#مناجات_با_خدا
#حضرت_زینب_س_مصائب
#حضرت_زینب_س_شهادت
رسیده نوکر عاصی و روسیاه عقیله
رسیده با طمع بخشش از اله عقیله
به هر دری زدم و عبد سر به راه نبودم
مرا بخر که شوم عبد سر به راه عقیله
گناه و معصیت از چشم پُر گناه می افتد
اگر به دل برسد لطف یک نگاه عقیله
مرا خلاص کن از جایگاه آتش دوزخ
قسم به حرمت والا و جایگاه عقیله
خوشا به حال شهیدان جان فدایی زینب
خوشا به غیرت شیرانِ در سپاه عقیله
به یاد قلب سلیم مدافعان شهیدش
سلام می کنم امشب به بارگاه عقیله
به روز حشر که مُهر سکوت بر لب خلق است
حسین، ذکر لب ماست در پناه عقیله
**
نگو به مقتل ارباب، قتلگاه حسینی
که قتلگاه حسین است و قتلگاه عقیله
چه شد که این همه کعبِ سنان به پیکر او خورد؟!
مگر نبود کفیلش، نبود ماه عقیله؟!
اگرچه سنگ به پیشانی اش زدند ولی باز
ندید چشم کسی عجز و اشک و آه عقیله
شاعر: #محمدجواد_شیرازی
@navaye_asheghaan
#حضرت_زینب_س_مصائب
#حضرت_زینب_س_شهادت
آن بانویی که داشت نورش جلوه ی رب
آن بانویی که بود نامش زینتِ أب
آن بانویی که جلوه بخشیده به مکتب
در بستری بی سایه بان می سوخت در تب
ای روزگار پست، بد کردی به زینب
با صبرِ زهرایی حماسه آفریده
یک زن چگونه این همه غربت چشیده؟!
بی بی چه زجری بین نامحرم کشیده
در ازدحام دشمنانش شد معذب
ای روزگار پست، بد کردی به زینب
آن قدر بر دستش، نشانِ ریسمان دید
آن قدر داغ و روضه های بی کران دید
آن قدر در جسم عزیزانش، سنان دید
بر کعبه ی داغ و رزایا شد ملقب
ای روزگار پست، بد کردی به زینب
ای وای از داغِ چهل منزل اسیری
در شام، شرمنده شدن با سر به زیری
آیا شده با آستینت رو بگیری؟!
در شام و کوفه قامت او شد مورّب
ای روزگار پست، بد کردی به زینب
بزم شراب و زینب و چشمان پرخون
بودند آن جا کاش زیر چرخ گردون
یا زینبیون یا سپاه فاطمیون
بودند آن جا کاش یارانی مقرب
ای روزگار پست، بد کردی به زینب
دارد بساط گریه بر ارباب هر روز
یک سال و نیم آشفته و بی تاب هر روز
هم ناله می شد با رباب و آب هر روز
یاد حسینش، تشنه خوابیده است هر شب
ای روزگار پست، بد کردی به زینب
می دید در گودال غرق خون، تنش را
می دید با چشمان تر، جان کندنش را
می دید، دشمن می کِشد پیراهنش را
می دید جسمش می رود در زیر مرکب
ای روزگار پست، بد کردی به زینب
یاد حسین تشنه اش، وقت اجل کرد
یاد نظاره کردنش از روی تل کرد
پیراهن خونی دلبر را بغل کرد
جانش رسید از داغِ آن لب تشنه، بر لب
ای روزگار پست، بد کردی به زینب
شاعر: #محمدجواد_شیرازی
@navaye_asheghaan
#حضرت_زینب_س_شهادت
هردم به آخرین سخنت گریه میکنم
یاد غروب و زخم تنت گریه میکنم
یکدم بیا ببین که فتادم زپا حسین
دائم به غصه ومحنت گریه میکنم
پیراهنت به سینه گرفتم بیا ببین
بر خون روی پیرهنت گریه میکنم
یادم نمی رود که چه دیدم به قتلگاه
با یاد دست و پا زدنت گریه میکنم
در زیر آفتابم و یاد تن توأم
از طرز زیر و رو شدنت گریه میکنم
شد بوریا کفن به تن نعل خورده ات
هر لحظه من،بر آن کفنت گریه میکنم
کی میرود،زخاطر من مجلس شراب
بر چوب دشمن و دهنت گریه میکنم
شاعر: #محمود_اسدی
@navaye_asheghaan
#امام_زمان_عج_مناجات
#حضرت_زینب_س_شهادت
حالا که حرف، حرف بهار است و یار نیست
پس هرچه هست بعد زمستان بهار نیست
نامش هزار و چارصد و چندمین عزاست
