#حضرت_مسلم_بن_عقیل_ع
#غزال
مسلم دلاور بود
مثل عمویش تیغ میچرخاند و صفدر بود
وقتی رجز میخواند
از پهلوانها یک سر و گردن فراتر بود
اصلونسب یعنی
او هم برادرزاده، هم داماد حیدر بود
در خطبهخواندن هم
با تیغ برّان زبان مثل پیمبر بود
پایان هر بیعت
در شهر کوفه ماجرای پشتوخنجر بود
ای بیوفا کوفه!
ای کاش از اول نمیگفتم بیا کوفه!
ویران شود ایکاش
یا که ببلعد مردمان خویش را کوفه
با خانواده نه!
مولای من حتی خودت تنها نیا کوفه
خوش نیست پایانش
وقتیکه عهدش را شکست از ابتدا کوفه
خیری در اینجا نیست
میبارد از دیوار و درهایش بلا کوفه
آواره شد مسلم
در کوفه بین چارهها بیچاره شد مسلم
یاد حسین افتاد
وقتی که بند از بند جانش پاره شد مسلم
از نسل پاکان بود
اما اسیر لشکری مِیخواره شد مسلم
غربت همین بس که
دلخوش به عهد کوفی بدکاره شد مسلم
در آخرین لحظه
مرثیهخوان کودک و گهواره شد مسلم
از روی بام افتاد
در پیش چشم پستها، عالیمقام افتاد
صدها حکایت داشت
خونی که از لبهای او در چشم جام افتاد
گفتند باخنده
زنهای کوفه عاقبت پیک امام افتاد
میدید ازآن بالا
آتش به جان چادر اهل خیام افتاد...
میدید ازآنجا که
زینب مسیرش با چهوضعی سمت شام افتاد
شعر از گروه ادبی #یاقوت_سرخ
مجموعه غزال محرم - گروه ادبی یاقوت سرخ.pdf
حجم:
864.6K
اولین مجموعه اشعار عاشورایی
در قالب ادبی #غزال
با چینش شبهای محرمالحرام
کاری از؛
📝گروه ادبی یاقوت سرخ
#حضرت_رقیه_س_شهادت
#حضرت_زینب_س_شام
#غزال
رسید باباجان
همانکه موی تو را میکشید باباجان
چقدر محکم زد
بگو به عمه که خوابم پَرید باباجان
بُرید امانم را
همانکه رأس تو را میبُرید باباجان
تو بین گودالی
به سوی خیمه چرا میدوید باباجان
چقدر مثل همیم
تو رو سفیدی و من مو سفید باباجان
**
تمام شد عمه
همینکه وارد بزم حرام شد عمه
یزید میخندید
ببین که با چهکسی همکلام شد عمه
امان امان از شام
چقدر دور و برش ازدحام شد عمه
نپرس باباجان
میان کوچه چطور احترام شد عمه
ولی سر بازار
اسیر زخم زبانِ عوام شد عمه
✍ #محمود_یوسفی
#فرزندان_حضرت_زینب_س_شهادت
#غزال
ذکر هر دم زینب
ذکر آزادگیِ عالموآدم زینب
زائر کربوبلاست
هرکسی گفت دمادم زینب
شانهاش یکدم هم
خم نشد از غم عالم زینب
مادرم گفت بگو
دم شادی و دم غم زینب
میشود سالبهسال
بانی اشک مُحرم زینب
سایهات از سر ما
تا قیامت نشود کم زینب
شیر نر آوردهست
دوپسر نه دوسپر آوردهست
لشکری را با خود
در شکوه دونفر آوردهست
کوکب بیت علی
با خودش شمسوقمر آوردهست
در دل کربوبلا
نخل ایثار، ثمر آوردهست
پای قربانی عشق
حاصل خونِ جگر آوردهست
این دوقربانی را
با چهشوقی به سفر آوردهست
شد به میدان عازم
دوتن از ایل و تبار هاشم
عون، اکبر شده است
پس محمد شده مثل قاسم
دست خالی رفتند
شیر شمشیر ندارد لازم
دارد از قلب خطر
بانگ تکبیر میآید دائم
در فنون رزمی
هردو هستند حسابی عالِم
آه از آن ساعت که
برنگردند به خیمه سالم...
دوکبوتر پرپر
لاله خشکید و صنوبر پرپر
نوههای زهرا
پیش چشم تَر مادر پرپر
غنچهها چیده شدند
غنچه شد با دم خنجر پرپر
سرشان روی نی و
در دل خاک، دوپیکر پرپر
یادش آمد زینب
یاس شد در پس آن در پرپر
فاطمه افتاد و
شد دل فاتح خیبر پرپر
سروده گروه ادبی #یاقوت_سرخ
انجمن شعر آیینی شهرستان بروجرد
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
غزال حال و هوایِ اربعین و شوقِ زیارت
باز فکرِ سفر است
با خودش گفت گذرنامهیِ من معتبر است ؟!
آه آقایِ پلیس
چقَدَر خرجیِ مُهرِ گذری معتبر است؟!
