eitaa logo
کانال نوای عاشقان
15.1هزار دنبال‌کننده
3.7هزار عکس
1.3هزار ویدیو
364 فایل
﷽ 📚کاملترین مرجع اشعار برای مداحان 📑کپی مطالب با ذکر منبع موجب رضایت اهل‌بیت می‌باشد. 📩شاعران گرامی اگرتمایل به همکاری داشته باشید میتوانید،با بنده؛️مرتبط بشوید 🌻༎شرائط |تـبادلات @h_salehi6
مشاهده در ایتا
دانلود
. بالای بام از دور می‌بینم از اولین غم تا به آخر را در اشک‌هایم کاش می‌دیدی این صحنه‌های گریه‌آور را از دور می‌بینم که می‌آیی اهل و عیالت حالشان خوب است دارد رباب از ذوق می‌خندد دید اولین دندان اصغر را سجاده‌ات را پهن کرد و گفت «بابا رقیه دوستت دارد» چادر نمازش را سرش کردی اکبر که گفت الله‌اکبر را دارد سکینه آب می‌نوشد اصحاب و اهل خیمه‌گاهت هم سیراب‌ها بعدش دعا کردند در لشکرت سقای لشکر را دور سرت هر لحظه می‌گردد پروانه‌ی شمع وجود تو می‌بینم اشک شوق زینب را تا سیر می‌بیند برادر را این دلخوشی‌ها را نگیر از خود با آمدن در سرزمینی شوم از خیر کوفه بگذر و برگرد از اهل خیمه دور کن شر را اینجا بهارش هم زمستان است از ساقه می‌بُرّند گل‌ها را برگرد، این مردم تبر دارند بر پیکرِ خود حفظ کن سر را دلشوره می‌آید سراغ من با دیدن چشمِ حرامی‌ها حالا که می‌آیی نیاور پس همراه خود ناموس حیدر را 🔸شاعر: ______________________
. دوباره آمده ام ، بنده ای گنهکارم... تمامِ آبرویم را به تو بدهکارم... قبول کن عملم را ، بضاعتم این است قبول دارم همیشه وبال و سَربارم... ببین نشسته ام حالا کنارِ سفره ی عشق شبیهِ ابر ، برای حسین میبارم... حسین یارِ من است و منم غلامِ حسین خوشا به حالِ منی که حسین شد یارم قسم به خونِ گلوی حسین ، یا اللّٰه! ببخش معصیتم را ، ببخش رفتارم اگر حسین نباشد ، کجا رَوَد دلِ من؟ که بی وجودِ گل فاطمه ، گرفتارم میان روضه دلم میرود همان جا که ، دو دست بر کمرش گفت : «ای علمدارم... بلند شو که سکینه عجیب مضطرب است بلند شو نفسم ، ای همه کس و کارم بلند شو ، کمرم تیر میکشد عباس... ببین که خنده کنان ، میدهند آزارم! صدای خواهرم از خیمه میرسد بَر گوش که ناله میزند: عباس... میر و سردارم» پوریا باقری ..................................... آخر نشد شبیه شهیدان دعا کنم با ناله های خویش دلت را رضا کنم احرام بسته اَت نشدم مثل حاجیان دل را چگونه با آشنا کنم ای کاش مَحرم جَبَل الرحمه اَت شوم تا در رکاب آیم و در خون شنا کنم چیست روز گرفتاری شماست کاش ای غریب درد شما را دوا کنم یک عمر از عطای تو حاجت روا شدم روزی رسد که حاجتتان را روا کنم آخر گدای سامره مَرد خدا شود یعنی به جای غیر ، شما را صدا کنم آقا منم غلام سیاه سپاه تو ناقابل است جان من ، اما فدا کنم آنانکه بر علیه تو شمشیر بسته اَند با اذن تو سر از تن آنها جدا کنم هرگاه تو اجازه دهی می زنم به خط کز مشرکین برائت خود بر ملا کنم عمری است ، من که گریه کنِ بی کفن شدم حیف است بهر خود کفنی دست و پا کنم با روضه های قافله دل های خسته را ارباب اگر اراده کند ، کربلا کنم 🔸شاعر: .................... لب باز می کند غزل این بار با حسین دارد به لب سروده ی زیبای یا حسین با چشم دل به سمت حرم می کند نگاه داده به او اجازه ی تا کربلا حسین می خواهد این سروده شود گرد راه دوست شاید کند به لطف بر آن اعتنا حسین از آب و از عطش ننویسد که دیده است جان داده است بر سر ادرک اخا حسین در این سروده، راه رسیده به روشنی داده به دست شاعرش آیینه را حسین از بیت بعد شعر عطش نوش می شود او را اگر دگر ننماید رها حسین خط می خورد ز مصرع بعدی سروده گو چون می زند تمام بشر را صلا حسین آیینه صحیفه ی زهرا که باز شد با آن صحیفه کرد حرم را بنا حسین از سر گذشته است و به دل ها گرفته جای بوده برای اهل نظر آشنا حسین گاهی نشست بر سر دوش رسول نور گاهی گرفت جا به حریم کسا حسین تنها نه نور عرش برین بود، در زمین شد نور چشم سلسله ی انبیا حسین پیمانه الست به دستش گرفته بود می زد مدام جرعه ی قالوا بلی حسین صلح حسن زمینه ی خوبی به دست داد با مجبتی(ع) رسید به این نینوا حسین ایثار جان و هستی و فرزند عاشقی است عشق است این که کرد خودش را فدا حسبن می برد اکبر از همگی دل که دل برید از این جوان آیت حسن القضا حسین تیغ دعای حضرت سجاد تیز شد وقتی به نیزه داد سر والضحی حسین افشاند ذره های وجودش به خاک تف این گونه کرد حضرت حق را رضا حسین می سوخت شرحه شرحه و از آب می گذشت لب بر نداشت از لب جام بلا حسین سر داد و درس داد و هدف را درست دید بود آشنا به راه خود از ابتدا حسین در عصرگاه روز دهم قطعه قطعه خواند تصنیف عشقبازی و سعی و صفا حسین با واژه های شسته شنیدم یکی نوشت خود می دهد به‌ قبه جواب دعا حسین زینب درست دید جمیل و جمال دوست چون داده بود آینه ها را جلا حسین با این ردیف شعر به باران نشسته است امضا زده به پای همین روضه ها حسین 🔸شاعر: ................... . هواى وصل تو ما را کشانده تا اینجا کریم شهر گدا را کشیده تا اینجا ز بسکه دست گرفتى همین بزرگى تو گداى بى سر و پا را کشیده تا اینجا همینکه گفت گنهکار یا کریم العفو دل شکسته خدا را کشیده تا اینجا شمیم پیرهن یوسف اید از عرفات صداى روضه شما را کشیده تا اینجا یقین کنم که تا دسته ها به راه افتاد نواى ما شهدا را کشیده تا اینجا حسین گفتن ما مسلمیه هر سال نسیم کرب و بلا را کشید تا اینجا صداى پاى محرم به گوش مى آید حسین قافله ها را کشیده تا اینجا بنى گفتن یک مادرى شب جمعه چقدر اهل بکا را کشیده تا اینجا سخن ز موى پریشان زینب کبرى امام صاحب عزا را کشیده تا اینجا به یار نیزه سوارش به گریه زینب گفت کمند زلف تو ما را کشیده تا اینجا ز روى بام کسى ناله زد حسین ببخش که نامه هام شما را کشیده تا اینجا عزیز من نگرانم دلم چه بى تاب است دگر زمانۀ آوارگى ارباب است 🔸شاعر: