.
#روضه و توسل به حضرت علی اصغر علیه السلام اجرا شده شب هفتم محرم ۹۸ به نفسِ حاج سید مهدی میرداماد •✾•
┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅
خانمایِ حرم بچه م نمیره
داره از تشنگی آتیش میگیره
کسی اینجا یه ذره آب نداره ؟
روی دستم داره از هوش میره
* بالام لای لای .. گُلوم لای لای .. علی م لای لای .. من هیچی نمیخونم روضه هیچی متن روضه نمیخونم دیگه اهل روضه بودی و هستی و حق روضه رو هم ادا کردی فقط زبان حال مادر میخونم*
میترسم از غم فردات مادر
بمیرم خشکِ دست و پات مادر
ندارم مرهمی تو خیمه حالا
براِ زخم روی لب هات مادر
*قرار شد با رباب آروم بریم جلو*
ما گریه کردیمُ دشمن چه شاده
چه کاری تشنگی دستِ تو داده
بمیره مادرت دارم میبینم
ترک رویِ لبات خیلی زیاده
چرا این غصه ها آخر نمیشه
روزایِ بی کسی مون سر نمیشه
بیا زینب ببین هر کاری کردم
چرا حال علی بهتر نمیشه
*شب هفتمِ به خدا دلم نمیاد بچه رو بغل کنم .. آروم تو بغل فقط میخوام تصور کنی ..
شروع کرد با بچه حرف زدن قبل از اینکه بخواد بدش به عمه گفت:*
داری میری تو میدون زود برگرد
میشه مادر پریشون زود برگرد
به دلِ من بد افتاده عزیزم
برو اما علی جون زود برگرد
میشد ای کاش موتُ می پوشوندم
زیر خورشید روتُ می پوشوندم
یه جوری کاش میشد قبل رفتن
سفیدی گلوتُ میپوشوندم
*تا بچه رو روی دست گرفت ... نانجیب تیر رو رها کرد ..*
شنیدم آه مادر تیر خوردی
یه جرعه خون به جایِ شیر خوردی
گلویی رو که من دیدم گمونم
عمیقاً ضربهی شمشیر خوردی
*آخه گلوی شش ماهه تیر نمیخواد ..*
هوا گرمه ولی دستام سرده
کمون حرمله با تو چه کرده
دعا کردم علی رو دستِ بابا
گلوت پاره نشه ، سر برنگرده
*خدایا دیگه جلوتر نرم ..*
غمت راه نفس میبنده مادر
لبت تو حالت لبخنده مادر
نمیتونم ببینم بند جونم
گلوی تو به مویی بنده مادر
*هیچ شهیدی رو خود ابی عبدالله ننشست برای هیچ شهیدی خودش قبر نکند .. تنها شهیدی که خودش دفن کرد .. (خیلی روضهی علی اصغر منحصر به فرده) تنها شهیدی که خودش دفن کرد .. تنها شهیدی که خودش خاک ریخت رو بدن .. (من دلم رفته مدینه) کجای رفته دلم ..
همه دیدن رفت پشت خیمه ها کاش مثل باباش امیرالمومنین چهل تا صورت قبر برای علی اصغر درست میکرد .. (زود میگمُ رد میشم هرکی گرفت ..) کاش مثل باباش چهل تا صورت قبر درست میکرد کسی نفهمه قبر مادرش کجاس ..
یدونه قبر درست کرد پشت خیمه وقتی لشکر حمله کرد دیدن یه عده رفتن پشت خیمه ها هی با نیزه میزنن تو زمین ..
اجازه بدید روضه م رو اینجور جلو ببرم .. مادر .. شما هم شش ماهه از دست دادید .. شما هم محسن از دست دادید .. اما محسنت به دنیا نیومده رفت (مادرا حرف منو بهتر میگیرن) مادری که بچش به دنیا نیومده سقط بشه از دنیا بره سخته ، داغ هر جوری باشه سخته . اما به دنیا نیومده بره راحت تره زود برمیگرده به زندگی زود با این غصه کنار میاد چون تصویری از بچه تو ذهنش نیست ..
اما وای به دل مادری که شش ماه بچشُ بغل کنه .. دستاشُ ببینه .. چشماشُ ببینه .. شش ماه بچه شُ شیر بده صدای گریه و خندش تو گوشش باشه .. چیکار کرد رباب ؟!! ببخشید نمیشه نگفت میتونی تصور کنی رباب تو کربلا بالا سر علی گریه نکرد؟! الله اکبر .. تو رو خدا امروز تا صبح فکر کن چرا یه مادر میتونه اینقدر محکم باشه؟! دلیلش چیه جز عشق به حسین ..! جز اینکه نمیخواست امامش اذیت بشه ..! دیدی به داغ دیده میگن گریه کنه سبک بشه آروم بشه داغ دیده گریه نکنه همه میگن نکنه یهو دق کنه ، نکنه سکته کنه .
هی زینب میگفت رباب گریه کن .. خیره خیره نگاه میکرد .. رباب گریه کن ..
بعضیا میگن شام غریبان گریه کرد . اینی که میگن شام غریبان رباب آب خورد شیر امد تو سینه ش من میگم آب نخورد بعیده از این مادر تا آب آزاد شد آب بخوره .. آخه کسی که تو سایه نرفت بعد حسین .. (چرا ؟!!) چون دیده بود بدن حسینش زیر آفتابه ، آب بخوره ؟! عاشورا گریه نکرد شام غریبان گریه نکرد گلوی پاره دید گریه نکرد هی ریخت تو خودش کجا گریه کرد؟ واسه کی گریه کرد؟
نگاه کرد دید یه سر بریده رو تو تشت .. عبیدالله چوب برداشت ، دیدن از تو جمعیت یه زنی خودشُ انداخت رو سر بریده .. هی سر حسینُ بغل کرد .. حالا گریه کن رباب ..*
#سید_مهدی_میرداماد
#شب_هفتم_محرم
#روضه_حضرت_رباب_علیه_السلا
#روضه_حضرت_علی_اصغر_علیه_السلام
#ویژه_ایام_محرم
https://eitaa.com/emame3vom/28370
👇
.
