2. ای کاش.mp3
زمان:
حجم:
2.37M
گلچین
#روضه_حضرت_زهرا
( سلام الله علیها )
#استاد_حیدرزاده
ای کاش من حسن را
با خود نبرده بودم
تا پیشِ چشمِ این طفل
سیلی نخورده بودم ...
شکست از ضرب سیلی ،
گوشواره
که شد با گوشواره
گوش پاره ...
#محفل_اشک_حرم_مطهر
10/2/1401
@navaye_asheghaan
3. دیدم که خصم.mp3
زمان:
حجم:
1.78M
#روضه_حضرت_زهرا
( سلام الله علیها )
#استاد_حیدرزاده
مادر مادر مادر ... الهی اگه مادر رو میزنند ، جلوی دخترش نزنند ، دختر به مادرش می نازه ، یه بیت آقای سازگار گفته ، غوغا کرده ، اونایی که دختر دارند میدونند ، جایی هم بخواهی دخترت رو ببری ، میگه اگه مادرم بیاد منم میام ، دختر از مادرش جدا نمیشه ، توو خونه ، خدا نکنه با خانومت نزاعت بشه ، حرفت بشه ، یه مقدار بلند با خانومت حرف بزنی ، دخترت یه جوری بهت نگاه میکنه ، با نگاهش میگه بابا چرا اینجوری با مادرم حرف میزنی ؟ ... قربون اون زینب پنج ساله ای برم که توو کوچه می دید دارند مادر رو میزنند ، بگم اون یه بیت رو ؟ آماده ای ؟ :
دیدم که خصمِ ستمکار
ریخت بر سرت
قدّم نمی رسید که خود را
« سپر کنم ... »
#شاعر_استاد_سازگار
#محفل_اشک_حرم_مطهر
10/2/1401
@navaye_asheghaan
5. کاشف الکرب.mp3
زمان:
حجم:
610.2K
#روضه_حضرت_زهرا
( سلام الله علیها )
#استاد_حیدرزاده
حضرت زهرا ( سلام الله علیها ) « کاشِفُ الْکَرْب » امیرالمومنین بود ، یعنی هر موقع مولا ، غم توو سینه اش بود ، می اومد توو خونه ، نگاه به فاطمه میکرد ، غمهاش برطرف می شد ، ... حاج علی انسانی یه بیت شعر داره :
هر چه بار
از دوش من برداشتی
عاقبت تابوت خود بگذاشتی
#شاعر_استاد_انسانی
بی بی با رفتنش ، غمی روی سینه حضرت علی گذاشت که روایت میگه : « هَاجَ بِهِ الْحُزْنُ » ... غم ، همه ی وجود امیرالمومنین رو گرفت ، دیگه نتونست ازکنار قبر بلند بشه ... وَ أَرْسَلَ دُمُوعَهُ عَلَى خَدَّيْه ...
#محفل_اشک_حرم_مطهر
10/2/1401
@navaye_asheghaan
4. و یطعمون الطعام.mp3
زمان:
حجم:
2.63M
#روضه_حضرت_زهرا
( سلام الله علیها )
#استاد_حیدرزاده
وَيُطْعِمُونَ الطَّعَامَ عَلَىٰ حُبِّهِ مِسْكِينًا وَيَتِيمًا وَأَسِيرًا ( سوره انسان ، آیه 8)
گر گدا کاهِل بود
هم تو کرامت میکنی
سائلت را از کرَم
غرق خجالت میکنی
#شاعر_قاسم_احمدی
#محفل_اشک_حرم_مطهر
10/2/1401
@navaye_asheghaan
6. من علیم.mp3
زمان:
حجم:
1.95M
گلچین
#روضه_حضرت_زهرا
( سلام الله علیها )
#استاد_حیدرزاده
من علیم ، که خدا
قبله نما ساخت مرا
جزخدا و نبی و فاطمه
نشناخت مرا ...
من که یکباره در از
قلعه ی خیبر کَنْدَم
داغِ زهرا ، به خدا
از نفَس انداخت مرا ...
#ژولیده_نیشابوری
#محفل_اشک_حرم_مطهر
11/2/1401
@navaye_asheghaan
7. سیلی گرفت.mp3
زمان:
حجم:
1.84M
گلچین
#روضه_حضرت_زهرا
( سلام الله علیها )
#استاد_حیدرزاده
سیلی گرفت
قدرت بینایی مرا
دیوار میکند کمکم
راه میروم ...
« وَ سِلاَحُهُ الْبُکَاءُ » مگه من غیر از اشک ، چیز دیگه ای دارم ؟ ... این #اشک سرمایه است ، مال اینجا هم نیست ، سرچشمه اش حوض کوثره ، هر چقدر از اونجا سهم داشته باشی در چشمات جاری میشه ، گناهاتو میشوره و مقام میگیری ...
