eitaa logo
کانال نوای عاشقان
23.9هزار دنبال‌کننده
4.7هزار عکس
2.2هزار ویدیو
619 فایل
﷽ 📚کاملترین مرجع اشعار برای مداحان 📑کپی مطالب با ذکر منبع موجب رضایت اهل‌بیت می‌باشد. 📩شاعران گرامی اگرتمایل به همکاری داشته باشید میتوانید،با بنده؛️مرتبط بشوید 🌻༎شرائط |تـبادلات مدیر کانال نوای عاشقان کربلایی هادی صالحی @h_salehi6
مشاهده در ایتا
دانلود
❣﷽❣ 🔘 سرسفره عزای امام عسگری بگو یا صاحب الزمان ما عزادار پدر بزگوارتیم یازده بار جهان در دل زندان كم نیست كنج زندان بلا گریه باران كم نیست امام عسگری هم مثل جدغریبش سالها در زندان معتمد عباسی بود قسمت كعبه نشد تا كه طوافت بكند بر دل كعبه همین داغ فراوان كم نیست خبر داری كه امام عسكری نتونست،در طول عمرش یه بار هم سفره حج بره، گشت بابای تو مسموم از جفا یا بن الحسن سوخت از زهر ستم سر تابه پا یا بن الحسن بدستور معتمد ملعون امام عسگری رو مسموم کردن یه وقت امام به عقید خدمتکارش فرمود عقید به حجره برو کودکی در حال عبادته همراه خودت بیار – عقید میگه وارد حجره شدم کودکی پنج شش ساله سر به سجده گذاشته بود همراه خودم به نزد امام آوردم – تا امام نگاهش به میوه دلش افتاد اشک در چشمانش حلقه زد یه وقت دیدم امام با کمک فرزندش وضو گرفت و اسرار امامت رو به عزیز دلش انتقال داد – امام میفرمود تو حجت خدا بر زمینی – تو صاحب الزمانی هرجا نشستی بگو یا صاحب الزمان عقید میگه یوقت دیدم آقام جان به جان آفرین تسلیم کرده آسمان ماتم گرفته از جفا يا بن الحسن سر کشيده ساقي من جام بلا يا بن الحسن بر دل ياران غمي نا گفتني بنشسته است غرق ماتم گشته شهر سامرا يا بن الحسن شیعیان خبر دار شدن بدن عزیز زهرا رو غسل دادن و کفن کردن با چه شکوهی - امام زمان بر بدن پدر نماز خواند - دلاتون آماده است يک جمله بگم عرضم تمام : به فداي اون آقایی که خواهرش زينب نبدن پاره پارشو شناختش ، ديدن زينب خيره خيره به اون بدن نگاه مي کند میگه آيا تو حسين مني همه صدا بزنين حسين جان زینت دوش نبی روی زمین جای تو نیست خارو خاشاک زمین منزل و مأوای تو نیست حال همه با هم نوحه بخوانیم و به امام زمان تسلیت بگیم تسلیت یابن الحسن تسليت اي حجت ثاني عشر يابن الحسن زود بود از بهر تو داغ پدر يابن الحسن قلب بابت از شرار زهر دشمن آب شد سوخت جسم و جانش از پا تا به سر يابن الحسن تسلیت یابن الحسن کودک شش ساله بودي بر پدر خواندي نماز ريختي از چشم خود خون جگر يابن الحسن زود گرد بي کسي بر ماه رخسارت نشست زود کردي جامه ي ماتم به بر يابن الحسن طفل بودي پيش چشمت چشم بابا بسته شد تو نگه کردي و او زد بال و پر يابن الحسن قرنها چشم تو گريان است بر جدت حسين لحظه لحظه ريختي اشک از بصر يابن الحسن دانم از داغ پدر گريان و سوزاني چو شمع در کنار قبر او داري نوا يا بن الحسن دوبیتی آخر : اي اميد آخرين اي روشني بخش دلم اي که مي باشي کنون صاحب عزا يا بن الحسن
