#پیامبر_اعظم_ص_شهادت
چگونه نوحه کنیم این عزای سنگین را
شهید گشت و نفهمید امتش این را
✍ #میثم_مؤمنی_نژاد
@navaye_asheghaan
#امام_رضا_ع_مدح_و_مناجات
مشهد چه شکوه و کبریایی دارد
این کعبه عجب برو بیایی دارد
هر روز در ایوانِ طلا میگویم
ایوانِ نجف عجب صفایی دارد
✍ #حسن_لطفی
@navaye_asheghaan
#امام_رضا_ع_مدح
دنیا چه میفهمد که ما یکگوشه از مشهد
دارالشفایِ دردهایِ بی دوا داریم
✍ #حسن_شیرزاد
@navaye_asheghaan
#امام_رضا_ع_مدح_و_مناجات
لب تشنه سویِ آب حیات آمده بود
یعنی به اُمیدِ برکات آمده بود
ای من بفدای آن همه معرفتِ
آن پیرزنی که از دهات آمده بود
✍ #سیدمجتبی_شجاع
@navaye_asheghaan
#امام_رضا_ع_مدح_و_مناجات
دیروز اثر به اشک و آهم دادند
امروز در این حرم پناهم دادند
فردا به تمام عاشقان خواهم گفت:
در حصنِ ولایت تو راهم دادند
✍ استاد #محمدجواد_غفورزاده
@navaye_asheghaan
8.29M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#امام_رضا_ع_مدح_و_مناجات
با روی گشاده آمده تا مشهد
دل را به تو داده آمده تا مشهد
آنکس که فلج بود و شفایش دادی...
اينبار پیاده آمده تا مشهد
✍ #سیدمجتبی_شجاع
@navaye_asheghaan
#امام_رضا_ع_مدح_و_مناجات
دل هشت دلیل و هشت آیت دارد
تا تکیه به خورشیدِ ولایت دارد.
در نزد خدا راضیهی مرضیه کیست؟
آنکس که رضا از او رضایت دارد
✍استاد #محمدجواد_غفورزاده
@navaye_asheghaan
#امام_حسن_مجتبی_ع_مدح_و_شهادت
دلی که غرق نگاه محبت حسن است
همیشه شعلهور از داغِ غربتِ حسن است
غریب اوست که حتی به خانهاش تنهاست
بقیع، جلوهای از این حکایت حسن است
پس از علی که امیر است و قافلهسالار
ردای سبز امامت به قامت حسن است
هنوز هم درِ بیتُ الولایهاش باز است
گشوده سفرهی لطف و کرامت حسن است
نَفَس نَفَس غم خود را به او توسل کن
امید، غنچهی باغ عنایت حسن است
نمیزند به خدا دست رد به سینهی تو
دعای خستهدلان در اجابت حسن است
فقط به صلح، حسن را شناختن ظلم است
جمل، شکوه بلند شهامت حسن است
مسیر کرببلا را چه خوب تعیین کرد
تمام راه، نشان و علامت حسن است
* * *
حدیث کوچه و سیلی و تازیانه، (کمیل)
نبود روضهی مادر، مصیبت حسن است...
✍ #کمیل_کاشانی
@navaye_asheghaan
#امام_حسن_مجتبی_ع_شهادت
زهر آنگونه اثر کرده به اعضای تنم
لرزه افتاده در این لحظه تمام بدنم
مَردُم این رسم هواداری پیغمبر بود؟!
من جگرگوشهی پیغمبر خاتم، حسنم
همسرم قاتل من شد! به که گویم این غم؟!
