⚫️#روضه_اسارت
🔘#روضه_حضرت_زینب_س
▪️#دفتری
🔹سرلوحه عشق است و نزول برکات
🔸بفرست به محمد و به آلش صلوات
🔹خواهی نشوی لال به هنگام ممات
🔸بفرست به محمد و به آلش صلوات
🔹خواهی که بگیری ز علی جام حیات
🔸بفرست به محمد و به آلش صلوات
🔹خواهی که قبول شود زیارات و دعات
🔸بفرست به محمد و به آلش صلوات
🔹خواهی که بگیری ز خداوند درجات
🔸بفرست به محمد و به آلش صلوات
یارب الحسین بحق الحسین اشفع صدررالحسین بظهور الحجه
#السلام_علیک_یا_ابا_عبدالله
#السلام_علیک_یاام_المصائب_یازینب_یازینب_یا_زینب
⬅️دهه دوم محرم و ایام اسارت عمه سادات زینب کبری...
ایامی که بیبی با کاروانی همراهه که سرهای بریده، مقابل کاروانه...
وقتی خانم چشمش به سرهای بریده می افتاد اشک از چشماش جاری میشد...غم دلشو میگرفت..
💔ای کوفه من با کوچه هایت آشنایم
💔بانوی دین، بنت علی مرتضایم
💔ای کوفه با ما اینچنین، رسم وفا نیست
💔مهمان نوازی این چنین با آشنا نیست
کجای عالم دیدی مهمونی وارد شهری بشه سنگ بارانش کنند...
با سنگ و خاکستر پذیرایی کنند...
💔اینجا زمانی مسکن و مأوای ما بود
💔در جای جای کوچه هایش جای ما بود
⬅️بیبی رو وارد شهر کوفه کردند....
خاطرات کوفه داره براخانم زینب کبری زنده میشه...
(چه خاطراتی)
مگه چه خاطراتی داره خانم زینب کبری...
خاطرات امیرالمومنین ع یرا زینب زنده شد..
(خاطراتی که وجود خانم زینب کبری رو غرق در ماتم و غم و اندوه میکنه)
💔هرسائلی در کوچه چون محتاج نان بود
💔هر کس غریب و بی کس و بی خانمان بود
💔در خانهٔ بابای ما او را مکان بود
⬅️هر فقیری وارد کوفه میشد......خونه امیرالمومنین رو نشونش میدادن...
هر غریبی وارد کوفه میشد.....، سراغ علی و بچه های علی رو میگرفت...
هر کی زمین خورده بود یه یا علی میگفت، مولا به دادش میرسید...
اینجا خونه باباش علی بوده...
این شهر بوی باباش علی میده...
این شهر بوی برادرشو میده....
این شهر بوی حسین میده...
همون حسینی که حالا سرش رو نیزه است...
⏪حالا زینب با کاروان زن ها و بچه ها وارد کوفه شده....
اسیرو بی کس و تنها...
دستای بیبی رو بستن....
از بالا بام خاکستر میریزن...
سنگ میزنن...
💔ای کوفه با ما اینچنین رسم وفا نیست
💔مهمان نوازی اینچنین با آشنا نیست
♻️بگمو التماس دعا
♻️آی حاجت دارا... جوون دارا...آبرو دارا....آی غریب نوازا
⬅️یه وقت بیبی زینب نگاه کرد دید یه عده زنها اومدن دارن نان و خرمای صدقه پخش میکنند ...اونم دست اهل بیت پیغمبر...
دست بچه هایی که گرسنه بودنُ شاید چند روز بود که غذا نخورده بودن...
زینب این نان و خرماهای صدقه رو از دست بچه ها میگرفت..
آخ صدقه بر ما اهل بیت حرامه......
امان امان امان
💔این رسم مهمانداری از آل عبا نیست
💔بر نیز بنگر تا ببینی ماجرایم
💔در سینه درد و غم ز خلق الناس دارم
💔بر نیزه پیش رو سر عباس دارم
⬅️اینجا یه زبان حالی داره....
یه نگاه کرد به سر بریده عباس...
صدا زد عباسم داداش....
