مناجات با امام زمان (ع)
آخر بگو چه چاره کنم با غم فراق
آهی ز حسرت است فقط همدم فراق
با گریه کردن این دلم آرام می شود
یعنی که اشک بود فقط مرهم فراق
موی سپید تحفۀ هجران دلبر است
یک عمر می شود سپری یک دم فراق
حالِ دلم چو زلف تو پیچیده در هم است
خسته شدم از این همه پیچ و خم فراق
گفتم که چیست خونِ جگر گفت عاشقی
اشک دل است در سحر ماتم فراق
رنگ سیاه بیرق چشم انتظار هاست
کعبه شده نمایشی از پرچم فراق
ای حاجی همیشه بیابان نشین بیا
بنشین شبی کنار من و زمزم فراق
هجران به دام رنج و بلا می کِشد مرا
آخر فراق کرببلا می کُشد مرا
مناجات با امام زمان (ع)
برات وصل امضاء میشد ای کاش
گره از کار دل وا میشد ای کاش
برای دیدنت ای حضرت اشک
دو چشمانم چو دریا میشد ای کاش
سحرگاهی به یمن مقدم تو
سرای ما مصفا میشد ای کاش
وجود زخمی و آلوده ی من
به پیش پای تو پا میشد ای کاش
دل غمدیده و پر درد ما هم
به دست تو مداوا میشد ای کاش
میان زمره ی چشم انتظاران
ز زحمت نام ما جا میشد ای کاش
دل آوارهام در زیر پایت
شبیه خاک صحرا میشد ای کاش
مسیر وصل ما هم چو شهیدان
به سوی آسمان ها میشد ای کاش
دم آخر تن صد پاره ی ما
غبار راه زهرا میشد ای کاش
دل نامحرم ما محرم آن
غریبیهای مولا میشد ای کاش
پس از چنیدن و چند صد سال گریه
دگر دستان او وا می شد ای کاش
به برق ذولفقاری خاک خورده
غرور شیعه معنا میشد ای کاش
مزار مخفی یاس مدینه
به دستان تو پیدا می شد ای کاش
غرور چادر خاکی کجایی
عزیز فاطمه پس کی میایی
مناجات با امام زمان (ع)
برای دیدن روی تو ناله ها دارم
خوشم اگر چه غریبم ولی تو را دارم
تمام سوز دل من ز ناله های شماست
ز درد هجر تو سوز ی در این صدا دارم
گدائی در این خانه آبروی من است
به نام توست اگر ذره ای بها دارم
به نامۀ عملم نیست جز گناه گناه...
ولی به وقت سخن کوهی ادعا دارم
الا امیر سحر ای مسافر صحرا
امید وصل تو را بین هر دعا دارم
به کام خویش چشیدم غم جدایی را
نشان رحمتی از یار آشنا دارم
مرا میان قنوت سحر مَبر از یاد
که احتیاج شدیدی بر این دعا دارم
به آه نیمه شب تو قسم عنایت توست
اگر زبان مناجات با خدا دارم
بیا و نامه اعمالِ من مرور نکن
که بر جبین عرق شرم از شما دارم
بدست خود بده خرج زیارت ما را
هوای بوسه ای از خاک کربلا دارم
#مرثیه_حضرت_ام_کلثوم
ام کلثوم گل نسترن فاطمه است
کیست او سرو رسای چمن فاطمه است
کیست اونور جهانتاب جلال و جبروت
کیست او دخترگل پیروهن فاطمه است
اوست آئینه ی مرعات جمال وجبروت
کیست او روح علی در بدن فاطمه است
چونکه محبوبه و منظومه ی حسن است به جهان
ام کلثوم گل انجمن فاطمه است
اوست بر خاتم انگشت سلیمان وفا
چونکه ارزنده عقیق یمن فاطمه است
ام کلثومی و تکبیر تو از بانک علیست
کیست اکسیر گل نسترن فاطمه است
از که آموخته است حجب و حیا ومعرفت
کیست شاگرد کلاس سخن فاطمه است
ام کلثوم زسوز سحر ش لاله دمید
کیست او طوطی ، شکر شکن فاطمه است
کیست او بانوئی اندر حرم قرب و عفاف
کیست او واقف سر و علن فاطمه است
مثل ومانندندارد به جهان وهستی
شاهد تشت جگر بر حسن فاطمه است
کیستی او عمه ي سادات جهان است فقط
تا ابد محرم بیت الحزن فاطمه است
ام کلثوم شده شاهده مظلومی گل
کیست او ناظر غسل و کفن فاطمه است
ام کلثوم به ( مجنون) نظری لطف نمود
چونکه او گوهر ،گردون ثمن فاطمه است
📕شاعر..آرمین غلامی
(مجنون کرمانشاهی)
روضه ام کلثوم وگریز به کربلا
همه اینا رو خانم با یه مکافاتی زیرِ یه خیمۀ نیم سوخته جمع کرد .. آمار گرفت دید یکی از بچه ها کمه .. سریع تو این صحرا داره میگرده .. چه خبر شده ؟! یکی از بچه ها گم شده .. ام کلثوم اومد خواهر جان میخوای بریم با هم دنبالش بگردیم ؟! .. انقدر گشتم پیداش نکردم .. صدا زد من میدونم کجا رفته .. دیدم تو این صحرا داره صدا میزنه اَبَا .. یه ظرف آبم برداشته بود داشت دنبالِ باباش میگشت .. حتماً رفته گودال .. تا اومدن تو گودال دیدن این بچه خودشُ انداخته رو بدنِ بی سرِ بابا ...