آری آنگونه غریبم که غریبِ وطنم
خون شد آنگونه همه عمر دلم از غصه
که برون میشود این لختهی خون با سُخنم
بسکه دندان زِ غمِ کوچه نهادم به جگر
جگرم پاره شد و ریخت برون از دهنم
خواب را بُرد ز چشمان من آن کوچهی غم
آنکه یک عمر از آن غُصه نخوابیده، منم
تیر بر پیکرِ من میزند امروز عدو
هیچ غارت نشد امّا ز تنم پیرُهنم
درد دارم ولی از داغ برادر گِریم
من خودم گریه کن کُشتهی خونین بدنم
✍حجتالاسلام #علی_مقدم
@navaye_asheghaan
#پیامبر_اعظم_ص_شهادت
فاطمه! ای نور چشمان ترم، کم گریه کن
با دل سوزان کنار بسترم کم گریه کن
دیدهات چون ابرِ باران، دیدهای بارانی است
نور دیده پیش چشمان ترم کم گریه کن
گرچه گل با شبنم خود دیدنیتر میشود
تو ولی یاس بهشتی، منظرم کم گریه کن
گریههایت بعد من فریاد خواهد شد؛ ولی
پیش چشمم ای گل غم پرورم کم گریه کن
تو گلی و عمر تو از گل بُود کوتاهتر
زودتر از هر گل آیی در برم، کم گریه کن
تا تو گریان میشوی، هفت آسمان گریان شود
صبرکن ای ابر بارانآورم، کم گریه کن
تا نیفتادی زپا، ای شمعِ جمعِ اهل بیت
پیش من در لحظههای آخرم کم گریه کن
دودوآتش چون بهشت وحی را در برگـرفت
در عزای غنچه، ای نیلوفرم کم گریه کن
رهبر مظلوم این امّت چو در خانه نشست
پیش چشم اشکبارش دخترم کم گریه کن
هرچه میخواهی «وفایی» گریه کن شب تا سحر
تا که فردا باتو گویم دربرم کم گریه کن
✍ #سیدهاشم_وفایی
@navaye_asheghaan
#پیامبر_اعظم_ص_شهادت
حرف از وصیتهای آخر میزنی بابا
از پیش زهرایت کجا پر میزنی بابا
این لحظهها یاد گذشته کردهای انگار
حرف از وصیتهای مادر میزنی بابا
دلشوره داری، از نگاهت خوب میفهمم
داری گریزی به غمِ در میزنی بابا
زهرای تو پشت و پناه حیدر تنهاست
هرچند حرف از زخم بستر میزنی بابا
یک روز میبینی مرا بین در و دیوار
یک روز میآیی به من سر میزنی بابا
گفتی که خیلی زود میآیم کنار تو
پس لحظهها را میشمارد یادگار تو
✍ #محمد_بختیاری
@navaye_asheghaan
#پیامبر_اعظم_ص_شهادت
(حوادث بعد از شهادت)
#امام_حسن_مجتبی_ع_شهادت
ساعات بعد از داغ پیغمبر شروع شد
با رفتنش صد قصهی دیگر شروع شد
دلشورههایش یک به یک معنا گرفت و
از آنچه میترسید پیغمبر شروع شد
در وقت دفن مصطفی، تنها علی بود
ایام سخت غربت حیدر شروع شد
گفتند با هم در سقیفه بی حیاها
وقت تلافی کردن خیبر شروع شد
بعد از پیمبر هر کسی، هر چه شنیده
باید بداند روضه از یک "در" شروع شد
گفتند: از بغض علی، با یاد خیبر
باید که آتش زد به این خانه، به این در
وقتی که آتش بر در و دیوار افتاد
زهرا به دنبال دفاع از یار افتاد
میخ دری که از خجالت آب میشد
دل را به دریا زد پی آزار افتاد
آن سینهای که مخزن سِرِّ خدا بود
کم کم سر و کارش به آن مسمار افتاد
با ضربهای "در" را درآوردند از جا...
گویا به روی مادری بیمار افتاد
تا بی حیایی وارد بیت علی شد
دستی به روی چشمهایی تار افتاد
آن دست پاکی که به همسایه دعا کرد
طوری مغیره زد دگر از کار افتاد
باب جسارت را همین ها باز کردند
بی حرمتی را با حسن، آغاز کردند
مظلوم و بی یار و غریب در وطن بود
آنقدر که در خانه هم بی همسخن بود
با زهر کینه روزه را افطار کرد و...
قبل از سحر بی تاب شد، خونین دهن بود
بعد از شهادت پیکر پاک و غریبش
آخر اسیر فتنهی یک پیرزن بود
این روضه را باید که واضحتر بگویم
هفتاد چوب تیر روی یک بدن بود
تابوت هم از غربتش خون گریه میکرد
بر روی لبهای حسین، "جانم حسن" بود
گر چه عزای مجتبی در عالمین است
اما گریز روضههای ما حسین است
✍ #مجتبی_شکریان
@navaye_asheghaan