دادلش پاشو حال زینبو ببین...
ای غیرت الله ..
پاشو پاشو ببین زینب اومده اسیری....
زینبی که قامتش رو نامحرم نمیدید...
حالا ما بین نامحرماست...
⬅️زینبی که هر وقت میخواست به زیارت قبر مادرش زهرا بره...
امیرالمومنین میگفت جوونای بنی هاشم دور زینبو بگیرید...
نور چراغو کم کنید...
کسی قد و قامت زینبم رو نبینه....
داداش بیا ببین بین نامحرما اسیرم...
ای غیرت الله ..عباسم ...پاشو بیا به داد خواهرت زینب برس....
🖤کوفه چه غوغایی شده
🖤زینب تماشایی شده
هرچقدر ناله داری به ناله های دل بیبی زینب کبری دستتو بلند کن سه مرتبه از سویدای دلت ناله بزن ....بگو یا حسیـــــــن......
هنگام نشر لطفا حذف نشه⬇️
🖤هدیه به خانم فاطمه معصومه سلام الله علیها (صلوات)🖤
.
🥀#روضه_امام_زمان_عج
🌹#روضه_حضرت_زینب_س
▪️#دفتری
🌾مانده ام با غم هجر نگارم چه کنم
🌾 عمر بگذشت و ندیدم رُخ یارم چه کنم
🌾 چشم آلوده کجا دیدن دلدار کجا
🌾 چشم دیدار رخ دوست ندارم چه کنم
♻️یا صاحب الزمان
♻️الغوث الامان
✅ یا صاحب الزمان آقاجان، قربون اون شال عزا برم که تو مصیبت جد غریبت حسین ع به گردن انداختی
قربون دل داغدارت برم آقا جان
⬅️امام زمان به عمه جانش زینب خیلی علاقه داره...
اگه دلت شکست ...فرجش رو از خدا بخواه، خود آقا فرمود خدا رو به عمه جانم زینب قسم بدید تا فرجمو نزدیک کنه...
امروز بگو آقا جان تو رو بجان عمه جانتون زینب یه نظری به مجلس ما کن ..
#السلام_علیک_یابنت_امیرالمومنین_السلام_علیک_یاام_المصائب_السلام_علیک_یا_عقیلة_بنی_هاشم_یازینب3
💔هر در ز در های جنت یک درش بابُ الحسین
💔فاش میگویم کلید قفل آن در زینب است
💔اگر مدال فاطمه از میخ در بر سینه بود
💔خون پیشانی مدال افتخار زینب است
⬅️قربون غصههای دلت برم بی جان....
وقتی خانم زینب کبری به دنیا اومد.... جبرئیل به رسول خدا فرمود اسمش را رو زینب بگذار.....یه وقت پیغمبر دید جبرئیل داره گریه میکنه...
چرا گریه می کنی..
فرمود یا رسول الله برا مصیبتهای دل زینب گریه می کنم ..
از آغاز زندگی تا پایان عمرش مصیبت های زیادی رو میبینه ..
از بچه گی غم دید...
بعد از رحلت پیغمبر کنار بستر مادر زینبه
ناله میکرد...
گریه میکرد...
🍁آخ الهی بشکنه دست مغیره
🍁میان کوچه ها بی مادرم کرد
کنار بستر بابا زینبه...
کنار بستر برادرش حسن زینبه ...
⬆️(اوج )
اونی که پاره های جگر برادر دیده زینبه...
اما داغ حسین کمر زینبو خم کرد...
تو گودی قتلگاه زینبه...
علقمه زینبه...
اسیری زینبه....
خرابه شام زینبه...
آخ
▪️میون همه دلها
▪️امون از دل زینب
⬅️ بمیرم برای خانمی که چهار سال بیشتر نداشت مادر از دست داد...
⬅️یه روز خانم فاطمه زهرا زینبُ صدا کرد...
زینبم مادر وصیتی دارم مادر....
کجای عالم دیدید مادری به دختر4 ساله وصیت کنه....
زینب جان یه بقچه ای هست برام مادر....
(میگن خانم زینب کبری بقچه رو گذاشت جلو مادر...)
