#حضرت_زهرا_س_شهادت
نیمهشبها بلند گریه کنید
بیمدارا... بلند گریه کنید
نیمهشب برگزار شد مردم-
دفنِ زهرا...، بلند گریه کنید
گریه کردند بیصدا آنجا
تا که اینجا بلند گریه کنید
چشمها را به سیلِ اشک دهید
مثلِ دریا... بلند گریه کنید
فاطمیه اگر که، هر جا شد-
روضه بَرپا...، بلند گریه کنید
بینِمان فرقهی مخالف نیست
بی محابا... بلند گریه کنید
هر کجا نامِ مادر آمد از-
داغِ زهرا...، بلند گریه کنید
تکیهگاهِ یتیمها، دیگر-
مانده تنها...، بلند گریه کنید
کودکانش شدند بیمادر
جانِ مولا بلند گریه کنید
بُغضِ زینب، سکوتهایِ حسن-
کشته ما را...، بلند گریه کنید
اشکهای حسین شد جاری
گریهکنها! بلند گریه کنید...
✍ #مرضیه_عاطفی
@navaye_asheghaan
#حضرت_زهرا_س_شهادت
در خانه چه تلخ است که مردی بنشیند
مردی که نشد وقت نبردی بنشیند
مردی که به صد معرکه از پای نیافتاد،
یک گوشه، دل آزردهی دردی بنشیند
در چشم پسر، تلختر از زهر همین است:
اشک پدری بر رُخِ زردی بنشیند
شمشیرِ علی خاک گرفته که مبادا-
بر آینهی آیین، گردی بنشیند
این شعر شد اندازهی یک "آه" از آن داغ
ای کاش بر آیینهی سردی بنشیند
✍حجتالاسلام #سیدمحمدمهدی_شفیعی
@navaye_asheghaan
#حضرت_زهرا_س_مدح_و_شهادت
#حضرت_زهرا_س_بستر_شهادت
ای تا همیشه مطلع الانوار لبخندت
در چارده آیینه شد تکرار لبخندت
جان پدر را تا بهشتی غرق گل میبُرد
در لحظههای روشن دیدارِ لبخندت
لبریز بود از مادری، لبریز چشمانت
سرشار بود از عاطفه، سرشار لبخندت
نُه سال در دنیای حیدر صبح و ظهر و شب
تکرار شد، تکرار شد، تکرار لبخندت
با گردش دستاس خیر و نور میپاشید
بر هرچه صحرا، هرچه گندمزار لبخندت
وقت دعا بود و سر سجاده گُل میکرد-
با گفتن «الجار ثم الدار»، لبخندت
از روزهی بینان و بیخرما چه شیرینتر
وقتی که باشد لحظهی افطار لبخندت
* *
اما چرا این روزها دیگر نمیخندی
اما چرا این روزهای تار لبخندت...
مثل گلی توفانزده پژمرد، پرپر شد
بعد از پدر بعد از در و دیوار، لبخندت
این روزهای آخری یکبار خندیدی
اما چه تلخ است، آه! تلخ! اینبار لبخندت
با چشمهای خسته تا تابوت را دیدی
بر چشمهای فضه شد آوار لبخندت
* *
مادر! جهان ما یتیمِ عشق و احساس است
قدری بخند؛ ای مهربان! بگذار لبخندت…
چادر نماز دخترم از یاس لبریز است
تابیده بر این چادر گلدار لبخندت...
✍ #سیدمحمدجواد_شرافت
@navaye_asheghaan
#حضرت_زهرا_س_هجوم_به_بیت_ولایت
گفت: در میزنند مهمان است
گفت: آیا صدای سلمان است؟
این صدا، نه صدای طوفان است
مزن! این خانهی مسلمان است
مادرم رفت پشت در، اما...
گفت: آرام ما خدا داریم
ما کجا کار با شما داریم
و اگر روضهای به پا داریم
پدرم رفته ما عزاداریم
پشت در سوخت بال و پر، اما...
آسمان را به ریسمان بردند
آسمان را کِشانکِشان بردند
پیش چشمان دیگران بردند
مادرم داد زد بمان! بردند
بازوی مادرم سپر، اما...
