eitaa logo
کانال نوای عاشقان
15.1هزار دنبال‌کننده
3.7هزار عکس
1.3هزار ویدیو
365 فایل
﷽ 📚کاملترین مرجع اشعار برای مداحان 📑کپی مطالب با ذکر منبع موجب رضایت اهل‌بیت می‌باشد. 📩شاعران گرامی اگرتمایل به همکاری داشته باشید میتوانید،با بنده؛️مرتبط بشوید 🌻༎شرائط |تـبادلات @h_salehi6
مشاهده در ایتا
دانلود
ما که حالا چنين زمين گيريم روزگاري در آسمان بوديم پر پروازمان که وا مي شد مي پريديم و بي نشان بوديم خوب بوديم و خوب مي ديديم پاک بوديم و پاک مي رفتيم متديّن بدون بار گناه زير خروار خاک مي رفتيم همه در زير سايه ي قرآن همه مشغول زندگي بوديم لحظه هاي جواني خود را در مناجات و بندگي بوديم بر سر شانه هايمان هر شب کيسه هاي کريم مي برديم نان افطار سفره هامان را از براي يتيم مي برديم لقمه ناني که بود مي خورديم کي به فکر غذاي فردا بود اهل از خود گذشتگي بوديم دلمان دل نبود دريا بود هر شب جمعه کنج خانه مان سر سجاده ي دعا بوديم با همان ذکر السلام عليک زائر صحن کربلا بوديم هر کجا خيمه مي زديم با خود کوله بار اميد مي برديم شاد بوديم از اينکه هر لحظه روي شانه شهيد مي برديم ناگهان بين ناگهاني ها پاي شيطان به خانه ها وا شد عطر سجاده هايمان هم رفت جبرئيل از کنارمان پا شد ناگهان بين ناگهاني ها باد آمد بهارمان را برد بوي پرواز رفت و همراهش بوي آغوش يارمان را برد کم کم از ذکر حق که دور شديم روزي آسمان مان کم شد مي دويديم از پي دنيا ولي از سفره نانمان کم شد کاروان رفت و عده اي رفتند عده اي بين چاه افتادند عده اي در مسير خود ماندند عده اي بين راه افتادند عده اي رفته و شهيد شدند عده اي بي بها عزيز شدند عده اي تا خدا سفر کردند عده اي هم اسير ميز شدند از دل زندگي ما بوي عمر بي استفاده مي آيد از سر سفره هاي ما حالا بوي خمس نداده مي آيد اي شهيدان راه عشق و وفا خوش به حال شما و بال شما پيش ارباب ياد ما هستيد؟ منم و غبطه ي وصال شما بايد اين روزهاي پاييزي يک نفر با بهار برگردد از براي نجات اين دنيا وارث ذولفقار برگردد با هزاران اميد مي گويم آفتابا امام ما برگرد يا ابالغوث يا اباصالح جان زهرا تو را خدا برگرد
. اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم - شهادت سلام الله علیها سر ُو کارم اگرچه با اشک است روزگارم کنارتان خوب است بهتر از این نمی شود ارباب زندگی در جوارتان خوب است زندگی با شما چه شیرین است هر کجا بیرق است صحنِ خداست خودتان گفته اید هر جا که... روضه ای خوانده ایم کرب و بلاست حرفِ دلتنگیِ حرم آمد آمدم تا که سیر گریه کنم گوشه یِ صحنتان نشستم با... ذکرِ نِعمَ الامیر گریه کنم روضه یِ امشبِ حرم سخت است اوّلِ روضه کنجِ گودال است دست و پا می زدی و خواهر دید بی سبب تب نکرده... بدحال است تو نفس می زدی نفسهایش... شد بریده... بریده... واویلا لگد آمد زبانِ شاعر لال شمر... مَقتل رسیده واویلا آخرین لحظه هایِ عمرِ تو ابتدایِ عزایِ زینب بود پیشِ چشمش غروب زیرِ سم... تنِ صد چاک نامرتّب بود این یکی از تنَت عبا کَنده آن یکی برده است پیراهن ساربانی بریده انگشتت بینِ نامحرمان... خدایا... من !!! همه یِ عمر بوده رویِ سرم عَلَمِ غیرتِ علمدارم با خودم فکر می کنم... آری