eitaa logo
کانال نوای عاشقان
14.4هزار دنبال‌کننده
3.7هزار عکس
1.3هزار ویدیو
352 فایل
﷽ 📚کاملترین مرجع اشعار برای مداحان 📑کپی مطالب با ذکر منبع موجب رضایت اهل‌بیت می‌باشد. 📩شاعران گرامی اگرتمایل به همکاری داشته باشید میتوانید،با بنده؛️مرتبط بشوید 🌻༎شرائط |تـبادلات @h_salehi6
مشاهده در ایتا
دانلود
. روضه ی ام حبیبه ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ السلام علیک یا مولاتی یا بنت امیرالمومنین زینب طلوع بود ولی ابتدا نداشت زینب غروب بود ولی انتها نداشت زینب رسول بود ولی مصطفی نشد شهر نزول بود اگرچه حرا نداشت زینب اگر نبود کسی فاطمی نبود زینب اگر نبود کسی مرتضی نداشت چه مقامی داره زینب، بیخود بهش نمیگن عقیله بنی هاشم زینب اگر نبود حسینی نمی شدیم زینب اگر نبود زمین کربلا نداشت زینب هر آنچه گفت تماما حسین بود اصلا به غیر نام حسین اعتنا نداشت زینب اگر نبود مسلمان نداشتیم باور کنید ذکر حسین جان نداشتیم 1 خانم جان.... بی بی جانم من زینبم من زینب غم پرورم ام حبیبه یه همچین روزایی قافله ی اسرا رو وارد بر کوفه کردن، یه کنیزی داشت بی بی زینب بنام ام حبیبه، بعضیا میگن این دختر بچه ای بود ام حبیبه، بیماری داشت، باباش آورد این بچه رو در خونه ی امیرالمومنین، گفت آقاجان این بچه بیماره، شما یه عنایتی بکنید شفا پیدا کنه، امیرالمومنین فرمود حسینم بیاد یه دستی رو سر این بچه بکش، این بچه شفا پیدا کنه، ام حبیبه شفا گرفت به دست مبارک آقامون سیدالشهدا، باباش گفت من نذر کردم حالا که شفا گرفته این بچه در خونه ی شما کلفتی کنه، خادمی کنه، ام حبیبه پای درس زینب کبری تربیت شده حالا تو کوفه برا خودش کسی شده ، برو بیایی داره کنیز و کلفتی داره اما دلش برا زینب کبری تنگه، یه نذری کرده هر موقع کاروانی از اسرا وارد کوفه میشن ام حبیبه میاد برای این اسرا غذا میاره، نیازشونو برآورده میکنه به این نیت که یبار دیگه زینبو ببینه، حالا شنید یه قافله ای از اسرا وارد کوفه شدن ، کنیزشو صدا زد برو برا این اسرا غذا ببر، شنیدم لابلاشون بچه های کوچیک هست حتما این بچه ها گرسنه ند، کنیزه اومد نان و خرما بین این اسرا تقسیم کنه ام کلثوم، غذا رو برگردوند فرمود بر ما صدقه حرامه، اومد خبر داد ام حبیبه، از من چیزی نگرفتن، سراسیمه خودش رو رسوند اومد جلو سوال کرد بزرگ شما کیه؟ همه با دست زینب رو نشون دادن اومد جلو محمل زینب گفت خانم جان، اول به شما بگم اینا صدقه نیست اینا نذریه، خانم پرسید برا چی نذر کردی؟ گفت من یه خانمی دارم تو مدینه اسمش زینبه ، خیلی ساله ندیدمش، بی بی فرمود تو مدینه زینب زیاده، کدوم زینبو میگی، صدا زد خانم جان، زینب دختر علی رو میگم، بی بی صدا زد ام حبیبه سرتو بالا بگیر نذرت قبول شد من زینبم، یه نگاهی کرد به بی بی، نشناخت، سؤال کرد خانم اون زینبی که من میشناختم آنقدر پیر نبود آنقدر شکسته نبود، بی بی صدا زد حق داری ام حبیبه، جات خالی بود کربلا، تا اسم کربلا اومد گفت نه شما نمیتونی زینب باشید اون زینبی که من میشناختم یه برادری داشت بنام حسین، هیچ موقع از برادرش جدا نمیشد، خانم حسین کجاست؟ تا اينو گفت صدای گریه ی زینب بلند شد ام حبیبه سرتو بالا بگیر، این سری که بالای نیزه هست سر برادرم حسینه، آی حسینیا من زینب غم پرورم ام حبیبه ببین چه آمد بر سرم اُمّ‌ حبیبه حق داشتی نشناختی که زینبم من شد پیر بانوی حرم اُمّ‌ حبیبه باور نمیکردی ببینی بی حسینم من‌ هم نمیشد باورم اُمّ‌ حبیبه این سر که بر نی میکند قرآن تلاوت باشد سر برادرم اُمّ‌ حبیبه هجده عزیزم را به خاک و خون کشیدند از اصغرم تا اکبرم اُمّ‌ حبیبه2 هر جا نشستی ناله بزن یا حسین... 1 ✍علی اکبر لطیفیان 2✍ عبدالحسین میرزایی ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 👇
. تقصیر ماست آقا از تو خبر نداریم حتی به خیمه تو راه گذر نداریم شرمنده ایم اگر که در محضرت فقیریم چیزی برای عرضه جز چشم تر نداریم ما را ببخش این قدر بی تو خوشیم و خوشحال اصلا برای دوری خونِ جگر نداریم تو همنشین مایی ما همنشین اغیار حال گناه داریم اشک سحر نداریم دستی بکش سر ما هر چند رو سیاهیم ما غیر خانه تو جایی دگر نداریم مانند کودکی که دستش به دست باباست تا به خود قیامت دست از تو بر نداریم این روزها شدیدا دلتنگ کربلاییم اما هزار افسوس اذن سفر نداریم آه از همان زمان که خواهر به روی تل ندارین گفت ما را ببین برادر معجر به سر نداریم شاعر: سید پوریا هاشمی✍ .👇 @navaye_asheghaan