عیدی که بی تو میرسد و شرمسار نیست
خوشبخت آنکه خانهٔ دل را تکانده است
بر فرش خانهٔ دل من جز غبار نیست
هرچند بهتر است نیایی به شهر ما
اینجا دلی برای شما بیقرار نیست
نام تو بر لب من در دل هوای غیر
این راه و رسم عاشقی و انتظار نیست
در کربلا نفس زدهایم و برای ما
دیگر هوای هیچ کجا سازگار نیست
اندازه تمام جهان گریه میکنی
روضه به هر بهانه اگر برقرار نیست
**
زینب عزای پنج تن آل کبریاست
بدبخت آنکه در غم او سوگوار نیست
آنقدر گریه کرد برای برادرش
هر کس که دید گفت دگر ماندگار نیست
شاعر: #محمدعلي_بياباني
@navaye_asheghaan
#حضرت_زینب_س_مدح_و_مصائب
#حضرت_زینب_س_شهادت
نام زینب میبرم شعرم پریشان میشود
نام زینب میبرم این ابر باران میشود
نامِ زینب بردم و دریا مودب ایستاد
باز اقیانوس نا آرام طوفان میشود
چادرش قدری بتابد آب میگردد زمین
روزها در سایهاش خورشید پنهان میشود
در دعا میایستد محراب حیرت میکند
از مناجات شبش سلمان مسلمان میشود
در مدینه سالها زهرا صدایش میکنند
وقت تفسیرش خود جبریل دربان میشود
خم نشد زانوی عباسش بجز در پای او
تا به محمل میرود اکبر شُتربان میشود
یک قدم خانم بیاید کوفه میپیچد بهم
یک قدم بیبی بکوبد شام ویران میشود
واژههایش خطبه شد نهج البلاغه جمع شد
خطبه نه تیغ علی انگار عریان میشود
کیست این؟زهرا علی؟شایدحسن شاید حسین
حق بده آئینه از این اوج حیران میشود
**
بادهایِ کربلا خاکسترش را پس دهید
نیزهداران سایبانِ بسترش را پس دهید
لحظههای آخرش چشمش به این درخُشک شد
تیرهایِ حرمله آب آورش را پس دهید
خوب شد پیراهنی دارد گذارد بر دلش
گفت از بس یادگار مادرش را پس دهید
آه خیلی پیش او جایِ رقیه خالی است
میشود ای شامیان نیلوفرش را پس دهید
پیشِ او میگفت دختر_مرد شامی میزدش
لااقل انگشترش انگشترش را پس دهید
این طرف او داد میزد آن طرف با او رباب
نیزههای بی مُروت حنجرش را پس دهید
آفتاب و نیزه و سنگ است... چیزی مانده است؟
کاشکی میشد بگوید اصغرش را پس دهید
ساعتی در دستتان اُفتاد دندانش شکست
خیزران در دستها دیگر سرش را پس دهید
شاعر: #حسن_لطفی
@navaye_asheghaan
#حضرت_زینب_س_شهادت
گوشه ی خانه ی خود جای به بستر دارد
مثل زهرا شده و دست روی سر دارد
دختر فاطمه و حیدر کرار است این
عفت فاطمه و هیبت حیدر دارد
زینت حیدر و پیغامبر کرببلاست
این که در جان خود اوصاف پیمبر دارد
گریه گریه همه ی بستر او تر شده است
مثل یک لاله ی مجنون، دل پرپر دارد
لحظه لحظه همه ی خاطره ها در ذهنش
یادی از پر زدن سوره ی کوثر دارد
گُر گرفته بدنش، در تب و تاب است تنش
یاد دیوار و دری روضه ی مادر دارد
همه ی عمر به دل عشق حسینی پرورد
به لبش ذکر حسین تا دم آخر دارد
ظرف یک سال غم کرببلا پیرش کرد
قامتش تا شده، درد کمر و سر دارد
بدنش را طرف سایه نیارید فقط
سینه ای داغ تر از داغ برادر دارد
به روی سینه ی او پیرهن خونین اش
زیر لب زمزمه ی روضه ی حنجر دارد
زیر لب زمزمه می کرد: خدایا... نزنید
«این هلال سر نی آمده دختر دارد»
دختران علی و فاطمه در بازارند
صورتش سوخته زینب... غم معجر دارد
شاعر: #وحید_محمدی
@navaye_asheghaan
#حضرت_زینب_س_مصائب
#حضرت_زینب_س_شهادت
همیشه غرقِ غمم نقلِ این دقایق نیست
که حال و روزِ من آن حال و روز سابق نیست
من آن صنوبر خشکم که شعله ور شده ام
