eitaa logo
کانال نوای عاشقان
23.9هزار دنبال‌کننده
4.7هزار عکس
2.2هزار ویدیو
619 فایل
﷽ 📚کاملترین مرجع اشعار برای مداحان 📑کپی مطالب با ذکر منبع موجب رضایت اهل‌بیت می‌باشد. 📩شاعران گرامی اگرتمایل به همکاری داشته باشید میتوانید،با بنده؛️مرتبط بشوید 🌻༎شرائط |تـبادلات مدیر کانال نوای عاشقان کربلایی هادی صالحی @h_salehi6
مشاهده در ایتا
دانلود
ميخواي حالِ مادرمون فاطمه رو بالاي بستر باباش بفهمي؟...* بس کُن عزیزِ تا سحر بیدار بس کُن کُشتی مرا از گریه ی بسیار بس کُن ای چند شب بیدار مانده، آب رفتی ای چند شب گریانِ من، اینبار بس کُن از اشك کنارِ بسترم خیس است زهرا آتش نزن بر این تنِ تَب دار بس کُن *ببين پيغمبر نگرانِ چيه...* رویت ندارد طاقتِ این اشکها را طاقت ندارد اینهمه آزار بس کُن *اينقدر گريه مي كرد بالا بستر بابا، ديديد دختر آخرين لحظات بابا، بالاي بسترِ باباش گريه ميكنه؟ از قديم هم گفتن: گريه كُنِ بابا دخترِ..."يه اشاره كنم، اربعيني ها، اونايي كه به نيابت از رقيه زيارت كرديد، كربلا نگذاشتن دخترش گريه كنه، داغِ گريه رو به دلش گذاشتن...* باید ببینی روزهایِ بعد از این را باید بمانی با غمی دشوار بس کُن باید بگویم روضه هایِ بعد خود را باید بسوزی بعد از این دیدار بس کُن ای کاش بعد از من کسی جایت بگوید با هیزم و با آتش و با دیوار بس کُن *پيغمبر فرمود: زهرا جان! غصه نخور، اولين كسي كه مياد پيش بابات، تو هستي، زود به من ملحق ميشي...* ای کاش میگفتند خانوم بچه دارد ای کاش میگفتند با مسمار بس کُن *نانجيب خودش نوشته: چنان لگدي به در زدم....يكي نبود بگه اين خانوم باردارِ، اين خونه داغ ديده است، بابا از دست داده...* در کوچه می اُفتی کَسی غیر از حسن نیست با گریه می گوید که در انظار بس کُن * ميگن: امام حسن فقط هفت سال داشت، اون موقعي كه زهرا گفت: بيا بريم بايد يه مردي همراهم باشه، علي كه نميشه، تو بيا، خيلي دلش خوش شد، مادرم رويِ من يه حسابِ ديگه اي باز كرده، من ديگه مرد شدم، اما يه داغي به دلِ امام حسن گذاشتن، تا آخر عمرش از يادش نرفت...* در کوچه می اُفتی و می گوید به قنفذ اُفتاد دستِ مادرم از کار بس کُن دستت مغیره بشکند حالا که اُفتاد از چادر او پایِ خود بردار بس کُن *حالا كه افتاده رويِ زمين، لااقل بريد عقب.... لحظه هاي آخر پيغمبر داره به علي سفارش ميكنه، ديد علي صورتش داره برافروخته ميشه، هي ميگه: " عَلَي رأسي، عَلَي عَيني" به روي چشم، چشم صبر ميكنم، يه وقت ديدن علي رو زانو بلند شد، يا رسول الله! بازم بايد صبر كنم؟ فرمود: آره، اگه فاطمه رو هم جلوت زدن، دستات رو بستن بازم صبر كن... من ميگم: يا رسول الله! خبرها رو جلو جلو دادي، گفتيد چه بلايي سرش ميآد، دستورِ صبر بهش دادي، اين گذشت، علي بود، مردِ مردايِ عالم، يه روزي هم اومد كربلا، دخترش بالاي قتلگاه، مي ديد، يه زن، كسي بهش خبر نداده بود، ديد "و الشِّمْرُ جَالِسٌ عَلَی صَدْرِه" زينب رو كرد به سمت مدينه"صَلّی عَلَیکَ مَلیکُ السَّماءِ هذا حُسَینٌ مُرَمَّلٌ بِالدِّماءِ مُنْقَطَعُ الاعْضاءِ..." بگذار یک جمله هم از گودال گویم خون گریه ات را کربلا بگذار بس کُن وقتِ هزار و نُهصدو پنجاه زخم است ای نیزه ی خونبار، این اصرار بس کُن این ناله هایِ دخترت پیشِ حرامی است با شمر می گوید نزن نشمار… بس کُن حسن لطفی @navaye_asheghaan
1. سلام آقا.mp3
زمان: حجم: 12.11M
( علیه السلام ) شعررضا نصابی. مجید مراد زاده به نفس سلام آقا سلام آقای بی زائر سلام آقا سلام یا ایهاالباقر(ع) سلام آقا سلام هردل عاشق به قبرتو یا مولا یا ابالصادق(ع) سلام ما به اون قبر رفیع تو سلام ما به خاکای بقیع تو خدا رو شکر سایه روی سرم داری توی قلبم یه عمریه حرم داری غریب آقا تو دیدی ازدحام آقا غریب آقا دیدی بازار شام آقا غریب آقا غروب کربلا دیدی غریب آقا تنی رو زیر پا دیدی غریب آقا تو دیدی قحطیه آب و غریب آقا دیدی اشکای رباب و غریب آقا تو دیدی غصه و غم ها غریب آقا تو دیدی قامت خم ها غریب آقا تو دیدی قوم صد رنگ و غریب آقا تو دیدی بارونه سنگ و غریب آقا تو دیدی کوچه و باز ار غریب آقا تو دیدی طعنه و آزار غریب آقام غریب آقام منم باقر منم هم نام پیغمبر(ص) که جدم بود علی و فاطمه مادر میادیادم که تو دشت بلا بودیم میاد یادم اسیر غصه ها بودیم میاد یادم که عمه م میکشید هی آه تو کربلا توی گودی قتلگاه میاد یادم دیدم خنجر روی حنجر میادیادم که دیدم روی نیزه سر میاد یادم غروب قافله دیدم میاد یادم نگاه حرمله دیدم میاد یادم دیدم بی سر شیر خوار میاد یادم که دیدم غارت گهوار میاد یادم که دیدم گریه ی دختر میادیادم که دیدم غارت معجر میادیادم لگد از اون و این خوردم هزاربار با رقیه هی زمین خوردم حسین جانم حسین جانم @navaye_asheghaan
2. میاد یادم.mp3
زمان: حجم: 4.37M
( علیه السلام ) آقا ، این حرف های ما به محضر نورانی تان ... یه چند تا کلمه هم شما بفرمائید ، چی دیدید آقا جانم ؟ میاد یادم که توو دشت بلا بودیم میاد یادم اسیر غُصه ها بودیم میاد یادم دیدم خنجر روی حنجر میادیادم که دیدم روی نیزه سر ( ای حسیییین ... حالا ببینم با حضرت زینب چه میکنی ؟ ) میاد یادم که عمه م میکِشید هی آه توی خون و توی گودی قتلگاه ( مُحرم ها ، به خدا مُحرمه ) میاد یادم غروب قافله دیدم میاد یادم نگاه حرمله دیدم ( هی می اومد جلو زینب ، هی می اومد جلو رباب ... کجایی امشب ؟ سر سفره ی کی هستی امسال ؟ ) میاد یادم که دیدم گریه ی دختر میادیادم که دیدم غارت معجر یه حرف بزنم و بگذرم ، کوچیک و بزرگ ندارند اینها ، غیرت الله اند ، امام سجاد توو شام فرمود : کاش مادر مرا نمی زائید ، بی شک امام باقر هم با دست بسته ، زار می زد ... ! میاد یادم لگد از این و اون خوردم ( اینو میگم و زود رد میشم ) هزار بار با رقیه هی زمین خوردم ... آقا ، بمیرم برات ، بمیرم برات ، بمیرم برات ... من خودم مَشک پاره را دیدم گلوی شیرخواره رادیدم غارت گاهواره را دیدم تن روی قناره را دیدم همه بگن ، گوشه و کنار : حسییین ... @navaye_asheghaan
