نوایی ز عرشه برین خوش آمدی حوریه برزمین 🌷 فدای تو مادران جهان عزیز جان امام زمان (عج) 🌷 عیده میلادت مبارک باد 🌷 یافاطمه خوش آمدی یافاطمه(س) 〰〰〰〰〰〰〰〰〰〰 🔴🔴🔴3⃣4⃣7⃣🔴🔴🔴🔴 〰〰〰〰〰〰〰〰〰〰 @majid_moradzadeh ✬~✿❁࿐❈~✿❁࿐ .نشرواستفاده ازکلیہ آثاراین کانال نه تنها حرام نیست بلکہ ثواب جاریہ دارد. باذڪر(صلوات) .
4_5841433677526991745.mp3
3.01M
سرودولادت_حضرت_زهرا_س گرامی باد
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹 سلام بانو ،  سلام مادر ، سلام نور خونمون ، سلام مادر سلام عشقم ، سلام مادر ، سلام ماه آسمون ، سلام مادر سلام عمرم ، سلام مادر ، دلم خوش میشه که تو هوامو داری سلام احساس ، سلام مادر ، سلام اولین شکوفه ی بهاری سلام یارم ، سلام مادر ، سلام عشق هممون ، سلام مادر سلام بانو ،  سلام مادر ، سلام نور خونمون ، سلام مادر سلام عشقم ، سلام مادر ، سلام ماه آسمون ، سلام مادر برام خونت پناهگاهه ، تویی که فلک میون دستاته سفره ی نونت حسرت شاهه ، هر چی دارم تو زندگیم از یه نگاته 🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹 سلام دینم ، سلام مادر ، سلام آی مهربون ، سلام مادر سلام بانو ،  سلام مادر ، سلام نور خونمون ، سلام مادر سلام عشقم ، سلام مادر ، سلام ماه آسمون ، سلام مادر شهیدامون ، دم آخر ، به روی دامن تو سر می ذارن چقدر خوبه ، برا ما هم ، جواز شهادت و از تو بیارن ‌ ‌ 🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹 چقد خوبه ، تو اون لحظه ، بیای بالا سرمون ، سلام مادر سلام بانو ،  سلام مادر ، سلام نور خونمون ، سلام مادر سلام عشقم ، سلام مادر ، سلام ماه آسمون ، سلام مادر
. س 🌺🌺🌺🌺🌺 یا خانم حضرت زهرا سلام الله علیها ذکر لبهای مولا علی مددی یا فاطمه جان تو قرار قلب پیمبر احمدی یا فاطمه جان فرموده حق هر چی دارم واسه ی زهرا میزارم پیغمبر گفته که فداشه کل جنت خاک پاهاشه آمد به دنیا مادر سادات آمد به دنیا قبله ی حاجات 🌺🌺🌺🌺🌺 خدا فقط به عشق زهرا درست کرد دنیا و عقبا اینکه ما جهنم یا بهشت بریم با حضرت زهرا خوشنودی حق با زهراست مادر ما در دو دنیاست چه غم داره هر کی تو داره چی داره هر کی تو رو نداره آمد به دنیا مادر سادات آمد به دنیا قبله ی حاجات 🌺🌺🌺🌺🌺 خوش به حال هر کی با حجاب گرفته حرمت زهرا بیچاره است به والله هر کی که شکسته حرمت زهرا شاهنشاه دو جهانه هر کی فاطمه رو داره از رو ازل گدای زهرام خاک پا نوکرای زهرام آمد به دنیا مادر سادات آمد به دنیا قبله ی حاجات 🌺🌺🌺🌺🌺 شعر از سائل حضرت زینب سلام الله علیها کربلایی هدیه به پیغمبر خدا حضرت محمد مصطفی صلوات الله علیه و تعجیل در امر ظهور مهدی فاطمه (عج) سه صلوات .
. علیهاالسلام 🔹احساس مادری🔹 روزی که پا به عرش معلا گذاشتی! بر هر چه داشت نقش «تو» را، پا گذاشتی در هیئت کنیزی اولاد فاطمه این‌گونه پا به خانهٔ مولا گذاشتی می‌ریخت از نگاه تو احساس مادری مرهم به زخم زینب کبری گذاشتی «مولا صدا بزن، نه برادر! حسین را...» این جمله را تو بر لب سقا گذاشتی در کربلا برای دل سنگ کوفیان چار آینه به رسم تماشا گذاشتی با تو بقیع داغ دلش تازه شد که تو پا جای پای غربت زهرا گذاشتی پیش از تو نوحه، شور حماسی نمی‌گرفت رسم خوشی‌ست آنچه که بر جا گذاشتی از خوان نوحه‌خوانی تو آب می‌خورد چشمان خیس ما که بر آن پا گذاشتی 📝 @emame3vom .
روضه و مناجات ویژۀ وفات حضرت اُم البنین سلام الله علیها به نفس سیدمهدی میرداماد ┄┅═══••↭••═══┅┄ بسم الله الرحمن الرحیم اَللّهُمَّ كُنْ لِوَلِيِّكَ الْحُجَّةِ بْنِ الْحَسَنِ صَلَواتُكَ عَلَيْهِ وَ عَلى آبائِهِ في هذِهِ السّاعَةِ وَ في كُلِّ ساعَةٍ وَلِيّاً وَ حافِظاً وَ قائِداً و َناصِراً وَ دَليلاً وَ عَيْناً حَتّى تُسْكِنَهُ أَرْضَكَ طَوْعاً وَ تُمَتِّعَهُ فيها طَويلاً یا صاحب الزمان‌.... چون مهر به نور خود پیدایی و پنهانی با آن که ز من دوری نزدیک تر از جانی اوصاف کمالت را آیات جمالت را می خوانم و می بوسم انگار که قرآنی از صوت تو مبهوتم در حسن تو حیرانم تو حضرت داوودی یا یوسف کنعانی ..مولا یا اباصالح... من زخم و تویی مَرهَم، من درد و تویی درمان من خشکی و تو دریا، من تشنه، تو بارانی من با تو و تو با من ،انصاف کجا رفته ؟ من کمتر ازمور و تو فوق سلیمانی با گُل کُنَمت تشبیه یا با نَفَسِ عیسی هم خوب تر از اینی، هم پاک تر از آنی قرآن به تو می نازد عترت به تو می بالد تو مُنتقمِ خون سالارِ شهیدانی @emame3vom "یا صاحب الزَّمان آقاجان.. این جوانان به یه امیدی امشب اومدن ،هر کدام یه حاجتی یه دردی .. بعضی ها هنوز پیراهن مشکی فاطمیه رو در نیاوردند ..گفتن بریم امشب.. می خوام اسمی رو ببرم که امام زمان به این اسم فوق العاده حساسِ.. خودش فرمود: بارها شنیدیدگفت: آقا فردا تو چادر های عرفات ،منا،کجا دنبالت بگردم ..کجا رَدِ پایی ازت پیدا کنم ..حضرت فرمودند :هر وقت روضه خوانِ خیمه تون روضه ی عمو م عباس راخواند ، من یک گوشه ای برای عموم گریه می کنم..یا صاحب الزمان ..اجازه بدید.. ماهم روضه مون همین باشه ..چه روضه ای از چه مادری ..می خواهیم حرف بزنیم..!! ای درود خدا به مادران شهدا ..نکنه یه جلسه بیاد و بره ما یادمون بره از شهدا و مادران و پدارانشون ...مادر شهید مدافع حرم ..شهید بیست و چهار ساله... فرزندش، عزیز دلش رو تک پسرش رو .. یه پسر داشت این مادر.. الله اکبر چه تصادفی اسمش هم عباس بود خدا شاهده.. شهید عباس آبیاری بچه شهریار ..تو خان طومان شهید شده.. برید ببینید ..تو سایتها هست ..تا هفت، هشت، ماه بعد از شهادتش جاوید الاثر بود ..چون وقتی زخمی میشه داعش جنازه شو میبره، از بس این شهید زیبا بود.. نمی چرخه زبانم بگم‌.. با این بچه چه کردن ..