نمیدونم خانم چطور بقچه رو باز کرد
یه وقت نگاه کرد دید مادر کفنی در آورد.....
صدا زد زینب جان این کفن منه مادر اونو بده دست بابات علی بدن منو با این کفن کنه...
زینب داره نگاه میکنه ...
زینب جان ...
این کفن بابات علیه... وقتی فرق شکافته بابا دیدی ....کفنو بده دست داداش حسنت ...
بدن بابا رو با این کفن کنه...
(زینب داره نگاه میکنه دید مادر کفن دیگه ای در آورد....
زینب جان....
این کفن داداش حسنته...
⬆️وقتی پاره های جگر برادر حسنتو دیدی... کفن رو بده دست پاداش حسینت بدن برادرو با این کفن کنه...
امان امان3
زینب داره نگاه میکنه...
⬆️(اوج/سوز)
یه وقت دید مادر بقچه بست....
ای مادر ای مادر....
مادر مگه حسینم کفن نداره مادر .....
امان از دل زینب...
🔘مگر به کربلا کفن
🔘به غیر بوریا نبود
🔘مگر حسین تشنه لب
🔘عزیز مصطفی نبود
🔘مگر کسی که کشته شد
🔘تنش برهنه میکنند
🔘مگر که پاره پیروهن
🔘به پیکرش روا نبود
💔هدیه به خانم فاطمه معصومه سلام الله علیها (صلوات)💔
#هفتم_امام_حسین
#شب_هفت_امام
#هفده_محرم
.
#زمینه یا #چهار_ضرب درد دل خانم #حضرت_زینب سلام الله علیها با امام حسین علیه سلام در ایام #اسارت یا #اربعین
رفته توان از جان من
اشگ جاری از چشمان من
چشم انتظارت ماند ه ام
داداش سر و سامان من
داداش یکه و تنها شدم
بی تو چون خود زهرا شدم
هر دم راهیه صحرا شدم
داداش بی کسم تنها کسم
دانم میشوی فریاد رسم
آخر من به تو کی میرسم
حسین من زینبم من زینبم من زینبم داداش
من دیده ام شام بلا
سرها به روی نیزه ها
طفلان بی آب و غذا
تن های سر از تن جدا
هر شب طعنه و زخم زبان
داداش من چه گویم الامان
طفلت هی میگفت پیشم بمان
میخورد سیلی و مشت و لگد
میگفت پس اجل کی میرسد
عمه از تنم خون میچکد
حسین من زینبم من زینبم من زینبم داداش
دارم به لب من این دعا
دائم بگویم ای خدا
یعنی شود داداش من
بازم ببینم کربلا
با یاد تو من جان میدهم
جان با لب عطشان میدهم
جان با چشم گریان میدهم
شکر حی داور را کنم
آخر عمر خود را سر کنم
دائم یا آن مادر کنم
حسین من زینبم من زینبم من زینبم داداش
شعر از سائل حضرت زینب سلام الله علیه ها #حسن_رضا_محمودی
👇
.
🔆 متن شبهه :
#شمر جانباز جنگ صفین و از یاران و شیعیان حضرت #امیرالمومنین علیه السلام بود و بعد ها راهش عوض شد و قاتل #سیدالشهدا علیه السلام شد
🔆 پاسخ شبهه:
✳️ یکی از مطالبی که این روز ها دست به دست می شود این است که شمر از جانبازان جنگ_صفین وشیعیان امیرالمومنین بوده و بارها به حج رفته بود و از بس نماز خوانده بود پیشانی و زانو هایش پینه بسته بود و تمام تلاش نویسنده و گوینده مطلب این است که می خواهد طوری القا کند که آری امام حسین علیه السلام را شیعیان کشتند پس آی شیعیان مواظب باشید شمر نشوید!!!