از آنچه فکر کنی بی تو پیر تر شده ام
نصیب من شده این قامتی که خم شده است
ز گریه نور دو چشمم چقدر کم شده است
مدینه بی تو برایم همیشه تاریک است
گمان کنم که زمان وصال نزدیک است
به خانه غصّۀ هجده شهید آوردم
سرِ شکسته و موی سپید آوردم
ز دست گریۀ ما اهل شهر خسته شدند
چقدر زینب و ام البنین شکسته شدند
هوای نوحه سرایی گرفته ایم حسین
چقدر روضه دوتایی گرفته ایم حسین
چقدر ما دو نفر مستمع شدیم و رباب
برای ما دو نفر خواند روضۀ غمِ آب
هنوز حرفِ نگفته زیاد دارم من
هنوز کرببلا را به یاد دارم من
هنوز در تبِ داغِ خیام میسوزم
هنوز گریۀ بر توست کارِ هر روزم
هنوز ملتهب از بودنم به بزمِ مِی ام
هنوز در شوکِ دیدارِ تو به روی نِی ام
هنوز هر طرفی ظرف آب می بینم
مدینه را به سرِ خود خراب می بینم
هنوز جان به لبِ نعل و استخوان توأم
هنوز گریه کنِ زخم خیزران توأم
هنوز جسم علی اکبرت به یادم هست
هنوز تشنگیِ اصغرت به یادم هست
نوشته روی دلم روضۀ مُفَصَّلِ تو
فضای سینۀ من شد کتابِ مقتل تو
قسم به تربتِ پنهان و خاکیِ مادر
مدینه بی تو به دردم نمی خورد دیگر
منی که آینۀ غصه های ساداتم
دوباره راهیِ پس کوچه های شاماتم
زِ قبرِ طفل تو باید غبار گیرم من
کنار قبر سه ساله ، قرار گیرم من
شاعر: #مهدی_مقیمی
@navaye_asheghaan
#حضرت_زینب_س_شهادت
گریه کردم روضه ی سخت تو را یک سال و نیم
زهر شد در کام من آب و غذا یک سال و نیم
در شگفتم ، من که با تو زنده بودم روز و شب ...
زنده ماندم بی وجودِ تو چرا یک سال و نیم ؟!
هیچ جا حتی گلستان هم دلم را وا نکرد
بعدِ تو هر چیز ، دق داده مرا یک سال و نیم
با سرِ تو سر شده روز و شبِ این سرنوشت
پیش چشمم بوده ای بر نیزه ها یک سال و نیم
"کاش می شد زودتر جانم شود تقدیم تو " ...
بوده بر روی لب من این دعا ، یک سال و نیم
ابرِ باران زای چشمم لحظه ای خشکی ندید
مثل طوفان بود ، این آب و هوا یک سال و نیم
جسم من اینجاست ، روحم در کنار قبر تو
هم در اینجا بودم و هم کربلا ، یک سال و نیم
روز و شب صد بار مُردم من ، در این یک سال و نیم
بوده در تقویم من ، این بدترین یک سال و نیم
آه، از آن ساعتی که کربلایت سرخ شد
سنگ های نینوا هم در عزایت سرخ شد
تا که خونت ریخت بر روی زمینِ قتلگاه ...
آسمان لرزید از داغت ، برایت سرخ شد
بعدِ تو روی حرامی ها به رویم باز شد
صورت من از جسارت بینهایت سرخ شد
دست و پای خواهرت از تازیانه شد کبود
بعد از آنکه بین مقتل دست و پایت سرخ شد
رفتی و شد خواهر تو همسفر با حرمله
بهر هتک حرمت من اشکهایت سرخ شد
روی نیزه بودی و نیزه برایت خون گریست
خاک های کوچه ها هم در قفایت سرخ شد
آه ، قرآن خواندی و چوبی به لبهای تو خورد
آنقَدَر کوبید ، تا لحن صدایت سرخ شد
حال ، از داغ تو آه و شیون من سرخ شد
در غم پیراهنت ، پیراهن من سرخ شد
شاعر: #رضا_قاسمی
@navaye_asheghaan
#حضرت_زینب_س_مدح_و_مصائب
#امام_حسین_ع_گودال_قتلگاه
در سینه ام جز مِهر زینب جا نخواهد شد
با او کسی در عاشقی همتا نخواهد شد
عاشق شوی حرف دلم را خوب می فهمی
ذکری شبیه "زینب کبری" نخواهد شد
نوکر که جای خود، غلام نوکرانش هم
درمانده و محتاج در عقبی نخواهد شد
هر کس که گریان شد برای عمه ی سادات
شرمنده پیش حضرت زهرا نخواهد شد
داغ برادرها...اسارت...سیلی و غارت