❣﷽❣ 🔲 🏴آسمان ماتم گرفته از جفا یابن الحسن 🏴سر کشیده ساقی آن جام بلا یابن الحسن 🏴بر دل یاران غمی ناگفتنی بنشسته است 🏴غرق ماتم گشته شهر سامرا یا بن الحسن 🏴دانم از داغ پدر گریان و سوزانی چو شمع 🏴در کنار قبر او داری نوا یابن الحسن 🏴ای امید آخرین ای روشنی بخش دلم 🏴ای که باشی کنون صاحب عزا یابن الحسن 🏴در عزای باب خود صاحب عزای مجلسی 🏴بر عزاداران خوش آمد گو بیا یابن الحسن ♨️روز شهادت مولا و آقامون امام حسن عسگری است ، امروز شیعه عزادار است کاش امروز سامرا بودیم در حرم مطهر آن بزرگوار عرض ادب می کردیم یابن الحسن سرت سلامت . امروز عاشقان اینجا مجلس عزا برای بابای مظلومت منعقد کردند . آقا رسم است صاحب عزا می آید دم در می ایستد هر کسی وارد مجلس می شود خوش آمد می گوید : آقا نظر کن . 🔘از دیده سرشک غم ببارد مهدی 🔘بر قبر پدر جبین گذارد مهدی 🔘هر جا که عزای عسکری منعقد است 🔘در بزم عزا حضور دارد مهدی 🔲امروز سامرا چه خبر بود؟ امام زمان در سن کودکی بر بدن نازنین بابا نماز خواندند شیعیان و دوستان بودند ، بدن آن امام را با عزت و احترام تشییع نمودند سامرا ، کنار قبر پدر بزرگوارشان امام هادی آن بدن دفن شد . دلهاتان آماده است یک جمله بگویم : بفدای آن بدنی که خواهرش زینب نشناخت ، دیدند زینب خیره خیره به آن بدن نگاه می کند یک وقت هم صدا زد : آیا تو حسین منی و ... همه صدا بزنید حسین ... @navaye_asheghaan
❣﷽❣ ✳️ 💠 ع 🏴فرزند اما دهمین را صلوات 🏴مفخر اهل زمین را صلوات 🏴عسکری آن گلِ گلزار رسول 🏴حجت دین مبین را صلوات 🔘برعسکری آن نورولایت صلوات 🔘برآن گل گلزار رسالت صلوات 🔘خواهی که خداگناه تو،عفوکند 🔘بفرست برآن روح کرامت،صلوات () ⬅️اَلسلامُ علیکَ یا اَبامُحَمَّدٍ یا حَسَنَ بنَ عَلِیٍ اَیُّهَا الزَّکِیُّ العَسکَرِیُّ یَابنَ رَسوُلِ اللّهِ یا حُجَّةَ اللّهِ.... 🍂شد عزای باب مظلومت بیا یابن الحسن 🍂جان به قربان تو ای صاحب عزا یابن الحسن 🍂عسگری مسموم شد از زهر بیداد و ستم 🍂کز غمش سوزد دل اهل ولا یا بن الحسن 🍂در جوانی رفت از دنیا امام عسگری 🍂شد کویر دل از این غم شعله زا یابن الحسن 🍂این مصیبت را زسوز سینه و با اشک وآه 🍂تسلیت گوئیم امروز بر شما یابن الحسن   ⬅️روز عزای امام حسن عسکری... امروززصاحب عزا مهدی فاطمه است... ☑️امروز روز یتیمیه امام زمانه... امروز هم ناله شیم با امام زمان.... قربون اشک چشمت برم آقا جان... آقا قربونت برم تو سن کودکی لباس عزا به تن کردی... امروز دم در ایستاده... شال عزا به گردن انداخته... آقا...قربون اون شال عزا برم به گردن انداختی.... هر جایی بری مراسم ختم،صاحب عزا دَمِ در می ایسته،خوش آمد میگه... امروز صاحب عزا خودِ امام زمانِ... دَمِ در ایستاده،خوش آمد میگه... میگه آی عزادارای پدرم! خوش اومدید... ما امروز اومدیم خودمون رو بهت نشون بدیم ،ما هم اومدیدم آقا! اما تو رو ندیدیم یوسفِ زهرا.... 