حال واقعیت چیست؟ مطلب از ۵ جهت مورد بررسی است: تولد شمر، قبل از جنگ صفین، حضور در جنگ صفین، جانبازی در جنگ صفین، بعد از جنگ صفین
1️⃣ تولد شمر از طریق #زنا: در نحوه زنا زادگى وى نقل شده که روزى مادر شمر که زن بزچرانى بود و در بیابان به کار خود مشغول بود ، از چوپانى که از کنار او مىگذشت ، تقاضاى آب کرد تا با آن رفع عطش کند .چوپان تقاضاى شیطانى خود را شرط دادن آب قرار داد و مادر شمر نیز پذیرفت و از این طریق نطفه شمر منعقد شد!
📚بحارالانوار ج ۴۵ ص ۵
و به این دلیل بود که در کربلا هم امام حسین علیه السلام شمر را پسر زن بز چران خطاب کرد و هم زهیر بن قین علیه السلام خطاب به شمر گفت : ای فرزند زنی که بر پاشنه پایش ادرار می کند (استعاره از زنی که در سن کم زنا کرده)
2️⃣ شمر قبل از جنگ صفین: شمر از قبیله ی هوازن بود که پدرش و قبیله اش مسلمان نمی شدند تا وقتی که از مسلمانان شکست خوردند و بعد اسلام آوردند!
3️⃣ حضور شمر در جنگ صفین: حضور شمر در جنگ صفین به همراه قبیله اش هوازن و تیره اش بنی ضباب در جبهه ی امیرالمومنین علیه السلام قطعی ست اما مساله انگیزه ی حضور اوست! در زمان جنگ صفین ، شمر از بزرگان قبیله ی خودش نبوده و به دستور بزرگان قبیله خودش که تصمیم گرفته اند در لشکر امیرالمومنین باشند ، بر مبنای سنت قبیله گرایی مانند سایر مردان قبیله اش در جبهه ی امیرالمومنین علیه السلام قرار گرفته و با انگیزه های قومی قبیله ای در جنگ حضور داشته است.
شاید برای تان سوال باشد که مگر می شود؟
که باید گفت بله ، در عرب آن روزها سنت قبیله گرایی رواج زیادی داشته و نمونه اش شخصی به اسم قزمان بن حارث از افراد حاضر در جبهه رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم در جنگ اُحد بود که وقتی در جنگ جراحت دید و در حال مرگ بود اطرافیانش گفتند: (ای قزمان تو امروز به امتحان و بلای سختی گرفتار شدی بنابراین بشارت باد تو را شهادت و باغ بهشت بر تو گوارا باد)
قزمان جواب داد: باغی از بهشت؟ لب فرو بندید ، شما گمان کرده اید که من به خاطر اسلام جنگیدم؟ نه. چنین نیست. من تنها برای قبیله ام و خویشاوندانم جنگیدم. قزمان این را گفت و برای رهایی از رنج جراحت با بریدن رگ های پشت آرنج دست خود، خودکشی کرد. و رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم فرمود : او از اهل جهنم است.
4️⃣ جانبازی شمر در جنگ صفین: روایت طبری و نصر بن مزاحم از شمشیر خوردن صورت شمر در جنگ صفین قابل استناد نیست. زیرا روایت طبری مستقل نیست و همان روایت نصر بن مزاحم است پس این روایت خبر واحد است و راوی خبر واحد جانبازی شمر اشخاصی هستند که یکی در کارنامه اش نوکری یزید را کرده است و دیگری نوکری خاندان عمر را. و برای شیعیان این روایات قابل پذیرش نیست. حتی در صورت پذیرش اینکه شمر در جنگ صفین جانباز شده باید بگوییم او جانباز سنت و دستور بزرگان قبیله خودش شده نه جانباز راه امام معصوم علیه السلام.