بچه رو بلند کردن ، چی جوری این بدنُ پیدا کردی ؟! تو این تاریکی ها چی جوری پیدا کردی گودال رو ؟! گفت عمه جان انقد دلم هوایِ بابامُ کرد .. آخه دیدم لحظه هایِ آخرش هی میگه جیگرم میسوزه ..
تو این صحرا هی صدا میزدم اَبا اَبا اَبا؛ دیدم از یه گودالی از یه سمتی صدایی داره میاد؛ این صدا به گوشم آشناست، این صدا صدای بابامه؛ هی داره میگه اِلَیَّ ...
سر بریدن ، آخرِ کارِ حرامیها نبود
قاتلت بعد از سرت دست از تن تو بر نداشت
هیچکس را رد نکردی از درِ احسان خود
پیکرت پیراهن و انگشتت انگشتر نداشت
غارتم کردند ، اما چادرم از سر نرفت
پس غلط گفتند اینکه خواهرت معجر نداشت
حنجرت را بوسهای دادم بهجایِ صورتت
خواهرت ای بی سرِ من ! چارهای دیگر نداشت
این بدنُ بلند کرد به سمت آسمان .. ای خدا این قربانی رو از ما قبول کن؛ از زینبت قبول کن ... همه ایستادن دارن نگاه میکنن این خواهر میخواد با بدن داداشش چه کنه ..
دیدن پیکر رو زمین گذاشت . گفت داداش کجا رو برای بوسهی زینب گذاشتن؟! هرجا رو نگاه میکنم پُرِ زخمه .. هیچ جایِ بوسهای برای زینبت نذاشتن ...
خواهم که بوسهات زنم اما نمیشود
جایی برای بوسه که پیدا نمیشود
دوست و دشمن دارن نگاه میکنن ، یهو دیدن زینب خم شد .. این لبا رو گذاشت به این رگهایِ بُریده ..
تا لبها رو برداشت این لبها پُرِ خون شد .. دیگه از یاد زینب نمیره بوسهای که با این لبهام به حنجرت زدم داداش ، داداش ....
ای حسین ....
بامداحی
#آرمین_غلامی
#مجنون_ڪرمانشاهی
#برای_دیگران_بفرستید
#مرثیه_حضرت_ام_کلثوم
داده ای بال و پرم حضرت کلثوم مدد
خُنَکای جگر م حضرت کلثوم مدد
به تلافی همه شب نام توشد ورد لبم
ذکر خیر سحر م حضرت کلثوم مدد
در پی قبر تو ای دخترزهرا وعلی
این دل در به در م حضرت کلثوم مدد
کوری چشم هر آنکس که جسارت به تو کرد
اسم تو بال و پرم حضرت کلثوم مدد
کار با خلق نداریم، سگ کوی توایم
سایه ات روی سر م حضرت کلثوم مدد
دخترفاطمه ای و مادر ما شده ای
به عطایت نظر م حضرت کلثوم مدد
به جهان نام شما ورد زبانم شده است
نور چشمان ترم حضرت کلثوم مدد
سود این است که حساس به نامت باشیم
بی خیال ضرر م حضرت کلثوم مدد
-آرمین غلامی (مجنون کرمانشاهی)
29 جمادی الثانی
وفات حضرت ام کلثوم(سلام الله علیها)
حضرت ام کلثوم چهار ماه پس از بازگشت از کربلا به مدینه از دنیا رفتند. پدرشان مولی الموحدین امیرالمومنین(سلام الله علیه) و مادرشان حضرت صدیقه طاهره فاطمه زهرا (سلام الله علیها)میباشد.
صاحب ریاحین الشریعه به نقل از اعیان الشیعه میفرماید:
امیرالمومنین(سلام الله علیه) آن مخدره را به عون بن جعفر طیار (سلام الله علیه)تزویج نمودند.
آنچه در مورد ازدواج ام کلثوم(سلام الله علیها) با غیر از عون بن جعفر نقل شده از بافته های مخالفین است. آن حضرت در واقعه جانسوز کربلا حضور داشتند و بعد از شهادت امام حسین (سلام الله علیه)و اهل بیت و اصحابشان ، در کنار خواهرشان حضرت زینب (سلام الله علیها)از بانوان و یتیمان محافظت مینمود.اشعار آن حضرت در فراق برادر در کربلا مشهور و جانسوز است.
پس از عاشورا که بانوان به اسارت کوفه و شام رفتند،خطبه آن حضرت در کوفه و مجلس ابن زیاد،اشعار آن حضرت در قادسیه و قنسرین ،اثر دعای آن حضرت در سیبور و بعلبک ،کلمات آن جناب با شمر هنگام ورود به دروازه شام، مرثیه های حضرتش در اربعین و مراجعت به مدینه، دلالت بر عظمت و شجاعت و صبر آن مخدره دارد.
سرانجام بعد از چهار ماه از ورود به مدینه با دلی پر از غم و اندوه در مصائب کربلا،بالاخص شهادت سید الشهداء(سلام الله علیه) رحلت شهادت گونه نمود و در مدینه منوره دفن شد. به قولی رحلت آن حضرت در 21 ماه جمادی الثانی بوده است.(وقایع الشهور ص 110)
#محقق
#آرمین_غلامی
#مجنون_ڪرمانشاهی
#برای_دیگران_بفرستید
#مرثیه_ی_حضرت_ام_کلثوم_س_ در #بازگشت_به_مدینه
حضرت ام کلثوم (س) در حالى که همراه کاروان کربلا عازم شهر مدینه گردید
میگریست و این اشعار را میخواند:
مدینةِ جدِّنا لا تَقبَلینا
فَبِالحَسَراتِ وَ الاَحزانِ جینا
اى مدینه جد ما! نپذیر ما را، که ما با حسرت و اندوه ها بازگشتیم؛
الا فَاخبِر رَسُولَ اللهِ عَنّا
بِانّا قَد فُجِعنا فی اَبینا
ای مدینه! از جانب ما به رسول خدا(ص) خبر بده، که ما در مصیبت فقدان پدرمان، دردمند و اندوهبار شدیم؛
خَرجنا مِنکَ بالاَهلینَ جمعا
رَجعنا لا رِجالَ وَ لا بَنینا
از تو با همه خویشان بیرون رفته، و چون بازگشتیم نه مردان و نه کودکانى با ماست؛
و کُنّا فِی الخُروجِ بِجَمعِ شَملٍ
رَجَعنا حاسِرینَ مُسلِبینا
در هنگام خروج جمع ما کامل بود و اکنون در بازگشت برهنه و غارت شدهایم؛
و کُنّا فى اَمانِ اللهِ جَهرا
رَجَعنا بِالقَطیعَةِ خائِفینا
در ظاهر در امان خدا بودیم و اکنون که بازگشتیم هنوز بر ستم ظالمان و بریدن پیمانشان بیمناک هستیم؛
و مَولانَا الحُسَینُ لَنا اَنیسٌ
رَجَعنا و الحُسَینُ بِهِ رَهینا
انیس ما مولایمان حسین بود، و چون آمدیم حسین را در کربلا گرو گذاردیم؛
فَنَحنُ الضّائعاتُ بِلا کَفیلٍ
و نَحنُ النّائِحاتُ عَلى اَخینا
مائیم که سرگردان و بدون کفیل شدیم، مائیم که بر برادر خود نوحه کردیم؛
و نَحنُ السّائراتُ عَلَى المَطایا
نَشالُ عَلَى الجَمالِ المُبغِضینا؟
و مائیم که بر شتران حمل شدیم، و ما را بر شتران درشت خوى سوار کردند؛
و نَحنُ بَناتُ یس و طه
و نَحنُ الباکیاتُ عَلى اَبینا
ما دختران یاسین و طاهائیم، و مائیم که در سوگ پدر خود گریستیم؛
وَ نَحنُ الطّاهِراتُ بِلا خِفاء
و نَحنُ المُخلِصونَ المُصطَفونا
پاکان بدون خفاء مائیم، و مخلصان و برگزیدگان مائیم؛
و نحنُ الصّابراتُ عَلَى البلایا
و نحنُ الصّادقون النّاصِحُونا
ما بردباران بر بلا هستیم، و ما راستگویان ناصحیم؛
الا یا جَدِّنا بَلَغتَ عِدانا
مُناها وَ اشتَفىِ الاعداءُ فینا
اى جد ما! دشمنان ما به آرزویشان رسیدند، و تشفى یافتند به سبب قتل ما؛
لَقَد هَتکُوا النّساءَ و حَمَّلُوها
عَلى الاَقتابِ قَهراً اَجمَعِینا
«حرمت زنان را هتک نمودند و تمام آنها را به اجبار بر جحاز بی روپوش شتران حمل کردند»
📚 الدمعة الساکبه
📚 نفس المهموم
📚 سوگنامه آل محمد(ص)
_محقق_
#آرمین_غلامی
#مجنون_ڪرمانشاهی
#برای_دیگران_بفرستید
49166_13971213190321_425700.mp3
425.7K
 حضرت امّ کلثوم سلام الله علیها -(امّ کلثومم و ،جان شده بر لبم)امّ کلثومم و ،جان شده بر لبم
هر زمان هر کجا،یاورِ زینبم
میدهم جان و دلم،غصه دارِ کربلاست
اشک من نوحه گرِ،ماهِ روی نیزه هاست
آه و واویلا حسین...