صف کشیدند همه
این گذرنامه گرفتن یکسره دردسر است
چند ساعت سرِ پا
وَ معطّل شدن از دادنِ رأی بیشتر است
فرمها حاضر شد
از کاریکاتورم این عکس شده مُضحِکتر
بیخیالِ تصویر
زائرِ خوشبَر وُ رویِ تو به فکرِ سفر است
پولها شد واریز
مالیاتی که به ما بَست کمر میشکند
به خودش گفت سریع
هر که مالش شده نذری حتماً اهلِ نظر است
چند روزی که گذشت
خبر از پاس نشد چشمِ امیدش به در است
پستچی در راه است
همهیِ دغدغهیِ روز و شبش یک خبر است
ناگهان با خود گفت
خاکِ عالم به سرم مُهر سفر مِهرِ رضاست
او که امضا بزند
کربلا منتظرِ نوکرت آسیمهسر است
رو به سلطان کردم
به خودش رو که زدم برگِ براتم دادند
ندبهخوان راهی شد
ذکر سلطانِ سخا وقتِ سفر بالوُپَر است
#اربعین #دلتنگی #غزال #امام_حسین_علیه_السلام #کربلا
#حسین_ایمانی
@navaye_asheghaan
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
غزال حال و هوایِ اربعین و شوقِ زیارت
باز فکرِ سفر است
با خودش گفت گذرنامهیِ من معتبر است ؟!
آه آقایِ پلیس
چقَدَر خرجیِ مُهرِ گذری معتبر است؟!
صف کشیدند همه
این گذرنامه گرفتن یکسره دردسر است
چند ساعت سرِ پا
وَ معطّل شدن از دادنِ رأی بیشتر است
فرمها حاضر شد
از کاریکاتورم این عکس شده مُضحِکتر
بیخیالِ تصویر
زائرِ خوشبَر وُ رویِ تو به فکرِ سفر است
پولها شد واریز
مالیاتی که به ما بَست کمر میشکند
به خودش گفت سریع
هر که مالش شده نذری حتماً اهلِ نظر است
چند روزی که گذشت
خبر از پاس نشد چشمِ امیدش به در است
پستچی در راه است
همهیِ دغدغهیِ روز و شبش یک خبر است
ناگهان با خود گفت
خاکِ عالم به سرم مُهر سفر مِهرِ رضاست
او که امضا بزند
کربلا منتظرِ نوکرت آسیمهسر است
رو به سلطان کردم
به خودش رو که زدم برگِ براتم دادند
ندبهخوان راهی شد
ذکر سلطانِ سخا وقتِ سفر بالوُپَر است
#اربعین #دلتنگی #غزال #امام_حسین_علیه_السلام #کربلا
#حسین_ایمانی
#حضرت_علی_اصغر_ع_مدح_و_ولادت
#حضرت_علی_اصغر_ع_مدح_و_شهادت
#غزال
کوثر علیاصغر
امشب به مستان میدهد ساغر علیاصغر
غوغا به پا کرده
آیینهی کوچکتر حیدر علیاصغر
ارباب میخندد
بر سینهاش تا میگذارد سر علیاصغر
در بین گهواره
دل میبرد با خنده از مادر علیاصغر
هم از برادرها
دل برده، هم از عمه و خواهر علیاصغر
از بس که زیباروست
جمع است کل حُسن یکجا در علیاصغر
با سنوسال کم
در جنگ برپا میکند محشر علیاصغر
با اکبر و قاسم
همرتبه خواهد شد از این منظر علیاصغر
* *
"هل من معین" آمد
طاقت ندارد در حرم دیگر علیاصغر
با گریه میآید
آورده با خود یک سپر حنجر علیاصغر
تیر سهپر خورده
پس شد علیاصغر، علیاصغر، علیاصغر
هموار خواهد کرد
راه ظهور یار را آخر علیاصغر...
✍ #مجتبی_خرسندی
@navaye_asheghaan
بسم الله الرحمن الرحیم
#غزال
#امام_حسن_مجتبی_علیهالسلام
ای در وطن غریب
عالم ندیده مثلتو در مرد و زن غریب
از بس که با هماند
دیگر نوشتهایم به جای حسن؛ غریب
بعد از نبی ولی
مثل اویس بود که شد در قرن غریب
جان پیمبر است
اما میان امت او دائما غریب...
در اوج غربت است
مُشکی که بوده است میان ختن غریب
بودهست یکتنه
اندازهی تمامی هر پنجتن غریب
در خانه بیکس است
چون بلبلی که مانده میان چمن غریب
پاسخ کنایه شد
هر جا زبان گشود برای سخن غریب
پوشید اگر زره
یعنی که بوده حتی در پیرهن غریب
مظنون خلق شد
مردی که بود با بدی و سوءظن غریب
گفته؛ بگو «حسین»
در پاسخ کسی که بگوید به من غریب
یکروز میشود
بیآشنا، بدون سپر، بیکفن، غریب...
سر رفته روی نی
مانده سهروز در دل صحرا بدن غریب
#
ای دل صبور باش!
روز ظهور دولت یار است عنقریب.