5️⃣ شمر بعد از جنگ صفین: شمر بعد از صفین با معاویه بیعت کرد. در صورتی که بعد از صفین افراد دو دسته شدند یا به امیرالمومنین علیه السلام وفادار ماندند یا به خوارج پیوستند و هم با امیرالمومنین و هم با معاویه دشمنی کردند. اما شمر راه سوم را انتخاب کرد و با معاویه بیعت کرد و مامور شد که شیعیان را بکشد که نمونه بارز آن کشتن حجر بن عدی بود تا نشان دهد که از سر محبت به علی علیه السلام در صفین حضور نداشته! و بعدها هم که ماجرای کربلا را به وجود آورد
✅ از تمام این مطالب اثبات می شود که شمر نه تنها شیعه و از جانبازان صفین نیست بلکه زنازاده ایست که از تولد تا مرگ دشمنی اهل بیت علیهم السلام را داشته است. وحج رفتن ونماز خواندن به تنهایی دلیل بر عاقبت به خیری نیست و حرامزاده ترین های تاریخ مانند شمر هم اهل نماز و حج بوده اند و آن چه مهم است ولایت اهل بیت علیهم السلام است. و هیچ شیعه ای حاضر نیست امام ش را بکشد و تمام دشمنان در کربلا غیر شیعه بودند.
#پ.ن: اما از همه مطالب هم میشه این نتیجه را گرفت که توی زیارت عاشورا وقتی ثبات قدم میخواهیم برای چیه.
برای اینه که سپاه حق را ،فردا روزی رها نکنیم. مجبت اهلبیت را به دنیا نفروشیم.
.
.
#کوفه
#ام_حبیبه
#روضه و توسل زیبا _ورود کاروان اسرا به کوفه و ماجرایِ اُم حَبیبه _ حاج امیر کرمانشاهی
اين است نوايِ دِلِ من در همه حالآت
از روزِ ازل تا بِ دم صبحِ مکافات
نقش است به لوحِ دلِ من با قلم عشق
این جاست حسینیۀ تو عمۀ سادات ...
خوبانِ روزگار مسلمانِ زینبند
دیوانۀ حسینُ پریشانِ زینبند
آنان که خاک را به نظر کیمیا کنند
حتماً کنیز و پیرغلامانِ زینبند
در جنت الحسین تمام حسینیان
هستند غرق ناز که مهمان زینبند
مرغان خوش صدای بهشتی تمامشان
بیچاره طنین حسین جان زینبند ....
کعبه رقیب حُرمت زینب نمی شود
عالم حریف هیبت زینب نمی شود
این ها که گفته اند ز عیسی مسیح ها
یک قطره از کرامت زینب نمی شود
هر جا که حرف اوست همان جاست کربلا
در هر مکان که صحبت زینب نمی شود ...
باید به سوی عرش خدایش سفر کند
روی زمین رعایت زینب نمی شود
تنها به احترام حسینش اسیر شد
هر عاشقی که حضرت زینب نمی شود
زینب اگر نبود محرّم نداشتیم
هیئت نبود ، این همه آدم نداشتیم
وقتی غرور حیدری اش جلوه گر شود
هر کس که هست مرد خطر بی جگر شود
تنها پیمبری ست که باید چهل مسیر
با شمر ها و حرمله ها همسفر شود ...
بین حرامیان سپرِ هر اسیر شد
اما کسی نبود برایش سپَر شود
با دست های بسته نمی شد به سر زند
سر را شکست تا کمی آرام تر شود
*عرضِ روضه ام : گفت نذر کردم یه بار دیگه معلمِ قرآنم زینبُ ببینم ... هر فقیر و اسیری وارد شهر میشه نان و خرما صدقه بدم ....
خبر آوردن اُمِ حبیبه یه کاروان اسیر وارد شهر شده ... (گفت نون و خرما ببرید) بردن و برگشتن گفتن اُم حبیبه از ما قبول نکردن ... ( گفت چطور مگه ؟) گفت آخه فرمودن صدقه بر ما حرامِ ... گفت یا للعحب مگه کی واردِ شهر شده ؟؟
میگن خودش چادر به کمر بست گفت برم ببینم کی اومده ... اومد دید یه عده رو سوارِ شتر هایِ بی جهاز کردن ... سوال کرد بزرگِ این کاروان کیه؟
سیدا،با دست عمه تون رو نشون دادن .... اومد جلو گفت چرا نون و خرمایِ منو قبول نکردید؟ با اون هیبتِ حیدری فرمود صدقه به ما حرامِ ....
گفت تا جایی که من میدونم و یادمه صدقه فقط به بچه هایِ پیغمبر حرامه ؟؟؟...
