eitaa logo
کانال نوای عاشقان
17.9هزار دنبال‌کننده
4.1هزار عکس
1.7هزار ویدیو
419 فایل
﷽ 📚کاملترین مرجع اشعار برای مداحان 📑کپی مطالب با ذکر منبع موجب رضایت اهل‌بیت می‌باشد. 📩شاعران گرامی اگرتمایل به همکاری داشته باشید میتوانید،با بنده؛️مرتبط بشوید 🌻༎شرائط |تـبادلات @h_salehi6
مشاهده در ایتا
دانلود
. . بی قرار توام ودر دل تنگم گله هاست آه بی تاب شدن عادت کم حوصله هاست مثل عکس رخ مهتاب که افتاده در آب در دلم هستی وبین من وتو فاصله هاست آسمان با قفس تنگ چه فرقی دارد بال وقتی قفس پر زدن چلچله هاست بی تو هر لحظه مرا بیم فرو ریختن است مثل شهری که به روی گسل زلزله هاست باز می پرسمت از مسئله دوری وعشق وسکوت تو جواب همه مسئله هاست .
فخر است برایش که بخوانند فقیرش شاهی که به درگاه تو افتاد مسیرش پیش تو که بر خاک و بر افلاک امیری خاکش به سر آنکس که بخوانند امیرش هرکس که به انکار تو و قدر تو پرداخت سلطان هم اگر بود کشیدند به زیرش بی مهر تو این گمشده سیاره‌ی تاریک آبستن رنج است؛ چه صحرا، چه کویرش دل سوی تو آورده پناه از غم دنیا این طفل یتیم است در آغوش بگیرش پیش تو مرا پیشکشی نیست جز این شعر منت به سر من بگذار و بپذیرش ✍ @navaye_asheghaan
ای پاسخ بی چون و چرای همه‌ی ما اکنون تویی و مسئله‌های همه‌ی ما کو آنکه در این خاک، سفرکرده ندارد سخت است فراق تو برای همه‌ی ما ای گریه‌ی شب‌های مناجات من از تو لبخند تو آمین دعای همه‌ی ما تنها نه من از یاد تو در سوز و گدازم پیچیده در این کوه صدای همه‌ی ما ای ابر اگر از خانه‌ی آن یار گذشتی با گریه بزن بوسه به جای همه‌ی ما ما مشق غم عشق تو را خوش ننوشتیم اما تو بکش خط به خطای همه‌ی ما گر یاد تو جرم است غمی نیست که عشق است جرمی که نوشتند به پای همه‌ی ما در آتش عشق تو اگر مست نسوزیم سوزانده‌ شدن باد سزای همه ی ما ✍ @navaye_asheghaan
7.42M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
بیچاره ما که گرچه عزیزیم نزدِ خلق چیزی که پیش دوست نداریم آبروست ✍ @navaye_asheghaan
فخر است برایش که بخوانند فقیرش شاهی که به درگاه تو افتاد مسیرش پیش تو که بر خاک و بر افلاک امیری خاکش به سر آنکس که بخوانند امیرش هرکس که به انکار تو و قدر تو پرداخت سلطان هم اگر بود کشیدند به زیرش بی مهر تو این گمشده سیاره‌ی تاریک آبستن رنج است؛ چه صحرا، چه کویرش دل سوی تو آورده پناه از غم دنیا این طفل یتیم است در آغوش بگیرش پیش تو مرا پیشکشی نیست جز این شعر منت به سر من بگذار و بپذیرش ✍
اگر بی‌تابی من خاطرت را می‌کند محزون غمت را مثل تیری از دل خون می‌کشم بیرون تو هم شادابی‌ام را دیدی و هرگز نفهمیدی که چون نیلوفری گل کرده‌ام در برکه‌ای از خون در آغوش «وداعم» با‌تو و هر«بوسه‌ای» امشب هجوم تلخی «معنا»ست بر شیرینی «مضمون» کمر خم کرد هرکس برد بار عشق را بر دوش «جوان»شد پیر،«گل» شد سربه‌زانو،«بید»شد مجنون هدر شد مستی‌ام در یاد دیروز و غم فردا بنوش از بادهٔ اکنون، خوشا اکنون، خوشا اکنون @navaye_asheghaan
نشسته سایه‌ای از آفتاب بر رویش به روی شانه‌ی طوفان رهاست گیسویش ز دوردست، سواران دوباره می‌آیند که بگذرند به اسبان خویش از رویش کجاست یوسف مجروح پیرهن چاکم که باد از دل صحرا می‌آورَد بویش کسی بزرگتر از امتحان ابراهیم کسی چنان که به مذبح بُرید چاقویش نشسته است کنارش کسی که می‌گرید کسی که دست گرفته به روی پهلویش هزار مرتبه پرسیده‌ام ز خود که او کیست که این غریب، نهاده‌ست سر به زانویش کسی در آن طرف دشت‌ها نه معلوم است کجای حادثه افتاده است بازویش کسی که با لب خشک و ترک ترک شده‌اش نشسته تیر به زیر کمانِ ابرویش کسی‌ست وارث این دردها که چون کوه است عجب که کـوه ز ماتم، سپید شد مویش عجب که کوه شده چون نسیم سرگردان که عشق می‌کشد از هر طرف به هر سویش طلوع می‌کند اکنون به روی نیزه سـری به روی شانه‌ی طوفان رهاست گیسویش ✍ @navaye_asheghaan