فقط همینو بگم برای مادرش یه جمجمه آوردن هیچ چیز رو نگذاشته بودن ... چشماشو در آورده بودن ، گوشش رو بریده بودند، دستاشو قطع کرده بودن ، پاهاشو .. قطعه قطعه ش کرده بودند ..وقتی این مادر میگفت .. یاد مادر وهب افتادم که وقتی سَرِ پسر بچه شو براش پرت کردن ..گفت کسی که هدیه در راه خدا داده پس نمیگیره .. میگفت بعد از هشت ماه بهم گفتن از اون عباس رشیدِ خوشگلت دو ،سه کیلو برگشته ..گفتم من منتظرم نبودم ..من چیزی را دادم . در راه خدا دادم.. (سلام خدا به این مادران..) سلام خدا به اون مادری که الان قبرش همین چند تا چراغ هم ندارد.. ان شالله با نابودی آل سعود بریم کنار قبر حضرت اُمُّ البنین علیه السلام‌ ..قبر مادرحضرت عباس خیلی غریبه ..خیلی بی شمع و چراغِ و تاریکه.. چه مادری چه مادری... حضرت ام البنین سلام الله علیها .
روضه وتوسل ویژۀ وفات حضرت اُم البنین سلام الله علیها به نفس سیدمهدی میرداماد ┄┅═══••↭••═══┅┄ من مادرِ سالارِ غیرت در زمینم من غصه داره فاطمه اُمُّ البنینم من قلبِ مجروح و پُر از احساس دارم شادم در این عالم که یک عباس دارم عباسِ من مشگل گشای عالمین است عباسِ من خاک کفِ پای حسین است *من روضه ام امشب اینه..پنج تا تصویر از زندگی اُمُّ البنین براتون ورق بزنم.. تو ذهنت یادگاری بمونه ،به شرطی که حق مادر ادب را ادا کنی.. عباس چرا عباس شد... ..چرا عباس شد "بنفسی انت "....از پَرِ قُنداق شد عباس..از ادب شد عباس ... تصویراول .. روز اولی که اُمُّ البنین واردِ خانه ی امیرالمومنین شد.. مرحوم ربانی خلخالی تو (ستاره درخشان مدینه) مینویسه میگه اُمُّ البنین رسید مقابل در خانه ی امیرالمومنین داخل نشد به اُمِّ سلمه فرمود : اُمِّ سلمه من شرط دارم، وارد نمیشم ..همه تعجب کردن، گفتن ،این خانمی که روز اول زندگیش هست چه شرطی..!! گفت اول بگید زینب بیاد ،همه تعجب کردند، میخواد چه کنه این مادر ،خانم زینب آمد در آستانه ی در به نقل تاریخ دختر هفت ،هشت ساله تاریخ مینویسه روزی که اُمُّ البنین واردخانه ی امیرالمومنین شد حسنین بیمار بودند.. بودن تب داشتند میگن.. اُمُّ البنین ایستاد ،خانم زینب تو آستانه ی دَر ، میدونی این مادر چه کرد، از همان روز اول،یکمرتبه دیدن اُمُّ البنین خودش رو انداخت روی پاهای زینب ..خانم جان فقط اومدم یه جمله بگم ..نیامدم جای مادرت زهرا را بگیرم ..اومدم اجازه بدی تا آخرِ عُمر کنیزی و خدمت این خانه را بکنم .. میگن زینب زیر بغلهای این مادر را گرفت بلند شد.. اومد تو خانه دور حسنین می چرخید این مادر تا آخر عمر خدمتِ بچه های فاطمه را کرد من کجا خونه ی فاطمه کجا.. این یه تصویر.. تصویر دوم ..اولین فرزندش به دنیا اومد .. (همه ی مادر ها وقتی نُه ماه تحمل می کنند سختی بارداری را دلشون خوشِ.. وقتی بابا اولین بار بچه رو بغل میکنه بخنده .. خوشحال باشه راضی باشه ..)