فرمود اُمِ حبیبه برا چی نذر کرده بودی ؟ عرض کرد خانم یه بار دیگه معلم قرآنم زینب رو ببینم ...
فرمود ام حبیبه نذرت قبول .... من زینبم ....
نوکرا ... میگن ام حبیبه یکی دو قدم فاصله گرفت ، خانم مگه چند وقته ندیدمت ...چرا انقد شکسته شدی ... چرا قدت خمیده ....؟؟ اصلاً باور نمیشه شما زینب باشی ... اگه شما زینبی ، زینب همیشه یه نشونه داشت ... همه جا سایه به سایۀ حسینش بود ... به من بگو اگه زینبی پس کجاست حسینت ...
فرمود ام حبیبه .... اون سری که بالایِ نیزه داره قرآن میخونه .....*
حسین ....
👇
.
#ام_حبیبه
از زمان شهادت امیرالمؤمنین، همه مواظب زینبن،آخه این زینب قرارِ یه روز دیگه به کوفه برگرده،کاشکی علی از کوفیا قول می گرفت،زینبم اومد مراقبش باشید... منی که در خونه هاتون نان و خرما دادم،حق به گردنتون دارم...شاید میخواستن جبران کنن، زینب دید یه زنی نان و خرما بین بچه ها تقسیم میکنه،چیکار داری میکنی؟ " اِنَّ صَدَقَةٌ عَلَيْنَا مُحَرَّمَ " گفت: خانوم جان صدقه نمیدم، نذرم رو به جا میارم، نذرت چیه؟ صدا زد بی بی جان! یه گمشده دارم،نذر کردم تا گمشده ام رو پیدا کنم،هر کاروانی وارد شهر بشه نون و خرما بدم، گمشده ات کیه؟ گفت: من دنبال خانومم زینب می گردم...عنوان کرد،آدرس داد،من مال کوچه ی بنی هاشمم،صدا زد :اُم حبیبه من زینبم... دنبال کی داری می گردی؟ باور نکرد، گفت: شما زینبِ منی؟نه، زینبِ من یه نشونی داشت، هر جا می رفت با حسین می رفت، حسینت کجاست؟ بگم:سری به نیزه بلند است....حسین*
حالا همه زن و مرد: " الهی بالْحُجَّةِ......"گ
#مناجات_دعا
.
درباره ورود وارثان و شاهدان بزرگوار کربلا به کوفه و داستان " ام حبیبه" موارد ذیل تبیین می گردد:
۱. این قضیه در هیچ یک از منابع کهن و معتبر مثبوت نیست .
۲.برخی داستان سازی کرده اند که ام حبیبه گفته است : حضرت زینب سلام الله هیچگاه بدون امام حسین علیه السلام سفر نمی کرد!!!
این مطلب نیز مجعول است و هیچ گونه سندیت ندارد .
این که برخی می گویند : حضرت زینب سلام الله با جناب عبدلله بن جعفر طیار ؛ شرط ضمن عقد نمود :
به هر کجا امام حسین علیه السلام سفر کردند ؛ ایشان هم باید همراه امام باشند؛ این یک ماجرای ساختگی است و نه تنها در متون معتبر و متقدم ثبت نشده ، حتی در منابع قرن سیزدهم و متون ضعیف هم هیچ سند و شاهدی ندارد.
فقط صاحب ریاحین الشریعه؛ این ادعا را دارد و البته چند صفحه بعد با بیان اذن سفر از عبدالله بن جعفر ؛ ادعای قبل را نقض می نماید .
👈ضمن این که از جهت فقهی بسیاری از فقهاء عظام این گونه شروط را جایز نمی دانند و از موارد شرط فاسد است ؛ زیرا شرط نباید در تعارض با مقتضای عقود و ... باشد فتامل !!!
۳. مرحوم مجلسی و ... در نقل بلا سند خود ؛ مساله تقسیم نان ، خرما و گردو را به یکی از زنان کوفه و اعلام حرمت صدقه بر سادات را به حضرت ام کلثوم سلام الله منسوب می دانند ؛ صرف نظر از تعارض و عدم وجود مرجح در "اذا تعارضا " باید عرض شود :
مرحوم مجلسی رضوان الله تعالی سندی برای این نقل بیان نمی فرماید و در هیچ یک از متون متقدم و معتبر چنین مطلبی مثبوت نیست .