در چشم بانویی جز او زیبا نخواهد شد
از غیرت و از عفت زهرایی اش پیداست
حتی اگر معجر بسوزد وا نخواهد شد
مِیلش شهادت بود در کرب و بلا، اما
زینب نماند که عدو رسوا نخواهد شد
بعد از ابوفاضل علمدار است و دین حق
جز با اسارت رفتنش برپا نخواهد شد
عمری بلا دیده ولی داغی برای او
مانند داغ عصر عاشورا نخواهد شد
**
همراه مادر هر چه بر سر می زنیم انگار
قاتل ز روی سینه ی تو پا نخواهد شد
کل تن تو جای زخم نیزه و تیر است
جایی برای بوسه ام پیدا نخواهد شد؟
شاعر: #مرضیه_نعیم_امینی
@navaye_asheghaan
#حضرت_زینب_س_شهادت
#حضرت_زینب_س_مصائب
به مدینه خبرِ سوختنش را نبَرید
آه در سایه بیایید تنش را نبرید
پیشِ او نامِ حسین و حسنش را نبرید
از روی سینهیِ او پیرهنش را نبرید
بگذارید که راحت بدهد جان زینب
هرچه کردند نسوزد دَمِ آخر که نشد
یا کمی کم بشود گریهیِ خواهر که نشد
یا به عباس نگوید غمِ معجر که نشد
یا نخواند نَفَسی روضهیِ حنجر که نشد
چه پریشان شده امروز ، پریشان زینب
بی نَفس مانده و بالایِ سرش نیست کسی
رو به قبله شده و دور و برش نیست کسی
تا بگیرند زیرِ بال و پَرش نیست کسی
یا بگیرند خبر از جگرش نیست کسی
زیرِ لب داشت حسینیم سَنَ قوربان زینب
یادش اُفتاد خودش دید پرش را بُردند
دیر آمد سرِ گودال سرش را بُردند
با سرِ نیزهیِ سرخی پسرش را بُردند
زودتر از زن و بچه خبرش را بُردند
میدَودَ در وسطِ خیمهی سوزان زینب
یک طرف داشت سَنان باز سِنان را میزد
یک طرف حرمله هم پیر و جوان را میزد
همهی قافله را دخترکان را میزد
جای شلاق به تن چوبِ کمان را میزد
تک و تنها شده با جمعِ یتیمان زینب
چه کند ، مادری از طفل نشان میخواد
کودکِ بی رَمَقی تکهیِ نان میخواهد
دختری آمده از عمه توان میخواهد
راه رفتن به رویِ آبله جان میخواهد
میرود تا برسد گوشهی ویران زینب...
شاعر: #حسن_لطفی
@navaye_asheghaan
#حضرت_زینب_س_شهادت
#حضرت_زینب_س_مصائب
#امام_حسین_ع_گودال_قتلگاه
من نگاهم نگاهِ بر راهم
ناله ام گریه های بی گاهم
حِق حق ام سرفه ام نفس زدنم
من بریده بریده ام آهم
بوی گودال می دهد دستم
تشنه ام روضه های جانکاهم
چشم نه سر نه جان را نه
آه تنها حسین می خواهم
حرم گرم و ساده ام پاشید
رفتی و خانواده ام پاشید
چشم ها تار می شود گاهی
درد بسیار می شود گاهی
درد پهلو چقدر طولانیست
سرفه خونبار می شود گاهی
روضه ای که سکینه هم نشنید
سرم آوار می شود گاهی
پیش ام البنین نشد گویم
حرف دشوار می شود گاهی
گرمی آفتاب یادم هست
التماس رباب یادم هست
شانه وقتی که خیزران بخورد
دست سخت است تا تکان بخورد
و از آن سخت تر به پیش رباب
ضربه ای طفلِ بی زبان بخورد
من صدایش شنیده ام از دور
تیر وقتی به استخوان بخورد
از همه سخت تر ولی این است
حنجر کوچکی سنان بخورد
حرمله خنده بی امان می زد
غالباً تیر بر نشان می زد
تا صدای برادرم نرسید
وای جز خنده تا حرم نرسید
ناله ام بند آمد از نفست
نفسم تا به حنجرم نرسید
بین گودالِ تو به داد من
هیچ کس غیر مادرم نرسید
گرچه خوردم کُتک به جانِ خودت
پنجه ای سمت معجرم نرسید
ناله ات بود خواهرم برگرد
جان تو جان دخترم برگرد
پسرت بود و بی مهابا زد
به لبت آب بود اما زد
تا صدای من و تو را ببُرد
چکمه پوشی به سینه ات پا زد
دید زخم است و جای سالم نیست
نیزه برداشت بین آنها زد
