.
#گودال
#امام_حسین_علیه_السلام
#حضرت_رقیه_سلام_الله_علیها
#به_سمت_گودال
#کربلایی_مرتضی_خادمی
#لطمه_زنی
🔹🔶🔹🔶🔹🔶🔹🔶🔹
به سمتگودال از خیمه دویدم من
شمر جلو تر بود دیر رسیدم من
سر تو دعوا بود ناله کشیدم من
سر تورو بردن دیر رسیدم من
یه گوشه ی گودال مادر و دیدم من
که رفته بود از حال دیر رسیدم من
صدا زدی من رو خودم شنیدم من
صدای رگ هات بود دیر رسیدم من
میونگودال پاره پاره بود تنت
میونگودال پیرمردا زدنت
میونگودال شده پامال بدنت
میونگودال
چی به سرت آوردن
پیراهنت رو بردن
تا که تو رفتی داداش
مارو همش آزوردن
به دورمون چرخیدن
جلو سرت رقصیدن
جای ابالفضل خالی
به اشکامون خندیدن
برادر عمرم سر اومد
برادر نوحه گر اومد
برادر معجر زینب
برادر از این در اومد
برادر
بزم شراب و کنج خرابه
رو دست من ببین هنوز طنابه
رقیه میگفت عمه عزیزی
کجا برم با این مریضی من کنیزی
عمتی المظلومه
قلوبنا محزونه
عمه جانم
عمه جان قد کمانم
[عمه جان دست نگهدار بهم میریزد
مو که کم شد بسیار بهم میریزد
شانه ام گم شد و سنجاق سرم را بردن
حق بده موی سرم این بار بهم میریزد
چه ببافی چه نبافی همه اش سوخته است
هر چه سعی هم کنی انگار بهممیریزد
چادری را که عمو داد به من دزدیدن
من ک از این همه آزار بهم میریزد
من اگر خم شدم آب شدم پیر شدم
دل من در پس بازار بهم میریزد
آب و آینه بیارید پدرم آمده است
آخ خستس ک از راه سفر اومده است
عشقم این بود که از دور تماشات کنم
آمدی تا که تورا باز مباهات کنم
بابا چشم بد دور دوبار بغلت کردم من
بابا از عمه بپرسم ک چه خیرات کنم
نرو تا من نروم در وسط لشگر شام
زیر پاها وسط معرکه پیدات کنم
راستی پاره شده پیراهنم در بازار
باید از چشم بد امروز مراعات کنم
وقت برگشتن از این شهر فقط فکری کن
من چه کاری در دواره ی ساعات کنم
همه جا پر شده انگشتر تو گم شده است
تو خبر دار شدی دختر تو گم شده است
حرف حق زد چقد نیزه به خوردش دادن
آب میخواست سر نیزه به خوردش دادن
حرف حق زد دهنش را پر خون کرد سنان
نیزه در حلق حسین کرد و در آورد سنان]
...........
🔹🔶🔹🔶🔹🔶🔹🔶🔹🔶
#کربلایی_مرتضی_خادمی
👇