مجتبی خرسندی
.
بسم الله الرحمن الرحيم
#امام_حسین
#مناجات_اربعین
#اربعین_حسینی
#مهدی_مقیمی✍
ای کربلا سلام
پرچم به شانه ام
من رهسپارِ جاده ام ای کربلا سلام
خسته نمی شوم
این بار هم پیاده ام ای کربلا سلام
در پای هر عمود
رو به تو ایستاده ام ای کربلا سلام
ای کربلا سلام
نزدیکِ اربعین
غیر از زیارتِ تو نداریم دغدغه
لطف امام رضا
شد شاملم که آرزوی من محققه
زائر روایته
که با فرشته های خدا می شه بدرقه
ای کربلا سلام
در سینه ام حسین
صدها کتابِ مرثیه شیرازه می کنم
در طولِ این مسیر
با گرد و خاکها نفسی تازه می کنم
در پای هر عمود
اشکی روانه بی حد و اندازه می کنم
ای کربلا سلام
می گن تو این مسیر
بر پای زائرای شما بوسه می زنن
می گن به التماس
زوارتو برای پذیرایی می برن
جون می کنن فدا
در پای زائرِ حرمِ شاه بی کفن
ای کربلا سلام
هر کس پیاده رفت
یک آبِله به یاد سه ساله نشونَشه
دیدم جوونی رو
کُلِّ مسیر ، مادر پیرش رو شونَشه
تا می گی یا حسین
بی اختیار قطرهء اشکی رو گونَشه
ای کربلا سلام
#غزال
.
.
#فاطمیه
#حضرت_زهرا
دلداده بودی
دل را به تصمیم امامت داده بودی
زهرای اطهر
الگوی عفت بر زنان ، آزاده بودی
بخشنده بودی
حتی عروسی خودت هم ساده بودی
الجار گفتی
هر دم دعاگو بر سر سجاده بودی
با تو چه کردند
با اینکه ای مادر ، پیمبرزاده بودی
ای جان حیدر
اصلا برای سوختن آماده بودی
هفت آسمان سوخت
وقتی میان شعله ها افتاده بودی
#شهادت_حضرت_زهرا
#امیر_فرخنده ✍
.............
#غزال
.
@navaye_asheghaan
بسم الله الرحمن الرحیم
#امام_حسین_علیهالسلام
#غزال
هر جای کربلا
دارد نشان تربت اعلای کربلا
ما را که خواهشی
در سینه نیست غیر تمنّای کربلا
کور است در جهان
چشمی که نیست محو تماشای کربلا
خاکی بهشتی است
این است رمز و راز معمای کربلا
در راه اربعین
پی بردهام به معجزهی چای کربلا
با وعدهی ظهور
سبز است راه روشن فردای کربلا
گریان که میشویم
در چشم ماست صحنهی زیبای کربلا
گریه به سود ماست.
یک قطره اشک ضامن یومالورود ماست
پای غم توایم
اینغمهمانغماست که بودونبود ماست
این غم که از ازل
در جان ما و باور ما و وجود ماست
با این همه، خوشیم
از ریشهی محبت تو تاروپود ماست
ما اهل سجدهایم
تا خاک کربلای تو مهر سجود ماست
ذکر حسین شد
ذکریکه لحظهی غموشادی سرود ماست
در این مسیر سخت
دریای کربلای تو پایان رود ماست
جز غم عزیز نیست
پای غم تو شادی عالم عزیز نیست
ما اهل گریهایم
گریهکن تو پیش خدا کم عزیز نیست
در چشمهای ما
کوثر کههست چشمهیزمزم عزیز نیست
جانها فدای تو
در امتحانِعشق تو جانهم عزیز نیست
باتو خوشاست عمر
اما بدون لطف تو یکدم عزیز نیست
کل کتابها
اندازهی لهوف و مقرّم عزیز نیست
چون ماهعشق توست
ماهی شبیه ماه محرم عزیز نیست...
آرامشم حسین
ناز تورا به جانودلم میکشم حسین
تنها نه صبح من
خیساست هرشب ازغمتو بالشم حسین
ابرم که بوده است
نام تو بهترین سبب بارشم حسین
طوفان شدهست و من
در زیر پرچم تو در آسایشم حسین
با تو بهشتیام
بیتو اگرچه لایق فرسایشم حسین
علمم خدایی است
وقتی که میشود همهی دانشم حسین
رزق مرا بده
غیر از زیارت است مگر خواهشم حسین؟
تنها نه غم گریست
نام حسین را که نوشتم قلم گریست
اشکی نداشت چشم
آن را به حق فاطمه دادم قسم، گریست
با ارزش است آن
چشمی که پای روضهی تو دمبهدم گریست
در بین روضهها
خوشبخت آنکسی که بهیاد حرم گریست
در راه کربلا
گوشه به گوشه زائر تو هر قدم گریست
شافی محشر است
چشمان ما برای تو با این رقم گریست
حسرت زیاد خورد
هرکس که در مصیبت ارباب کم گریست
#مجتبی_خرسندی
@navaye_asheghaan