اُمُّ البنین بچه رو تقدیم امیرالمومنین کرد ..مولایی نگاه کرد.. دیدن امیرالمومنین بند قنداقه را باز میکنه .. دستهای این بچه رو از تو قنداقه در آورد ،هی دست ها را می بوسه.. هی به چشماش میماله ..گریه میکنه ..صدا زد آقا جان.. مگه دستهای بچه ام عیبی داره.. چی شده آقا گریه تون رو نبینم ..روز اول، برا مادر روضه رو خوند ..اُمُّ البنین ..دارم برای آن روزی گریه می کنم ..این دست ها را از بدن جدا می کنند.. (فکر میکنید مادر چه جوابی داد اعتراض کرد ..چرا..!! بچه مِ میوه ی دلمِ ..چرا دستهاشو جدا میکنن ..؟..نه....!!...) میگن بلند شد قنداق را گرفت تو رو خدا این کار رو ببین مادر اینجوری باید باشه که بچه اش بشه ابالفضل ...میگن قنداق رو گرفت هی دور سَرِ حسین می چرخوند ..آقا بچه ام بلا گردونِ بچه ات بشه ..یه مو از سَرِ حسینت کم نشه تصویر سوم ...عباس بیا مادر بشین می خوام یه قولی بهم بدی ..مادر چه قولی بدم ..می خوام بهم قول بدی.. نکنه یه روز به حسین بگی برادر ..(تربیت رو ببین) تعجب کرد چرا نگم برادر.. بهترین برادر عالم مال منه .. دستهای عباسش رو گرفته گریه کرد..گفت نگو برادر بی احترامی میشه آخه مادر اون فاطمه است.. اما مادر تو کنیز زینبِ .. .
@babolharam.ir-Mirdamad-Vafate_Hazrate_Ommolbanin1395-001_(www.rasekhoon.net)-3.mp3
2.36M
روضه و توسل ویژۀ وفات حضرت اُم البنین سلام الله علیها به نفس سیدمهدی
روضه و توسل ویژۀ وفات حضرت اُم البنین سلام الله علیها به نفس سیدمهدی میرداماد تصویر چهارم ...اُمُّ البنین تو خونه نشسته امیرالمومنین از صفین برگشت بیرون مدینه.. تاریخ مینویسه نرفت داخلِ مدینه ..بیرون مدینه ایستاد به عباس چهارده ساله اش ..یه نوجون خوش قدوبالا و رشید ..گفت عباسم بایست می‌خوام باهات مشق شمشیرکنم ..اُمُّ البنین تو خونه اس ..زنهای مدینه بهش خبر دادن بیا علی بچه ت رو پشت دروازه های مدینه نگه داشته.. داره باهاش مشق شمشیر میکنه ..تعجب کرد چی شده ..خانم بلند شد چادر و عبا به سر، اومد بیرون مدینه از دور داره نگاه میکنه .. شمشیر داد به دست ابالفضل خودش شمشیر به دست همه ایستادن .. پدر و پسر دارن با هم مشق شمشیر می بینن.. پدر یَلِ خیبرِ پسر عباسِ.. یه مدتی جنگیدن.. امیرالمومنین شمشیر رو از دست راستش گرفت گفت بیا جلو پسرم ..دست راستش رو بست ..گفت حالا بگیر به دست چپت ..با دست چپ شروع کرد به مشق شمشیر دیدن ..یه مدت با دست چپ ..(مادر داره میبینه ).. آورد عباس رو جلو دست چپش هم بست ..گفت حالا شمشیر رو با نوک دندانت بگیر ..ببینم میتونی با من مبارزه کنی ..همه تعجبن ..مادر نگرانِ ..شمشیر را به دندانش گرفت با پدر مشق شمشیر دید ..یه مدت که جنگید خسته شد تا عرق همه ی پیشانی عباس را گرفت ..اُمُّ البنین دوید اومد جلو افتاد روی پای امیرالمومنین ..آقا بچه ام خطایی کرده ..کاری کرده داری تنبیه اش میکنی ..