بی نگاهِ کرَم تو،
دلِ هرعاشق را
گریه وناله و
سوزِ غم وحالش ندهند
#محفل_اشک_حرم_مطهر
11/2/1401
@navaye_asheghaan
11. در کودکی.mp3
زمان:
حجم:
4.02M
#روضه_حضرت_زهرا
( سلام الله علیها )
#استاد_حیدرزاده
در کودکی لرزاند به هم
پیکرِ مارا ...
#محفل_اشک_حرم_مطهر
30/2/1402
@navaye_asheghaan
#روضه_حضرت_زهرا
( سلام الله علیها )
#استاد_حیدرزاده
در کودکی لرزاند به هم
پیکرِ مارا
در پیشِ چشم ما زدند
مادر مارا
مادر نفَس زنان
به پشتِ در بود
اشکِ خجالت بر رخِ پدر بود
اصلا کسی پرسیده ، چرا امیرالمومنین را صدا نزد ؟ چرا گفت فضَه تو بیا ... معمولا برای زن اگه مشکلی توو خونه پیش بیاد ، اول مردش رو صدا میزنه ، ... بزار رازش رو برات بگم ، آخه به علی قول داده بود ، یاعلی صبر میکنم ، اون روزی که از مسجد برگشت ، دید امیرالمومنین نشسته ، زانو توو بغل گرفته ، گفت « یَا ابْنَ اَبِی طَالِب ، اشْتَمَلْتَ شَمْلَةَ الْجَنِین » چرا مثل طفلی که توی رحم مادره نشستی ؟ زانوتو توی بغلت گرفتی ؟ مگه تو علی یِ خیبر نیستی ؟ علی شمشیرِ بُرانت چی شد ؟ علی از جا بلند شد ، فرمود فاطمه جان ، علی همون علی یِ ، تا شمشیرش رو برداشت و میخواست از درِ خونه بیرون بیاد ، صدای موذن بلند شد ، الله اکبر ، ... حضرت روشو کرد جانب بی بی ، ... فاطمه جان میخواهی این صدا بالای ماذنه باقی بمونه ؟ بله یا علی ... فرمود فاطمه جان باید صبر کنی ، اینجا مادرِسیدا ، سرش رو پائین انداخت ، ... چشم یاعلی صبر میکنم ... قربونِ صبر مظلومانه ات برم مادر ، دیگه سیلیش زدند به علی نگفت ، بین در و دیوار پهلوش رو شکستند ، علی رو صدا نزد ، توو کوچه های می زدنش ، نگفت علی کمکم کن
دلم بهرِ علی میسوخت
چون قُنفذ مرا میزد
نگاهِ دردناکش
بیشتر میداد آزارم
#شاعر_استاد_سازگار
#محفل_اشک_حرم_مطهر
30/2/1402
@navaye_asheghaan
2. حضرت اباالفضل ع.mp3
زمان:
حجم:
8.23M
#هشت_شوال
#روضه_حضرت_اباالفضل
#زمزمه_حضرت_اباالفضل
( علیه السلام )
#استاد_حیدرزاده
فدای اون حسینی که ...
#محفل_اشک_حرم_مطهر
16/2/1401
@navaye_asheghaan
#هشت_شوال
#روضه_حضرت_اباالفضل
#زمزمه_حضرت_اباالفضل
( علیه السلام )
#استاد_حیدرزاده
فدای اون حسینی که ، وقتی رسید کنار بدنِ بی دستِ علَمدارش ... اِی ی ی ... بریم کربلا :
باور نمیکنم
دستت جدا شده
سقایِ من چرا
فرقِت دوتا شده ؟
تورو به حقِ حیدرِکرّار
پاشو علَم رو از زمین بردار
تا بچه هام نرَن سرِ بازار
#عباسم
اگه پاشی ، علی نمی میره
علی نمیمیره ، علی نمیمیره
رقیه هم ، بهانه میگیره
بهانه میگیره ، بهانه میگیره
( آخ بمیرم ، عباس ...)
جوابِ زینبو ،
خودت پاشو بِده
از دَمِ خیمه ها
به اینجا زُل زده ...
خیلی سخت بود ، من نمیتونم توصیف کنم ، وقتی رسید کنار بدنِ بی دست اباالفضل ، یه جمله گفت ، جمله ش خیلی جگر می سوزونه ، صدا زد امان از غریبی ، ...حسییین ... جمله حضرت این بود ، توو مقتل آوردند : تا دست های بُریده را دید ، تا فرق شکافته را دید ، صدا زد « واضَیْعَتا » امان از غریبی ، ... غریبی ، غریبی ، غریبی ...
بعد تو میزنند
دستاشونو طناب
زینبو می بَرند ...