عرقش را گرفت با دستش
بعد از آن آستین که بالا زد
روضه ی پشت گردنت سخت است
خنجرش را درست آنجا زد
بعد او جوشن تو را کندند
رفت و پیراهن تو را کندند
شاعر: #حسن_لطفی
@navaye_asheghaan
#حضرت_زینب_س_شهادت
#حضرت_زینب_س_مصائب
#امام_حسین_ع_گودال_قتلگاه
عاشق همیشه قسمتش حیران شدن بود
پارهگریبان ، بی سر و سامان شدن بود
اول قرار ما دو تا قربان شدن بود
رفتی و سهم من بلاگردان شدن بود
یکسال و نیم آتشگرفتن سهم من بود
تقدیر پروانه از اول سوختن بود
یکسال و نیم از رفتن تو گریه کردم
با هر نخ پیراهن تو گریه کردم
خیلی برای کشتن تو گریه کردم
با خندههای دشمن تو گریه کردم
هرشب بدون تو هزاران شب گذشته
دیگر بیا آب از سر زینب گذشته
آخر مرا با غصّهی ایّام بردند
با خاطرات سیلی و دشنام بردند
بین همان شهری که بزم عام بردند
این آخر عمری مرا در شام بردند
پروانه ها خاکسترم را جمع کردند
از زیر سایه بسترم را جمع کردند
گفتم به عبدالله که یاد قَرَن کن
کمتر کنارم صحبت از باغ و چمن کن
این آخر عمری مرا رو به وطن کن
من را میان کهنه پیراهن کفن کن
با قاسم و عباسم و اکبر بیائید
من را بسوی کربلا تشییع نمائید
حالا دگر بال و پری دارم، ندارم
در آتشت خاکستری دارم، ندارم
من سایهی بالاسری دارم، ندارم
چیزی به جز چشم تری دارم، ندارم
آنقدر بین کوچهها بال و پرم سوخت
آنقدر بعد کربلا موی سرم سوخت
باور نخواهی کرد با اغیار رفتم
با چادر پاره سر بازار رفتم
خیلی میان کوچهها دشوار رفتم
با ناسزای تند نیزهدار رفتم
یادم نرفته دست بر پهلو گرفتم
با آستینم با چه وضعی رو گرفتم
یادم نرفته دور تو جنجال کردند
جمعیتی را وارد گودال کردند
آن ده سواری که تو را پامال کردند
دیدم تنت را زندهزنده چال کردند
یادم نرفته دست و پا گم کرده بودم
در گوشهی مقتل تو را گم کرده بودم
دیر آمدم دیدم سرت دست کسی رفت
عمّامهی پیغمبرت دست کسی رفت
هم یادگار مادرت دست کسی رفت
هم روسریِ دخترت دست کسی رفت
هم خویش را پهلوی تو انداختم من
هم چادرم را روی تو انداختم من
شاعر: #محمدجواد_پرچمی
@navaye_asheghaan
#حضرت_زینب_س_شهادت
و قبل از اینکه مرا هم از این سرا ببرید
کمک کنید مرا سمت کربلا ببرید
تمام قامت من را شکسته داغ حسین
کمک کنید مرا دست بر عصا ببرید
در آن غروب فدایش شدم قبول نکرد
اگر که قابلم اکنون مرا فدا ببرید
کمی زخون دل عمه رنگ بردارید
برای موی سفیدم کمی حنا ببرید
به خیمه سوختم اما دوباره می سوزم
در آفتاب اگر بستر مرا ببرید
کنار بستر من روضه ای بخوانید و
مرا میان همین اشک و گریه ها ببرید
همان که خون سرم پای نیزه اش می ریخت
مرا به دیدن خورشید نیزه ها ببرید
همان کسی که سرش زیر دست و پا افتاد
مرا به شِکوه از آن شام پر بلا ببرید
مرا لباس اسیری کفن کنید و سپس
حسین حسین بگویید و کربلا ببرید
شاعر: #رحمان_نوازنی
@navaye_asheghaan
#روضه_حضرت_زینب
( سلام الله علیها )
#حاج_حسن_خلج
پائین تر از آنیم
ز بالا بنویسیم
یا این که بخواهیم
شما را بنویسیم
ما کوزه ی اندیشه ی مان
کمتر از آن است
تا این که بخواهیم
ز دریا بنویسیم
آن قدر به ما
وقت ملاقات ندادند
تا گوشه ی چشمی
ز تماشا بنویسیم
ما را
لُکنت محض آفریدند
تا مدح تو با
لهجه ی موسی بنویسیم
هر جا که حسین بن علی
حک شده باید
زیرش مددی زینب کبری
بنویسیم ...
