.
#امام_حسین
قامتت را چو قضا بهر شهادت آراست
با قضا گفت مشیّت، که قیامت برخاست
راستی شور قیامت ز قیامت خبریست
بنگرد زاهد کج بین اگر از دیدهء راست
خلق در ظلّ خودی محو و تو در ظلّ خدا
ماسوا در چه مقیمند و مقام تو کجاست؟!
هر طرف می نگرم روی دلم جانب توست
عارفم بیت خدا را که دلم قبله نماست
زنده در قبرِ دلِ ما بدنِ کشته ی توست
جان مائی و تو را قبرِ حقیقت دلِ ماست
دشمنت کُشت ولی نور تو خاموش نگشت
آری آن جلوه که فانی نشود نورِ خداست
بیرقِ سلطنت افتاد کیان را ز کیان
سلطنت، سلطنت توست که پاینده لواست
نه بقا کرد ستمگر ، نه بجا ماند ستم
ظالم از دست شد و پایهٔ مظلوم بجاست
زنده را زنده نخوانند که مرگ از پی اوست
بلکه زنده ست شهیدی که حیاتش ز قفاست
دولت آن یافت که در پای تو سَر داد، ولی
این قبا راست نه بر قامتِ هر بی سر و پاست
ما فقیریم و گدا بر سرِ کوی تو، ولی
پادشاه است فقیری که درین کوچه گداست
تو در اوّل سر و جان باختی اندر رهِ عشق
تا بدانند خلایق که فنا شرطِ بقاست
از خودی خواست خدا نقشِ تو را محو کند
زآنکه آن روی تو را آینه بر طلعت خواست
تا ندا کرد ولای تو در اقلیمِ الست
بهرِ لبیکِ ندایت دو جهان پر ز نداست
کشته شد عالمِ دهری چو تو در عالم دهر
دهر تا روز قیامت شبِ اندوه عزاست
در غمت اَعیُن و اشیا همه از منطقِ کُوْن
هر یکی مویه کنان بر دگری نوحه سراست
رفت بر عرشهٔ نی تا سرت ای عرشِ خدا
کرسی و لوح و قلم بهرِ عزای تو بپاست
منکسِف گشت چو خورشیدِ حقیقت به جمال
گر بگریند ز غم، دیدهء ذرّات رواست
پایمالی ز عبودیت و من در عجبم
که بدین حال هنوزت سرِ تسلیم و رضاست
گریه بر زخمِ تنت چون نکند چشمِ #فواد
ای شهِ کشته که بر زخمِ تنت ، گریه دواست
#فوآد_کرمانی✍
......................................................