بین آن کوچه چند بار افتاد
اشک از چشم روزگار افتاد
پدرم در دلش شرار افتاد
تا نگاهش به ذوالفقار افتاد-
گفت: یک روز یک نفر اما...
✍ #سیدحمیدرضا_برقعی
@navaye_asheghaan
واحد؛ أینَ ولیُ الله.mp3
2.31M
#امام_عصر علیهالسلام
#فلسطین
#واحد
🔹أین ولی الله؟🔹
به خروش خطبه و اشک مادر ما قسم
به دعای هر شب مادر شهدا قسم
به مدافعان حرم به فاطمیون عشق
به فدائیان عزیز خون خدا قسم
میآید موعود عاشقان
میآید محبوب قلب و جان
میآید میزان عدل و داد
میآید مولا صاحبزمان
میآید و همراه او سردار ایرانیست
میآید و پرچم به دستان سلیمانیست
میآید و با ذوالفقارش محشری برپاست
طوفانالاقصی جلوۀ آن محشر عُظماست
«الله مدد الله، أینَ ولیُ الله؟»
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
به ترنم شب اشک و آه و دعا قسم
به شکوه خون مطهر شهدا قسم
به حماسههای دلاوران مقاومت
به نسیم صبح رهایی اُسرا قسم
میآید روز اَمن و اَمان
میآید صبح عید جهان
میآید ایام فتح و نصر
میآید عصر مستضعفان
در غزه گلهای امید و زندگی روید
هر کودکی نصرٌ من الله و فتح گوید
قدس شریف از بند دژخیمان شود آزاد
خاک فلسطین میشود با لطف حق آباد
«الله مدد الله، أینَ ولیُ الله؟»
شاعر: #جمعی_از_شاعران
@navaye_asheghaan
نوحه خانم زهرا(س)🖤🖤🖤
خانم :رضائی 🎤🍃🍃🍃
◾️زمزمه برای روضه حضرت زهرا س به سبک به سمت گودال ◾️
مى دونم از دنيا
و اهل اون سيرى
خودت بگو زهرا
كجا دارى مى رى
خودت مى دونى كه
بسته به تو جونم
كجا دارى مى رى
اى خانوم خونم
سه ماهه كه خونه
بى سر و سامونه
نخورده موهاى
زينب تو شونه
زينب و كلثوم و
حسين با چشم تر
عزا گرفتن از
الان برا مادر
حسن كه اين روزا
خيلى شده بى تاب
با چشم تر شبها
مى پره هى از خواب
نيمه شبا گاهى
بهونه مى گيره
مى گه چرا مادر
پير و زمين گيره
خونه رو اين روزا
كرببلا كردى
چجور دلت اومد
كفن سوا كردى
چرا به من گفتى
جون تو و اطفال
قرارمون باشه
كرببلا ، گودال
🍃🍃🍃🍃🍃🍃🎤
26107-1669046751983.mp3
507.3K
سبک ب سمت گودال از خیمه دویدم من
🧡🧡🧡
با پَر خونینت... پر زدی از خونهَ م
ببین پریشونم... فاطمه اِی جونم
چشماتو بستی و ... بی تاب و حیرونم
مضطر و گریونم... فاطمه ای جونم
عروس نه ساله... شبا زدی ناله
پر از گل لاله... بسترتِه زهرا
رو صورتت جایِ ...سیلی سنگینه
کسی که غمگینه... دخترته زهرا
بازویِ یاریِ ...علی شده زخمی
تو کوچه یِ غمها... به تو نشد رحمی
پهلویِ خونیِ...تنت شده روضه
با دیدن چادر... حسن چه می لرزه
قرار ما گودال... غروب عاشورا
وقتی می مونه تن... زیر سُـمِ اَسباٰ
قرار ما گودال... وقتی که با خنجر
بی حیا می کوبه... ضربه ها پشتِ سر
قرار ما گودال... پیش تن عریان
صَـلُّوا علیکَ یا...ذبیحُ نِ العطشان
قرار ما گودال... غروب غارتها
زینبت میشه... خیلی جسارتها
به سمت گودال از ...خیمه دویدم من
شمر جلوتر بود... دیر رسیدم من