🔳آقا جان مهدی زهرا.... امروز بیا یه روزی به ما بده... آخه 2ماه بر امام حسین گریه کردیم... ناله زدیم.... آقا جان هنوز بعضیا پیرهن مشکی رو در نیاوردن.... آقا میدونی عزای ما کی تموم مشه.... اون لحظه ای که شما تکیه به دیوار کعبه بزنی...بگی... 💥الا یا اهل العالم انا بقیة الله... 🔹دلتو ببرم سامرا و التماس دعا ✨میرسد نالهٔ فاطمه بر گوش ✨حجة ابن الحسن گشته سیه پوش ✨سامرا بار دیگر در عزا شد ✨حجة ابن الحسن صاحب عزا شد    ⬅️آقا خادمشُ صدا زد ظرف آبی براش بیاره.. میگه:ظرف آب رو برداشت آورد،داد دستِ امام حسن.... اینقدر آقا ضعیف شده... ،دست ها میلرزه،بدن داره میلرزه... ظرف آب رو که به دست امام حسن داد،اینقدر که دست ها میلرزید، ظرف آب رها شد، ریخت رو زمین..... صدا زد:آی خادم! برو پسرم مهدی رو خبر کن...مهدیم بیاد... اینجا امام حسن پسرش مهدی رو صدا زد، یه مادری هم من میشناسم،پسرش مهدی رو صدا زد،ما بینِ در و دیوار قرار گرفت،صدا زد: مهدی جان! بیا... کمکِ مادرت کن از سینه اش خون میچکید دنبال حیدر میدوید میگفتُ با سوز جگر یابن الحسن یابن الحسن 💥(گریز روضه به حضرت زهرا س)    ⬅️بمیرم برا امام حسن عسکری.. امام زمان اومد... کنار پدر... ظرف آب رو برداشت... ظرف آب رو نزدیک دهان مبارک بابا آورد... اینقدر این بدن ضعیف شده... اینقدر این بدن نحیف شده... همچین که ظرف به دهان مبارک حضرت رسید... از شدت ضعف هی ظرف آب به دندونای حضرت میخورد... 🌾امان امان(3).... نمیدونم اون لحظه امام عسکری یاد چه لحظه ای ..آخ یاد چه صحنه ای افتاد... شاید یاد اون لحظه ای افتاد... که عمه جانش زینب دید دارن با چوب خیزران به لب و دندان حســـــــــين..... (گریز)     ⏪یه لحظه امام حسن شروع کرد گریه کردن... آقا صدا زد: بابا! چرا گریه می کنید؟ شاید فرموده باشه!!! مهدی جان برا تو گریه میکنم... خیلی غریبی... بعد از من بیابون گرد میشی...بعد از من خیلی بی کس میشی ✳️اما می خوام بگم آقا جان... درسته داغ بابا دیدی... ولی شیعه آمدن بدن بابا رو احترام کردند.... با عزت بدن بابا رو تشیع کردند ... ⚫️اما من بمیرم برای جد غریبت حسین .... چه تشیع جنازه ای شد.... ۱۰ نفر نعل تازه به اسبها زدن ... اینقدر رو بدن عزیز زهرا تاختن... امان امان ... الهی خواهری که داغ برادر دیده بینمون نباشه... چه کشید بی‌بی  زینب .... اومد گودی قتلگاه... این شمشیر شکسته ها رو کنار زد... نیزه شکسته ها رو کنار زد ... آخ یه بدنی دید بی سر...عریان.. قطعه قطعه... چه کرد عمهٔ سادات... یه وقت دیدن خم شد لباشُ گذاشت به رو رگهای بریده حســـــــین.... ◼️هرگز کسی چون من تن بی سر نبوسید ◼️ بوسیدم آنجایی که پیغمبر نبوسید ◼️ حیدر نبوسید زهرا نبوسید ◼️ حتی نسیم صحرا نبوسید @navaye_asheghaan ┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈   