معجری بر رویِ سرم دارم !!! پابرهنه کشیده اند مرا پایِ سر بینِ کوچه و بازار باورت می شود که سیلی زد به گُلت پیرمردِ مَردم دار هر کسی ضربه ای به تو زده بود طعنه ای هم به خواهرت می زد هر نگهبان که می رسید از راه لگدی هم به دخترت می زد همه یِ روضه یک طرف امّا وای از بزمِ شام و هلهله ها پیشِ چشمِ ربابه می دادند صِله ها را به شمر و حرمله ها دیدنِ لرزِ کودکان سخت است لبِ قاری و خیزران... سخت است روضه یِ عمّه جان و نامحرم العجل... صاحب الزّمان سخت است
. از کودکی غلام سر کویتان شدم با فخر گفته ام که مسلمان احمدم من پیرو تو هستم و فرمانبر تو ام پس رو سفید پیش خداوند سرمدم امروز میکنند جسارت به ساحتت مشتی زبان نفهم و روانی و عقده ای فهمیده اند ،حقی و انکار میکنند با دین خویش زهره ز دشمن تو برده ای پیغمبر عطوفت و رحمت ، رسول عشق ای جلوه های ذات خدا در تو منعکس توهین نموده است سگی ، بر شما ولی... دریا مگر ز پوزه سگ میشود نجس؟! والله گر که امت تو متحد شوند نابود میشود همه کاخ دشمنان اما شده است امت تو فرقه فرقه و... مشتی شدند جیره خور‌ سفره سگان روزی جواب این همه توهین ، میدهد مهدی ، زمان رجعتش از ، تیغ ذوالفقار آن روز ، روز شادی امت بود یقین میگردد این خزان زمان ، عاقبت بهار تا آخرش به پای تو میمانم ای رسول حتی اگر سرم بشود در رهت فدا گر تکه تکه گردم و سوزانده گر شوم واللهِ من نمیشوم از درگهت جدا سروده از شاعر و مداح اهلبیت(ع): (زائر) آبان ماه ۱۳۹۹ ربیع الاول۱۴۴۲ اکتبر2020 سوزِقلم✍ .
. دوری و دوستی بس است آقا من‌ پر از غصه و پر از دردم فرج تو نیامده  از بس ... روز و شب دائماً گنه کردم کاش میمردم از خجالت ، وای چقَدَر سنگ دل شدم آقا یک نگاهی به من نما تا که ... بازگردد دلم به سوی شما چقَدَر بی وفا شدم ، هیهات نمکِ سفره ی تو را خوردم وَ نمکدان شکستم و دائم با گناهان تو را چه آزُردم من همیشه وَبالتان هستم دادم آزارتان ... ولی بخرم آدمم کن ، مرا به همراهت یک شب جمعه کربلا ببرم تو کریمی و من گدای تو ام رد نکن دستم و بده نانی من ندارم امید غیر از تو مورم و حضرت سلیمانی تو چرا گریه میکنی ای عشق؟ این ... منم که گنه شده کارم تهمت و غیبت و سه نقطه دگر نامه ای غرق معصیت دارم خسته و دلشکسته آمده ام نامه ام هم که پر ز عصیان است کوچکم ... ؛ از قدیم میگفتند... اینکه بخشیدن از بزرگان است به فدایت جهان و مردم آن زود برگرد ای نگار همه شیعه دارد ز غصه میمیرد ای امیدِ دلِ فَِکارِ همه آسمان دلم چه بارانی است! خسته از مردمان این شهرم ای رفیق قدیمی ام آقا با همه غیر حضرتت قهرم وارثِ ذوالفقارِ تیزِ علی منجیِ عالَمی امامِ زمان ای نهان گشته از دو چشم همه از پسِ پرده رُخ نِما تو عَیان ای سُلَیمان آسمان و زمین مثل مور آمدم به درگاهت حاجتم را روا بکن ای عشق جان به قربان حِشمت و جاهَت من غلامی ز نوکران تو ام أَنتَ نِعمَ الاَمیر یا مهدی جان پهلو شکسته ، جان علی دستِ من را بگیر یا مهدی شعر من تُحفه ای است ناقابل گرچه ناچیز و کم بُوَد اما منتی بر سرم‌ گذار ای دوست هدیه ام را قبول کن آقا [][][][][][][][] سروده از شاعر و مداح اهلبیت(ع): (زائر) ربیع الاول ۱۴۴۲ سوزِقلم✍ .