بستر احتضار،بزم سوگ و عزاست
قاتل جان من،روضهٔ کربلاست
پیش چشمانم شده،محشر کبریٰ به پا
تا ثریّا میرود،نالهٔ واغربتا
آه و واویلا حسین...
میرَوَد تا ابد،اشک غم از دو عین
کِی زِ یادم رود،تشنگیِ حسین
عصر عاشورای خون،در هجوم فتنه ها
زنده بود و قاتِلَش،سر زِ او کرده جدا
آه و واویلا حسین...
49227_13971214173319_702915.mp3
702.9K
شور ، هروله بي بي ام كلثوم صلوات الله عليها -(اين شبها بارونم)اين شبها بارونم
واسه بي بي ميخونم
بخدا كه مديونم
مجنونم
بي بي جان دريابم
اي خواهر اربابم
عمريه كه بي تابم
مهتابم
وقف عَلَمِ بي بيِ بدنم
نوكرِ تموم نوكرا منم
عاقبتِ خيرِ من همينه كه
پاي علمِ حسين و حسنم
پاي بي بي تا هميشه ميمونم
اينقده كه بين روضه بميرم
دختر عليه خواهر حسين
تا ابد ازش روزيمو ميگيرم
يا ام كلثوم
حيدره سر تا پا
ميون چشم اعدا
ميكنه تو شام غوغا
اي جانم
تو چشماش الماسه
عطر وجودش ياسه
خودش يه پا عباسه
اي جانم
زلزله ميشه با نيمه ي نگاش
خواهر اباالفضله بي بيِ ما
كُن فيكونه يه خطبه ي بي بي
دختر عليه شاه لافتىٰ
هر گِره اي داري بگو به بي بي
دختر علي خدايي ميكنه
كربلا بگير كه بي بي
❣﷽❣
⚫️ #روضه_حضرت_ام_کلثوم_س
⚫️ #حجت_الاسلام_شحیطاط
●━━━━━━───────
⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻
رونق گرفت از غم تو زندگانی ام
اربابِ با وفا به کجا می کشانیم
*ماه رجب داره میاد، دنبالِ یه بهونه بودم بیام برات گریه کنم .. ایام وفاتِ شهادت گونۀ خواهر بزرگوارتون حضرت اُم کلثوم(س) .. کاش میشد ما هم مثه این خانم از غصه جان میدادیم ..*
وقتی که پیر شوم کیف میکنم
چون خرج روضه بود تمام جوانیم
خواب و خوراک و زندگی ام گرفته است
حتی خیال اینکه بخواهی برانی ام
*ما که خیلی وقته کربلا نرفتیم .. اگه روضه ام نمی اومدیم که بیچاره میشدیم دیگه ..*
زهرای مرضیه به سرم دست میکشد
وقتی سیاه لشگرِ روضه بدانی ام
شرمنده ام گناه مرا از تو دور کرد
شرمنده ام حسین که من از شما نی ام
بر سینه میزنم که مطهر کنی مرا
مشغول گرد گیری و خانه تکانی ام
ما را نمیخرد کسی جز تو یا حسین
مبهوت ازین بزرگی و این مهربانی ام
*واقعا زندگی چه لذتی داشت اگر اشک بر ابی عبدالله نبود! اصلاً دنیای بدون کربلا چه لذتی داره .. میشه یه ماه رجب ما رو حرمت مهمان کنی ..الْحَمْدُ لِلّٰهِ الَّذِى أَشْهَدَنا مَشْهَدَ أَوْلِيائِهِ فِى رَجَبٍ*
هر روز تا غروب به همین فکر میکنم
امسال هم پیاده حرم می رسانی ام
خستگیه راه و دوست دارم
زیارتِ ماهُ و دوست دارم
پیرهن سیاهُ و دوست دارم
بی تو آقا غم دارم، یه زیارت کم دارم ..