▪️یابن الحسن فدای تو دیده ی ترت ▪️خون جای اشک می چکد از چشم اطهرت ▪️داغی نشسته بر جگر داغدار تو ▪️در خون نشسته است دل دردپرورت ▪️بهر تسلی دل دردآشنای تو ▪️صف بسته اند خیل ملک در برابرت آقا جان ▪️مارا شریک درد و غم خود حساب کن ▪️ما دل شکسته ایم ز احوال مضطرت ▪️دلتنگ سامرای تو هستیم چون نسیم ▪️مارا ببر به دیدن گلزار پرپرت ▪️قربان آن امام که در آخرین نفس ▪️سیراب گشته است ز دست مطهرت مثل امروزی غلام امام عسکری میگه حضرت فرمود اون ظرف دارو رو بیار من بنوشم ظرف دوا رو آوردم دیدم دستان مبارکش داره میلرزه لب و دندانش داره میلرزه نمی تونه بنوشه فرمود برو توی اون حجره ، یه آقا زاده ای مثل ماه شب چهارده می درخشه بگو بیاد اومدم دیدم توی اون حجره یه آقا زاده ی پنج ساله ، مشغول عبادته پیغام پدر رو دادم تا این آقا زاده آمد دیدم امام عسکری فرمود یا سید أَهْلَ بَیْتِه ای بزرگ اهل بیت إسْقِنِی المَاء یعنی تشنه لبم آبم بنوشان فَإنِّی ذَاهِبٌ إلیٰ رَبّی میدونم دلت کجاست اینجا هم آقا زاده ای آمد پدر تشنه لب و مسمومش رو سیراب کرد درستش هم همینه از آداب احتضار یکیش همینه بالا سر محتضر که رسیدی ، تشنگیش رو رفع کن، سیرابش کن اما لٰایَوم کیَومِکَ یٰا ابا عَبدِالله من یه آقایی رو می شناسم کربلا هرچه صدا زد ای مردم جگرم داره میسوزه نه تنها آبش ندادند بلکه فِرقَةٌ بِالسُّیوف شمشیر زنا محاصره اش کردند فِرقَةٌ بِالرِّمٰاح نیزه دارها هم اومدند فِرقَةٌ بِالنّبال و الحَجٰارَة سنگ انداز ها و تیراندازها محاصره اش کردند هرکی با هرچی دستش بود پسر فاطمه رو میزد این دهانت رو خوشبو کن ناله بزن یا حسین....
‍─‌┅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇༅ ❃﷽ ❃ ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌┅─‌ ایام شهادت جانگداز و مظلومانه آقا و مولامون امام حسن عسکری علیه الصلاه و السلام است، هدیه به پیشگاه مقدس و ملکوتی آن حضرت و عرض تسلیت به محضر ولی نعمتمون آقای عالم و آدم، حجت بن الحسن ارواحنا له الفداه، تسلای دل داغدارشون، تعجیل در فرج مقدسشون اجماعا صلوات بلندی عنایت بفرمایید. (الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ. وَعَجِّلْ فَرَجَهُمْ وَالْعَنْ أعْداءَهُم) (السلام علیک) یا اَبامُحَمَّدٍ یا حَسَنَ بنَ عَلِیٍ اَیُّهَا الزَّکِیُّ العَسکَرِیُّ یَابنَ رَسوُلِ اللّهِ یا حُجَّةَ اللّهِ عَلی خَلقِهِ یا سَیِدَناوَ مَولانا اِنا تَوَجَّهنا وَستَشفَعنا وَ تَوَسَّلنا بِکَ اِلیَ اللّهِ وَ قَدَّمناکَ بَینَ یَدَی حاجاتِنا یا وَجیهاً عِندَاللّهِ اِشفَع لَنا عِندَاللّه هر کی با امام عسکری کار داره صدا بزنه،،، _تسلیت ای حجّت ثانی عشر یابن الحسن آجرک الله یا صاحب الزمان _تسلیت ای حجّت ثانی عشر یابن الحسن _زود بود از بهـــر تو داغ پدر یابن الحسن بمیرم برات یا صاحب الزمان،،،پنج سال بیشتر نداشتید اقا،،،داغ بابا رو به دلتون گذاشتند،،، _قلب بابت از شرار زهر دشمن آب شد _سوخت جسم وجانش از پا تا به سـر یابن الحسن از همینجا یک کاروان دل بریم،،، خانه امام عسکری،،، _طفل بودی پیش چشمت چشم بابا بسته شد _تو نگه کـــردی و او زد بال و پر یابن الحسن راوی میگه لحظات آخر،،، دیدم امام عسکری در بستر بیماری،،، فرمود: برید پسرم مهدی رو خبر کنید،،، بگید پسرم بیاد،،، میگه رفتم داخل حجره نگاه کردم دیدم،،،یه آقازاده خوش سیمایی،،،صورت مبارکش مثل ماه میدرخشه،،،مشغول عبادت خداست،،، «الهی،،، یعنی میشه ما زنده باشیم یک روز چشم ما هم به جمال دلربای یوسف فاطمه روشن بشه» عرضه داشتم آقا جان،،،حال امام عسکری منقلبه،،، میگه تا بر پدر وارد شد،،، نگاه امام عسکری به جمال دلربای مهدیش افتاد،،،صدا زد،،، یا سَیِّدَ اَهْل ِبَیْتِهِ،،، إسْقِنِی الْمَاءَ،،، پسرم مهدی جان جرعه آبی برام بیار بابا،،، فَاِنّی ذاهِبٌ اِلی رَبّی،،، من دیگه رفتنیم باب،،، دیگه بعد از من یتیم میشی بابا،،، دیگه بعد از من غریب میشی بابا،،،پسر،،، بعد از من سر به بیابون ها میزار،،، همه تنهات میگذارند،،، خدا ميدونه،،، خیلی سخته برا فرزندی ببین،،، جلو چشمانش بابا داره جان مید،،، نتونه کاری کنه،،، اما هر طوری بود لحظات آخر،،، حضرت با دستان مبارک به پدر آب دادند،،، نگذاشتند امام عسکری با لب تشنه از دنیا برند،،، عرضه بداریم یا صاحب الزمان،،، خوب شد لحظات جان دادن شما کنار بابا بودید... پدر رو سیراب کردید،،، _پدرت لحظــه های آخر عمـــر _آب از دســت پاکتان نوشـــید اما یا صاحب الزمان،،، میخوام بگم،،، _دم آخر پسر نداشت حسین آی کربلایی ها،،، آماده ای بگم یا نه،،، _دم آخـــر پســــر نداشت حسین _تشنگی از گلویـــش می جوشید مردم،،، من از شما سوال میکنم،،، لحظه آخر پسران ابی عبدالله کجا بودند؟... عزیزان ابی عبدالله کجا بودند سر بابا رو در آغوش بگیرند،،، یک طرف علی اکبر،،،با بدن قطعه قطعه،،، روی زمین کربلا،،،یک طرف دیگه هم امام سجاد،،، از شدت بیماری،،،با صورت به زمین افتاده،،، نميتونه از جاش بلند شه،،،لحظات آخر هر چی نگاه کرد ابی عبدالله... دید کسی نمیاد کنارش،،،یا صاحب الزمان منو ببخشید آقا،،،یک وقت چشمان مبارک باز کنه ببینه،،، ( وَ الشِّمْرُ جالِسٌ عَلى صَدْرِكَ، وَ مُولِـغٌ سَيْفَهُ عَلى نَحْرِكَ ) شمر روی سینه حسین،،، خنجر برهنه کرد،،، تسلای دل امام زمان،،،ناله بزن یاحسین،،، _مولا چه عاشــــقانه به معراج رفته بود _وقتی که زير چکمــه ی آن نانجيب بود _پيچيده بود ناله ی زينب ولي چه سـود _تنها سلاح خواهــرش"امّـن يجـيب "بود @navaye_asheghaan
❣﷽❣ ✳️ _عسکری ع 🏴فرزند اما دهمین را صلوات 🏴مفخر اهل زمین را صلوات 🏴عسکری آن گلِ گلزار رسول 🏴حجت دین مبین را صلوات 🔘برعسکری آن نورولایت صلوات 🔘برآن گل گلزار رسالت صلوات 🔘خواهی که خداگناه تو،عفوکند 🔘بفرست برآن روح کرامت،صلوات () ⬅️اَلسلامُ علیکَ یا اَبامُحَمَّدٍ یا حَسَنَ بنَ عَلِیٍ اَیُّهَا الزَّکِیُّ العَسکَرِیُّ یَابنَ رَسوُلِ اللّهِ یا حُجَّةَ اللّهِ.... 🍂شد عزای باب مظلومت بیا یابن الحسن 🍂جان به قربان تو ای صاحب عزا یابن الحسن 🍂عسگری مسموم شد از زهر بیداد و ستم 🍂کز غمش سوزد دل اهل ولا یا بن الحسن 🍂در جوانی رفت از دنیا امام عسگری 🍂شد کویر دل از این غم شعله زا یابن الحسن 🍂این مصیبت را زسوز سینه و با اشک وآه 🍂تسلیت گوئیم امروز بر شما یابن الحسن ⬅️روز عزای امام حسن عسکری... امروززصاحب عزا مهدی فاطمه است... ☑️امروز روز یتیمیه امام زمانه... امروز هم ناله شیم با امام زمان.... قربون اشک چشمت برم آقا جان... آقا قربونت برم تو سن کودکی لباس عزا به تن کردی... امروز دم در ایستاده... شال عزا به گردن انداخته... آقا...قربون اون شال عزا برم به گردن انداختی.... هر جایی بری مراسم ختم،صاحب عزا دَمِ در می ایسته،خوش آمد میگه... امروز صاحب عزا خودِ امام زمانِ... دَمِ در ایستاده،خوش آمد میگه... میگه آی عزادارای پدرم! خوش اومدید... ما امروز اومدیم خودمون رو بهت نشون بدیم ،ما هم اومدیدم آقا! اما تو رو ندیدیم یوسفِ زهرا.... 🔳آقا جان مهدی زهرا.... امروز بیا یه روزی به ما بده... آخه 2ماه بر امام حسین گریه کردیم... ناله زدیم.... آقا جان هنوز بعضیا پیرهن مشکی رو در نیاوردن.... آقا میدونی عزای ما کی تموم مشه.... اون لحظه ای که شما تکیه به دیوار کعبه بزنی...بگی... 💥الا یا اهل العالم انا بقیة الله... 🔹دلتو ببرم سامرا و التماس دعا ✨میرسد نالهٔ فاطمه بر گوش ✨حجة ابن الحسن گشته سیه پوش ✨سامرا بار دیگر در عزا شد ✨حجة ابن الحسن صاحب عزا شد ⬅️آقا خادمشُ صدا زد ظرف آبی براش بیاره.. میگه:ظرف آب رو برداشت آورد،داد دستِ امام حسن.... اینقدر آقا ضعیف شده... ،دست ها میلرزه،بدن داره میلرزه... ظرف آب رو که به دست امام حسن داد،اینقدر که دست ها میلرزید، ظرف آب رها شد، ریخت رو زمین..... صدا زد:آی خادم! برو پسرم مهدی رو خبر کن...مهدیم بیاد... اینجا امام حسن پسرش مهدی رو صدا زد، یه مادری هم من میشناسم،پسرش مهدی رو صدا زد،ما بینِ در و دیوار قرار گرفت،صدا زد: مهدی جان! بیا... کمکِ مادرت کن از سینه اش خون میچکید دنبال حیدر میدوید میگفتُ با سوز جگر یابن الحسن یابن الحسن 💥(گریز روضه به حضرت زهرا س) ⬅️بمیرم برا امام حسن عسکری.. امام زمان اومد... کنار پدر... ظرف آب رو برداشت... ظرف آب رو نزدیک دهان مبارک بابا آورد... اینقدر این بدن ضعیف شده... اینقدر این بدن نحیف شده... همچین که ظرف به دهان مبارک حضرت رسید... از شدت ضعف هی ظرف آب به دندونای حضرت میخورد... 🌾امان امان(3).... نمیدونم اون لحظه امام عسکری یاد چه لحظه ای ..آخ یاد چه صحنه ای افتاد... شاید یاد اون لحظه ای افتاد... که عمه جانش زینب دید دارن با چوب خیزران به لب و دندان حســـــــــين..... (گریز) ⏪یه لحظه امام حسن شروع کرد گریه کردن... آقا صدا زد: بابا! چرا گریه می کنید؟ شاید فرموده باشه!!! مهدی جان برا تو گریه میکنم... خیلی غریبی... بعد از من بیابون گرد میشی...بعد از من خیلی بی کس میشی ✳️اما می خوام بگم آقا جان... درسته داغ بابا دیدی... ولی شیعه آمدن بدن بابا رو احترام کردند.... با عزت بدن بابا رو تشیع کردند ... ⚫️اما من بمیرم برای جد غریبت حسین .... چه تشیع جنازه ای شد.... ۱۰ نفر نعل تازه به اسبها زدن ... اینقدر رو بدن عزیز زهرا تاختن... امان امان ... الهی خواهری که داغ برادر دیده بینمون نباشه... چه کشید بی‌بی زینب .... اومد گودی قتلگاه... این شمشیر شکسته ها رو کنار زد... نیزه شکسته ها رو کنار زد ... آخ یه بدنی دید بی سر...عریان.. قطعه قطعه... چه کرد عمهٔ سادات... یه وقت دیدن خم شد لباشُ گذاشت به رو رگهای بریده حســـــــین.... ◼️هرگز کسی چون من تن بی سر نبوسید ◼️ بوسیدم آنجایی که پیغمبر نبوسید ◼️ حیدر نبوسید زهرا نبوسید ◼️ حتی نسیم صحرا نبوسید 👇صلوات حذف نشه لطفا👇 💠هدیه به حضرت معصومه سلام الله علیها (صلوات)💠 ┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈ @navaye_asheghaan
❣﷽❣ 🔲 🏴آسمان ماتم گرفته از جفا یابن الحسن 🏴سر کشیده ساقی آن جام بلا یابن الحسن 🏴بر دل یاران غمی ناگفتنی بنشسته است 🏴غرق ماتم گشته شهر سامرا یا بن الحسن 🏴دانم از داغ پدر گریان و سوزانی چو شمع 🏴در کنار قبر او داری نوا یابن الحسن 🏴ای امید آخرین ای روشنی بخش دلم 🏴ای که باشی کنون صاحب عزا یابن الحسن 🏴در عزای باب خود صاحب عزای مجلسی 🏴بر عزاداران خوش آمد گو بیا یابن الحسن ♨️روز شهادت مولا و آقامون امام حسن عسگری است ، امروز شیعه عزادار است کاش امروز سامرا بودیم در حرم مطهر آن بزرگوار عرض ادب می کردیم یابن الحسن سرت سلامت . امروز عاشقان اینجا مجلس عزا برای بابای مظلومت منعقد کردند . آقا رسم است صاحب عزا می آید دم در می ایستد هر کسی وارد مجلس می شود خوش آمد می گوید : آقا نظر کن . 🔘از دیده سرشک غم ببارد مهدی 🔘بر قبر پدر جبین گذارد مهدی 🔘هر جا که عزای عسکری منعقد است 🔘در بزم عزا حضور دارد مهدی 🔲امروز سامرا چه خبر بود؟ امام زمان در سن کودکی بر بدن نازنین بابا نماز خواندند شیعیان و دوستان بودند ، بدن آن امام را با عزت و احترام تشییع نمودند سامرا ، کنار قبر پدر بزرگوارشان امام هادی آن بدن دفن شد . دلهاتان آماده است یک جمله بگویم : بفدای آن بدنی که خواهرش زینب نشناخت ، دیدند زینب خیره خیره به آن بدن نگاه می کند یک وقت هم صدا زد : آیا تو حسین منی و ... همه صدا بزنید حسین ... @navaye_asheghaan
❣﷽❣ 🔘 سرسفره عزای امام عسگری بگو یا صاحب الزمان ما عزادار پدر بزگوارتیم یازده بار جهان در دل زندان كم نیست كنج زندان بلا گریه باران كم نیست امام عسگری هم مثل جدغریبش سالها در زندان معتمد عباسی بود قسمت كعبه نشد تا كه طوافت بكند بر دل كعبه همین داغ فراوان كم نیست خبر داری كه امام عسكری نتونست،در طول عمرش یه بار هم سفره حج بره، گشت بابای تو مسموم از جفا یا بن الحسن سوخت از زهر ستم سر تابه پا یا بن الحسن بدستور معتمد ملعون امام عسگری رو مسموم کردن یه وقت امام به عقید خدمتکارش فرمود عقید به حجره برو کودکی در حال عبادته همراه خودت بیار – عقید میگه وارد حجره شدم کودکی پنج شش ساله سر به سجده گذاشته بود همراه خودم به نزد امام آوردم – تا امام نگاهش به میوه دلش افتاد اشک در چشمانش حلقه زد یه وقت دیدم امام با کمک فرزندش وضو گرفت و اسرار امامت رو به عزیز دلش انتقال داد – امام میفرمود تو حجت خدا بر زمینی – تو صاحب الزمانی هرجا نشستی بگو یا صاحب الزمان عقید میگه یوقت دیدم آقام جان به جان آفرین تسلیم کرده آسمان ماتم گرفته از جفا يا بن الحسن سر کشيده ساقي من جام بلا يا بن الحسن بر دل ياران غمي نا گفتني بنشسته است غرق ماتم گشته شهر سامرا يا بن الحسن شیعیان خبر دار شدن بدن عزیز زهرا رو غسل دادن و کفن کردن با چه شکوهی - امام زمان بر بدن پدر نماز خواند - دلاتون آماده است يک جمله بگم عرضم تمام : به فداي اون آقایی که خواهرش زينب نبدن پاره پارشو شناختش ، ديدن زينب خيره خيره به اون بدن نگاه مي کند میگه آيا تو حسين مني همه صدا بزنين حسين جان زینت دوش نبی روی زمین جای تو نیست خارو خاشاک زمین منزل و مأوای تو نیست حال همه با هم نوحه بخوانیم و به امام زمان تسلیت بگیم تسلیت یابن الحسن تسليت اي حجت ثاني عشر يابن الحسن زود بود از بهر تو داغ پدر يابن الحسن قلب بابت از شرار زهر دشمن آب شد سوخت جسم و جانش از پا تا به سر يابن الحسن تسلیت یابن الحسن کودک شش ساله بودي بر پدر خواندي نماز ريختي از چشم خود خون جگر يابن الحسن زود گرد بي کسي بر ماه رخسارت نشست زود کردي جامه ي ماتم به بر يابن الحسن طفل بودي پيش چشمت چشم بابا بسته شد تو نگه کردي و او زد بال و پر يابن الحسن قرنها چشم تو گريان است بر جدت حسين لحظه لحظه ريختي اشک از بصر يابن الحسن دانم از داغ پدر گريان و سوزاني چو شمع در کنار قبر او داري نوا يا بن الحسن دوبیتی آخر : اي اميد آخرين اي روشني بخش دلم اي که مي باشي کنون صاحب عزا يا بن الحسن