. سر سجاده ات که می آیی راه معراج عاشقان باز است هر نخ از ریشه های چادرتو آسمانی برای پرواز است مهر و امضای حاجت عالم در دعای دل شکسته ی توست مادرانه ترین نوازش ها توی دستان پینه بسته ی توست از سر معجر تو ای بانو آیه های حجاب میریزد از همان چادرت که وصله زدی در محل آفتاب میریزد مثل خورشید.... نه فراتر از آن چشم هستی است روشن از نورت دائما رشد میکنم چون گل پای این اشکها من از نورت این یتیم فقیر مسکین را سرپناهی نبوده غیر از تو تا به بن بست خورده ام مادر هیچ راهی نبوده غیر از تو مادران درد هم اگر دارند با همان حال غرق لبخندند هرکه شد غصه دار قصه ی خویش مادران غصه دار فرزندند ای که اشک عزای تو بوده است مایه ی سربلندی و شرفم من که نالایقم برایم باز مادری کن اگرچه ناخلفم با همان خاک هم ملوکانه است چادر تو اگر چه غرق رفو است روز محشر که روز بی کسی است رشته ی چادر تو واعتصمو است شک ندارم حجاب بی بدلت قبله ی پاکی است بی بی جان خاکها بر سر زمین از چه چادرت خاکی است بی بی جان؟ چادرت خاکی است بی زحمت اول روضه چادری بتکان با تکان دادن همین چادر گرد غم را به پلکها بنشان من بمیرم برایت آن دم که کند وکم رنگ شد نفسهایت غرق غم آه میکشم گویا پشت در تنگ شد نفسهایت در نمیخواست سر به تو بزند لگدی ناگهان نثارش شد روی لولا عقب عقب چرخید دلش از غصه غرق آتش شد در نمیخواست شعله ور باشد بلکه میخواست مهربان باشد میخ میخواست غنچه ات ای گل پای دیوار در امان باشد در لگد خوردو میخ را آورد تا بهشت تو لاله گون باشد از همان لحظه تا ابد باید دل تاریخ غرق خون باشد حیرتم کشت بین کوچه چرا آسمان بر زمین نمیافتاد تو اگر بر زمین نمیخوردی شاهی از صدر زین نمیافتاد ✍ ..................................................................
. از تو میگویم و نمیگویم از تو میخوانم و نمیخوانم میکنم اعتراف بر اینکه چیزی از رتبه ات نمیدانم (ما عَرَفناکَ حقَّ مَعرِفَتِک) من نفهمیده ام مقامِ تورا عقل در درک تو بُوَد عاجِز نه بَشَر خوانَمَت نه اینکه خدا واژه هایم نمیکند وصفت قلمم در تَحَیُّرَت مانده تو که هستی که حضرت جبریل... لافَتی در ثَنایِ تو خوانده؟ شهر علم است حضرت محمود(ص) باب علمی و منطقی حیدر به همان مصحفی که بر نِی رفت که تو قرآن ناطقی حیدر در میان تمامِ مُدَّعیان مردِ میدانِ دین تویی آقا اولی گر که لام و دوم الف به خدا که تویی ، تو نونِ لَنا گر نبودی هَلاک میشد آن... دومیِ حرامزاده یقین نه فقط دومی ، به جانِ خودت نیست میشد زمان و کل زمین اَشهَدُ اَنَّکَ وَلیُّ الله اَشهَدُ اَنَّکَ وصی بِالحَقّ قید و بندی ندارد این جمله که تو هستی فقط شَهِ مطلق آبروی دو عالمی آقا کعبه از مقدمت شرف دارد و زمین فخر میکند بر این... که به روی خودش نجف دارد تو منزه زِ هر بدی هستی و خدا بر همین بود آگاه پاک و بی عیب گشته ای طبقِ... آیه ی اِنَّما یُریدُ الله سَاَلَ سائِلٌ بُوَد مدرک که تویی خطِ قرمزِ الله هرکه باشد مُحِبِّ تو خوشبخت هرکه شد دشمنت بُوَد گمراه به چهل منزلی تو در یک شب جبرئیل است مات و مبهوتت و تمام جهان خلاصه شده گوشه ای از نگین یاقوتت افتخارم فقط همین باشد که شدم ریزه خوارِ خوانِ شما تا نجف هست و هست مَشّایه چه نیازی بُوَد به سعی و صفا چه شود گر بپرسد از من آن... وارث ذوالفقار و دلجویم که چطور است بردن نامت؟ و من اَحلی مِنَ العَسَل گویم ! من که از دور عاشقت شدم (یونسم) لیک مثل آن قَرَنی دوست دارم زمان مرگم را چون که گفتی فَمَن یَمُت یَرَنی سروده از شاعر و مداح اهلبیت(علیهم السلام) :   (یونس) .................................................