#روضه و توسل به باب الحوائج حضرت علی اصغر سلام الله علیه اجرا شده شب هفتم محرم ۹۸ به نفسِ حاج سید محمد جوادی
┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅
قرار بود دمادم به پات غم بخورم
هر آنچه غصه نوشتند دم به دم بخورم
مرا بخاطر این عشق سرزنش کردند
بگو فراق ببینم کنایه هم بخورم
*چقدر زود شبِ هفتم اومد .. صدایِ گریه بچه میاد .. چشماتُ رو هم بذار از خیمهی رباب هم صدای گریه میاد ..
علی لای لای .. علی لای لای ..*
شراب داد با من روزگار لب نزدم
ولی تو زهر بده قول میدهم بخورم
* بریم خیمهی حضرت رباب معطلت نکنم : *
نفس هات مثل آتیشِ علی جان
گلویِ نازک و لب هات کبابِ
چی میشه رویِ دست من بخندی
که اشکت باعثِ مرگ ربابِ
میخونم از چشم بابا
بعیده برگرده عمو
به خاطر قلبِ حسین
بغضا مونده تویِ گلو
ببینید رویِ دستم بیقراره
سراغ آبُ با چشماش میگیره
همه درنده ها سیرابند اما
داره از تشنگی بچه م میمیره
حرمله میگه من میخوام
سر از تنش جدا کنم
وقتی که پرپر میزنه
باباشو من نگاه کنم ..
لای لای علی ، علی علی ..
یه جوری حرمله زد با سه شعبه
سر نازِ تو رویِ دوشم افتاد
صدایِ شیونی از خیمه اومد
گمونم مادرت تو خیمه جون داد
تنت رو دستمه ولی
روم نمیشه برم حرم
جوابِ مادر تو رو
چی بدم من ای پسرم
لای لای علی ، علی علی ..
* فَذُبِحَ الطِّفلُ مِنَ الاُذُنِ الیَ الاُذُنِ .. گوش تا گوش پاره شد ..*
مانده ام سنگ رویِ سنگ چرا بند شده
شمر از دیدن این صحنه چه خرسند شده
سر شش ماهه به یک پوست فقط بند شده
حرمله خیر نبینی جگرش درد گرفت
#سید_محمد_جوادی
#شب_هفتم_محرم
#روضه_حضرت_علی_اصغر_علیه_السلام
#ویژه_ایام_محرم
•┄┅══༻○༺══┅┄•
👇
.
#روضه و توسل کوتاه به حضرت رباب سلام الله علیها اجرا شده شب هفتم محرم ۹۸ به نفسِ حاج سید محمد جوادی •✾•
┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅
گلویت را زِ هم پاشیده بودند
بساط آب را برچیده بودند
تمام تارهایِ صوتی تو
زِ بی آبی به هم چسبیده بودند
چرا قهری مگر تقصیر دارم؟!
به جایت بر کفم زنجیر دارم
*کیا مثه من یه سال منتظر بودن .. رفیق ، دو سه شب دیگه سفره دهه اولُ جمع میکنن .. معلوم نیست سالِ دیگه باشیم بتونیم ناله بزنیم ..*
کف آبی فقط خوردم عزیزم
بیا از نیزه پایین شیر دارم ..
چه حسرت ها چشیدم بچه ام را
چه سختی ها کشیدم بچه ام را
کنارِ بچه هایِ نیزه دارش
به رویِ نیزه دیده ام بچه ام را ..
#سید_محمد_جوادی
#شب_هفتم_محرم
#روضه_حضرت_رباب_علیه_السلام
#روضه_حضرت_علی_اصغر_علیه_السلام
#ویژه_ایام_محرم
•┄┅══༻○༺══┅┄•
👇
.
#روضه و توسل به حضرت علی اصغر سلام الله علیه اجرا شده شب هفتم محرم ۹۸ به نفس حاج حسن شالبافان
┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅
لا حول ولا قوة الا بالله العلي العظيم حَسْبُنَا اللَّهُ وَ نِعْمَ الْوَكیلُ نِعْمَ الْمَوْلى وَ نِعْمَ النَّصیرُ أَسْتَغْفِرُ اللّٰه الَّذِي لَاإِلٰهَ إِلّا هُوَ الْحَيُّ الْقَيُّوْمُ الرَّحْمانُ الرَّحِيمُ ذُوالجَلالِ وَ الإِکْرامِ وَأتُوبُ إلَيهِ
*چشم به هم زدیم شب هفتم ماه محرم رسید .. هر شب به یه صحنه ای از کربلا استغفار کردیم امشب این جمله رو بگم ارباب ما با یه نقلی کربلا فقط یه جا اینطوری دستاشو برد طوری که نقل میگه حتی زیر بغل ارباب ما نمایان شد میدونید کجا بود اون موقعی که عمامۀ پیغمبرُ به سر بست اون موقعی که عبای پیغمبر رو روی دوش انداخت اون موقعی که مرکبشم عوض کرد دیدن حسین سوار بر شتر شده کدوم موقع رو داری میگی اون موقعی که اومد جلویِ لشکر ایستاد
ببینید ببینید گلم رنگ ندارد
اگر آمده میدان سر جنگ ندارد
به اون ساعتی که دید یه مرتبه بچه داره دست و پا میزنه مثل اربابت دستتُ بیار از سرت بالاتر زن و مرد حالا که گفتم ارباب ما اینطوری دستشُ بلند کرده اگر کسی میتونه دستش پایین نمونه به دم المظلوم الهی العفو ..*
بیا قشنگ ترین یوسف زهرا
گریه کنِ این روز و شب ها
بیا ای همۀ یار و کَس ما
یه نیم نگاهِ تو بسه ما
خوش اومدی به مجلس ما
مارو برای گریه، کنار خود سوا کن
سینه زنِ حسینُ، از کربلا دعا کن
جمعه های محرم
قدم بذار رو چشم ما
بیا برای ما بده دم
امشب حرم آل نبی آب ندارد ندارد
طفلان حسین خواب ندارند ندارند..