از وسعت نوری بنویسیم
که تابید
ای نقطه ی تاریک
حوالی تو خورشید
بسیار شنیدیم
ولی کم ز تو گفتند
ناگفته زیاد است
اگر هم ز تو گفتند
بر روی زمین
از تو بگوییم چگونه
ای شیوه ی تفسیر تو
در عرش نمونه
لب باز کنی
هر چه نفس بند می آید
از حنجرت
آیات خداوند می آید
پیوند صمیمانه ی دریا
زده بر باد
آرامش آمیخته با لهجه فریاد
قول تو فصیح است
بدان گونه که زهرا
این غرش شیر است
همان گونه که مولا
دستی به درِ
قلعه ی خیبر زد و از جا
لا حول و لا قوة
ای وای مبادا...
ای کوفه به خاطر بسپار
این عظمت را
در دست اگر
تیغ دو صد مرد ندارد
بر پای اگر
از تاختنش گرد ندارد
پیشانی او پارچه زرد ندارد
این دختر مولاست
هم آورد ندارد
ای کوفه به خاطر بسپار
این عظمت را
گاهی که به ناگاه
گذر می کند از راه
با طرز وقاری
که برش کوه شود، کاه
خورشید فرا روی وی و
پشت سرش ماه
جز این نبود
منزلت دختر یک شاه
ای کوفه به خاطر بسپار
این عظمت را
ای کوفه چه زود
این همه از یاد تو پر زد
این لکه ی ننگ
از چه ز دامان تو سرزد
زینب که دمی
راهی بازار نمی شد
از معجر او
باد خبردار نمی شد
اکنون به چه جرم است وِ را
کوچه به کوچه...
دشنام، تماشا،
سر بر نیزه، چه و چه ...
2. به اذن صاحب علم.mp3
4.23M
#نوحه_حضرت_زینب
( سلام الله علیها )
#کربلایی_جواد_مقدم
به اِذن صاحب غم
به اِذن خالق غم
سپاه زینبیون ،
همه به سوی حرم ..
سرباز رهبرم ،
مست علیِ اکبرم
مُرید حضرت حیدرم
#یا_زینب
یاحیدر ، غُرشم
یک تنه خودِ ارتشم
تشنه ی خون داعشم
#یا_زینب
زینب تنها شه ؟
اصلا ممکن نیست
کسی که نیست سربازت
اصلا مؤمن نیست ...
جانم یا زینب
قسم به جان حرم
به پاسبانِ حرم
آرزومه بشم از ،
مدافعان حرم
والشمس والقمر
نبود فداییتون اگر
از حرم نبود اثر
#یا_زینب
دلتنگم که برم
بره توراه تو سرم
مثل شهیدای حرم
#یا_زینب
لبریز از شوقم
غمگین از دوری
گوشه نگاهی ، بی بی
تا کی رنجوری
زینب تنها شه ؟
اصلا ممکن نیست
کسی که نیست سربازت
اصلا مؤمن نیست ...
جانم یا زینب ...
2. شیعه دارد آبرو 94.mp3
5.59M
#نوحه_حضرت_زینب
( سلام الله علیها )
#کربلایی_حسین_پویانفر
شیعه دارد آبرو
زیرا دلش با زینب است
آبرو دار حقیقی
در دو دنیا زینب است
راه ما راه حسین و
مقصد ما کربلاست
افتخار و اعتبار
مکتب ما زینب است
با وقار و با صلابت
کن صدایت را بلند
چون که رمز اقتدار ما
دم “یازینب” است
چشم او غیر حسین
ابن علی چیزی ندید
روشنی ما “رأیت الا جمیلا ”
زینب است
هاله ای از نور
دورش را همیشه میگرفت
آری آن مستوره ی
دور از تماشا زینب است
آنکه از حجب و حیا و
پاکی و شرم و عفاف
سایه اش را هم ندید
همسایه حتی زینب است
خم به ابرویش نیاورده است
درطوفان غم
آنکه صبر ازدست او
پشتش شده تا زینب است
آنکه باآن خطبه ی
غرای خود یکباره کرد
مردمان کوفه را
گریان و رسوا زینب است
حجت خلق خدا را
با وجودش حفظ کرد
آنکه با احیاگری اش
کرده غوغا زینب است
آن که عصر واقعه
با آن همه داغ عزیز
دشمنان را برد از رو
ماند برجا زینب است ...
شاعر:
#محمد_حسن_بیات_لو
1. پائین تر آز آنیم.mp3
9.4M
#روضه_حضرت_زینب
( سلام الله علیها )
#حاج_حسن_خلج
پائین تر از آنیم
ز بالا بنویسیم ...
