#حضرت_رقیه_س_شهادت
سری غرق در خون، گلویی بریده
بمیرم سر تو چه رنجی کشیده
لبی سرخ و پرپر، لبی پاره پاره
چه مویی! پریشان، چه رنگی! پریده
چه بابای خوبی! ز عالم سری تو
کسی بهتر از تو، ندیده ندیده
نگاهت چو خورشید، گرم است و گیرا
که بر شام تارِ، دلِ من دمیده
رسیدی تو آخر، نه با پا، که با سر!
غم و شادیام آه در هم تنیده...
رخ دخترت مثلِ ماهی گرفته
قد دخترت چون هلالی خمیده
فدای سرت زخمهای تن من
که اشکم برای تو تنها چکیده
صدایم گرفته! دعایم گرفته
نفسهای من شد، بریده بریده...
شده محفل ما، «پدر_دختری» باز
کنار سرت دخترت آرمیده
✍ #فاطمه_معصومه_شریف
@navaye_asheghaan
.
#غزل
#امام_زمان
#طوفان_الاقصی
برایم کمی از فلسطین بگو
از اندوه نسل نخستین بگو
برای من از تلخی زندگی
برای من از مرگ شیرین بگو
از آن طفل و تابوت خیلی سبک
از این بغض و این داغ سنگین بگو
از آن نوعروس پر از آرزو
و جشنی که با خون شد آذین بگو
تو بهتر خبر داری از ماجرا
از آن مادر سخت غمگین بگو
از اندوه بی حد برایم بخوان
کمی از حکایات دیرین بگو
برای من از آل نحس یهود
برای من از آل یس بگو
بخوان آیه ی یطعمون الطعام
از ایتام، اسیران ،مساکین بگو
جهان شد فقیر و اسیر و یتیم
از آبادی و صلح و تسکین بگو
برای ظهورت دعا می کنم
دعا می کنم من تو آمین بگو
#فاطمه_معصومه_شریف✍
.@navaye_asheghaan
سر میگذارد آسمان بر آستانت
غرقیم در دریای لطف بیکرانت
محبوبتر از هر کسی نزد رسولی
آغوش او همواره میشد میزبانت
چون مادری دلسوز، مرهم مینشاندی
بر زخم او با دستهای مهربانت
نور پدر وقتی که شد خاموش دیگر،
تاریک شد، تاریکِ تاریک آسمانت
حق علی را غصب کردند و پس از آن
انداختند آتش به جان آشیانت
میسوختی در شعلههای کینههاشان
آه از دلت آه از دل آتشفشانت...
با دستهای بسته حیدر را که بردند
با چشم خود انگار دیدی رفت جانت
پشت سر حیدر خودت را میکشاندی
آه از تن مجروح و از اشک روانت
هجده بهار از عمر تو تنها گذشت آه
ناگاه دیدی میرسد فصل خزانت
پیچید در خانه برای آخرین بار
بوی تنور داغ و بوی عطر نانت
بانو تو حتی بعد از اینکه پر کشیدی
بودی به فکر کودکان نیمهجانت
بند کفن وا شد تو با مهری فراوان
آغوش وا کردی به روی کودکانت
آن کودکانی که پس از تو رنج دیدند
ای کاش پایان داشت اینجا داستانت
یا لااقل بانو نمیرفتی تو ای کاش
آن روز در گودال با قدّ کمانت
دیدی حسینت را که تنها و غریب است
دیدی که غرق خون شده اینک جوانت
با ناله تا گفتی بُنَیَّ عرش لرزید
عالم همه حیران شد از صبر و توانت
گفتی که آبت هم ندادند، آسمان سوخت
وقتی شنید این واژهها را از زبانت
✍: #فاطمه_معصومه_شریف
#حضرت_فاطمه #حضرت_زهرا #فاطمیه #شهادت_حضرت_فاطمه
@navaye_asheghaan
#اخلاقی_و_اندرز
#شب_سوم
دیگر بس است، بند نگاهِ جهان مباش
دل بستهی خوشآمدن این و آن مباش
تردیدها شبیه خوره میخورد تورا
ای دل! میان ورطهی شک و گمان مباش
ای نفس! مطمئن شو و برگرد سمت عشق
از خویش دل بکن! برو در بند جان مباش
یک یا علی بگو، برو در بین معرکه
از طعنههای تیر و کمان در امان مباش
صدبار روضه رفتی و فرقی نکردهای؟
پس در خیال معجزهای ناگهان مباش
هل من معین...، صدای حسین است همچنان
در انتظار توست! چنان کوفیان مباش
* *
از غم خمید قامت سرو سه سالهای
ای دل! به احترام رقیه جوان مباش
این قافله رسیده به بازار...، بگذریم
غم میخری اگر، پی سود و زیان مباش...
✍ #فاطمه_معصومه_شریف
@navaye_asheghaan