عمو جرعهی آبی .. عمو جرعه ی آبی ..
آقا مگه میشه نیایی شب علی اصغر
گمون کنم جلو در نشستی پیش مادر
باید خودت بخونی روضهی قحط آبُ
شرم دل عموتُ داغ دل ربابُ
*تا رسیدن کربلا ، منزل های زیادی رو اتراق کرده بودن، رباب یه مرتبه یه نگاه کرد گفت الحمدلله آب هم اینجا هست.. گفتن آره رباب اون فراتِ ، اون دجله ست.. اما از امشب که آبُ بستن هی از این خیمه به اون خیمه میدوید هی میگفت یه چکه آب ندارید بچه م داره میمیره ..
میخوام یه حرفی بزنم زودم برم تو روضه وقت نیست اذیتت نکنم ، وقتی رسول ترکُ در عالم خواب دیدن بهش گفتن رسول چه خبر از اون طرف بگو گفت اینقدری بگم هر چند روز یه بار میان منو میبرن میگن بیا گهوارۀ علی اصغرُ تکون بده.. گفتن آقا رسول به چه دلیل چرا؟!.. گفت آخه هر موقع تو روضۀ علی اصغر بودم تا روضه خوان میگفت لالایی بخونید من دستامو میاوردم بالا تکون میدادم حالا میخوام لالایی بخونم .. امشب خانوما میوندار روضۀ خودشون باشند ماهم اینجا خودمون گریه میکنیم..*
لالا لالا لالایی لالا ای اصغرِ من
لالا لالا عزیزِ من ، لالا لالا یکم بخواب
لالا لالا آروم بگیر ، بخاطر دل رباب
چند روزه که هلاک شدی برای یک قطرهی آب
میون گریه هات نخند نزن به زخم دل نمک
از تشنگی شده لبات، مثل کویر ترک ترک
عمو رسید به نهر آب
*الحمدلله صدای تکبیرش داره میاد دویدن به رباب گفتن رباب دیگه نگران نباش بابام میگه عمو رسیده به شریعه .. رباب دوید گفت بچه مئ بیارید الان آب میارن..*
عمو رسید به نهر آب خبر آورده قاصدک
شیر نداره مادر تو به غم اسیره
خدا رو چه دیدی شاید بارون بگیره
الهی که به جای تو رباب بمیره
گریه نکن گل پسرم، نمونده آب توی حرم
لای لای علی .. لای لای علی ..
بیا و شرمنده نکن مادرتُ بیشتر از این
از سوز گریه های تو حال رقیه رو ببین
یکم دیگه طاقت بیار، حاجت من شده همین
الان عمو از شریعه میرسه با یه مشک پر
اینقدر به چشمام زل نزن برایِ من غصه نخور
از چشم شورِ حرمله تو رو بپوشونم چطور
عمو اباالفضل ت سر قولش میمونه
*بذارید روضه مو شروع کنم، امشب شب پریشونی تو روضه ست .. عاشورا یه وقت صدای ابیعبدالله *هل من ناصر..* بلند شد تا صدا زد کسی هست؟! اصلا شبای هفتم روضه خوان نمیخواد فقط یه نفر یه بچه بیاره تو نگاش کنی .. تا صدا ابیعبدالله بلند شد کسی هست حرم پیغمبرُ کمک کنه؟! (تازه این الان مادرش حسابی شیر بهش داده سیرابش کرده) یه وقت دید صدایِ شیونِ زن ها از خیمه بلند شد.. ارباب ما گفت نکنه اینا به خیمه ها حمله کرده باشن .. سراسیمه برگشت، صدا زد خانم زینبُ ، بی بی اومد بیرون فرمود مگه نگفتم کسی بلند گریه نکنه؟! گفت آقاجان تا صدای هل من ناصرت بلند شد دیدم علی اصغرت داره تو گهواره دست و پا میزنه.. اینقدر تکون خورد خودشُ انداخت رو زمین..
ــــــــــــــــــ
#روضه_حضرت_علی_اصغر_علیه_السلام
#شب_هفتم_محرم
#ویژه_ایام_محرم
👇
|⇦•#روضه و توسل به حضرت علی اصغر سلام الله علیه اجرا شده شب هفتم محرم ۹۸ به نفس حاج حسن شالبافان •✾•
┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅
یعنی بابا من هنوز هستم.. ولی یه حرفی هم زده خانم زینب گفت داداش میشه یه خواهشی کنم؟ چیه عزیزم! گفت سه روزه این بچه آب نخورده.. اینجا حسین رفت جلوی لشکر ایستاد گفتی عیبی نداره علی رو بیار برم براش طلب آب کنم.. اینجا که اربابِ ما اومد جلو لشکر ایستاد روایت میگه وقتی حسین شروع کرد به حرف زدن (بمیرم برای دلش، میدونی چرا؟!) یه نامردی داد زد گفت حسین بچه رو بهانه کردی خودت آب بخوری..