زیارت امین الله .m4a
6.54M
قرائت زیارت امین الله
کربلایی هادی صالحی
سازمان جهاد کشاورزی استان مرکزی
مدح و سرود مولا علی ع.m4a
19.68M
مدح و سرود حضرت علی ع
کربلایی هادی صالحی
سازمان جهاد کشاورزی استان مرکزی
زمزمه حضرت زینب س عقیله بنی هاشم
( بی بی زینب بی بی زینب)
◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️
وای امان از دل زینب
شده غم حاصل زینب
◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️
جان فدای نام زینب
که بود همیشه بر لب
◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️
زینب ای تو بی قرینه
تویی بانوی مدینه
◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️
به علی تو نور عینی
خواهر و عشق حسینی
◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️
تو همان زهرا سرشتی
ای که بانوی بهشتی
◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️
زین اب خواهر عشقی
تو که بانوی دمشقی
◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️
خواهر و مام شهیدی
بس مصیبت ها کشیدی
◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️
زینب ای ام المصیبت
غم عالم شد نصیبت
◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️
عمه صاحب زمانی
اسوه هر دو جهانی
◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️
از جفا و بخل و کینه
غصه ها داری بسینه
◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️
دیده ای ماتم مادر
هم مصیبت پیمبر
◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️
دیده ای تو دست بسته
فرق بابا را شکسته
◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️
دل پر ستاره دیدی
قلب پاره پاره دیدی
◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️
دیده ای پیکر بی سر
روی نی راس برادر
◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️
خورده ای توضرب سیلی
که شده روی تو نیلی
◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️
دیده ای طشت طلا را
سر شاه کربلا را
◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️
به فدای ناله هایت
سوزم از نای نوایت
◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️
رنج راه کوفه و شام
طعنه و سنگ از روی بام
◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️
"ما رایت الا جمیلا"
گفته ای به پیش اعدا
◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️
خطبه ی بلیغ و غرا
کرده دشمن تو رسوا
◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️
ما مدافع حریمت
دست ما لطف کریمت
◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️
کم ما و کرم تو
کعبه دل حرم تو
◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️
پیر دوران زنده بادا
یاد یاران زنده بادا
◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️
غلامرضامحمودنژاد (ناطق) قم
@navaye_asheghaan
تقدیم به عقیله بنی هاشم ع زینب کبرا س
🎋▪️🎋▪️🎋▪️🎋
کیست زینب تجلی زهرا
نور ایزد تلائ لوئ طاها
🎋▪️🎋▪️🎋▪️🎋
نورچشمان حیدر کرار
کیست زینب تجسم مولا
🎋▪️🎋▪️🎋▪️🎋
همه عالم منور از نورش
نور یزدان ز روی او پیدا
🎋▪️🎋▪️🎋▪️🎋
جلواتش هماره زهرایی
مظهر ذات ایزد یکتا
🎋▪️🎋▪️🎋▪️🎋
در جلالش جلال لم یزلی
در جمالش جمال حق پیدا
🎋▪️🎋▪️🎋▪️🎋
او فراتر ز مریم و هاجر
باعث فخر آدم و حوا
🎋▪️🎋▪️🎋▪️🎋
الگوی صبر و استقامت شد
در نجابت چو مادرش زهرا
🎋▪️🎋▪️🎋▪️🎋
خواهر و دختر امام به حق
مادر دو شهید کرب و بلا
🎋▪️🎋▪️🎋▪️🎋
تالی فاطمه عقیلتنا
هست در شان زینب کبرا
🎋▪️🎋▪️🎋▪️🎋
بعد مادر ببین که گردیده
در حیا او سرآمد زنها
🎋▪️🎋▪️🎋▪️🎋
مرتضی را بود ز پا تا سر
مصطفی را بود ز سر تا پا