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم چهارپاره سالروز تخریب بقیع و روضه‌ی‌ِ امام حسن مجتبی علیه السلام دیروز میانِ کوچه امروز بقیع این غربت و غم‌هایِ تو بی‌پایان است دیروز غمِ سیلی و رویِ نیلی امروز حرم خاکی و سرگردان است آقایِ غریب و بی‌کسِ خاکِ بقیع حتّی غمِ کوچه مانعِ صبرت نیست آهسته بگویم دلِ زهرا خون است یک شمع و چراغ هم رویِ قبرت نیست یک روز میانِ کوچه‌ای تنگ کسی.... با ضربه‌یِ سیلی بدنت لرزانده حالا تویی و حریمِ خاکی اِی وای در صحن خودِ فاطمه روضه خوانده اِی وای خدایِ من حسن وای حسن در قلبِ گلم غصّه و غم جا دارد او دیده چه آمد به سرم در کوچه او حکمِ عصایِ دستِ زهرا دارد دیروز جگر سوخته و پاره شده تیر و تن و تابوت و کفن و خونین بود امروز کسی که صحنِ او ویران کرد می‌گفت خرابی‌اَش به نفعِ دین بود بازیچه‌یِ دنیا شده دین واویلا سهم حسن و حسین و زینب شد درد اِی منتقمِ غصّه‌یِ زهرا مهدی جانِ حسن و حسین و زینب برگرد حسین_ایمانی @navaye_asheghaan
السلام ای فدایی اسلام بنده ی پاک ومهربان خدا یاوربی مثال پیغمبر (ص) ای ملقب به سیدالشهدا ع مردغیرت مدار شهرحجاز تو در اعراب پهلوان بودی بعد پیغمبر و علی، حمزه درشجاعت یل یلان بودی در تمامی جنگهای نبی ای عموی رشید پیغمبر(ص) هیچ کس جرات نبرد نداشت تا که بودی امیر آن لشکر من چه گویم نبی تو راخوانده ای عموجانِ فاعل الخیرات ای فدایی راه حق حمزه اسدالله کاشف الکربات دشمنانت همه به میدان ها متواری ز آن رشادت تو دین احمد اگرکه پا برجاست شده مرهون آن حمایت تو بین صحرا چو دوره ات کردند از روی کینه وجفا زدنت عده ای گرگ درپس میدان بی محابا و بی هوازدنت آن غلام سیاه سفیانی سینه ات را چه بی هوا بشکافت جگرت را که شرحه شرحه نمود بدنت رابه زیر پا انداخت خوب شد در میان آن مقتل مادر خویش را صدا نزدی بدنت غرق تیغ و نیزه نشد پیش خواهر تو دست و پا نزدی @navaye_asheghaan
. سلام الله علیها ماه ذی القعده و دلم امشب میلِ پرواز تا خدا دارد می روم سمت مقصدی روشن از مسیری که نور می بارد ماهِ احساس و شور این ماه است ماهِ فیض و سرور و مهمانی گاه حال و هوای قم داریم گاه شوقِ شبِ خراسانی یک دهه با کریمه مأنوسیم یک دهه با رئوف هم کاسه غرق لطف و کرامتِ عشقیم دائماً با زيارت خاصه اول ماه را روایت کن با احادیث و شعر و منظومه اهل قم را بشارتی باید.. مژده مژده رسیده معصومه شب میلاد دختر موسی آسمان هم دلش هوایی بود دامن نجمه غرق نور شده خاک از انوار او طلایی بود شد مدینه پر از شعف امشب تو بگو باز کوثر آورده ست نام او فاطمه ست پس حتما نجمه زهرای دیگر آورده ست با وقار و متین و عالمه است ارث زینب به او رسیده، بَلی.. در روایت نوشته اند او را راوی قصه ی غدیرِ علی هر که آورده نامه و حاجت.. ..پیش او، بی جواب و رَد نشده گفته موسی فدای او پدرش چون جوابش نمی شود نشده دختر و خواهر امام است این نورِ چشمی و عمه ی سادات مدح او بر نیامده از ما مدح او آمده به هر آیات آمد و آمد و رسید به قم از گل اَشکش آب قم شد شور قم نه ایران گرفت نور از او.. با حضورش درونِ بیت النور به چه صحن و چه مرقدی دارد به چه ایوان طلای زیبایی رو به رویش علی علی گویم یادِ ایوانْ طلای مولایی دورِ او پُر زِ عالِم و عابد دورِ او چون ستاره می بارد هر که رفته به صحن آئینه گفته که عطر حیدری دارد نام او فاطمه ست حق دارم شعر خود را سوی نجف بکشم تا بگیرم برات از خانوم باید اینجا دوباره صف بکشم ما همیشه رسیده ایم اینجا تا زِ دختر به مادرش برسیم قم شده شهر