( علیه السلام ) حرف آخرم ، فرمایش آقارو بگم ، ... درسته اون ملعون ، وصیت سوم مسلم را هم اجرا نکرد ، فرمود بود : این بدن منو دفن کنید ، نزارید بدنم روی زمین بمونه ، نامه بنویسید به حسین ، نکنه با زن و بچه بیاد ، سرنوشت منو برای حسین بنویسید ، آخه حسین با کاروانش ، زن و بچه آورده ... آخه حسین با کاروانش ، رقیه داره ، طفل شیرخواره داره ... جونم به فدات یا مسلم بن عقیل ... اول کسی که براش گودال کَندند ، مسلم بود ، همچین که توو گودال افتاد ، همه زدند ... یه گودالی هم کربلا برا حسین بود ، همه زدند ... اما مسلم خواهرش نبود ببینه ، ولی کربلا زینب می دید ، یکی با نیزه میزنه ، ... لال بشم ، معذرت میخوام ... با آقا حرف بزن ، درد دل بگو ، بگو آقا چندین سال ما محرم را می بینیم و برات نوکری میکنیم ، اگه امسال قراره قبل از محرم بریم ، امشب تورو قسمت میدم به مادرت فاطمه ، این چند شب باقی مانده را به ما وقت بِده ، ما دغدغه کار برا حسین داریم به خودت قسم ... مادرت زهرا کمکمون کنه ، امسال هم نوکری کنیم ، ... بقیه ی گریه های مسلم را بزاریم برا شب اول ... ان شاءالله بشینیم توو روضه ، خوب برا این آقا گریه کنیم ... فقط به اشاره بگم و رد بشم ... ملعون گفت : برا حسین نامه نمی نویسم ، تا حسین هم بیاد ، همین بلاهارو سرش بیاریم ، اما همیشه توو روضه مسلم اینو گفتم ، اینها که با سفیرش این کار را کردند ، اگه دستشون به حسین برسه ، چه میکنند ؟ ... چه کردند ... ؟ دستور داد بیائید طناب به پاهای مسلم ببندید ! توو این کوچه ها روی خاک می کِشوندنش ! بردنش بازار قصاب ها ، آویزانش کردند ! ... یه حرف بزنم و لال بشم ! معذرت میخوام ، تاریخ نوشته ، دستور داد این بدن را معکوس به دار بزنند ! یعنی از پا به دار آویزان کنند ! توو عرب اگه کسی را اینطور دار بزنند ، یعنی هیچ احترامی نداره ... روزها مردم کوفه می اومدند ، از نزدیک به این بدن جسارت میکردند ؟؟ حالا هرچقدر ناله داری ، بگو : حسیییین ... @navaye_asheghaan
2. میاد یادم.mp3
زمان: حجم: 4.37M
( علیه السلام ) آقا ، این حرف های ما به محضر نورانی تان ... یه چند تا کلمه هم شما بفرمائید ، چی دیدید آقا جانم ؟ میاد یادم که توو دشت بلا بودیم میاد یادم اسیر غُصه ها بودیم میاد یادم دیدم خنجر روی حنجر میادیادم که دیدم روی نیزه سر ( ای حسیییین ... حالا ببینم با حضرت زینب چه میکنی ؟ ) میاد یادم که عمه م میکِشید هی آه توی خون و توی گودی قتلگاه ( مُحرم ها ، به خدا مُحرمه ) میاد یادم غروب قافله دیدم میاد یادم نگاه حرمله دیدم ( هی می اومد جلو زینب ، هی می اومد جلو رباب ... کجایی امشب ؟ سر سفره ی کی هستی امسال ؟ ) میاد یادم که دیدم گریه ی دختر میادیادم که دیدم غارت معجر یه حرف بزنم و بگذرم ، کوچیک و بزرگ ندارند اینها ، غیرت الله اند ، امام سجاد توو شام فرمود : کاش مادر مرا نمی زائید ، بی شک امام باقر هم با دست بسته ، زار می زد ... ! میاد یادم لگد از این و اون خوردم ( اینو میگم و زود رد میشم ) هزار بار با رقیه هی زمین خوردم ... آقا ، بمیرم برات ، بمیرم برات ، بمیرم برات ... من خودم مَشک پاره را دیدم گلوی شیرخواره رادیدم غارت گاهواره را دیدم تن روی قناره را دیدم همه بگن ، گوشه و کنار : حسییین ... @navaye_asheghaan
( علیه السلام ) حرف آخرم ، فرمایش آقارو بگم ، ... درسته اون ملعون ، وصیت سوم مسلم را هم اجرا نکرد ، فرمود بود : این بدن منو دفن کنید ، نزارید بدنم روی زمین بمونه ، نامه بنویسید به حسین ، نکنه با زن و بچه بیاد ، سرنوشت منو برای حسین بنویسید ، آخه حسین با کاروانش ، زن و بچه آورده ... آخه حسین با کاروانش ، رقیه داره ، طفل شیرخواره داره ... جونم به فدات یا مسلم بن عقیل ... اول کسی که براش گودال کَندند ، مسلم بود ، همچین که توو گودال افتاد ، همه زدند ... یه گودالی هم کربلا برا حسین بود ، همه زدند ... اما مسلم خواهرش نبود ببینه ، ولی کربلا زینب می دید ، یکی با نیزه میزنه ، ... لال بشم ، معذرت میخوام ... با آقا حرف بزن ، درد دل بگو ، بگو آقا چندین سال ما محرم را می بینیم و برات نوکری میکنیم ، اگه امسال قراره قبل از محرم بریم ، امشب تورو قسمت میدم به مادرت فاطمه ، این چند شب باقی مانده را به ما وقت بِده ، ما دغدغه کار برا حسین داریم به خودت قسم ... مادرت زهرا کمکمون کنه ، امسال هم نوکری کنیم ، ... بقیه ی گریه های مسلم را بزاریم برا شب اول ... ان شاءالله بشینیم توو روضه ، خوب برا این آقا گریه کنیم ... فقط به اشاره بگم و رد بشم ... ملعون گفت : برا حسین نامه نمی نویسم ، تا حسین هم بیاد ، همین بلاهارو سرش بیاریم ، اما همیشه توو روضه مسلم اینو گفتم ، اینها که با سفیرش این کار را کردند ، اگه دستشون به حسین برسه ، چه میکنند ؟ ... چه کردند ... ؟ دستور داد بیائید طناب به پاهای مسلم ببندید ! توو این کوچه ها روی خاک می کِشوندنش ! بردنش بازار قصاب ها ، آویزانش کردند ! ... یه حرف بزنم و لال بشم ! معذرت میخوام ، تاریخ نوشته ، دستور داد این بدن را معکوس به دار بزنند ! یعنی از پا به دار آویزان کنند ! توو عرب اگه کسی را اینطور دار بزنند ، یعنی هیچ احترامی نداره ... روزها مردم کوفه می اومدند ، از نزدیک به این بدن جسارت میکردند ؟؟ حالا هرچقدر ناله داری ، بگو : حسیییین ... @navaye_asheghaan