{ توو مجلس شراب }
( خجالت میکِشم آقا بگم ... چه کردند با عمه جانتون توو مجلس یزید ؟ )
طناب و دستِ بچه ها ،
« ای وای ، ای وای »
خنده ی شمرِ بی حیا
« ای وای ، ای وای »
سرِ منو طشتِ طلا
« ای وای ، ای وای »
#شاعر_حامد_شریف
#سجاد_شرفخانی
برادر ، داغِ تو کُشتم ،
شکست از مرگ تو پُشتم
که میدانم دگر
از خاکِ صحرا برنمیخیزی
#شاعر_استاد_موید
تیرو کمان عشق را
هرکه ندیده ، گو ببین
پشتِ خمیده ی مرا
قدّ کِشیده ی تو را
#شاعر_فروغی_بسطامی
هرجوری بود میخواست بدن را بیاره خیمه ، همه تلاشش را کرد ابی عبدالله بدن را بیاره خیمه ، اما توو روایت هست ، تا آقا اباالفضل متوجه شد ، گفت داداش داری چه کار میکنی ؟ فرمود عباسم میخوام بدنتو ببرم به خیمه ها ... قسمت داد ، گفت داداش ، تو را به جدّت رسولُ الله (ص) ، بدنم را نبر به خیمه ... چرا عباسم بدنت رانبرم ؟ ... فرمود آخه من از سکینه خجالت میکِشم ، من به بچه ها وعده ی آب دادم ...
گفتم که آب را
ببرَم خیمه ها نشد
شرمنده ام
بگو به خدا ، بچه ها نشد
( این یه بیت نیاز به تفسیر داره که همیشه جلو پای امام حسین بلند میشد ، ادب میکرد ، جلوتر از امام حسین راه نمیرفت ، پشت سرِ امام حسین بود ، سیدی و مولایی ، ... ادب ، خدای ادب بود آقا اباالفضل العباس ... اما نمیدونم هرچی امام حسین صداش میزد ، دیگه بلند نمیشد ... )
آقا ببخش من همه جایم
شکسته است
تو آمدی ، به پایت ،
اباالفضل پا نشد ...
#شاعر_محمد_ناصری
یا كاشِفَ الْكَرْبِ عَنْ وَجْهِ الْحُسَیْنِ اِكْشِفْ كَرْبى بِحَقِ اَخْیكَ الْحُسَیْنِ » ( اي برطرف کننده غم و اندوه از روي حسين ، بحق برادرت حسين ، اندوه و مشکل من را برطرف کن ) ... صَلَّى اللَّهُ عَلَیْکَ یا اباالفضلِ العباس ... صَلَّى اللَّهُ عَلَیْکَ یَا أَبَا عَبْدِ اللَّه ...
#محفل_اشک_حرم_مطهر
16/2/1401
@navaye_asheghaan
1. سقای دشت کربلا.mp3
زمان:
حجم:
2.29M
#زمزمه_حضرت_اباالفضل
( علیه السلام )
#استاد_حیدرزاده
سقای دشت کربلا
اباالفضل اباالفضل اباالفضل
سالار دست از تن جدا
اباالفضل اباالفضل اباالفضل
آبی رسان بر خیمه ها
اباالفضل اباالفضل اباالفضل
( عباس پاشو ، علی اصغرم تشنه است ، عباس پاشو سکینه تشنه است ... )
آبی رسان بر خیمه ها
اباالفضل اباالفضل اباالفضل
گر نشد آب مُیسّر گردد
گو عمو خود به حرم برگردد
( بابا آب نمیخوام ،
آب نمیخوام ... )
دیگر به خیمه ، عمو نداریم
عمو نداریم عمو نداریم
از تشنه کامی ، جان می سپاریم
جان میسپاریم ، جان میسپاریم
#محفل_اشک_حرم_مطهر
5/2/1401
@navaye_asheghaan
2. ای مشک مریز.mp3
زمان:
حجم:
4.47M
#زمزمه_حضرت_اباالفضل
( علیه السلام )
#استاد_حیدرزاده
ای مَشک نریز آبرویم
بر باد مَده ، تو آرزویم
سیراب زِ آب خوشگواری
از اهل حرم ، خبر نداری
#شاعرمحمدحسین_صادقی
ای ساقیِ دلاورم
تو برگی و باغ و برَم
از چه به خون نشستی ؟ 2
کمتر بزن
بازوی خود را بر زمین
شرمنده ام کردی
گُلِ اُمُ البنین
( این یه بیتش ،
با دلت بازی میکنه ... )
برخیزو با
چشمانِ خون آلودِ خود
رَختِ اسیری
بر تنِ زینب ببین
( تا نام اسیری میآد ، دلت میلرزه ، ... زینب ...)
ای زورِ بازویِ حسین
سرت به زانوی حسین
حرفی بزن علَمدار 2
( تعبیر ناقص من اینه ، ابی عبدالله التماس میکرد ، جواب حسین را بده ، حسین غریبه )
ای زورِ بازویِ حسین
سرت به زانوی حسین
حرفی بزن علَمدار 2
ساقی لبِ عطشانِ تو ،
زدآتشم
بعداز تو طعم بی کسی
را میچشم
(« برگو چه سازم ، با دو چشمان رباب ؟ » بگو جواب رباب را چی بدهم ؟ )
برگو چه سازم
با دو چشمان رباب
وقتی عمودِ
خیمه ات را میکِشم
( حالا دستت را بیار بالا )
سقای من « وای وای » تکرار
#محفل_اشک_حرم_مطهر
5/2/1401
@navaye_asheghaan