گفت نه.. اُمُّ البنین.. "هذا ذُخر الحسین " این ذخیره ی کربلاس.. یه روزی دوتا دستهاش میزنن مجبور میشه مشک رو با دندونهاش رو نگه داره ..دارم عباسم رو آماده میکنم برای اون روز ..همه گریه کردن .. تصویر پنجم ..کاروان از مدینه میره کربلا ..همه وداع کردن.. بیست و هشتم رجب..ِ کاروان داره از مدینه حرکت میکنه به طرف مکه ..همه خدا حافظی کردن از دروازه ی مدینه رد نشده نگاه کرد ابی عبدالله دید اُمُّ البنین ایستاده داده نگاه میکنه صدا زد عباسم مگه با مادرت خداحافظی نکردی ..گفت چرا آقاجان خداحافظی کردم ..گفت پس چرا مادرت اومده دنبالت برگرد ببین خانم چی میگه ..خیلی احترامش رو نگه میداشتن..عباس برگشت از اسب پیاده شد بله مادر چی شده دنبال قافله راه افتادی گفت: عباس برو سه تا برادرهای دیگه ت هم بیان با چهارتای شمارا کار دارم، چهار تایی دور مادر حلقه زدن ایستاد دستهاشونو گرفت گفت مگه من مادر شما نیستم ..چرا...!! مگه حق به گردنتون ندارم ..چرا.‌‌..!! باید یه قول مردونه بهم بدید، چه قولی بدیم حالا همه ی قافله معطل هستن اون آقا را میبینید پسر فاطمه اس ..یه قولی بدید ..چه قولی.‌..بهم قول بدید باحسین دارید میرید نکنه بی حسین برگردید ...بهم قول بدید نگذارید یه مو از سرش کم بشه ..قول بدید تا اخرین نفس ازش دفاع کنید ..قول دادن به مادر .‌..عباس قول داد به مادرش حسین رو تنها نگذاره ..همه ش نگران حسینش بود کسی که قول داده پای قولش میمونه ..یه روز هم به باباش علی قول داد..شام بیست و یکم رمضان وقتی دستشون رو بابا تو دست هم گذاشت ،قول داد حسین رو تنها نگذاره..روز تاسوعا هم به زینب قول داد وقتی امان نامه آوردن قول داد حسین رو تنها نگذاره ..پای همه ی قولهاش وایساد ..اما به یه نفر قول داد، شرمنده شد ..به یه دختر تشنه قول داد .. وقتی سکینه مشک خالی رو داد دست عمو .. عمو آب ..عمو آب ...عمو آب... قول داد به سکینه ..لذا تو علقمه افتاد،صدا زد حسین جان منو به خیمه ها نَبَر آقا دیگه نمیتونم توی چشمهای بچه هات نگاه کنم ..آخ..افتاد روی زمین ... ابی عبدالله داغ زیاد دیده.. مدینه برادر از دست داد، امام مجتبی برادر بزرگشِ..امامشِ.. وقتی امام حسن رو از دست داد ،چندتا جمله ی معروف داره ..گفت دیگه عطر نمیزنم .. دیگه لباس نو نمی پوشم ..دیگه محاسِنَم رو خضاب نمیکنم ..غارت زده منم ..اینها معروفه .. اما کنار علقمه یه جوره دیگه حرف زد ..تا نگاهش به عباس افتاد ..دیدن یه دست به کمرش گرفت "الان اِنکَسَرَ ظَهری"... ...یاحسین ... ..ای خدا به اُمُّ البنین به بچه های شهیدش به پسر سردار سقاو تشنه لبش ..فرج امام زمان ما برسان ... ای خدا اسم ما امشب جزء زائران مدینه ثبت بفرما ..الهی آمین نامه ی فاطمیه ی مارا به امضای ابالفضل علیه السلام برسان .. الهی آمین @emame3vom .
@babolharam.ir-Mirdamad-Vafate_Hazrate_Ommolbanin1395-001_(www.rasekhoon.net)- 1.mp3
3.5M
روضه و مناجات ویژۀ وفات حضرت اُم البنین سلام الله علیها به نفس سیدمهدی میرداماد