فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#روضه_حضرت_زهرا
( سلام الله علیها )
#کربلایی_حسین_طاهری
مَردکِ پست که عمری
نمک حیدر خورد
نعره زد بر سرِ مادر
به غرورم برخورد
ایستادم به نوکِ پنجه ی پا
اما حیف
دستش از روی سرم
رد شد و بر مادر خورد
#شاعر_محمد_بنواری
@navaye_asheghaan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#کلیپ_شهادت_حضرت_زهرا
( سلام الله علیها )
#کربلایی_رضا_عارفی
مَردکِ پست که عمری
نمک حیدر خورد
نعره زد بر سرِ مادر
به غرورم برخورد
ایستادم به نوکِ پنجه ی پا
اما حیف
دستش از روی سرم
رد شد و بر مادر خورد
#شاعر_محمد_بنواری
@navaye_asheghaan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#روضه_حضرت_زهرا
( سلام الله علیها )
#کربلایی_اتابک_عبدالهی
مَردکِ پست که عمری
نمک حیدر خورد
نعره زد بر سرِ مادر
به غرورم برخورد
ایستادم به نوکِ پنجه ی پا
اما حیف
دستش از روی سرم
رد شد و بر مادر خورد
#شاعر_محمد_بنواری
@navaye_asheghaan
#روضه_امام_حسن
( علیه السلام )
#روضه_حضرت_زهرا
( سلام الله علیها )
#کربلایی_محمد_قاضوی
نمیدونم دلِتو میخواهی مدینه ببری ؟ همه جا سکوت میکرد اما توو مجلس معاویه ، دیدند هر کسی یه حرفی میزنه ، حضرت جوابی نمیداد ، اما تا مُغیره اومد حرف بزنه ، حضرت فرمود : تو دیگه ساکت باش ، تو همونی هستی که آنقدر با تازیانه روی دستهای مادرم زدی ، ... یاالله ...
حضرت آقای صدیقی میگفت : رفتم خداحافظی کنم با علّامه حسن زاده عاملی ، گفتم آقا دارم میرم مدینه ، اومدم خداحافظی کنم ... گفت حالا که داری میری مدینه ، بشین برات یه روضه بخونم ، من تعجب کردم ، تا حالا ندیده بودم یه علّامه مثل ایشون واسه من روضه بخونه ، گفتم آقا چه سعادتی ، شما واسه من روضه بخونید ... گفت اما به این شرط که اگه رفتی مدینه ، قبرستان بقیع ، سرِ مزار غریب مدینه ، سلام مارو هم برسونید ، ... آقاجان حتما این کار رو میکنم ... من اینو از خود آقای صدیقی شنیدم ، از زبان یه علّامه داره روضه میخونه :
گفت وقتی بی بی دوعالم حضرت زهرا شهید شد ، دیدند امام مجتبی خیلی بی تابی میکنه ، سلمان آمد صدا زد : حسن جان شما داداش بزرگتری ، باید برادرت رو آروم کنی ، زینب رو آروم کنی ، اما تو خودت چرا اینقده بی تابی میکنی ؟ فرمود : سلمان ، اون چیزی که من دیدم ، نه بابام دید ، نه داداشم حسین دید ، نه خواهرم زینب دید ... تعجب کردم ، تو چی دیدی که اینقدر بی تابی میکنی ... الان هم بینِ خانم های با حیا همین رسم هست ، اگر خانم خونه ، دختر خونه ، بخواد از خونه بِره بیرون ، حتی اگه یه پسرِ کوچولو هم داشته باشه ، با خودش می بره ، میگه یه مرد باهام باشه ، ... سلمان ، وقتی دومی جلوی مادرم رو گرفت ، ... به خدا قسم بعضی روضه هارو آدم باید جار بزنه ، ... یا امام زمان عج ، منو ببخش :
مَردکِ پست که عمری
نمک حیدر خورد
نعره زد بر سرِ مادر
به غرورم برخورد
ایستادم به نوکِ پنجه ی پا
اما حیف
دستش از روی سرم
رد شد و بر مادر خورد
#شاعر_محمد_بنواری
@navaye_asheghaan
1. در به هم خورد.mp3
4.13M
#روضه_حضرت_زهرا
( سلام الله علیها )
#حاج_حسن_خلج
در به هم خورد ، ولی حیف
که با سرعت خورد
( فکر میکنم همین یه جمله بَسِمون باشه ... )
در به هم خورد ، ولی حیف
که با سرعت خورد
ضربه را فاطمه این مرتبه
با شدت خورد ...
قربونت برم مادر جَوونم ، ... ای مادر ، ای مادر ، ای مادر ... نمیدونم خبر داری ، حمله به خونه ی علی ، یک دفعه نبوده ؟ دو سه مرتبه رخ داده ، اما این دفعه با همه دفعات فرق داشت ...
ضربه را فاطمه این مرتبه
با شدت خورد ...