🎋▪️🎋▪️🎋▪️🎋
خطبه هایش چو حضرت حیدر
با صلابت بلیغ و هم غرا
🎋▪️🎋▪️🎋▪️🎋
اوج طاعات او به مقتل بود
از نمازش به شام عاشورا
🎋▪️🎋▪️🎋▪️🎋
زن مگو مرد روزگارست او
همچو شیر ژیان بر اعدا
🎋▪️🎋▪️🎋▪️🎋
در توسل چه میتوان گفتن
که حسین گفته التماس دعا
🎋▪️🎋▪️🎋▪️🎋
تو همان ذوالفقار مولائی
در بیان و خطابه شیوا
🎋▪️🎋▪️🎋▪️🎋
نفس سینه تو یا حیدر
تپش قلب توست یا زهرا
🎋▪️🎋▪️🎋▪️🎋
ای تمام حسین یا زینب
زینت دوش حضرت بابا
🎋▪️🎋▪️🎋▪️🎋
توئی ام المصائب دوران
بس که دیدی مصیبت و غمها
🎋▪️🎋▪️🎋▪️🎋
فرق بشکسته پدر دیدن
داغ جد و مصیبت زهرا
🎋▪️🎋▪️🎋▪️🎋
جگر پاره پاره ی حسنت
خون دل خوردن برادر را
🎋▪️🎋▪️🎋▪️🎋
سر ببریده بر روی نیزه
راس خونین شده به طشت طلا
🎋▪️🎋▪️🎋▪️🎋
سیلی و روی نیلی طفلان
پای پر آبله به دشت بلا
🎋▪️🎋▪️🎋▪️🎋
یک زن و این همه بلا دیدن
خیمه و قتلگاه واویلا
🎋▪️🎋▪️🎋▪️🎋
دیده و قلب او شده پر خون
"ناطق" از این مصائب عظما
🎋▪️🎋▪️🎋▪️🎋
غلامرضا محمودنژاد(ناطق) قم صلوات
@navaye_asheghaan
#حضرت_زینب_س_شهادت
در بسترم و در آتشِ خورشیدم
اندازهیِ عُمرِ نوح هم غَم دیدم
یک جمله فقط قصهیِ عُمرِ من شُد
آمد به سَرَم از آنچه میترسیدم
شاعر: #حسن_لطفی
@navaye_asheghaan
#حضرت_زینب_س_مصائب
#حضرت_زینب_س_اسارت
جا دارد اگر فلک کنون گریه کند
با زخم دل و سوز درون گریه کند
تو زینبی و مهدی زهرا شب و روز
از بهر اسارت تو خون گریه کند
شاعر: #سیدهاشم_وفایی
@navaye_asheghaan
#حضرت_زینب_س_شهادت
#دودمه
زینب ای نام آور اهل زمین و آسمان
عمه صاحب زمان (2)
خطبه هایت زلزله شد ریخت کاخ دشمنان
عمه صاحب زمان(2)
شاعر: #مجتبی_صمدی
@navaye_asheghaan
#حضرت_زینب_س_شهادت
#حضرت_زینب_س_مصائب
#امام_زمان_عج_مناجات
سوگند به هر کلام زینب، یارب
بر ذکر علی الدوام زینب، یارب
از کار فرج گره گشایی فرما
امشب تو به احترام زینب، یارب
شاعر: #سیدمجتبی_شجاع
@navaye_asheghaan
#حضرت_زینب_س_شهادت
در کرببلا به دردها درمان داد
جان داد ولی جان به ره جانان داد
بر برگ گل لاله نوشتند به خون
از هجر حسین، زینب آخر جان داد
شاعر: #سیدهاشم_وفایی
@navaye_asheghaan
voice-changer-2023-02-04-21-36.mp3
752.5K
بنام خدا
🏴نوحه وفات حضرت زینب سلام الله علیها🏴
____________________
بند١
وقت جان دادن، بیاور، بسترم را زیرگَرما
که دَهَم جان،چون حسینم،درهوای داغِ صحرا
زِ ، یادَم کِی رود؟
مصیبت هایِ او
بسوزم هر زمان
من از جور عدو
حسین جانم حسین...
____________________
بند٢
کی رود از خاطر من، رنج و اندوهِ برادر؟
کی زیادم میرودآن،نیزه وشمشیر وخنجر؟
به هنگام وداع
دلم جا ماند و رفت
نوایِ بی کسی
به گوشم خواندورفت
حسین جانم حسین....
____________________
بند٣
دل من خون شدزداغِ قاسم وعباس واکبر(ع)
جگرم شدپُر زِداغِ آه وزاریهای اصغر(ع)
پریشان خاطرم
من از روزِ عَزا
بسوزم از غمِ
شهیدِ کربلا
حسین جانم حسین....
___________________
✍سیدهادی موسوی نوشاد
سبک ای صفای قلب زارم
#مسجدی
#وفات_حضرت_زینب_سلام_الله_علیها
@navaye_asheghaan
4_532582747932227585.mp3
5.99M
کربلا در کربلا می ماند اگر زینب نبود
سر نی در نینوا می ماند اگر زینب نبود
کربلا در کربلا می ماند اگر زینب نبود
چهره سرخ حقیقت بعد از آن توفان رنگ
پشت ابری از ریا می ماند اگر زینب نبود
چشمه فریادمظلومیت لب تشنگان
در کویر تفته جا می ماند اگر زینب نبود
زخمه زخمی ترین فریاد در چنگ سکوت
از طراز نغمه وا می ماند اگرزینب نبود
در طلوع داغ اصغر استخوان اشک سرخ
در گلوی چشمها می ماند اگر زینب نبود
ذوالجناح دادخواهی بی سوارو بی لگام
در بیابان ها رها می ماند اگر زینب نبود
در عبور بستر تاریخ، سیل انقلاب
پشت کوه فتنه جا می ماند اگر زینب نبود
شاعر: قادر طهماسبی
کربلا در کربلا می ماند اگر زینب نبود