*امشب اومدیم گریه کنیم برا یه خانمی که مثه خواهر جانش زینب کبری تازیانه خورده، سرِ رو نیزه دیده .. خیلی مظلومه .. بگو بی بی جان فاطمیه رفت، رجب اومد .. نکنه دستِ خالی برم .. میخوایم شبای قدر بیایم .. علی علی بگیم و برا غربتش گریه کنیم ..*
هرچند از خورشیدها کم مینویسیم
حالا ولی با اشک نم نم می نویسیم
با اسم بی بی اسم اعظم مینویسیم
آری ز بانوی محرم مینویسیم
در دادگاه عشق محکومیم صد شکر
از نوکران ام کلثومیم صد شکر
زهرا و احمد بود علیِ مرتضی بود
ام المصائب بود و هم ام البکاء بود
سر تا به پا مستغرق ذات خدا بود
پشت ولی الله وقت فتنه ها بود
چادر زِ جنس غیرت زهرا به سر کرد
با خطبه هایش شام را زیر و زبر کرد
آیات قرآن است سرتاسر کلامش
جبرئیل سر خم میکند از احترامش
عقل ضعیف ما کجا درکِ مقامش
دارد تفاوت با همه نوعِ قیامش
گمنام شد اما کرامت تام دارد
تا به ابد حق گردنه اسلام دارد
به مردی این زن، زمانه زن ندیده
اوج جلالش را زمین قطعا ندیده
مثلش کسی در مرثیه خواندن ندیده
یک روزِ خوش در زندگی اصلا ندیده
یادش نرفته روضۀ بیت الولا را
میخ و زمین افتادن خیرالانسا را
هم کربلا رفتهست هم گودال رفته
هم به کنارِ پیکری پامال رفته
هم مثله زینب سوخته از حال رفته
هم ذوالجناح آمد به استقبال رفته
شلاق در هم کرد حال پیکرش را
بردند دزدان وقت غارت زیورش را
بسته به هم بودند زن ها بین کوفه
خیلی کتک خوردند اما بین کوفه
دائم به راه افتاد دعوا بین کوفه
هی پخش میکردند خرما بین کوفه
همراه زینب کوچه ها را فتح میکرد
برداشت پرده از رخ کوفی نامرد
در شام اصلاً قامتش مثلِ کمان بود
آنقدر لاغر بود دیگر ناتوان بود
آوارۀ هر کوچه و بی آشیان بود
راهی به سوی مجلس نامحرمان بود
چه روضه هایی قسمت بانوی دین شد
بالا نشین آسمان ویران نشین شد ..
شاعر: سید پوریا هاشمی
هر چی برا حضرت زینب شنیدی اینجا هم تصور کن .. این خانم همه اینها رو دیده .. گفت داداش:
باورت می شد ببینی خواهرت را یک زمان
دست بسته، مو پریشان، مو کنان، مویه کنان
باورت می شد ببینی دختر خورشید را
کوچه کوچه در کنار سایۀ نامحرمان
نه لبی مانده برای تو نه جای سالمی
من که گفتم این همه بالای نی قرآن نخوان
ای تمامی غرور من فدای غیرتت
لطف کن این مرد شامی را از این مجلس بران
این قدر قرآن مخوان این چوب ها نامحرمند
شب بیا ویرانه هرچه خواستی قرآن بخوان
شاعر: #علی_اکبر_لطیفیان
تو کس و کارِ منی شمر جلودارِ من است
صدا زد میخواید این کاروان رو ببرید تو شام باشه،لااقل از یه جای خلوت ببر آخه ما خانواده حیاییم.. خدا لعنتش کنه گفت حالا که اینجوریه از یه جای شلوغ تر میبرمتون.. با سنگ میزدن:
بابا قرآن میخونه،سنگا به اون لب میخوره
هر کدوم خطا میره به عمه زینب میخوره
غریب کشتنت؛
بی یار و بی حبیب کشتنت
آقا خیلی عجیب کشتنت
ده اسب نانجیب کشتنت
┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