۴. مورخین متقدم و ... از تقسیم پارچه در بین وارثان کربلا سخن گفته اند و هیچ سخنی از تقسیم نان و خرما و گردو نیست .
۵. اين كلام "ان الصدقه علينا حرام " جمله ای است كه در منابع معتبر وكهن نيامده و از نظر فقهی دریافت این گونه صدقات مستحبی برای سادات مانعی ندارد.
مرحوم شیخ انصاری در کتاب الزکاة و دیگر فقهاء به تفصیل این موضوع را بحث و اثبات نموده اند .
۶. پخش نمودن نان و خرما و گردو ؛ هیچ نشانه ای از صدقه بودن نداشته است تا ضرورت چنین فتوایی لازم آید.
۷. همه همراهان کاروان کربلا از بنی هاشم نبودند ؛ تا اعلام شود صدقه بر ما حرام است .
۸. در نقل است که نان و ... را از دهان اطفال بیرون کشیدند و بر زمین انداختند که واضح است قطعا آن حضرت چنین حرکتی با نان و ... نمی کنند " صارت تأخذ ذلک من أیدی الاطفال و أفواههم و ترمی به الی الارض ..."
بنابراین لازم است ؛ از بیان این گونه مطالب بلا سند که با روح و اصول و اساس مکتب در تعارض است، خودداری و مطالب معتبری که مثبوت در کتب قابل اعتماد است ؛ بیان شود .
والله المستعان
سید حسین خادمیان
۱۳۹۶/۰۷/۱۶
#ام_حبیبه
.
بسم الله الرحمن الرحیم
#زینب_سلام_الله_علیها_رسول_کربلاء
#روضه_های_حضرت_زینب_س
#وقایع_بازار_کوفه
#بازار_کوفه
#ام_حبیبه 1
سلام خدمت همه بزرگواران و استاد تابع منش مستحضرید چند سالی است در این ایام ماه صفر برخی از مادحین روضه ای منسوب به حضرت زینب و ام ایمن (اگر درست عنوان کرده باشم)و یا تصدق آوردن همسر یزید لعن الله رو میخوانند حقیر مشتاقم که اول این روضه سندیت داره یا خیر و در صورت موثق بودن منابع و مستنات آن را به اشتراک بگذارید تا بهره برداری کافی و وافی از آن بشود و من الله التوفیق
خدمت برادر عزیزم آقای آبسالان سلام علیکم روضه درباره ام حبیبه است ام ایمن راوی حدیث کربلا در زمان پیامبر ص است . از اینکه از این روضه سوال فرمودید کمال تشکر را دارم روضه ای است بسیار زیبا که اکثرا به صورت سماعی یاد گرفته اند این واقعه در کوفه اتفاق افتاده است ( اگر به محل ماجرا اشاره نشود در ایام صفر هم خوانده شود اشکالی ندارد)بعضی جاها متاسفانه روضه مخدوش شده است و اما اصل روضه:
ام حبيبه خادمه زينب (س) در دوران حضور وي در کوفه، صداي ام کلثوم را که مي شنود، مي گويد: «غير از اهل بيت پيامبر اکرم (ص) صدقه بر احدي حرام نمي باشد. اينان که هستند؟»
زينب (س) نگاهي به ام حبيبه مي کند و مي فرمايد: «من الان از سرزمين کربلا مي آيم. اين گرد و غبار، گرد و غبار رنج کربلاست.»
اما، گويي ام حبيبه او را نمي شناسد.
زينب (س) با سوز دل مي فرمايد: «ام حبيبه! منم، زينب، دختر علي (ع)، تو در اين کوفه کنيز من بودي. چگونه است که مرا اينک نمي شناسي؟»
ام حبيبه نگران و مضطرب سؤال مي کند: «اگر تو زينب هستي، او هيچ گاه بدون برادرش حسين جايي نمي رفت، بگو حسينت کجاست؟»
دل زينب (س) آتش مي گيرد و مي فرمايد: «نگاه بر نوک نيزه کن و به روايت ابن نما. زینب س فرمود : آن سر بريده سر حسين مي باشد!»[1] .