گفت اگه فکر میکنید اینطوریه خودتون سیرابش کنید .. لذا تاریخ میگه اینجا که ارباب ما حرف زد و بچه رو نشون داد اسبایِ دشمن چند قدم رفتن عقب پیرمردا گفتن حسین راست میگه یه قطره آب به بچه ش بدید مگه چی میشه .. یه سری سربازا گفتن ما که به جنگ با حسین اومدیم چیکار به این بچه داریم.. عمرسعد دید الانه همه چیز به هم بریزه .. یه جمله میخوام بگم زودم رد میشیم .. دوید تو لشکر حرمله گفت بله امیر؟! گفت چه نشستی، گفت چیکار کنم! گفت حسین داره همه رو به هم میریزه.. زود باش.. تا اومد بلند بشه گفت تیر سه شعبه یادت نره گفت چیکار کنم کدومو بزنم گفت مگه سفیدی گلوشو نمیبینی نامرد چنان تیر و زد یه وقت ارباب ما دید بچه یه تکون خورد.. خدا رحمت کنه همۀ قدیمیا و حسینی ها رو .. میخوام بگم بچه ها یه جایی هم
مدینه کار برا دشمن گره خورد .. میدونید کجا بود؟! اونجا که مادر کمربند علی رو گرفت .. نامرد گفت قنفذ چیکار کنم گفت دستشو کوتاه کن..
اینم برا پدر مادرامون .. ارباب ما بچه رو زیر عبا پنهان کرد رفت پشت خیمه ها .. بدن یه بچه شش ماهه چقدره مگه؟!.. (چی میخوام بگم؟؟..) میخوام بگم الحمدلله خوب شد این یدونه بدنُ دفن کرد حسین..
من از شماها سوال دارم این بدن طاقت داشت زیر سم اسب بره.. رفت نشست پشت خیمه دیدن داره یه قبر کوچیکُ میکنه .. یهو دید یه صدا داره میاد ، حسین صبر کن (فکر نکنی رباب بودا نه ..) بی بی زینب گفت صبر کن داداش بچه رو من تحویلت دادم رباب اگر نبینه دق میکنه .. اومد نشست کنارش دید ای وای .. گوش تا گوش ..
امان از دل رباب .. اما رباب اینجا گریه نکرد هیچ چیزی نگفت خانم (یه موقع که داغ خیلی سنگین میشه ،اگر داغ دیده گریه نکنه بعضیا میان میگن فلانی برو یه حرفی بزن اینا گریه کنن میگن چرا میگن اگر گریه نکنن تو خودشون بریزن خوب نیست ) بی بی رباب تا ابیعبدالله زنده بود گریه نکرد این ذوق من میگه شاید اینطور باشه : اینجا که نشسته بود بالاسر علی اصغر (مادرا میفهمن.. آخه بچه شِ..) هی نگاه به حسین میکرد هی اشکاشُ نگه میداشت .. خانم زینب گفت داداش یه کاری کن میترسم دق کنه من نمیدونم نمیخوام بگم تو خودت فکر کن خبرۀ روضه شدی شاید این باشه گفته زودتر خاکُ بریز کار و جمع کن لذا بی بی رباب میدونید کی گریه کرد برا بچه ش؟ عاشورا تموم شد چند تا از این نامردا اومدن چند تا مشک آب پرت کردن اول از همه یه نفر مشک و برداشت هی به رباب اصرار میکرد میگفت رباب آب بخور ان شاءالله که آب نخورده باشه آخه بعضیا میگن شام غریبان دیدن رباب داره گریه میکنه گفت چرا گریه میکنی گفت من که گفتم آب نخورم از اون موقع که آب خوردم دارم دنبال بچه م میگردم .. روضه مُ همینجوری تموم کنم سادات ببخشن مارو .. همۀ این بچه ها آرزوشون اینه امسال اربعین بیان کربلا میخوام یه حرفی بزنم از من یادگار داشته باش ان شاءالله که امشب اربعینتُ میگیری..
اربعین که رسیدن امام سجاد فقط میدونست قبرها قبرِ کیه لذا وقتی پیاده شدن تا کسی پیاده نشد تا قبرارو دیدن خودشونُ انداختن رویِ زمین یکی میگفت قبر آقام کجاست؟ یکی میگفت قبر عموم کجاست؟ .. هرکی یه قبری رو بغل کرد هرکی اولین بارشه میره کربلا میگه فلانی قتلگاه کجاست؟ یکی میگه خیمه گاه کجاست؟ اون ساعتم هرکسی یه سوالی داشت یهو دیدن رباب نیست تو رو خدا ببخشن بزرگترا منو خانم سکینه رفت دنبالِ رباب دید یه جا یه قبر کوچیک پیدا کرده بگم بگیری یه نگاه بهش کرد گفت رباب جان پاشو این قبر عمو عباسمِ .. رباب اگر قبر علی تُ میخوای بیا.. دیدن رباب بلند شد فهمیدی چی گفتم یا نه؟.. اومد کنار قبر بچه ش نشست
علی لای لای .. گلم لای لای ..
چرا روضۀ امشب تمومی نداره؟.. یه دلیل داره.. اینو حاج علی آقای انسانی میگفت اگه یه موقع میخوای روضه رو جمع کنی ، نمیشه" هی پریشون روضه میخونی .. دلیل داره تو روضه خوندن .. هر موقع دیدی روضه ت اینطوری شد یه دلیل داره بدون هنوز مادر حسین داره گریه میکنه.. بدون هنوز مادرش منتظره روضه بخونن .. بدون هنوز زهرا یه گوشه نشسته هی میگه بُنّی کشتنت عزیزم ..