عش آل رسول تا به زهرای اطهرش برسیم می رسد کار ما به آنجا که تا دخیل ضریح او باشیم یا که در پای پنجره فولاد یادِ مشهد به گفتگو باشیم ما گدایان دختر موسی ما گدایان دست سلطانیم نه به ذی القعده و صفر، اصلاً کل سال عاشق رضا جانیم از کریمه کرامتی داریم از رئوف عرض حاجتی خواهیم ما از این خواهر و برادر هم اربعین یک زیارتی خواهیم قم به حاجات خود رسیده ولی می روم مشهدِ امام رضا تا که امضا کند امام رئوف جان معصومه، برگِ کرببلا .... یک دهه از کرامت و احسان اذنِ دو ماهِ نوکری خواهم دست من را رسان به ماهِ حسین غیر از این حاجتی نمی خواهم ملتمس بر نگاهِ معصومه ملتمس بر نگاهِ سلطانم شاعرم شاعرِ قم و مشهد بی عبا هم براش میخوانم . @navaye_asheghaan
. رمضان سر زد از دیار خدا بی خود از خویش گشته باور من بس که زیباست حال هر سحرش رحمتش باز شد برابر من می خورم غصه از نبودن یار تاگشودم به چشم، مصحف عشق گفتگوها ز آیه ها برخاست کلمات خدا غزل خوانند انتظار از میانشان پیداست بلکه پیدا کنم نشانیِ دوست روزها روزه ها به شوق حضور با لب خشک تا دم دیدار یک به یک می روند پیوسته سَر شود روزهای فصل بهار از نسیمم خبر نیامد باز رمضان است کوچه کوچۀ شهر خانه هامان شده خدا آباد بوی حلوای سفرۀ افطار می تراود به لحظۀ میعاد انتظاراست قوت سفرۀ من نان داغی گرفتم از نانوا که شود داغ لحظه لحظۀ من لقمه ای را که بر دهان بُردم تازه آغاز شد بهانۀ من سرِ افطار روضه ها دارم سفرۀ اول است حاج قاسم هست پهلوی ربنای ما دم افطار، خنده های او شد قبولی هر دعای ما خواستم مثل او شوم سرباز حال خوبی ست حال من گویا مشک چشمم به علقمه رفته تاشود پر ز اشک با تعجیل سوی عباس، فاطمه رفته شد مهیا ظهور جانانم باید از کربلا بگویم تا گل نرجس به سوی ما آیی؟ ازبیابان نینوا گویم به گلستان روضه تا آیی؟ تا دم مرگ روضه می خوانم ماه میهمانی است از اول با ابوحمزه می شوم همراه دست در دست او شوم بلکه برسد تا خود خدا یک آه فَرَجت را به ناله می خواهم ✍ . @navaye_asheghaan
. مرثیه شهادت امام صادق علیه السلام دل دوباره به غم فرو رفته یادِ غم های حضرت صادق می نویسم من از غمِ آقا می نویسم چنان دلِ عاشق با غم و رنج و آه می گویم از همه سر شکستگی هایش از رئیس و مؤسس مکتب از غم پَر شکستگی هایش نه ضریحی به روی قبرش هست نه حرم در مدینه اش دارد او که شاگرد پروری می کرد غصه و غم به سينه اش دارد باید از حال بی قراری گفت باید از ناله های او بنوشت باید از زهر و سوزش جگرش باید از غصه مو به مو بنوشت شاید از بی کَسیش باید گفت مثل حیدر میان کوچه ی تار آن زمانی که بی عبا و رِدا پشت مرکب دویده او بسیار وای من شایدم زِ بزم شراب یا که از طعنه های دشمن ها یا که زآن حرفا که می گفتند در اِزای سلامِ آن آقا... وای من شاید از شراره کین که به جانش فِتاده دشمن او که دلش را به تاب اَفکنده پُر زِ خاک و شراره شد تن او یا که از بچه هاش باید گفت که غمین و چه دل شکسته شدند زانوی غم بغل گرفته همه، گوشه‌ی خانه زار و خسته شدند گر چه آتش به خانه اش اُفتاد گر چه شد موسفید شهرِ غریب کِی ولی دخترش اسارت رفت؟ کِی شده قتل او فجیع و عجیب می نویسم که او کفن شده است می نویسم که پیکرش شد خاک کِی شده جسم او به طرزِ قفا؟ کِی شده پیکرش به خنجر چاک؟ نوحه خوانِ حسین بود اما.. بدنش چون حسین پاره نبود گفت نوحوا علی الحسینِ شهید زخمِ او کمتر از ستاره نبود نوحه خوانِ حسین بود اما.. رأس او روی نیزه ها نشده دستِ آخر غروب خواهر او از اسیرانِ کربلا نشده . @navaye_asheghaan