( چقدر بوده شدّت ضربه ؟ )
پسرش ... نه ،
سپرش خورد زمین و زهرا
( توو مجلس بی بی ، نکنه چشمات خشک بمونه ، به چشمات دستور بده ، بگو مگه نمی بینی دارند ازمادرم میگن ؟ نبینم چشمم تَر نشه ؟ ... )
پسرش ... نه ،
سپرش خورد زمین و زهرا
ضربه ها را پس از آن
از دوسه تا قسمت خورد
#شاعر_مهدی_رحیمی
مَردک پست ، که عمری
نمک حیدر خورد
نعره زد بر سر مادر
به غرورم بر خورد ...
ایستادم به نوکِ پنجه ی پا
اما حیف
دستش از روی سرم
رد شد و بر مادر خورد
#شاعر_محمد_بنواری
۱۷ آذر ۱۳۹۹
@navaye_asheghaan
#روضه_امام_حسن
( علیه السلام )
#روضه_حضرت_زهرا
( سلام الله علیها )
#کربلایی_محمد_قاضوی
نمیدونم دلِتو میخواهی مدینه ببری ؟ همه جا سکوت میکرد اما توو مجلس معاویه ، دیدند هر کسی یه حرفی میزنه ، حضرت جوابی نمیداد ، اما تا مُغیره اومد حرف بزنه ، حضرت فرمود : تو دیگه ساکت باش ، تو همونی هستی که آنقدر با تازیانه روی دستهای مادرم زدی ، ... یاالله ...
حضرت آقای صدیقی میگفت : رفتم خداحافظی کنم با علّامه حسن زاده عاملی ، گفتم آقا دارم میرم مدینه ، اومدم خداحافظی کنم ... گفت حالا که داری میری مدینه ، بشین برات یه روضه بخونم ، من تعجب کردم ، تا حالا ندیده بودم یه علّامه مثل ایشون واسه من روضه بخونه ، گفتم آقا چه سعادتی ، شما واسه من روضه بخونید ... گفت اما به این شرط که اگه رفتی مدینه ، قبرستان بقیع ، سرِ مزار غریب مدینه ، سلام مارو هم برسونید ، ... آقاجان حتما این کار رو میکنم ... من اینو از خود آقای صدیقی شنیدم ، از زبان یه علّامه داره روضه میخونه :
گفت وقتی بی بی دوعالم حضرت زهرا شهید شد ، دیدند امام مجتبی خیلی بی تابی میکنه ، سلمان آمد صدا زد : حسن جان شما داداش بزرگتری ، باید برادرت رو آروم کنی ، زینب رو آروم کنی ، اما تو خودت چرا اینقده بی تابی میکنی ؟ فرمود : سلمان ، اون چیزی که من دیدم ، نه بابام دید ، نه داداشم حسین دید ، نه خواهرم زینب دید ... تعجب کردم ، تو چی دیدی که اینقدر بی تابی میکنی ... الان هم بینِ خانم های با حیا همین رسم هست ، اگر خانم خونه ، دختر خونه ، بخواد از خونه بِره بیرون ، حتی اگه یه پسرِ کوچولو هم داشته باشه ، با خودش می بره ، میگه یه مرد باهام باشه ، ... سلمان ، وقتی دومی جلوی مادرم رو گرفت ، ... به خدا قسم بعضی روضه هارو آدم باید جار بزنه ، ... یا امام زمان عج ، منو ببخش :
مَردکِ پست که عمری
نمک حیدر خورد
نعره زد بر سرِ مادر
به غرورم برخورد
ایستادم به نوکِ پنجه ی پا
اما حیف
دستش از روی سرم
رد شد و بر مادر خورد
#شاعر_محمد_بنواری
1. در به هم خورد.mp3
4.13M
#روضه_حضرت_زهرا
( سلام الله علیها )
#حاج_حسن_خلج
در به هم خورد ، ولی حیف
که با سرعت خورد
( فکر میکنم همین یه جمله بَسِمون باشه ... )
در به هم خورد ، ولی حیف
که با سرعت خورد
ضربه را فاطمه این مرتبه
با شدت خورد ...
قربونت برم مادر جَوونم ، ... ای مادر ، ای مادر ، ای مادر ... نمیدونم خبر داری ، حمله به خونه ی علی ، یک دفعه نبوده ؟ دو سه مرتبه رخ داده ، اما این دفعه با همه دفعات فرق داشت ...
ضربه را فاطمه این مرتبه
با شدت خورد ...
( چقدر بوده شدّت ضربه ؟ )
پسرش ... نه ،
سپرش خورد زمین و زهرا
( توو مجلس بی بی ، نکنه چشمات خشک بمونه ، به چشمات دستور بده ، بگو مگه نمی بینی دارند ازمادرم میگن ؟ نبینم چشمم تَر نشه ؟ ... )
پسرش ... نه ،
سپرش خورد زمین و زهرا
ضربه ها را پس از آن
از دوسه تا قسمت خورد
#شاعر_مهدی_رحیمی
مَردک پست ، که عمری
نمک حیدر خورد
نعره زد بر سر مادر
به غرورم بر خورد ...
ایستادم به نوکِ پنجه ی پا
اما حیف
دستش از روی سرم
رد شد و بر مادر خورد
#شاعر_محمد_بنواری
۱۷ آذر ۱۳۹۹