ــــــــــــــــــ
#روضه_حضرت_علی_اصغر_علیه_السلام
#شب_هفتم_محرم
#ویژه_ایام_محرم
👇
.
|⇦• #روضه و توسل به باب الحوائج حضرت علی اصغر سلام الله علیه اجرا شده شب هفتم محرم ۹۸ به نفس حاج محمدرضا غلامرضازاده •✾
┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅
کاش می شد با لالا آرومت کنم
یا که بی سر صدا آرومت کنم
تو همین جا بمون و هی گریه کن
نکنه نیزه ها آرومت کنن
خیمه خیمه با شتاب رفتم علی
هر طرف خونه خراب رفتم علی
هفت دفعه هاجر دوید به آب رسید
صد دفعه دنبالِ آب رفتم علی
راستی خندون شدنت مبارکه
مَردِ مِیدون شدنت مبارکه
گریه کردی و همه کِلْ کشیدن
آخْ رجز خون شدنت مبارکه
یه خبر فقط برام بیاد بسه
خیلی نه ! یه خط برام بیاد بسه
حالا که بابات می ره پشت خیام
بند قنداقت برام بیاد بسه
کاش بشه تیرُ یه گوشه چال کنم
زبون سپاه شام و لال کنم
من اگه که ببخشم همه رو
محاله حرمله رو رها کنم
*زن تکیه اش به مردِ .. اول کسی که تو حوادث متزلزل میشه زنِ .. خدا نیاره برای مردی جلوی زنش گریه کنه ....
آی مردم ، دیدن حسین داره میاد داره گریه میکنه .. تا تیر خورد گلوی اصغر فَذُبِحَ الطِّفلُ مِنَ الاُذُنِ الیَ الاُذُنِ ..
خون هارو با مشتش گرفت به آسمون پاشید ... یه نگاهی عقب سرش کرد دید رباب داره گریه میکنه.. یه مرتبه بچه رو زیر عبا پنهان کرد رباب نبینه ..*
اومدم پشت حرم خاکت کنم
یه گوشه با قد خم خاکت کنم
بابا میگه دیر شده خاک و بریز
چه کنم نمیتونم خاکت کنم
یا حسین ....
#حاج_محمدرضا_غلامرضازاده
#روضه_حضرت_علی_اصغر_علیه_السلام
#شب_هفتم_محرم
#ویژه_ایام_محرم
👇
#شب_هفتم_محرم
#روضه_حضرت_علی_اصغر_علیه_السلام
متن روضه 1
🔸کیست اصغر، اکبر ذبح عظیم
🔸خود به تنهایی صراط مستقیم
امشب بریم درخانه ی باب الحوائج ششماهه ی امام حسین...
علی اصغر...
خدا میدونه یک سال منتظر شب هفتم نشستیم...
بیاییم برا ششماهه ی حسین اشک بریزیم...
جان عالم به فداش...
🔸اختری برشانه ی خون خدا
🔸آبروی روی گلگون خدا
این آقازاده خیلی آبرو داره درخونه ی خدا...
🔸دست های کوچکش، دست حسین
🔸روز عاشورا همه هست حسین
ابی عبدالله هم عنایت خاصی به علی اصغرش داره...
فقط همینو بگم....
قطعا ابی عبدالله، گریه کن های ششماهه اش رو دست خالی بر نمیگردونه...
🔸صورتش پژمرده اما دلگشا
🔸دستهای بسته اش مشکل گشا
عالمی به فدای دستان قشنگش...
با دستهای به ظاهر کوچیکش...
گره های بزرگی رو باز میکنه...
خیلی از علما، بزرگان ما، متوسل میشن به این شش ماهه...
آی مادری که سالهاست...
خدا بهت فرزند نداده...
امشب خدا رو به ششماهه ی حسین قسم بده...
خیلی ها امشب با دست پر از این مجلس میرن...
مواظب باش...
🔸دستهای بسته اش مشکل گشا
امشب... همه برا ششماهه گریه میکنند...
حتی روز عاشورا لشگر دشمن هم طاقت نیاورد...
گریه کردند...
مبادا آروم باشی...
🔸شیرخواری با پدر همدرد بود
🔸آخرین سرباز و اولمرد بود
لحظات آخر ابی عبدالله یه نگاه کرد به دوروبرش...
دید تنهای تنها مونده...
حبیب بن مظاهر رو به شهادت رسوندن...
عباسشو به شهادت رسوندن...
علی اکبرشو قطعه قطعه کردند...
دیگه یاری نداره...
یکدفعه از داخل خیمه...
صدای گریه علی اصغرش بلند شد...
با زبان کودکی...
میگه بابا...
مبادا صدای غربتت رو بشنوم بابا...
بابا..هنوز من زنده ام...
بابا...هنوز یک سرباز کوچک داری بابا...
🔸من به باغِ سرخِ خون، یاس توام
🔸با دو دست بسته عباس توام
چه خوب خودش رو فدا کرد...
آماده ای گریه کنی بسم الله...
خواهرها امشب باید بلندتر گریه کنند...
آخه شما بهتر میفهمید حال مادر علی اصغر رو...