[1] عقيله بني هاشم، ص 41 و 42.
بالجمله، اهل بيت را به تمام ذلت و زحمت به جانب کوفه کوچ دادند و ايشان همواره در طي مسافت بناليدند و بگريستند.
سپهر، ناسخ التواريخ سيدالشهدا عليهالسلام، 33/3
از پارهاي اخبار چنان مستفاد ميشود که روز بعد از عاشورا پسر سعد کشتگان خود را دفن کردند و بعد از عصر آن روز و به روايتي روز ديگر به جانب کوفه رهسپار شدند و شامگاه در خارج شهر کوفه فرود شدند.
در کتاب بحر المصائب از جلد سيم ابواب الجنان و سيد بن طاوس روايت کند که در بيرون شهر کوفه محلهاي بود و در آن محله زني مستوره در خانه خويش بر سجاده نشسته بود و در حضرت پروردگار بينياز راز و نياز ميکرد و از قضيهي هايله کربلا و شهادت حضرت سيدالشهدا سلام الله عليه آگاهي نداشت.
ناگاه غوغايي عظيم و آشوبي بزرگ برخاست. آن عفيفه در چادر عصمت بيرون تاخت و بر فراز بام سراي نگران گشت. سپاهي فوج از پس فوج و سرهايي چون تابنده ماه و فروزنده خورشيد بر فراز نيزهها بديد و گروهي را اسيروار سوار نگريست که بيچادر و معجر از خجالت نظاره سر به زير افکندهاند
روضه حضرت رقیه س رقیه در آغوش زینب س در بازار کوفه
و در مقدم آنان زني بلند بالا بديد که دختري چهارساله در آغوش آورده با حالتي پريشان بر آن طفل نگران و گريان بود. در آن حال طفل از آن زن آب هميخواست و چهرهي شريفش از بيآبي و بيتابي چون آبي (يعني به.) زرد مينمود و ناگاه از کثرت عطش در کنار آن اسير بيهوش بيفتاد.
آن زن از مشاهدهي اين حال در ملال گرديد و به خداي بناليد. آن زن عفيفه سخت بيتاب و آرام شد و گفت: «شما از کدام جماعت اسيرانيد؟»
فرمود: «ما اسيران از آل محمديم و اولاد آن حضرتيم.»
آن زن چون اين سخن بشنيد، بر چهره طپانچه زد و گفت: «اي زن خميده قامت! بفرماي چه نام داري؟ همانا با دختر شاه ولايت بسيار شباهت داري و همانند زينب خاتون باشي! مگر از خويشاوندان اويي؟ بازگوي سردار اين سرها کيست و نامش چيست؟»
و از اتفاق روزگار آن زن بلند قامت، حضرت صديقه صغري زينب خاتون سلام الله عليها بود. سر مبارک را بلند کرد و به آن زن نگريست و فرمود: «اي زن! از حال ما چه ميپرسي؟ همانا نام من زينب است و سرور و سردار شهدا، حسين حجازي برادر من است.»
آن زن چون اين سخن بشنيد، از نهايت حسرت و ضجرت سيلي بر روي و طپانچه بر سر بزد و گفت: «نام پدر و مادرت چيست؟ تو کدام زينبي؟»
آن مظلومه فرمود: «پدرم علي و مادرم فاطمه است.»
چون آن زن ايشان را بشناخت، هر چه سريعتر از بام به زير آمد و آنچه داشت، از چادر و مقنعه با ديدهي گريان و دل سوزان به حضرت اسيران آورد و به حضرت زينب سلام الله عليها تسليم کرد.
1_101107507.ogg
915.1K
نظر استاد تابع منش در خصوص روضه معجر و حجاب اهلبیت
اگه کسی راجع به حجاب خواهرت حرف بزنه، تو سریع بحث رو عوض میکنی
چطور بخودمون اجازه میدیم در مورد حجاب و #معجر اهلبیت روضه بخوانیم