میگفت مسافر بودم از شهری به شهر دیگه میرفتم
وسط جاده وسط راه ماشینم خراب شد با زن و بچه ی کوچکم موندم گوشه جاده
از ماشین پیاده شدم
هرچی دستمو بلند کردم کسی بهم اعتنا نکرد
ماشینا رد میشدند
خدایا چه کنم گرما ست سوزه عطشه
میگه یه وقت خانومم صدا زد آی مرد
بیا قنداقه ی بچه رو روی دست بگیر
گرفتی چی میخوام بگم؟
گفت قنداقه بچمو رو دست گرفتم اومدم وسط جاده
میگه یه مرتبه دیدم یکی یکی ماشین ها نگه داشتن
ایستادن
آقا چیه ؟؟؟
آقا مشکلت چیه؟؟؟
چیزی شده؟؟
میگه همو نجا قنداقه رو بغل گرفتم شروع کردم گریه کردن هی گفتم حسین حسین حسین
مگه حسین قنداقه رو دستش نبود کربلا
چه کردن با دل ابی عبدالله
ای مادرهای عزیز انشاءالله هیچ وقت داغ عزیز نبینید اما اگه بچه شش ماهه دارید همین الان یه دست زیر گلوش بکشید ببینید آیا طاقت دارید یه زخم روی بدنش ببینید یا نه
یا اینکه آیا گلوی این شش ماهه جای تیر سه شعبه هست یا نه
#شب_هفتم_محرم
#مناجات_امام_زمان_علیه_السلام
#روضه_حضرت_علی_اصغر_علیه_السلام
مناجات 1
🔸آفتابا بسکه پیدائی نمیدانم کجائی
🔸دور از مائی و با مائی نمیدانم کجائی
امام زمان...
این روزها همه جا صدای یا بن الحسن بلنده...
همه دارن شما رو صدا میزنند...
ای منتقم کجایی...
🔸هر طرف رو آورم روی دل آرای تو بینم
🔸جلوه گر از بس به هر جائی نمیدانم کجایی
عزیز فاطمه...
ما منتظر اون روزی هستیم...
که صدای شما از کنار خانه خدا بلند ميشه:
« ألا یا أهل العالم أنا بقیه الله»
🔸کعبهای یا کربلا یا در نجف یا کاظمینی
🔸یا کنار قبر زهرایی نميدانم کجایی
امشب.. کجا زانوی غم به بغل گرفتی...
کجا برا جد غریبت اشک می ریزی...
آقا جانم...
🔸عبد را هجران مولا تلخ تر از زهر باشد
🔸من تو را عبدم تو مولائی نمیدانم کجائی
ما که جز در خونه ی شما جایی رو نداریم...
آقا... ما که جز شما اهل بیت کسی رو نداریم...
یا صاحب الزمان
شب هفتم محرم...
اومدیم بگیم آقا...
🔸مانده بر لب های اصغر همچنان نقش تبسم
🔸تا برای انتقام آئی نمیدانم کجائی
آقا بیا انتقام شش ماهه ی کربلا رو بگیر...
هر چقدر ارادت داری به امام زمان
یا بن الحسن...
#شب_هفتم_محرم
#روضه_حضرت_علی_اصغر_علیه_السلام
متن روضه 1
🔸کیست اصغر، اکبر ذبح عظیم
🔸خود به تنهایی صراط مستقیم
امشب بریم درخانه ی باب الحوائج ششماهه ی امام حسین...
علی اصغر...
خدا میدونه میدونه یک سال منتظر شب هفتم نشستیم...
بیاییم برا ششماهه ی حسین اشک بریزیم...
جان عالم به فداش...
🔸اختری برشانه ی خون خدا
🔸آبروی روی گلگون خدا
این آقازاده خیلی آبرو داره درخونه ی خدا...
🔸دست های کوچکش، دست حسین
🔸روز عاشورا همه هست حسین
ابی عبدالله هم عنایت خاصی به علی اصغرش داره...
فقط همینو بگم....
قطعا ابی عبدالله، گریه کن های ششماهه اش رو دست خالی بر نمیگردونه...
🔸صورتش پژمرده اما دلگشا
🔸دستهای بسته اش مشکل گشا
عالمی به فدای دستان قشنگش...
با دستهای به ظاهر کوچیکش...
گره های بزرگی رو باز میکنه...
خیلی از علما، بزرگان ما، متوسل میشن به این شش ماهه...
آی مادری که سالهاست...
خدا بهت فرزند نداده...
امشب خدا رو به ششماهه ی حسین قسم بده...
خیلی ها امشب با دست پر از این مجلس میرن...
مواظب باش...
🔸دستهای بسته اش مشکل گشا
امشب... همه برا ششماهه گریه میکنند...
حتی روز عاشورا لشگر دشمن هم طاقت نیاورد...
گریه کردند...
مبادا آروم باشی...
🔸شیرخواری با پدر همدرد بود
🔸آخرین سرباز و اولمرد بود
لحظات آخر ابی عبدالله یه نگاه کرد به دوروبرش...
دید تنهای تنها مونده...
حبیب بن مظاهر رو به شهادت رسوندن...
عباسشو به شهادت رسوندن...
علی اکبرشو قطعه قطعه کردند...
دیگه یاری نداره...
یکدفعه از داخل خیمه...
صدای گریه علی اصغرش بلند شد...
با زبان کودکی...
میگه بابا...
مبادا صدای غربتت رو بشنوم بابا...
بابا..هنوز من زنده ام...
بابا...هنوز یک سرباز کوچک داری بابا...
🔸من به باغِ سرخِ خون، یاس توام
🔸با دو دست بسته عباس توام
چه خوب خودش رو فدا کرد...
آماده ای گریه کنی بسم الله...
خواهرها امشب باید بلندتر گریه کنند...
آخه شما بهتر میفهمید حال مادر علی اصغر رو...
ابی عبدالله قنداقه علی اصغرش رو آغوش گرفت...
اومد در مقابل دشمن ایستاد...
علی اصغرش رو روی دستاش بلند کرد...
صدا زد...
«یا قَوْمِ، إِنْ لَمْ تَرْحَمُونی فَارْحَمُوا هذَا الطِّفْلَ»
ای نانجیبها...
شما با من سر جنگ دارید...
اگه به من حسین رحم نمیکنید...
این طفل شش ماهه که کاری نکرده...
یه نگاه به لبهای خشکیدش بندازید...
ببینید...
اما ترونه کیف یتلّظى ّعطشا
اگه بهش آب بدید میمیره...
اگه آب هم ندید میمیره...
اگه حرف من حسین رو قبول ندارید خودتون ببرید سیرابش کنید...
دشمن داره نگاه میکنه...
خیلی ها به گریه افتادن...
ابی عبدالله داره حرف میزنه...
شاید اینها دلشون بسوزه...
یکدفعه دیدند...
حرمله نانجیب تیر سه شعبه از کمان رها کرد...
«فَذُبحَ الطِفل مِنَ الوَرید إلَی الوَرید أو مِنَ الاُذُنِ إلَی الاُذُن»
🔸از شیرخواره ای به همه شیرخوارگان
🔸آغوش گرم مادرتان نوش جانتان
مادرها نمیدونم بچه شش ماهه دارید یا نه...
اگه بچه شش ماه دارین...
الان یه دست زیر گلوش بکشید ببینید آیا طاقت دارید یه زخم روی بدنش ببینید یا نه...
فقط همینو بگم ابی عبدالله نگاه کرد... دید تیر سه شعبه...
گوش تا گوش علی رو دریده...
علی اصغر روی دستها بابا داره جان میده...
خدایا... حالا جواب مادرش رو چی بگم...
جواب رباب رو چی بگم...
خدایا هیچ مردی شرمنده همسرش نشه...
دیدند حسین هی چند قدم به سمت خیمه ها میره برمیگرده...
🔸تو رفتی مادرت حیران شد ای وای
🔸تمام خیمه ها ویران شد ای وای
🔸مگر تیرسه شعبه خنجری بود
🔸سرت بر پوست آویزان شد ای وای
الا لعنه الله علی القوم الظالمین
#روضه_دفتری #دفتری
.
#قسمت_اول _مناجات و توسل جانسوز _فرازهای ابتدایی دعایِ عرفه _ حجت الاسلام استاد میرزامحمدی
نمیشه سرگردون ، نمیشه آواره
هرکسی تو دنیا ، حسین و دوس داره
تو حرم،بازم،گره گشایی کرده
محالِ،گدا بیاد،گدا برگرده
حسین ... وای ...
(کارداری باهاش یا نه ؟؟)
*تو دیگه مقدمه نمی خوای،رزقِ عرفۀ ما هر سال سر سفرۀ این باب الحوایج روزی میشه*
نمونده تو خیمه،یه قطره آب حتی
داداش بخواب آروم،علی لا لا ، لالا ...
لبِ خشکِ تو میسوزه و بی تابی
عمو رفته تا شاید بیاره آبی
نمیشنوم هیچی،با گوشایِ پاره
دو قطره خون مونده،به جایِ گوشواره
نمیگم،چیجوری گوشمُ با دستش
جای پنجه هاش هنوز رو گونم هستش ...
حسین ...
*به نیابت از همۀ شهدامون به نیابت از امام راحلمون و به نیابت از همۀ شهدایِ حرمِ زینبی دعایِ عرفه را میخوانیم
راوی میگه از خیمه ش اومد بیرون ابی عبدالله ، با نهایت تَزلُل و خشوع سمتِ چپِ جَبَلُ الرَّحمَه ایستاد ، اونایی که مشرف شدید رویِ مبارکش رو به سمت کعبه برگردوند ، مثل مسکینی که غذا طلب کنه دستاشو بالا آورد ... کدوم دستا ؟؟... همونی که به خاطر انگشتر از بدن جدا کردن ... دعا رو شروع کنیم ...
اَلْحَمْدُ لله الَّذى لَيْسَ لِقَضآئِهِ دافِعٌ وَلا لِعَطائِهِ مانِعٌ وَلا كَصُنْعِهِ صُنْعُ صانِعٍ وَهُوَ الْجَوادُ الْواسِعُ فَطَرَ اَجْناسَ الْبَدائِعِ واَتْقَنَ بِحِكْمَتِهِ الصَّنائِعَ لا تَخْفى عَلَيْهِ الطَّلايِعُ وَلا تَضيعُ عِنْدَهُ الْوَدائِعُ* امروز این گریه هاتو نزدش امانت بزار ... پیش او امانت گم نمیشه *جازى كُلِّ صانِعٍ وَرائِشُ كُلِّ قانعٍ وَراحِمُ كُلِّ ضارِعٍ وَمُنْزِلُ الْمَنافِعِ وَالْكِتابِ الْجامِعِ بِالنُّورِ السّاطِعِ وَ هُوَ لِلدَّعَواتِ سامِعٌ وَلِلْكُرُباتِ دافِعٌ وَلِلدَّرَجاتِ رافِعٌ وَلِلْجَبابِرَةِ قامِعٌ فَلا اِلهَ غَيْرُهُ وَلا شَىْءَ يَعْدِلُهُ وَلَيْسَ كَمِثْلِهِ شَىْءٌ وَهُوَ السَّميعُ الْبَصيرُاللَّطيفُ الْخَبيرُ وَهُوَ عَلى كُلِّشَىْءٍ قَديرٌ اَللّهُمَّ اِنّى اَرْغَبُ إِلَيْكَ وَ اَشْهَدُ بِالرُّبُوبِيَّةِ لَكَ مُقِرّاً بِاَنَّكَ رَبّى وَ اِلَيْكَ مَرَدّى اِبْتَدَاْتَنى بِنِعْمَتِكَ قَبْلَ اَنْ اَكُونَ شَيْئاً مَذْكُورا وَخَلَقْتَنى مِنَ التُّرابِ ثُمَّ اَسْكَنْتَنِى الاَْصْلابَ آمِناً لِرَيْبِ الْمَنُونِ وَاخْتِلافِ الدُّهُورِ وَالسِّنينَ،فَلَمْ اَزَلْ ظاعِناً مِنْ صُلْبٍ اِلى رَحِمٍ فى تَقادُمٍ مِنَ الاَْيّامِ الْماضِيَةِ وَالْقُرُونِ الْخالِيَةِ لَمْ تُخْرِجْنى لِرَاْفَتِكَ بى وَلُطْفِكَ لى وَاِحْسانِكَ اِلَىَّ فى دَوْلَةِ اَئِمَّةِ الْكُفْرِ الَّذينَ نَقَضُوا عَهْدَكَ وَكَذَّبُوا رُسُلَكَ
*من و شما هم حمدش رو به جا بیاریم از پدر مادری به دنیا اومدیم که محب و شیعۀ امیرالمومنین بودن .. منو تو حلال زاده به دنیا اومدیم حضرت اینجا حمد خدا رو به جا میارن ، میفرمایند خدایا احسان و لطف و تفضلُ کرمت شامل من شد که من در دولت ائمۀ کفر به دنیا نیومدم*
لكِنَّكَ اَخْرَجْتَنى لِلَّذى سَبَقَلى مِنَ الْهُدَى الَّذى لَهُ يَسَّرْتَنى وَفيهِ اَنْشَاءْتَنى وَمِنْ قَبْلِ ذلِكَ رَؤُفْتَ بى بِجَميلِ صُنْعِكَ وَسَوابِـغِ نِعَمِكَ فابْتَدَعْتَ خَلْقى مِنْ مَنِىٍّ يُمْنى وَاَسْكَنْتَنى فى ظُلُماتٍ ثَلاثٍ بَيْنَ لَحْمٍ وَدَمٍ وَجِلْدٍ،لَمْ تُشْهِدْنى خَلْقى وَلَمْ تَجْعَلْ اِلَىَّ شَيْئاً مِنْ اَمْرى ثُمَّ اَخْرَجْتَنى لِلَّذى سَبَقَ لى مِنَ الْهُدى اِلَى الدُّنْيا تآمّاً سَوِيّاً وَحَفِظْتَنى فِى الْمَهْدِ طِفْلاً صَبِيّاً وَرَزَقْتَنى مِنَ الْغِذآءِ لَبَناً مَرِيّاً وَعَطَفْتَ عَلَىَّ قُلُوبَ الْحَواضِنِ وَكَفَّلْتَنى الاُْمَّهاتِ الرَّواحِمَ وَكَلاَْتَنى مِنْ طَوارِقِ الْجآنِّ وَسَلَّمْتَنى مِنَ الزِّيادَةِ وَالنُّقْصانِ فَتَعالَيْتَ يا رَحيمُ يا رَحْمنُ حتّى اِذَا اسْتَهْلَلْتُ ناطِقاً بِالْكَلامِ
*ایستاد کنارِ پیغمبر نماز بخونه هر چی پیغمبر تکبیر گفت ، زبان ابی عبدالله نگردید " تکبیر اول ، دوم ، سوم ، تا تکبیر هفتم یه مرتبه اربابمون به زبون اومد ، الله اکبر هفت تا تکبیر قبل از تکبیر الاحرام مستحب شد لِحُب الحُسین ... اصلاً توحید با ابی عبدالله معنا داره ... بی خود نیست بهش میگن اباعبدالله*
#حجت_الاسلام_میرزامحمدی
#روضه_حضرت_علی_اصغر_علیه_السلام
#مناجات_دعا
#دعای_عرفه
#قسمت_اول
@navaye_asheghaan
4_5933530828758843930.mp3
1.09M
#شب_هفتم_محرم
#مناجات_امام_زمان_علیه_السلام
#روضه_حضرت_علی_اصغر_علیه_السلام
مناجات 1
🔸آفتابا بسکه پیدائی نمیدانم کجائی
🔸دور از مائی و با مائی نمیدانم کجائی
امام زمان...
این روزها همه جا صدای یا بن الحسن بلنده...
همه دارن شما رو صدا میزنند...
ای منتقم کجایی...
🔸هر طرف رو آورم روی دل آرای تو بینم
🔸جلوه گر از بس بهر جائی نمیدانم کجایی
عزیز فاطمه...
ما منتظر اون روزی هستیم...
که صدای شما از کنار خانه خدا بلند ميشه:
« ألا یا أهل العالم أنا بقیه الله»
🔸کعبهای یا کربلا یا در نجف یا کاظمینی
🔸یا کنار قبر زهرایی نميدانم کجایی
امشب.. کجا زانوی غم به بغل گرفتی...
کجا برا جد غریبت اشک می ریزی...
آقا جانم...
🔸عبد را هجران مولا تلخ تر از زهر باشد
🔸من تو را عبدم تو مولائی نمیدانم کجائی
ما که جز در خونه ی شما جایی رو نداریم...
آقا... ما که جز شما اهل بیت کسی رو نداریم...
یا صاحب الزمان
شب هفتم محرم...
اومدیم بگیم آقا...
🔸مانده بر لب های اصغر همچنان نقش تبسم
🔸تا برای انتقام آئی نمیدانم کجائی
آقا بیا انتقام شش ماهه ی کربلا رو بگیر...
یا بن الحسن...
@navaye_asheghaan